به گزارش پایگاه 598، عباس سرخاب را همه با آن گل 30 ثانیهایاش به پرسپولیس (دقیقه 46 دربی خرداد 69) به یاد میآورند و در توصیف او از انتخابش به عنوان بهترین بازیکن آسیا همزمان با آخرین قهرمانی استقلال در جام باشگاههای قاره میگویند اما از سرخاب خاطرات کمتر شنیده شده دیگری داریم که مرور آن به بهانه بازی حذفی کارگر بنهگز مقابل پرسپولیس خالی از لطف نیست.
بهار 71 در دربی سرخابی که پخش تلویزیونی نداشت و استقلال با تکگل صمد، پرسپولیس را برد، عباس سرخاب چند باری روی هوا بلند شد و بالای سر مرتضی فنونیزاده سر زد… مرتضی به برادرش مهدی که پیراهن استقلال را میپوشید گفت؛ به این رفیقت بگو سر به سر من نگذارد! دقایقی بعد مرتضی که حوصلهاش از دست پروازهای سرخاب سر رفته بود، در یکی از این صحنهها بعد از اینکه با سرخاب به هوا بلند شدند و روی زمین برگشتند دور از چشم داور، با سر به دماغ او کوبید و صورت عباس غرق خون شد. مهدی فنونیزاده سریع وارد معرکه شد و در حمایت از برادرش خونهای صورت عباس را به صورت برادرش مالید. محمد پنجعلی هم خودش را به صحنه رساند و به احمد ابهران که داور بازی بود، گفت: آقای داور چیزی نشده، روی هوا با هم سر به سر شدند و دماغ هر 2 خونی شده… ابهران به فنونیزاده کارت زرد داد و او را اخراج نکرد اما فدراسیون فوتبال قصد محرومیت مرتضی را داشت که عباس سرخاب به جلسه کمیته انضباطی رفت و شهادت داد برخوردشان عمدی نبوده است. عباس بعدها در دلیل این رفتار جوانمردانه خود گفت: «نان و نمک فنونیزادهها را خورده بودم. با آنها رفت و آمد داشتم. مرتضی بزرگتر ما بود و گذشت کردم.»
بازیکنان بزرگ استقلال در دفتر باشگاه در حال داد و بیداد بودند. یک دروازهبان معروف، یک مدافع میانی، یک مدافع کناری و دو هافبک سر مدیر عامل داد میزدند و پول بیشتری میخواستند. عباس سرخاب در اتاق انتظار نشسته بود و میخواست بعد از جلسه آنها به ملاقات مدیرعامل برود. سرخاب شنید این 5 بازیکن سر مبلغ 500 هزار تومان که مدعی بودند، باید روی دستمزدشان بیاید، داد و هوار میکنند. مدیرعامل میگفت به بازیکنان مطرح تیم مثل سرخاب، صمد، جواد (زرینچه) و… نفری 1.5 میلیون تومان میدهیم، به شما هم نفری 2 میلیون، بیشتر هم نداریم اما آنها میگفتند پیشنهاد 4 میلیون به بالا داریم و زیر 2.5 میلیون نمیگیریم… دو خبرنگار هم در اتاق انتظار حضور داشتند. یکی از این دو خبرنگار مدعی است ناگهان سرخاب از جای خود بلند شد و به اتاق مدیرعامل رفت و گفت:
آقا من یک میلیون تومان در دفترچهام پسانداز دارم، 1.5 میلیون قراردادم را هم نمیخواهم، روی هم میشود 2.5 میلیون، نفری 500 به این دوستان بدهید تا موضوع تمام شود. خبرنگاران بیرون نشستهاند و چیزی نمانده آبروریزی شود…
آن سال هر 5 بازیکن معترض با همان مبلغ 2 میلیون قرارداد بستند!