به گزارش پایگاه 598 به نقل از دنیای اقتصاد ؛ سهامداران فروشگاههای زنجیرهای والمارت ظرف 30 سال پس از عرضه عمومی
این شرکت در بورس از 200 هزار درصد بازگشت سرمایه بهره بردهاند. به علاوه،
در طول این مدت، والمارت بهدلیل اینکه کارمندان خود را با واگذاری سهام
به آنها در سوددهی شریک کرده، به شهرت رسیده است. در دهههای 80 و 90
میلادی، شرکت تویوتا منافع حاصل از بهرهوری خود را با کارمندان و
عرضهکنندگان تقسیم کرد. این خودروساز ژاپنی با ایجاد این ارزش که ذینفعان
مختلف شرکت از آن بهره بردند، فرهنگی مشارکتی را توسعه داد که در آن زمان
در تقابل با رقبایش بود. روبرتو گارسیا کاسترو و روث آگویلرا در مقالهای
در نشریه «مدیریت استراتژیک» نحوه استفاده از ابزاری جدید به نام مدل
«ارزشآفرینی و تخصیص ارزش» را بهطور خلاصه بیان کردهاند که توضیح میدهد
در شرکتها چگونه ارزش ایجاد و توزیع میشود. هدف این ابزار آن است که به
مدیران و محققان کمک کند بدهبستانها و تبادلاتی را که در یک مدت زمان
مشخص در میان ذینفعان مختلف شرکت روی میدهد، بهتر درک کنند.
مدل VCA چیست؟
در
مدیریت استراتژیک، ارزشآفرینی و تخصیص از گذشته در دو مرحله مجزا رخ
میداد، به طوری که ابتدا ارزش ایجاد و سپس توزیع میشد. اما مدل VCA با
این رویکرد سنتی فرق دارد و ارزشآفرینی و تخصیص در ارتباط با هم رخ
میدهند. از نظر ارزشآفرینان، نحوه توزیع ارزش در حال حاضر، تعیینکننده
کل ارزشی است که در آینده ایجاد میکنید. به عبارت دیگر، مدل VCA قصد دارد
همزمان دو موضوع را بسنجد: 1) یک شرکت در یک دوره زمانی مشخص چقدر ارزش
اقتصادی ایجاد میکند 2) این ارزش چگونه در میان ذینفعان مختلف توزیع
میشود.
ذینفعان مذکور عبارت است از: مشتریان، سرمایهگذاران، دولت، مدیریت، کارمندان، عرضهکنندگان.
یادگیری از مدل VCA
بهمنظور
ساده شدن بررسی، این مقاله تبادلات بین دو نوع از ذینفعان – کارمندان و
سرمایهگذاران – را بررسی میکند. به همین منظور، هر دلاری که توسط یک شرکت
تولید میشود، یا در دست سرمایهگذاران است یا بهعنوان پاداش به کارمندان
پرداخته میشود، در نظر گرفته میشود. نویسندگان این مقاله برای دستهبندی
تبادلات و توصیف نتایج آنها، مفهوم انعطافپذیری VCA را توصیف میکنند.
انعطافپذیری VCA با مقایسه درصد تغییرات بین ارزشآفرینی و تخصیص ارزش
برای دو ذینفع شرکت تعیین میشود. به همین منظور، رابطه بین ارزش اختصاص
داده شده توسط یک ذینفع و کل ارزش ایجاد شده در یک دوره زمانی را کنترل
میکند. برای شرح این موضوع، نویسندگان نمونههایی از VCA خنثی، VCA
انعطافناپذیر و VCA انعطافپذیر را در دوره زمانی خاصی مشخص کردهاند.
VCA خنثی
دادههای
شرکت سازنده ماشینآلات لینکولن الکتریک (Lincoln Electric) نشان میدهد
این شرکت در دورهای که مدیریت پاداش کارمندان را به سطح بهرهوری آنها
ارتباط داده، دارای VCA خنثی بوده است. وقتی لینکولن الکتریک دستگاههای
جوشکاری کمتری تولید میکرد، کارکنان بیشتر تحت تاثیر از دست رفتن ارزش
قرار میگرفتند و به سرمایهگذاران هیچ سودی نمیرساندند.
VCA انعطافناپذیر
دادههای
دو شرکت نیسان و جنرال موتورز در دهههای 80 و 90 میلادی نشان میدهد
هرگونه افزایش حقوق در این شرکتها تنها در نتیجه سودآوری آنها بوده است.
بنابراین هم نیسان و هم جنرال موتورز نمونههای انعطافناپذیری VCA هستند.
VCA انعطافپذیر
در
دورههای شکوفایی اقتصادی، همانطور که در ابتدای مطلب ذکر شد، والمارت و
تویوتا را میتوان بهعنوان نمونههای انعطافپذیر مثال زد. در مورد تویوتا
باید گفت افزایش بهرهوری پایدار این شرکت در دهههای 80 و 90 هم توسط
کارمندان و هم توسط سرمایهگذاران رقم خورد.
تئوری مدیریت
استراتژیک: در ادبیات مدیریت استراتژیک، سه لنز تئوریک وجود دارد که
توضیحات کاملی در مورد انعطافپذیری VCA در قالب سه سناریوی بالا ارائه
میدهد:
1) «حق مالکیت» برای VCA خنثی
از نظر نویسندگان،
سناریوی VCA خنثی با تئوری حقوق مالکیت مدیریت استراتژیک رابطه متقابل
چندانی ندارد. براساس حقوق مالکیت، مالک یک منبع ارزشآفرینی، آن ارزش را
حفظ میکند. مالک این حق را دارد که دسترسی، حق استفاده از ارزش و فروش
منابع به دیگران را از غیرمالکان سلب کند.
2) «قدرت ذینفعان» برای VCA انعطافناپذیر
نویسندگان
مقاله عنوان میکنند که تخصیص بیش از حد ارزش از سوی کارمندان اغلب با
قدرت چانهزنی جمعی آنها همراه است. در ادبیات مدیریت استراتژیک، این موضوع
با عنوان «قدرت ذینفعان» توصیف میشود و معمولا زمانی وجود دارد که حقوق
مالکیت نسبت به منابع به وضوح تعریف نشده یا قدرت چانهزنی ذینفعان دارای
اهمیت خاصی است. بهطور کلی، قدرت چانهزنی با ظرفیت ذینفعان برای انجام
اقدامات جمعی، دسترسی آنها به اطلاعات کلیدی و هزینههای جاری تعیین
میشود.
3) «مدیریت برای ذینفعان» برای VCA انعطافپذیر
از
نظر نویسندگان، بین انعطافپذیری VCA و ادبیات آکادمیک «مدیریت برای
ذینفعان» رابطه متقابل چندانی وجود ندارد. این دیدگاه یعنی شرکتها بهطور
ارادی بر ذینفعان منتخب سرمایهگذاری میکنند تا برای توزیع ارزش عدالت و
اعتماد ایجاد کنند. کشف دینامیکهای کاری بین ذینفعان کلیدی در طول
دورههای زمانی مشخص، میتواند به تعیین و توسعه تئوریهای مدیریتی مکمل
کمک کند. به گفته نویسندگان مقاله، «چارچوب فکری ما این مزیت را دارد که
میتواند کاملا تعمیم داده شود و در عین حال، بهطور مستقیم در اقدامات
آزمایشی بهکار گرفته شود؛ همانطور که بیشتر پارامترهای مدل VCA با
استفاده از دادههای شرکتی مورد ارزیابی قرار میگیرند.»