به گزارش پایگاه 598 به نقل از فرهنگ نیوز،
جریان اهل بيت (علیهمالسلام) در طول تاریخ شرایط متفاوتی را درک کرده
است. زمانی با به حاشیه رفتن اميرالمؤمنين (علیهالسلام) دست اهل بيت
(علیهمالسلام) از جریان حاکمیت کوتاه شد و زمانی با خیانت یاران، امام حسن
(علیهالسلام) مجبور به صلح با معاویه شد و دوره ای دیگر با در خطر قرار
گرفتن کیان اسلام سید الشهدا (علیهالسلام)، رفتن به مسلخ را برگزید.
اما آنچه حائز اهمیت است این است که اهلبيت (علیهمالسلام) در هیچ دوره
ای خود را خالی از تکلیف ندیده و در هر زمانی به فراخور شرایط هدف و خط
سیری را برای خود برگزیدند.
عصر
امام باقر (علیهالسلام) نیز از این فایده مستثنی نبود. عصری با شرایط
خاص و تکلیف خاص که امام باقر (علیهالسلام) نیز چون اجداد طاهرينش
(علیهمالسلام) به آن تکلیف همت گماردند.
فرصت زوال، دوره ستم و ظلم امویان
دوره
امام باقر (علیهالسلام) را میتوان آغاز دوره گذر از سلسله امویان به
عباسیان نامید. در این دوره به واسطه سرگرم شدن "ولید بن عبد الملک" به
کشورگشائیهای گسترده، حاکمان اموی از حال رعایای خود غافل شدند و حکام
محلی، با چراغ سبز حکومت مرکزی، ظلم و جور را به حد اعلای خود رساندند و
این سیره تا انتهای دوره اموی ادامه پیدا کرد. همین
ظلم و جورها باعث بالا گرفتن نارضایتی عمومی و در نتیجه شکل گیری جنبشهای
ضد اموی شد. از طرفی حس قدرت طلبی در بین امویان ثبات سیاسی را در مرکز
حکومت به هم ریخته بود به طوری که دوران امامت امام باقر (علیهالسلام) با
دوره حکومت پنج خلیفه از امویان هم زمان شد.
اصلاحات زودگذر توسط "نجیب بنی امیه"
"عمر
بن عبد العزیز" که اوضاع به هم ریخته امویان را میدید پس از در دست گرفتن
خلافت دست به یک سری اصلاحات گسترده زد. وی با صدور بخشنامههای مختلفی
سعی در دلجویی از تودههای متنفر از دستگاه بنی امیه نمود. وی هر گونه
برخورد و یا اعدام را مشروط به تأیید حکومت مرکزی نمود و دستور داد تا در
گرفتن خراج از مردم مدارا شود و دیگر مواجب کسی از بیت المال قطع نگردد.
همچنین دستور داد تا مقرری کسانی که قصد سفر حج دارند زودتر از موعد پرداخت
شود تا آنها در اداره زندگی دچار مشکل نگردند.
وی
علاوه بر این به مبارزه گسترده با فساد همت گمارد و در قدم اول به همسر
خود "فاطمه" که دختر عبدالملک بود، دستور داد تا تمام جواهراتی را که از
دربار هدیه گرفته است به بیت المال برگرداند و نیز اسبها و لباسهای فاخر و
طلا دوزی شده عبدالملک را به مزایده علنی گذاشت و پول آن را به بیت المال
برگرداند.
او
عموزادگان و منتسبین دستگاه خلافت را به پای میز حساب کشید و با قاطعیت
تمام اموالی که از بیت المال در تصاحب آنها بود به بیت المال برگرداند.
اصلاحات وی به جنبه اجتماعی و اقتصادی محدود نشد بلکه او
با فرمان ممنوعیت سب امیر المومنين (علیهالسلام) و رفع ممنوعیت کتابت
حدیث، که از بعد از دوران رسول خدا (صلی الله علیه و آله)، با انگیزههای
سیاسی شروع شده بود، سعی در بازگرداندن منزلت اجتماعی اهل بيت
(علیهمالسلام) در بین مردم داشت و حتی دستور بازگشت فدک به اولاد حضرت
زهرا (سلام الله علیها) را صادر نمود.
فعالیتهای
او چنان خوشایند بود که تحسین امام باقر (علیهالسلام) را بر انگیخت و به
صراحت فرمودند: "عمر بن عبد العزیز نجیب دودمان بنی امیه است"
اما
اصلاحات او زیاد دوام نیاورد و پس از سه سال امویان که عیاشیهای خود را
در خطر میدیدند، کمر به قتل او بستند و او را از صحنه حذف نمودند. این حذف
آغازی دوباره بر پایان سلسله امویان به شمار میآید.
فرصتی برای تنفس و تبلیغ
امام
باقر (علیهالسلام) که شرایط نابسامان حکومت را میدید از این فرصت
استفاده نمود و با تدابیر ویژه ای سعی ترویج مکتب اصیل اسلامی نمود. از
طرفی اصلاحات عمربن عبدالعزیز و از طرفی دیگر درگیری خاندان بنی امیه در
نقاط مختلف حکومت اسلامی این امکان را فراهم نمود تا شیعیان آزادانه تر از
گذشته به دور امام خود حلقه بزنند و از چشمه سار معارف ناب امامت سیراب
شوند.
اهم فعالیتهای امام (علیهالسلام) در این دوره را میتوان به صورت گذرا در موارد زیر برشمرد:
آغاز خیز علمی شیعه در زمان امام باقر(ع)
از
آنجا که پایه همه کجرویها جهل است و به دلیل آنکه در دورههای قبل از
امام باقر (علیهالسلام)، به خاطر موانع نشر علوم حقه، جامعه با جهل
نابهنجاری دست و پنجه نرم میکرد، امام
(علیهالسلام) در اولین اقدام خود دست به تشکیل مجالس علم زده و در واقع
زمینه تشکیل دانشگاه بزرگ اسلامی را فراهم نمودند، که این کار زمینه ساز
تأسیس دانشگاه بزرگ اسلامی توسط امام صادق (علیهالسلام) گردید تا آنجا که
در مکتب امام صادق (علیهالسلام) بیش از چهار هزار شاگرد مشغول به تحصیل
شدند.
این
مرجعیت علمی امام (علیهالسلام) تا بدانجا پیشرفت که عده ای از یاران
بازمانده از زمان پيامبر (صلی الله علیه و آله)، که حالا دوران کهنسالی را
میگذراندند و نیز عده ای از تابعین پای درس حضرت زانو زدند و حتی
مخالفانی چون ابو حنیفه و مالک و شافعی سر بر آستان علمی امام باقر
(علیهالسلام) سائیدند.
امام(علیهالسلام) برای شکل گیری این نهضت علمی اقداماتی انجام دادند که عبارت است:
آغاز دوره جدیدی از نقل و کتابت حدیث:
پس
از شروع خلافت بعد از رسول خدا (صلی الله علیه وآله) عده ای با شعار
"حسبنا کتاب الله [۱]" و با اغراض سیاسی، کتابت حدیث و حتی نقل آن، توسط
خلفا ممنوع شد اما در زمان امام باقر
(علیهالسلام) با رفع این حکم توسط "عمر بن عبد العزیز" امام (علیهالسلام)
فرصت را غنیمت شمرده و شروع به نقل حدیث نمودند و شاگردان حضرت نیز
هوشمندانه املائات حضرت را در قالب کتبی به اسم اصول حدیثی به رشته تحریر
در میآوردند که در زمان ائمه بعد از حضرت تعداد این کتب به چهارصد کتاب
رسید که به اصول چهارصدگانه شهرت یافت.
اقبال
عمومی به احادیث امام باقر (علیهالسلام) در آن عصر و در اعصار بعد مخصوص
شیعیان نبوده، بلکه کتب علمای اهل تسنن چون طبری، بلاذری، خطیب بغدادی،
مسند ابوحنیفه، موطا مالک و صدها کتاب دیگر از اهل سنت پر است از عبارت قال
محمد الباقر.
برگزاری جلسات مناظره
امام(علیهالسلام)
که جولان عالمان مکاتب مختلف را در سایه غفلت فرهنگی خلفای بنی امیه در
سالهای حکومت میدیدند با شرکت در مناظرههای مختلف سعی مینمودند تا از
تریبونهایی که در اختیار آنهاست روزنههایی از علم حقیقی را به روی مردم
بگشایند. به همین علت در هر جایی که امکان تشکیل مناظره بود امام
(علیهالسلام) خود را حاضر میکردند و به پاسخ به سؤالات علمای مکاتب مختلف
میپرداختند.
مناظره
با سران معتزله خوارج و مرجئه از دیگر مناظرات مشهور امام باقر است امام
با منظره با شخصیتهایی چون نافع بن ازرق به شبهات و نظرات ناصواب آنها
پاسخ میداد به گونه ای که پس از بسیاری از این مناظرات گروهی از مجلس درس
آنها جدا شده و به مکتب امام باقر میگرویدند.
ازمشهور
ترین مناظرههای حضرت، مناظره با اسقف اعظم مسیحیان بود که با پاسخهای
امام (علیهالسلام) هیبت علمیش در هم فرو ریخت. البته این مناظرات امام
(علیهالسلام) نه تنها باعث فخر دستگاه حاکم نبود بلکه سعی میکردند با
اتهاماتی چون گرایش امام (علیهالسلام) به مسیحیت امام (علیهالسلام) را
خلع سلاح نموده و در افکار عوام از مسلمین منفور نمایند. تا آنجا که هشام
خلیفه وقت اموی، به حاکم مدین چنین مینویسد: "محمد بن علی پسر ابو تراب
همراه فرزندش به نزد من آمدند وقتی آنان را به مدینه بازگرداندنم نزد
کشیشان رفته و با گرایش به نصرانیت به مسیحیان تقرب جستند."[۲]
حضور همه جانبه
دستگاه
اموی که فهمیده بود از طریق مناظره و بحث توان منکوب کردن امام
(علیهالسلام) را ندارد، سعی مینمود با تحقیر امام (علیهالسلام) در
زمینههای دیگر، از محبوبیت امام (علیهالسلام) بکاهد؛ اما از هر دری که
وارد میشد امام (علیهالسلام) با کمال میل استقبال نموده و از همان مسیر
به تبلیغ شریعت و یا تثبیت جایگاه اهل بيت (علیهمالسلام) میپرداختند. به
عنوان مثال "هشام بن عبد الملک"، كه از دست امام (علیهالسلام) و
فعالیتهایش به ستوه آمده بود، با تشکیل مجلسی سعی نمود امام (علیهالسلام)
را در مسابقه تیر اندازی شکست داده و برای دستگاه خود امتیازی ولو ناچیز
کسب کند.
وی
در آن مجلس به امام (علیهالسلام) پیشنهاد داد تا در مسابقه تیر اندازی
شرکت نماید. امام (علیهالسلام) که قصد او را میدانست، با زیرکی خاصی
ابتدا پیری خود را به حاضران گوشزد نمود و عذر آورد، اما سپس پذیرفت و تیری
در چله کمان نهاد و تیر را در قلب هدف نشاند و تیر دوم را در وسط تیر اول
تا نه تیر و بدین ترتیب حتی این کمترین پیروزی را از دستگاه بنی امیه دریغ
فرمودند.
مبارزه با خرافات
در
زمان امام باقر (علیهالسلام) خرافات سراسر دین را گرفته بود. عدم دسترسی
مردم به امام (علیهالسلام) در دورههای قبل و نیز جولان دادن خرافه پرست
هایی چون غالیان و صوفیان باعث شده بود دین رسول خدا (صلی الله علیهوآله)
وارونه شود. این حالت که اوجش از زمان معاویه شروع شده بود دیگر به
عنوان یک پدیده پذیرفته شده توسط جامعه مسلمین درآمده بود امام باقر
(علیهالسلام) در چنین شرایطی با بیان حقایق در منظر عامه مردم و نیز
گفتگوهای ساده با افراد سعی در برچیدن این حرافت از اذهان مردم نمودند.
جذب افراد از طریق اخلاق
اخلاق
به عنوان اصلیترین ابزار اهل بيت (علیهمالسلام) برای جذب در سیره امام
باقر (علیهالسلام) چون سایر اهل بيت (علیهمالسلام) از اهمیت ویژه ای
برخوردار است. امام (علیهالسلام) در مقابل افرادی که با بیاخلاقی سعی در
آزار امام (علیهالسلام) داشتند با سعه صدر برخورد مینمودند و با این حرکت
ضمیر آنها را روشن نموده و حقیقت را در ذهن آنها متبلور میفرمودند.
در
یکی از این قضایا مردی مسیحی، به مسخره، کلمه " باقر " را تغییر داده، به
آن حضرت گفت: " انت بقر " یعنی تو گاوی. امام (علیهالسلام) بدون آنکه از
خود ناراحتی نشان بدهد و اظهار عصبانیت کند، با کمال سادگی گفت: " نه، من
بقر نیستم من باقرم ". مسیحی دوباره جسارت کرد و گفت: " تو پسر زنی هستی که
آشپز بود ".امام (علیهالسلام) با آرامش کامل فرمودند: " شغلش این بود،
عار و ننگی محسوب نمیشود ". مسيحي جسارت خود را بیشتر کرد و گفت " مادرت
سیاه و بیشرم و بد زبان بود ".امام (علیهالسلام) نیز با آرامشی بیشتر
فرمود " اگر این نسبتها که به مادرم میدهی راست است، خداوند او را
بیامرزد و از گناهش بگذرد. و اگر دروغ است، از گناه تو بگذرد که دروغ و
افترا بستی ".
مشاهده
این همه حلم، از مردی که قادر بود همه گونه موجبات آزار یک مرد خارج از
دین اسلام را فراهم آورد، کافی بود که انقلابی در روحیه مرد مسیحی ایجاد
نماید، و او را به سوی اسلام بکشاند. مرد مسیحی بعداً مسلمان شد. [۳]
البته
تحلیل سیره سیاسی اجتماعی و فرهنگی امام باقر (علیهالسلام) در این وجیزه
نمیگنجد اما این نمیبود از یم وجود امامی که تا آخرین لحظه از حرکت باز
نماند.
قبل
انقلاب و در زمان خفقان طاغوت، بسیاری از فعالان فرهنگی برای ادامه فعالیت
باید چون امام باقر (علیهالسلام) با دستگاه ظلم مبارزه میکردند؛ تا
آنجا که برای گرفتن یک مجلس روضه گاه بیش از مستمعین نگهبان در اطراف مجلس
مستقر میشد. اما امروزه با روی کار آمدن حکومت اسلامی دیگر هیچ توجیهی
برای کوتاهیهای فرهنگی وجود دارد و یقیناً مسئولیت توانمندان این عرصه از
گذشته بیشتر شده است.
سیره
امام باقر (علیهالسلام) این درس را به ما میدهد که در هر زمانی باید از
فرصتها در راه نشر معارف حقه و اصلاح جامعه استفاده نمود؛ چرا که ممکن است
آن فرصت دیگر کمتر به دست بیاید همان گونه که با استقرار حکومت بنی العباس
دیگر این امکان برای امام رضا (علیهالسلام) و ائمه بعد از ایشان فراهم
نگردید.
[۱] کتاب خدا برای ما بس است
[۲] تلخیص شده از کتاب دلائل الائمه
[۳] بحار الانوار، جلد ۱۱، حالات امام باقر، صفحه. ۸۳