امام جمعه موقت تهران در این همایش ابتدا ضمن بازگویی ماجرای غدیر خم و يادآوري آیاتی از قرآن کریم، ضرورت حکومت اسلامی را تببین کرد. وی در ادامه با یادآوری قاعده لطف به نقل از شیخ طوسی، تصریح کرد که ناخدایی کشتی جامعه اسلامی باید به دست کسی باشد که بتواند با رادارهایش از غیب عالم راهی برای خروج از توفانها پیدا کند.
متن کامل سخنان حجت الاسلام و المسلمین صدیقی در این همایش در ادامه می آید:
قرائتهای مختلف معلول نفی ولایت و امامت در دین است
دهه ولایت، ایام الله روز عهد معهود و میثاق مأخوذ است، بیعت نمایندگان کشورهای اسلامی مناطق دینی به امر خدا و با اجرای رسول الله، امیرالمؤمنین علیبنابیطالب (ع) که این بیعت گرفتن برای امر رهبری، رهبری استاندارد، رهبری مدال گرفته از آسمان، رمز بقاء دین و تضمین حفظ حدود و ثغور آن و مهمترین عامل پیشگیری و حفاظت از انحرافات بود.
امر حکومت نسبت به احکام دین مثل رأس است نسبت به پیکره. همان که در مورد خود امیرالمؤمنین(ع) پیامبر اکرم (ص) فرمودند: "علی کرأسی" ولایت نسبت به دین، سرنوشتساز است. حکومت است که دین را به انحراف میکشد و مردم را با دین جدایی میاندازد و حکومت است که فضای جامعه را الهی میکند و زمینه بالندگی و شکوفایی دین را فراهم میکند.
متن کتاب آسمانی ما که معجزه جاوید پیغمبر است، احکام قضایی دارد، مسائل سیاسی و نظامی در آن مطرح است و در ابعاد مختلف زندگی بشر قانون ارائه کرده است. فهم و تبیین این قانون، کسی را میخواهد که عدل و عینیت خود قانون باشد، لذا قرآن به عنوان یک متن معرفتی، حقوقی، عقلانی، اخلاقی، فرهنگی و سیاسی کسی را لازم دارد که با عمق این متن آشنا و پیاده شده همان متن باشد که در اختلافاتی که در فهم قرآن پیش میآید، قرائتهای مختلف منشأ فتنه نشود و دین را از محتوا خالی نکند.
قرائتهای مختلف معلول نفی غدیر و نفی ولایت و امامت در دین است، و الا قرآن نسخه ای از جانب خدا است
"وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاء وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِينَ" اگر درد چند تا تشخیص داشته باشد، یا همه یا برخی نادرست است. یک تشخیص میتواند در واقعیت درد مصاب باشد، تشخیص درد نمیتواند نسبی باشد. یک واقعیت است، یک عینیت است اگر درد، درد مشخصی است، درمان آن درد هم امر مشخصی است.
برداشتهای مختلف در درمان، موجب مرگ مریض میشود لذا فرمود "ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا" آن کسی که به عنوان مرجع در متن قرآن با این آیه به امت اسلامی از جانب خدا معرفی شد، او هم علاوه بر غدیر فرمود "انا مدینه العلم و علی بابها" که مردم در فهم قانون، در فهم مسائل اخلاقی، در فهم مسائل فکری و معرفتی به یک چشمه مراجعه کنند و عطششان را از یک چشمه بیمه شده و تضمینی ارضا کنند تا آب مسموم را به خورد تشنگان ندهند.
داشتن الگو جزو ضروریات تربیتی است
مسئله دوم مسئله الگو است، هر طرحی، هر فرمولی، هر تزی و هر دکترینی تا الگو در خارج نداشته باشد، به نتیجه مطلوب نمیرسد و اعتماد مردم نسبت به آن جلب نمیشود.
اسلام كه دین تربیت بیشتر است، باید همواره یک الگویی که نشانه حقیقت این مکتب باشد، در منظر مردم داشته باشد "لقد کان لکم فی رسول الله اسوة" این داشتن الگو، اسوه و یک نمونه کامل برای مکتب جزو ضروریات تربیتی است.
مسئله سوم این است، دینی که سیاست دارد، مسائل حکومتی در متن قانون اساسی خود دارد که ام القوانیناش قرآن است، وقتی مسائل حکومتی، نظامی، حدود، قصاص، قضا و قضاوت و مسائل پیچیده اجتماعی و سیاسی از آن استفاده میشود، آیا میشود یک متن اینچنینی برایش مجری در نظر گرفته نشود؟ یک تضمین برای تحقق عملی شدن این قانون وجود نداشته باشد؟
کسی در کشور تانزانیا به تازگی شیعه شده بود، از او پرسیدند چرا مسلمان شده ای؟ گفت به کسی گفتم بیا اینجا بایست تا من بروم نماز بخوانم، گفت که برای یک نماز خواندن که میخواهی بروی و برگردی، میخواهی یکی را جای خود بگذاری، آنوقت پیغمبر برای دینی که برای همیشه آورد، رفت و به جای خودش کسی را نگذاشت؟
تکان خوردم و گفتم دین با این ابعاد وسیع قائم به شخص پیغمبر بوده، الگو، مبین و توضیح دهنده، مجری خودش بوده و اینها را جامعه لازم دارد، حالا که میخواهد برود، هیچکس را معین نکرده است؟ به علاوه تمام انبیاي سلف، بدون استثناء برای خود خلیفه معین کردند "و واعدنا موسی ثلاثین لیله و اتممناها بعشر فتم میقات ربه اربعین لیلة و قال موسی لاخیه هارون اخلفنی فی قومی" او وقتی چند روزی برای مناجات میخواهد برود، خلیفه برای خود معین میکند، آنوقت پیغمبر که به سفر ابدی میخواهد برود، کسی را برای بعد از خود مشخص نکرده و امت را سرگردان گذاشته تا به جان هم بیافتند؟ چنین چیزی امکان ندارد.
لذا این آیه کریمه "یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک" ای رسول ابلاغ کن آنچه را که از جانب خدا به تو نازل شده "وان لم تفعل" اگر این را تبلیغ نکنی "وما بلغت رسالته" اساسا به رسالت الهی در ابلاغ دین خدا عمل نکردی، یعنی زحمات تو هدر میرود.
معرفی حاکم، رمز بقاي دین است
دین یک رمز بقا دارد و آن هم معرفی حاکم درست به مردم است، حاکمی که حق حکومت داشته باشد، حاکمی که دین آن را امضا کند، حاکمی که جایگاه حاکمیت خدا را به غصب در اختیار خود نگیرد، یک چنین حاکمی را اگر معرفی نکردی، دین پایمال میشود.
تمام مقدماتی که فراهم شده، برای ساختن جامعه ای که در آن توحید، حکومت خدا، حاکمیت دین، معنویت و حکومتی که آخرت و ابدیت را در متن برنامه ریزیهایش ببیند، فقط برای مردم خورد و خوراک نبیند، مردم را به چشم حیوان نبیند، بشر را موجود ابدی ببیند، دنیا را مقدمه آخرت ببیند، ظاهر را دارای باطنی منظور کند و به حقیقت انسانی که دم خداست و این امور دنیا ابزار تکاملش است و باید آیینه خدا، مظهرخدا، جلوه خدا و در یک جمله رسا، عبد خدا شود.
شکستن بت نفس، مربی می خواهد؛ "یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمة" تا کسی راه بندگی را نپیموده باشد، خود را در برابر عظمت خدا ذوب نکرده باشد و قدرت خدا به او نفس نافذ و نظر کیمیااثر نداده باشد، نمیتواند این بشر چموش گرفتار نفس اماره و اسیر تمایلات و تعلقات را تربیت کند، مگر کسی میتواند همین طوری بر نفوس و دلها اثر گذارد و ایجاد تحول کند؟
هرچه می گوییم امر به معروف میگویند کار فرهنگی!
دین آمده دنیایی بسازد تا این دنیا آخرت و ابدیت را آباد کند و آن جایی که دنیا به آخرت لطمه بزند، آن دنیا، دنیای فساد و ضد دین است. لذا رسالت حکومت اسلامی را در قرآن کریم به این عبارات مطرح فرموده "الَّذِينَ إِن مَّكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنكَرِ" حالا هر چه بگوییم امر به معروف چرا نمیشود، میگویند ما باید کار فرهنگی کنیم، اصلا خاصیت اسلامی بودن این است "أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنكَرِ وَلِلَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ"
حکومت اسلامی باید دغدغه معنویت، اخلاق، نماز، عفت، متانت و ارزش های والای فطری والهی در رأس دغدغههایش باشد و گرفتار هیچ نوع بازی صنفی و گروهی نباشد و جز از پرچم توحید که پرچمدارش را خدا معین میکند، از جای دیگری نباید الهام بگیرد.
بنا بر نظر امام، احکام حکومتی حکم ثانوی نیست و عنوان اولی دارد
این مسئله حکومت به قدری حساس است که بیتوجهی به آن، بیتوجهی به اساس دین است. لذا امام راحل(ره) احکام حکومتی را به عنوان حکم ثانوی تلقی نمیکردند. حفظ نظام، اهمیتش از فروع دین بیشتر است و آن، اساس و تضمین بقا است. حکم حکومتی عنوان اولی دارد، ایجاد وظیفه میکند نه در ضرورت؛ حاکم اسلامی در تمام شرایط حکمش، حکم نفس نیست، حکم صنفی نیست، حکمی است که از عصمت بر می خیزد یا از عدالتی که صاحب فتوا و حکم را به معصوم مرتبط میکند. مرحوم شهید اول و برخی از فقهای ما میگویند اجتهاد تنها به فراگرفتن علوم نیست، مجتهد باید دارای قوه قدسیه باشد.
"اتق الله یعلمکم الله" یا "و الذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا و ان الله لمع المحسنين" این نویدهایی که داده شده است. آنکه کشتی جامعه اسلامی را هدایت میکند باید رادارهایش در توفانها فعال باشد و بتواند راهی را برای خروج از این بنبستها و توفانها از غیب عالم بگیرد.
همان طور که در پایان این نماهنگ آخر که سخنان حضرت آقا مرجع بزرگ و نایب امام زمان(عج) را که با آقای خود سخن میگفت، دیدید، آن اتصالی که به امام زمان(عج) پیدا کرد، همه را متحول کرد. هم در جریان فتنه 18 تیر 78 سیمی که از ایشان وصل شد، آنچنان تأثیر تکوینی در جامعه گذاشت، آنچنان اقتدار و آرامش به مؤمنین و دلهایشان داد و چنان رعب و وحشتی در دل فتنه گران آن روز انداخت که مسئله بدون دخالت نظامی راه خود را پیدا کرد و آتش خاموش شد. در فتنه سال 88 که جزو پیچیدهترین فتنههای تاریخ انقلاب بود، همین ارتباط معنوی بود.
رهبر انقلاب یک عبد صالح و یک انسان شایستهای است که در برابر خدا منیت ندارد، تسلیم محض قوانین خداست، مردم و ولایت را برای خود نمیخواهد، عاشق و طالب ولی شدن نبوده، از باب تکلیف به عهده گرفته و تا جان دارد، این سنگر را حفظ میکند. این مسئله است که به جامعه اطمینان میدهد.
ولایت فقیه تضمین الهی، عرفانی و فقهی دارد
کسی که با آراي مردم، رئیس جمهور میشود، چه تضمینی هست که همیشه درست باقی بماند؟ اما ولایت فقیه تضمین الهی، عرفانی و فقهی دارد. قاعده لطفی که مرحوم شیخ طوسی مطرح میکنند، به هر کسی كه پرچم جامعه توحیدی را خدا نصیب کرد "انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون" آن که دغدغه آخرت و دین مردم، نوامیس مردم و ارزشهای مردم را دغدغه اول میداند و برای حفظ این ارزشها میگوید جان ناقابل و آبروی مختصری که دارم، همه را در طبق اخلاص گذاشتم؛ او خودش نیست. "ای دعا از تو اجابت هم ز تو" این تضمین تکوینی عالم خلقت است و راه هدایت نباید بسته شود.
اگر قرار باشد در هر زمانی و در زمان غیبت، کسی که زعیم مسلمان هاست، راه معنویت را با اشتباهها، بوالهوسیها، استبداد و دیکتاتوری خودش بسته و مردم را به معنویت بدبین کند، راه هدایت بسته میشود و این خلاف حکمت الهی است.
حکومت برای هدایت و تربیت است. ولایت نماینده رسول الله و امام زمان است که او از جانب خدا مأمور نجات بشر از طاغوت نفس در میدان جنگ با نفس و طاغوتهای بیرونی بعد از چیره شدن به طاغوت درونی است. چنین کسی جز این که دین شناس و قرآن شناس باشد و خودش دین مدار و قرآن مدار باشد، راه دیگری ندارد.
وقتی پستان ریاست به دهان میگیرند، شیرین میشود و وقتی که از دهان بیرون کنند، تلخ میشود
لذا حکومت در رأس برنامههای قرآنی است "فان لم تفعل فما بلغت رسالته" نشانه روشنی در خود این آیه است که این آیه مربوط به ولایت، رهبری و زعامت سیاسی است که در ذیلش میگوید "و الله یعصمک من الناس" برای تبلیغ آیه حج و آیه نماز "وا لله یعصمک من الناس" ندارد، نماز خواندن که مردم را به هم نمیریزد، این انتخابات و مزه شیرین ریاست است که در آخر " نعمت المرضعه و بئست الفاطمه " (تحف العقول/ 35) وقتی پستان ریاست را به دهان میگیرند، شیرین میشود و وقتی که میخواهند از دهان بیرون کنند، تلخ میشود. آنوقت جامعه را به چالش میکشد، برای اینکه جا مانده و به مقام و موقعیت نرسیده است. "و الله یعصمک من الناس" برای نماز و روزه و مستحبات، کسی ترس و نگرانی به چالش کشیده شدن جامعه را ندارد.
در متن قرآن نشان میدهد یک مسئله ای از پیغمبر خواسته شده که اگر این مسئله مطرح شود، تشنگان قدرت آرام نمینشینند، فتنه میکنند و اوضاع را به هم میریزند. لذا فرمود "و الله یعصمک من الناس" در جریان غدیر هم این مشهود بود، کسانی که قبلا بر حسب اسناد قطعی تاریخ، قصد ترور پیغمبر را داشتند، هم قسم شده بودند که نگذارند ولایت به حضرت علی برسد، ولی روز غدیر "و الله یعصمک من الناس" هیچکدام نتوانستند پرخاش کنند، یک نوع آرامش در فضای آن جا حاکم بود، همه با امیر المؤمنین بیعت کردند و به ایشان به عنوان امیر و رهبر مؤمنین تبریک گفتند. پیامبر فرمود "سَلِّمُوا عَلی عَلِیٍّ بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنینَ"
در جریان حاکمیت حضزت امام، رقبا هیچ کاری نتوانستند انجام دهند، یک سیر طبیعی بود، تحمیلی نبود "و الله یعصمک من الناس" و این خطری را که ارتحال امام در ذهنها تداعی میکرد، دوست فکر میکرد این انقلاب قائم بر شخص بنیانگذار این نظام است و دشمن هم چشم دوخته بود که نور امام خاموش شود و رخ در نقاب خاک پنهان کنند و آنها به حساب انقلاب برسند اما قضیه امامت حضرت آقا و ولایت و رهبری ایشان در مجلس خبرگان با وجود بعضی مدعیان، کسانی که ریاست جمهوری آقا را نمیتوانستند تحمل کنند ولی آن جا در یک فضای بسیار طبیعی اتفاق نظر حاصل شد که حضرت آقا رهبر باشد.
ماموریت الهی ماست که نگذاریم سمتها به نااهلان برسد
" الا بذكر الله تطمئن القلوب " ذکر الهی شد که دل ها را آرام کرد. چون خود دنبال آن مقام نبود و خدا داد و خدا زمینهاش را فراهم کرد. چون قرآن، حکومت را جزو فرایض اولی ما " إِنَّ اللّهَ يَأْمُرُكُمْ أَن تُؤدُّواْ الأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا" این مأموریت الهی به آحاد ما است که نگذاریم نا اهلها سمتها را به اختیار بگیرند و مردم ایران در این امانت داری و ولایتمداری تا مرز جان بحمدالله در صحنه حاضر بودند و چون امر ولایت و حکومت دینی پدیده الهی است، خود خدا هم حافظش است.
اگر ستاره ای افول کند "مَا نَنسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنسِهَا نَأْتِ بِخَيْرٍ مِّنْهَا" لذا این ولایتی که امام آن را احیا کرد، آن جوانهای بود که نهال غدیر بعد از آن که شاخه و برگش را زده بودند، جوانه زد و بحمدالله میوه داد و بعد از رفتن امام هم استمرار دارد و امیدواریم تا ظهور مولایمان حضرت بقیه الله ارواحنا فداه ادامه پیدا کند زیرا که مشروعیت حقوق کارمندان دولت و مشروعیت زندگی همه در پرتو حاکمیت یک حکومتی است که از جانب خدا مجاز باشد.
کسانی که میگویند ولایت فقیه نه، آيا يعني ولایت طاغوت را قبول دارند، آیا این سخن حقی است؟
ولایت فقیه عنوان اولی است و کسی که برای حکومت اجازه از فقها نداشته باشد -که در دوره های سابق اینگونه بود- حاکمی که از ولی فقیه اجازه نگیرد، در همه سمتها چه رئیس جمهور باشد، چه در سمتهای دیگر، آن سمت و کرسی را غصب کرده و خدماتش در پیشگاه خدا نه تنها ارزش ندارد، برای خدمتش کتک هم میخورد كه تو چه کاره بودی كه در حقوق مردم و در حدود و ثغور و اختیارات مردم دست انداختی. بنابراين، حق بزرگی امام بر گردن ما دارد و این بیداری اسلامی هم معلول این حکومت بود، یک الگو شد كه می شود این کار را کرد.