کد خبر: ۲۶۰۷۲۵
زمان انتشار: ۲۱:۳۷     ۲۲ مهر ۱۳۹۳
متهم ‌به ‌قتل کرمانشاهی با کمک‌های مردمی به زندگی امیدوار شد
به گزارش پایگاه 598، به نقل از شرق، جرقه‌ای از امید در چشمان مادر پیر می‌درخشد؛ گویی اشک‌های امروز او از جنس اشک‌های دیروزش نیست، نگاه او سرشار از قدردانی و تشکر است. تکاپوی هموطنان برای نجات فرزندش، برای او غیرقابل تصور بود.

 

حالا تکیه‌کلام این مادر تشکر و قدردانی است، تشکر از مردمی که با کمک‌های خود گامی بزرگ برای نجات جان فرزندش برداشتند. پسر او این‌روزها در زندان دیزل‌آباد کرمانشاه به زندگی امیدوارتر شده است.  «م- ح» سال84 در سن 19ساگی و زمانی‌که دانشجوی سال‌دوم تربیت‌بدنی بود، برای کمک به خانواده و تهیه مخارج درمان بیماری مهلک مادرش به‌ کارگری در شرکت جاده‌سازی مشغول شد.

 

او روز 24تیر آن سال پس از پایان کار به منزل بازگشت و وقتی دید شوهرخواهرش پدر او را کتک می‌زند، دامادشان را از منزل بیرون کرد. سپس درگیری آنها به کوچه کشیده شد و داماد با ضربه چاقوی پسر جوان، جان باخت. «م- ح» پس از این حادثه به‌مدت هشت‌سال فراری بود. او آبان‌ماه سال گذشته ازدواج کرد و چندماه بعد خود را تسلیم قانون کرد و درنهایت به قصاص محکوم شد. همان زمان پدر «م- ح» به‌محض مطلع‌شدن از حکم قصاص تنها پسرش سکته قلبی کرد و جان باخت. از آن پس تمام امور مربوط به آزادی و کسب رضایت از اولیای‌دم بر دوش مادر «م-ح» افتاد. 

 

مادر پس از تحمل سختی‌های فراوان درنهایت توانست نظر اولیای‌دم را جلب کند. خانواده مقتول گفته‌اند به شرط دریافت 200میلیون‌تومان از قصاص صرف‌نظر می‌کنند. اولیای‌دم قصد دارند این مبلغ را برای ساخت مسجدی به نام فرزندشان وقف کنند. مادر «م-ح» درخصوص مبلغ کمک‌های مردمی، مسوولان استان و موسسه‌های خیریه، گفت: «هیچ‌کدام از مسوولان جز آقای‌زرفشانی، نماینده شورای شهر هیچ کمکی به من و پسرم نکردند و فقط او مبلغ 500هزارتومان به ما کمک کرد. مابقی کمک‌ها همه از طرف مردم بود که از همه آنها تشکر می‌کنم.

 

چه آنهایی که کمک کردند و چه آنها که دوست داشتند کمک کنند و نتوانستند. تا به حال حدود 30میلیون‌تومان به ما کمک شده و مبلغ جمع‌آوری شده به 173میلیون‌تومان رسیده و فقط 27‌میلیون کم داریم.»این زن از تهیه مبلغ باقی‌مانده ناتوان است و همچنان از مردم درخواست کمک دارد. کسانی که قصد دارند به این زندانی کمک کنند می‌توانند مبالغ اهدایی خود را به شماره حساب 102281689002 بانک صادرات شعبه بلوار طاق‌بستان و شماره‌کارت 6037691114720006 به نام جهانگیر الماسی (معتمد خانواده زندانی)، واریز کنند.

 

گفت‌وگو با متهم به قتل
«م-ح» حالا امیدوارتر از پیش، روزهایش را در زندان سپری می‌کند. او در گفت‌وگویی کوتاه با خبرنگار ما داستان زندگی‌اش را شرح داده است:
روز حادثه چه اتفاقی افتاد که باعث شد مرتکب قتل شوی؟
آن‌زمان من دانشجو بودم. برای کمک به پدرم که بازنشسته بود و حقوقش برای خرید داروهای مادرم کفایت نمی‌کرد، تصمیم گرفتم در کنار تحصیل کمک‌خرج خانواده هم باشم. فکر بیماری مادرم از یک‌طرف و خستگی کارگری از طرف دیگر کلافه‌ام کرده بود. به در خانه که رسیدم صدای جیغ خواهر و مادرم هراسانم کرد؛ داخل خانه دویدم و دیدم دامادمان پدرم را کتک می‌زد. از خانه بیرونش کردم و بیرون خانه دوباره درگیر شدیم و کاری که نباید می‌شد، شد.


آیا بهتر نبود با خودت چاقو حمل نمی‌کردی؟
زمانی‌که به خانه رسیدم و درگیری را دیدم برای آنکه او را از پدرم دورکنم چاقو را از آشپزخانه برداشتم. در عمرم هیچ‌وقت چاقو در جیبم نگذاشته بودم.


بعد از قتل چه احساسی داشتی؟
هروقت که حرف قتل به میان می‌آید مردم فکر می‌کنند دشمنی در کار بوده، در صورتی‌که تا آن زمان من و مرحوم مثل دو برادر بودیم. کسی که رفیق خودش را بکشد چه احساسی به‌جز پشیمانی و تاسف می‌تواند داشته باشد؟ من همیشه با خودم می‌گویم اگر به خانه نمی‌رفتم اینطور نمی‌شد. نمی‌توانم دقیق احساسم را بگویم. یک کار ناخواسته بود که اتفاق افتاد و ناراحت بودم و همیشه هستم.


پس از قتل هشت‌سال فراری بودی سپس ازدواج کردی و چندماه بعد تسلیم شدی. چرا با وجود آنکه می‌دانستی ممکن است خانواده مقتول حکم اعدام را اجرا کنند، تصمیم به ازدواج گرفتی؟
خانواده من و همسرم که از آشنایان قدیمی بودند ما را با هم آشنا کردند و خانواده‌ام مراسم خواستگاری را انجام دادند. آن زمان به همسرم گفتم شاید روزی اعدام شوم اما او با بزرگواری‌اش شرایط من را قبول کرد. عشقی که به همسرم داشتم باعث شد این کار را انجام بدهم. حتی اگر همسرم پیشنهاد ازدواج را قبول نمی‌کرد باز هم می‌خواستم این خواستگاری انجام شود.


در خلوت و سکوت زندان بیشتر به چه‌چیز فکر می‌کنی؟
از لحظه‌ای که آن اتفاق شوم افتاده هزاربار جلوی چشمانم می‌آید و هربار می‌گویم کاش ماجرا جور دیگری تمام می‌شد. اینجا فرصت برای نمازخواندن زیاد است و برای آن مرحوم دعا می‌خوانم. ماه ‌رمضان را برایش روزه گرفتم و قرآن خواندم و خودم را مدیون آن مرحوم می‌دانم و امیدوارم مرا ببخشد.


زندان روی تو چه تاثیری داشت؟
درست است که اسم اینجا زندان است اما دانشگاه آدم‌های بازنده هم هست. اگر این آدم‌ها نبودند دق می‌کردم. همین زندانیان به من آرامش می‌دهند. همه اشتباه‌های آنها برایم تجربه خوب شده است. شاید زنده بمانم و از این تجربه‌ها استفاده کنم و شاید هم آنها را با خودم به قبر ببرم. یک چیز را می‌توانم به جوانان توصیه کنم و آن صبر است. همیشه قبل از عصبانیت به آخر کار فکر کنید به همه مردم توصیه می‌کنم قدر آزادی را بدانید.


از کمک‌های مردم برای آزادی‌ات خبر داری؟
مادرم گفت روزنامه « شرق» وضعیت مرا اعلام کرد و مردم حدود 30میلیون‌تومان کمک کردند؛ دست همه مردم را می‌بوسم، به خدا برای همه آنها دعا کردم. ولی می‌خواهم بگویم اصلا فکر نمی‌کردم مردم در این حد به من لطف کنند. خیلی خوشحال شدم. وقتی این ماجرا را برای زندانیان دیگر تعریف کردم، آنها هم خوشحال شدند و خیلی هم امیدوار شدند که کسی آن بیرون به زندانی‌ها فکر می‌کند. مردم واقعا سنگ‌تمام گذاشتند.


وضعیت جسمی‌ات چگونه است؟
قبلا به‌علت تصادف، روده‌ام جراحی ‌شده بود؛ در زندان روده‌هایم عفونت کرده و خیلی اذیت شدم. پلاتین‌های داخل دستم هم باید بیرون آورده شود. فعلا باید تحمل کنم.


به‌عنوان سخن پایانی آرزویت چیست؟
آرزوی یک‌زندانی، آزادی است. آرزو دارم بیرون باشم و دست همسرم را بگیرم. آرزو دارم داروی درد‌های مادرم باشم. آرزو دارم یک‌بار دیگر به دانشگاه برگردم و برای چند لحظه هم که شده فقط سر کلاس بنشینم.
اخبار ویژه
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها