لنز دوربین تان را باز کنید و دوربین را روشن کنید. بروید 30 سال بعد بیایید. چه می بینید؟!
بچه که بودم همه مشکل ها با سینما، مدل آلمانی موی مردها و موهای پف کرده و بیرون زده دخترکان سینما از جلوی مقنه شان بود.
بعدها که خدا بیامرز شهید آوینی روی مین رفت، بچه ها یک کمی هم آینه جادو خوانند و گفتمان کم کم عوض شد.
اولین
اثرش شاید نقدهایی بود که حسن بلخاری به فیلم های آخرالزمانی میزد. چقدر
هیجان انگیز بود وقتی می فهمیدیم که دنیای فیلم پیچیدگی های ایدئولوژیک و
غیر از لباس لختی، مسئله دیگری هم هست که مهم است.
اما
امروز کجا و دیروز کجا. امروز مسعود فراستی از فرم ها و چگونگی فیلمها
بدون رو دربایستی سوال می کند. مهم نیست که ده نمکی باشد یا کیمیایی! حسن
عباسی از سینمای راهبردی سخن می گوید. تلویزونهای سی دی فروشی های خیابان
ارم قم، که به تجربه ثابت شده است، نماینده ذائقه فرهنگی توده های مردم
مذهبی ایران است، این روزها یا حسن عباسی می گذارد یا رائفی پور یا حتی
مسعود فراستی!
درست
است که این روند به روشنی جهت دار است و به همان سمتی میرود که ما قرن
هاست که فقط به همان سمت می رویم، اما اظهر من الشمس است که ما خیلی رشد
کرده ایم. ما امروز آنقدر رشد کرده ایم که یک پای برنامه هفت هستیم. حسن
عباسی هیئت داوران جشنواره فیلم فجر می شود. چرا راه دور برویم، ده نمکی!
ده نمکی سال 76 چه کار می کرد؟ الان چه کار می کند؟
نگاه
ما به فرهنگ امروز شنیدنی تر از گذشته است. تازگی ها هم یک چیز جدید را
فهمیده ایم. امروز حتی به دنبال افزایش استانه تحمل خود هستیم. قدرت تحمل
جزء لوازم جذب نخبگان است. ما الان فقط این آخری را نداریم، و الا دیگر چی
کم داریم؟ بقیه کم و کاستی ها همان هایی است که در طول مسیر کم کم بدست
خواهد آمد.
عرصه
سیاست خیلی مهم است اما واقعا واقعیت های فرهنگ اینطوری دیده بشوند واقعی
تر است یا آنکه با انتخابات ها و وزیران فرهنگ و مدیران درجه چند فرهنگی
که همیشه بودند و هیچ وقت کار خاصی نکرده اند؟
-----------------------------------
مردی که باید او را دوست داشت.