یامین پور در وبلاگ شخصی اش مطلبی تحت عنوان " دل آشوب زده در آغوش پدر شهيدان حمّود آرام گرفت " بدین شرح نوشت:
لبنان بوديم. رفته بوديم مثلا مستند سياسي بسازيم... بگذريم.
در
مسير تصوير برداري گذرمان افتاد به شهر كوچك جبشيت... پايينتر از نبطيه.
جايي كه كانون درگيري هاي حزب الله با ارتش رژيم صهيونيستي... جايي در
نزديكي مرزهاي فلسطين اشغالي.
جبشيت مدينة الشهدا بود. سر هر كوچه
اي عكسي از يك شهيد ديده مي شد. به همراه تصاوير متعددي از امام راحل(ره)،
حضرت آقا، سيد حسن نصرالله، شهيد سيد عباس موسوي و شهيد راغب حرب. شهر به
طور كاملا آشكاري متمايز از ساير شهرهاي لبنان بود. يك شهر كاملا جهادي در
پستي و بلندي هاي تپه هاي اقليم التفاح... سرزمين سيب.
از قلب شهر
كه گذر كرديم، لابلاي درختهاي زيتون خانه پيرمردي بود كه در عرض يكسال دو
جوان را به اسلام هديه كرده بود: شهيد عمّار حمّود و شهيد محمد حمّود.
درباره اين دو شهيد گفتني ها بسيار است. عمّار، آخرين شهيد استشهادي لبنان
در در گيري هاي قبل از 2000 است. عملياتي كه تير آخر بود بر روياپردازي هاي
حيواني اسرائيل. عملياتي كه نهايتا آنها را در اوج ذلت و درماندگي مجبور
به فرار از لبنان كرد. دوربين را كاشتيم و پدر شهيدان را زير عكس بزرگي از
امام بر روي صندلي ساده اي نشانديم. زبان كه به صحبت گشود سوالاتمان يادمان
رفت. بيش از نيم ساعت با هبجان سخن گفت. از رابطه ي خاص اين دو برادر،
عبادت هايشان، خوابهاي صادقه اي كه عمار پيش از شهادت ديده بود تا شيوه
عمليات و... .
لابلاي صحبت هايش چندين بار مرتبط و غير مرتبط به
«سيدنا القائد» اشاره كرد و هربار بيشتر از پيش اوج ارادت و دلدادگي اش به
حضرت آقا نمايان مي شد. دو شهيد داده بود ولي ميگفت خودم و كل خانواده ام
فداي رهبر معظم هستيم. پيرمردي كه عصاي دستش را در اوج نياز به دريا
انداخته بود و حالا بدون عصا به دريا زده بود. سبزي هايش را خودش مي كاشت و
زيتون هايش را خودش مي تكاند... ياد جمله ي عباس در آژانس افتادم... جنگ
كه شد سر زمين كار ميكردم با تراكتور... جنگ كه تمام شد برگشتم سر همان
زمين، ولي بدون تراكتور!
دل آشوب زده مان را دستمان گرفتيم تا به
بركت لمس شانه هاي اين پيرمرد محل نزول سكينه الهي شود... هو الذي انزل
السكينه في قلوب المومنين ليزدادوا ايمانا مع ايمانهم.
عمّار
حمود در پنجشنبه شب(شب جمعه آخر ماه رمضان مصادف با روز قدس)، شب بيست و
يكم ماه رمضان دقيقا مصادف با شب تحويل سال 2000 ميلادي با زبان روزه در
وقت افطار به شهادت رسيد.
الشهيد الإستشهادي عمار حسين حمود
العمر: 20 سنة
تاريخ الإستشهاد: 30-12-1999
بعد از تحرير:
جزئيات
اين ديدار و همچنين اتفاقات ديگري مثل ديدار با خانواده شهيد صلاح غندور
در اين مستند ان شاءالله بعد از تدوين روانه بازار فرهنگي خواهد شد.