به گزارش پایگاه 598 به نقل از روزنامه قدس؛ غالبا آخرین حرفهای یک شخصیت برجسته، مهم ترین حرفهای اوست؛ تیر آخری که معمولا در ذهنها میماند و اندیشه های فرد به آن شاخص میشود.
یکی از مهمترین خطبه های آخر عمر رسولخدا(صلی الله علیه) خطبه غدیر است؛ که در ۱۸ ذی الحجه، در بازگشت از حجة الوداع از ایشان صادر گردید. به خطبه غدیر که نگاه میکنیم بعد از دستور به پذیرش ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) شاید حساسترین فرمان رسول خدا(صلی الله علیه) دستور مهمی بود که از طرف ایشان صادر شد و همهگان را تا قیامت به تکلیفی عظیم امر نمود تا چشمه سار ولایت برای همیشه تاریخ جوشنده و ساری باشد .
در آخرین جملات خود در روز غدیر پیامبر رحمت(صلی الله علیه) پس از آنکه جریان ولایت امیرالمؤمنین را توضیح دادند چنین امر فرمودند: ” فَلْیُبَلِّغِ الْحَاضِرُ الْغَائِبَ وَ الْوَالِدُ الْوَلَدَ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَة.”[۱] ترجمه: پس بایسته است این سخن را حاضران به غایبان و پدران به فرزندان تا برپایی رستاخیز برسانند.
این دستور رسول خدا(صلی الله علیه) نشان از اهمیتی دارد که بر اهل فن پوشیده نیست و آن این است که هر انسانی در زندگی ولایت کسی را میپذیرد و لاجرم آنکه تحت ولایت ائمه هدایت(علیهم السلام) در نیاید قدم در مسیر رهبران گمراهی خواهد گذاشت.
نکته جالب تر آنکه رسول خدا(صلی الله علیه) پس از آنکه به حاضران دستور میدهد تا به غایبان اطلاع دهند مسئولیت را تا روز قیامت متوجه پدران نموده و میفرمایند بر هر پدری لازم است که مسئله غدیر را، که نماد جریان ولایت است برای فرزندان خود نقل کنند.
نکته قابل توجه این است که این حرکت باید از دوران کودکی شروع شود، و اگر مسئله ولایت و یا هر مسئلهی دیگر رها شد تا فرزندان به سن جوانی رسیدند، در آن زمان کار به غایت مشکل خواهد شد.
امروزه متاسفانه به دلایل مختلفی من جمله کوتاهی خانواده ها در آموزشِ مهمترین فریضه دینی یعنی ولایت، باعث شده است تا این مسئله در اذهان فرزندان این مرز و بوم کمرنگ شود؛ چیزی که نبی مکرم اسلام(صلی الله علیه) ۱۴۰۰ سال قبل، پیشبینی فرموده بودند :
"رُوِىَ عَنِ النَّبىّ (صلى الله علیه وآله) : اِنَّهُ نَظَرَ اِلى بَعْضِ الاَطْفالِ فَقالَ: وَیلٌ لاَِولادِ آخِرِ الزَّمانِ من آبائِهِمْ! فَقیلَ یا رَسُولَ اللّهِ مِنْ آبائِهِمُ المُشرکین؟ فَقالَ لا، مِنْ آبائِهمُ المُؤمِنینَ لایُعلّمَوُنَهُم شَیئاً مِن الفرائضِ وَ اِذا تَعَلَّمُوا اَوْلادُهُمْ مَنَعُوهُمْ وَ رَضَوُا عَنْهُمْ بِعَرض یَسیر مِنَ الدُّنیا فَاَنَا منْهُمْ بَرىءٌ وَ هُمْ مِنّى بُرَاءُ.[۲]"
ترجمه: حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه)روزى به بعضى از کودکان نظر افکند و فرمود:واى بر فرزندان آخرالزّمان از پدران ایشان! عرض شد: یا رسول اللّه (صلی الله علیه)از پدران مشرکشان؟ فرمودند:نه! از پدر مسلمانشان؛ ایشان که به فرزندان خود چیزى از واجبات دینى نمىآموزند و اگر فرزندان از فرایض چیزى فراگیرند بازشان دارند؛ و به چیز کمى از متاع دنیا از فرزندان خود خشنود شوند. من از این مردم بیزارم و آنان هم از من بیزارند.
اما یک سوال همیشگی که خیلی وقتها هم بیجواب میماند این است که "چه بکنیم؟”این سوال در مقابل تمام مسائل تربیتی قرار میگیرد و جوابهای آن در بسیاری از موارد یا جنبه عملی ندارد و یا برای مخاطب قانع کننده نیست.
در این وجیزه اصولی را به صورت مختصر بیان میکنیم که تمسک به آنها باعث آگاهی گام به گام و تشدید روحیه ولائی فرزندانمان میشود .
زبان و بیان اوّلین رسانه ایست که انسان با آن ارتباط برقرار میکند. این رسانه اگر مطابق فهم مخاطب نباشد کار آمد نخواهد بود . والدین اگر بخواهند فرزندانشان نسبت به مسئله ولایت ارتباط برقرار کنند، باید به اندازه فهم فرزندان و با زبان خودشان با آنها صحبت کنند. این نکته از اصول تربیتی اهل بیت(علیهم السلام) بوده است. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در این زمینه فرمودند: ”نَحنُ مَعاشِرُ الأنبیاءِ نُکلِّمُ النّاسَ على قَدرِ عُقُولهم”[۳] ما از طائفه پیامبران هستیم با مردم به اندازه فهمشان صحبت میکنیم.
باید بدانیم اگر با فرزندانمان به اندازه فهمشان صحبت نکردیم به جای آنکه اصلاح کنیم تباهی به بار خواهیم آورد و زمینه گریزان شدن آنها را فراهم خواهیم کرد؛ چراکه زمانی که انسان چیزی را نفهمد به ستیزه با آن بر خواهد خواست، گو اینکه امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرموده اند "النَّاسُ أَعْدَاءُ مَا جَهِلُوا”[۴] ترجمه: مردم دشمن چیزهایی هستند که نمیدانند. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در مورد خطر سخن گفتن ما وراء فهم افراد چنین میفرمایند: مَا أَنْتَ مُحَدِّثٌ قَوْمًا حَدِیثًا لَمْ تَبْلُغْهُ عُقُولُهُمْ إلَّا کَانَ عَلَى بَعْضِهِمْ فِتْنَةً ” ترجمه: شما برای گروهی ما ورای فهمشان صحبت نمیکنید الا اینکه جمعی از آنها را در فتنه ای گرفتار میکنید.
دومین نیاز برای ایجاد پیوند عمیق بین فرزندان و جریان ولایت اهل بیت(علیهم السلام)، استفاده از ابزار مناسب است؛ ابزاری که مطابق روحیه کودکان و نوجوانان باشد و درک مسائل را برای آنان تسهیل کند. در این راه از ابزار گوناگونی میشود استفاده نمود که به برخی از آنها اشاره میکنیم .
الف. داستان
خداوند(جلوعلی) از این ابزار در موارد بسیار زیادی استفاده نموده است. قرآن را که ورق بزنیم داستانهای زیادی از اقوام مختلف و شخصیتهای متفاوت میبینیم؛ داستانهایی مثل داستان حضرت یوسف، حضرت موسی، حضرت نوح، قوم لوط و… که یقینا با اهداف تربیتی در قرآن گنجانده شده است.
داستان علاوه بر اینکه ماجرایی را نقل میکند و اطلاعات لازم را در مورد آن ماجرا به مخاطب میدهد، با استفاده از عنصر خیال باعث میشود قوه تصویرگری فرد فعال شده و ارتباط بهتری با موضوع برقرار کند.
اما داستان مورد استفاده برای کودکان باید علاوه بر زبان کودکانه ای که بیان کردیم، برای کودکان، از لحاظ محتوایی، قابل فهم باشد. درک بسیاری از کرامات اهلبیت(علیهم السلام)نیازمند مقدماتی علمی،کلامی و فلسفیست، که فقدان آنها باعث میشود فرد یا در مقام انکار برآید و یا درکی ناصواب از ساحت اهلبیت(علیهم السلام) پیدا کند. مثلا بیان داستانهایی که در حد توان درک فرزندان نیست از اهل بیت(علیهم السلام) یک شخصیت تخیلی میسازد که دستیابی به پاره از مقامات آن بزرگواران نیز محال مینمایاند. این شیوه نه تنها مقرب نیست، که افراد را در مسیر بعد و دوری از اهل بیت(علیهم السلام) قرار خواهد داد و دیواری بین فرد و اهل بیت(علیهم السلام) میکشد، به نام دیوار "ما که امام نمیشویم” برای دوری از این آسیبها باید مطالبی را در خور فهم فرزندان در قالب داستان بیان کنیم .
ب. شعر
شعر به خاطر آهنگ موزونی که دارد غالبا بیشتر در اذهان میماند و به خاطر قابلیتی که در حمل بار معنایی دارد مطالب زیادی را میتواند به فرزندان منتقل کند. استفاده از قالبهای شعر کودکانه میتواند در تشدید حب فرزندان مان به اهل بیت(علیهم السلام) و بالا بردن اطلاعات آنها در وادی ولایت کمک کند. در گذشته اشعار زیبایی رایج بود که مادران برای فرزندان خود میخواندند به عنوان مثال از قدیمی ترین اشعار کودکانه میتوان به شعر مشهور زیر اشاره نمود .
ای یار با شهامت/ بگو تو از امامت امامت خوش نوا / دوازده پیشوا
اول آنها علی/ آمده بعد از نبی دوم امام حسن/ سوم امام حسین
چهارم امام سجاد/ پنجم امام باقر ششم جعفر صادق/ هفتم موسی کاظم
هشتم امام رضا/ رضا به حکم قضی نهم محمد تقی/ دهم علی نقی
یازدهم عسکری/ زعیب و نقصان بری دوازدهم مهدی است/ زنده ولی غایب است
ظهور کند زمانی/ روشن کند جهانی
ج. بازی
کوکان به خاطر مقتضای دوران کودکی به بازی علاقه دارند. از دستورات اسلام این است که کودکان را تا هفت سالگی رها نمائید تا مشغول بازی باشند. امام صادق(ع) فرمود:”دَعْ إِبْنَک یلْعَبُ سَبْعَ سَنینَ[۵]” اما این رها کردن به معنای عدم آموزش نیست بلکه بازی ،خود ظرفیتیست که میتوان در قالب آن بسیاری از نکات را به فرزندان آموزش داد. بازیهای کودکانهای که در آن نکاتی در مورد ولایت گنجانده شده باشد میتواندزمینه گرایش روحی فرزندان را به خاندان وحی بیشتر نماید . امروزه در دنیا برای جهت دهی به نسلها از بازی استفاده میکنند به عنوان مثال زمانی که میخواهند نسلی به عریانی روی بیاورند عروسکی میسازند به اسم "باربی” که با پوشش نامناسب خود این نوع زندگی را به فرزندان یک نسل آموزش میدهد این ظرفیت بالا متاسفانه در مجامع دینی مورد غفلت قرار گرفته و از آنجا که فرموده اند "هدایت منتشر نمیشود الا از همان مسیری که ظلالت منتشر میشود” بایسته است که در این مسیر از این ابزار کارآمد استفاده نمائیم .
طلبه فاضلی را میشناختم که در منزل خود تلوزیون نداشت، از او سوال کردم که نداشتن تلوزیون برای فرزندان مشکلی ایجاد نکرده است گفت نه من و همسرم روزی یک ساعت و نیم با فرزندانمان تئاتر بازی میکنیم و هر بار یک داستان از داستانهای اهل بیت(علیهم السلام) را به صورت بازی با کودکان برایشان توضیح میدهیم این کار علاوه بر ایجاد علاقه بین من و فرزندانم باعث شده است که آنها به جای علاقه به شخصیتهای کارتونی و تلوزیونی به ساحت قدس اهل بیت(علیهم السلام) علاقه مند شوند .
فرزندان ما در هر فضایی رشد کنند نسبت به آن فضا و مناسبات آن علاقه مند خواهند شد حال اگر بخواهیم فرزندانمان به فضای ولایت اهل بیت(علیهم السلام)علاقه مند شوند باید آنها را در فضای اهلبیت(علیهمالسلام) قرار دهیم . رفتن به اماکن زیارتی ، حضور در هیئتهای مذهبی واز این قبیل مکانها باعث پیوند بین فرزندان ما و اهل بیت(علیهم السلام) خواهد شد . البته این حضور نیز باید مطابق مقتضای روحی فرزندانمان باشد تا ایجاد نفرت نکند برای این کار توجه به نکات زیر ضروریست .
الف. پرهیز از ایجاد تقابل
فرزندان به خاطر روحیه ظریف و کودکانهای که دارند، نسبت به بعضی از مسائل، مثل بازی، کشش بیشتری دارند و هرچیزی که در مقابله با این قرار بگیرد برایشان نفرت آور است.
فرض کنید فرزند ما در حال حاضر میخواهد استراحت کند و یا مشغول بازی با همسالان است، به یک باره ما تصمیم میگیریم به یک امام زاده برویم؛ اگر برای رسیدن به تمایلات مذهبی خود با قدرت والدینی، فرزندان را مجبور کنیم که از چیزی که اکنون به آن تمایل دارند دست بکشند یقینا در ذهن آنها این تصویر شکل خواهد گرفت که "نمادهای ولایی با خواستهای آنها در تضاد است” این آغاز یک جدایی است و تبعات آن حتی در طول زندگی فرد وجود خواهد داشت. مشهور است که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) روزی در هنگام نماز سجده ای از سجده های نماز را به صورت نامتعارفی طولانی نمودند، با آنکه ایشان در حال نماز رعایت ضعیفترین نمازگزاران را مینمودند و نماز را خیلی طولانی نمیکردند؛ بعد از نماز اصحاب از حضرت علت طولانی شدن سجده را سوال نمودند، حضرت فرمودند در آن سجده حسنین(علیهم السلام) بر پشت من سوار شده و مشغول بازی بودند و من نخواستم خاطر آنها را مکدر کنم؛ این نشان میدهد که حضرت نمیخواستند بازی کودکان را در تقابل با نماز قرار دهند، و این مختص به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و حسنین(علیهم السلام) نبوده و نیست،بلکه آموزشیست برای کسانی که قصد تربیت فرزندان را دارند تا آنها نیز هیچگاه مفاهیم دینی را در تضاد با تمایلات کودکانه قرار ندهند .
ب. تشویق و ترغیب
ایجاد شوق برای حضور در اماکن مذهبی یک نیاز دیگر برای استفاده صحیح از این ظرفیت است. فرزندان به خاطر عدم درک کامل از فضاهای معنوی و مذهبی و قداست آنها، همیشه نیاز به یک موتور محرک دارند تا این گونه فضاها برای آنها کشش داشته باشد. به عنوان مثال اگر قرار است فرزندمان را به یک زیارتگاه ببریم در راه رفت یا بازگشت با خرید چیزی مثل بستنی که فرزندان به آن کشش دارند آنان را ترغیب کنیم تا با ما همراه گردند .
مرحوم آیت الله مجتهدی(رحمه الله) میفرمودند "در گذشته زمانی که مسجدی ساخته میشد در حیاط آن چند درخت توت هم کاشته میشد بچه ها در بهار به نیت خوردن توت به مسجد میآمدند ولی بعد از مدتی حضور برای آنها در این فضا از خوردن توتها هم شیرینتر میشد، میآمدند دلبسته مسجد میشدند و میماندند” این یعنی ایجاد رغبت و تشویق .
یکی دیگر از نکات مهم این استکه فرزندانمان را برای حضور در مکانهای مذهبی آزار ندهیم. مثلا زمانی مناسب را برای زیارت انتخاب کنیم که گرما فرزندان را اذیت نکند و یا در هنگام زیارت آنها را مورد فشار قرار ندهیم. در حرم حضرت علی بن موسی الرضا(علیه السلام) پدری را دیدم که صورت فرزندش را به درب حرم فشار میداد و در حالی که صورت بچه آزرده شده بود و گریه میکرد، به او میگفت درب حرم را ببوس! این فشارها و آزارها فرزندان ما را آزرده خاطر میکند و رغبت آنها را برای زیارت و حضور در اماکن مذهبی کاهش میدهد .
در دنیای امروز که عصر ارتباطات و در واقع جنگ رسانههاست یکی از مهمترین کارهایی که خانواده ها برای ولایی شدن و ولایی ماندن فرزندانشان باید انجام دهند، جلوگیری از قرار گرفتن فرزندان در فضاهای آلوده به شبهات است.
امروزه صدها سایت و شبکه ماهواره ای به صورت مستقیم علیه معارف شیعه فعالیت میکنند. این شبکه ها که رسالت اصلی خود را در نابودی مکتب اهل بیت(علیهم السلام) میدانند، با القای شبهات بی شمار سعی در غیر عقلانی جلوه دادن تشیع دارند . از طرفی در بسیاری از خانه ها اینترنت و ماهواره وجود دارد؛ ما باید بدانیم زمانی که ما در حال تماشای برخی از این شبکه های به ظاهر مذهبی هستیم، فرزندان ما نیز این شبهات را میشنوند و اگر ما قدرت تحلیل داشته باشیم یقینا کودکان ما قدرت تحلیل ندارند و شبهات به عنوان سوال بدون پاسخ گوشه ذهن آنها باقی خواهد ماند و روزی باعث انکار آنها نسبت به بسیاری از مسائل میگردد . برای جلو گیری از این رخداد غیرمبارک باید خانه را از این گونه وسائل پاک کنیم و یا لا اقل آنها را در فضای کودکان مورد استفاده قرار ندهیم. حتی در زمانی که ما مشغول گفتگو با دوستان خود هستیم و شبهاتی را مورد نقد و نظر قرار میدهیم باید حواسمان به شنیدن این مسائل توسط فرزندانمان باشد؛ چرا که شنیدن این شبهات از پدر و مادر به مراتب از شنیدن از طریق رسانهها مؤثرتر است گو اینکه کودکان در افکار خود تا حد زیادی مقلد پدران و مادران خود هستند.
این نکته سخت قابل تامل است که نسل دیروز و امروز از جهت باورها و معلومات دینی با هم فاصله زیادی دارند و اگر امروز برای کم کردن این فاصله کاری نکنیم در آینده ای نه چندان دور باید شاهد تقابل دو نسل در وادی اعتقادات و باورهای ولایی باشیم و کار به آنجا خواهد رسید که باید در مقابل فرزندانمان به جنگ برخیزیم پس تا هنوز دیر نشده است در راه ولایی شدن فرزندانمان قدمی برداریم.
[۱] الإحتجاج طبرسی/ ج۱ /ص۶۲
[۲]المستدرک/ج۲/ ب۵۹/ ص۶۲۵/ ح۱
[۳] شرح کافی مولى صالح مازندرانی/ ج۲ / ص۱۳۹
[۴] نهج البلاغه/تحقیق صبحی صالح/ ص۵۰۱
[۵] الکافی، ج۶، ص ۴۸
*عبدالله شمس الهی