این طرفتر از پیادهرو هم وضع خیلی فرق نمیکند. یک طرف عبوریهایی که یکی
یکی مغازهها را ورانداز میکنند و طرف دیگر آنها که انتخابشان را
کردهاند و دنبال جای پارک میگردند؛ عبور و مرور معمولا کند است و به زحمت
جای خالی برای پارک اتومبیل پیدا میشود. هر مغازه برای خودش بازاریابی
دارد؛ پیادهها را با داد و فریاد جذب میکنند و سوارهها را با ادوات
ویژهای شبیه چوبدستی که از قضا روشن هم میشود. قصه پارک کردن را هم همین
«مستشارانِ دادزنِ شیءِ نورانیبهدست» رفع و رجوع میکنند. کافی است
مغازه مورد نظرتان را انتخاب کنید، زودتر از زمانی که فکرش را بکنید
برایتان جاپارک ردیف میکنند.
بوی کبابی که در فضا پیچیده رهگذران
را مسخ میکند، اگر خبری از ماموران شهرداری نباشد ـ که معمولا شبها نیست ـ
بساط منقل در پیادهرو بهراه است و بوی مورد نظر بینینوازتر هم میشود،
همین بو در کنار جلز و ولز کباب روی زغال و رقص دستان آقای کبابزن و دود
رقیقی که گُله به گُله به آسمان میرود، سیرترین آدمهای دنیا را هم به
وسوسه خوردن میاندازد. اگر «شکمباز» و در عین حال «جگرخور» حرفهای
باشید، درست آمدهاید، اینجا میدان بهمن تهران است؛ پایتخت جگرکیهای جهان!
اتوبان
نواب را که به سمت جنوب بروید، یک میدان هوایی هست که تقریبا محال است
نبینید و از آن عبور کنید. از دهانه شرقی همان میدان اگر سرازیر شوید،
میافتید در بزرگراهی که «دشت آزادگان» نام دارد. همین بزرگراه شما را از
روی پل کابلی جوادیه که زمان افتتاحش میگفتند زیباترین پل خاورمیانه است،
عبور میدهد و به راسته جگرکیهای کشتارگاه میرساند.
به محض پایین
آمدن از پل جوادیه سمت راستتان اولین جگرکیها را میبینید. هرچه به میدان
نزدیکتر شوید، تراکمشان بیشتر میشود و قیلوقالشان نیز هم. به میدان
بهمن که برسید، ضلعی از میدان دربست مال جگرکیهاست، با اتومبیلهایی که به
صورت عرضی کنار هم پارک شدهاند و معمولا ماموران راهنمایی و رانندگی کاری
به آنها ندارند. اگر خودروی شخصی نداشته باشید هم انتخابهای خوبی در
دسترس دارید. میتوانید از طریق خط بیآرتی خیابان ولیعصر خودتان را به
میدان راهآهن برسانید و از آنجا با یک کورس تاکسی، در کمتر از چند دقیقه
میدان بهمن باشید. یا میتوانید از خط بیآرتی جمهوری ـ پارکوی که بعد از
افتتاح پل جوادیه تا ترمینال جنوب امتداد یافته، استفاده کنید و درست وسط
جگرکیهای میدان بهمن پیاده شوید.
البته
میدان بهمن حتی برای شمالشهریها هم مکان غریبی نیست. آدمهای ساکن هر
کجای شهر هم که باشند، لاجرم یک روز میمیرند و میدان بهمن، برای ساکنان
خیلی از نقاط تهران، بهترین راه دسترسی به بهشت زهراست. تا پیش از افتتاح
اتوبان امام علی، این موقعیت سوقالجیشیتر هم بود. با این حال اگر به قصد
زیارت اهل قبور از گذر جگرکیهای کشتارگاه عبور کرده باشید و فضایش نگرفته
باشدتان، بدانید فرق هست بین عبور شبانه از این گذر و زمانی که شما احتمالا
عبور کردهاید.
تصور همه از جگرکی یک سری مغازههای کوچک و یخچال
ویتریندار مقابل در مغازه و آدمهای بههم چسبیدهای است که در فضای کوچک
و روی صندلیهایی چارپایهطور نشستهاند و تندتند دل، جگر، قلوه و ...
میخورند. نه این که در کشتارگاه چنین جگرکیهایی نباشد، اما این فقط یک
روی سکه است.
در سوی مقابل جگرکیهایی است که دَکوپُزشان نه به
عنوانشان میآید و نه به محلهای که در آن هستند. قیمتها هم البته لزوما
متناسب با جنوب شهر نیست. با تمام این اوصاف ویژگی اصلی جگرکیهای کشتارگاه
این است که دل و جگر و قلوهای که استفاده میکنند تازه است. چنان که
میتوان شکمی از عزا درآورد و نگران مسمومیت نشد.
زمانی دلیل تازه
بودن دل و جگرهای این جگرکیها را نزدیکیشان به کشتارگاه بزرگ تهران
میدانستند؛ کشتارگاهی که زمانی اینجا بود و یک جورهایی هم وجه تسمیه محله
بود و هم ریشه شکلگیری راسته جگرکیها. محل فیزیکی کشتارگاه البته هنوز هم
هست، اما از سال 75 ـ 74 به این طرف فعالیت آن متوقف شده است. سردخانه
بزرگی نیز همان حوالی بود که آن نیز از سال 88 به این طرف تعطیل شده است.
تعطیلی کشتارگاه میدان بهمن البته به معنای تازه نبودن مواد اولیه
مغازههای آنجا نیست. مطمئن باشید اشتهار و پرمشتری بودن و رقابت نفسگیر
بین مغازههای متعدد آنجا، حتما آنها را مجبور به خرید روزانه مواد اولیه
تازه میکند.
محله کشتارگاه هم خودش یک محله قدیمی است و هم در
محاصره چند محله قدیمی و با اصالت از قبیل جوادیه و نازیآباد قرار گرفته
است. جگرکیها تنها جاذبه این محله نیستند، کمی پایینتر از مقر جگرکیها و
ابتدای بزرگراه تندگویان، فرهنگسرای بهمن واقع شده که از فرهنگسراهای
باسابقه و معروف تهران است. پارک بهمن هم همان حوالی است که با شهربازیاش
تفرجگاه مهمی برای ساکنان جنوب شهر است.
در سوابقی که برای کشتارگاه
نوشتهاند، نام فروغ فرخزاد نیز دیده میشود. طبق قرائن فروغ در این محله
بزرگ شده و حتی در باره آن قطعه شعری هم دارد.
میدان بهمن که نقطه
مرکزی این محله است، از نظر دسترسیهای شهری موقعیت استراتژیکی دارد. از
جنوب به بزرگراه تندگویان متصل است که تهرانیها را به بهشت زهرا میبرد.
از شرق به بزرگراه بعثت میخورد که راه مهم دسترسی به محلههای جنوب شرقی
تهران از قبیل افسریه و بزرگراه مهم امام علی است. در سمت غربش بزرگراه دشت
آزادگان واقع شده که راه دسترسی به میدان 9 دی و بزرگراه مهم نواب است و
سمت مقابل این بزرگراه هم، خیابانی است به همین نام که به نازیآباد منتهی
میشود.
با تمام این اوصاف ولی، اغلب تهرانیها میدان بهمن و
کشتارگاه را به جگرکیهایش میشناسند، جگرکیهایی که اغلبشان یک نانوایی
نقلی هم دایر کردهاند تا تئوری «نان داغ ـ کباب داغ» را محقق کنند و در
ابتدای نام خیلیهاشان پیشوند «دایی» و «عمو» دیده میشود. از همین
پیشوندها بر میآید که فضای اینجا صمیمیتر از همه رستورانهایی است که تا
به حال تجربه کردهاید. حتی اگر اهل دل و جگر و خوئک و این طور چیزها
نباشید هم دیدن شور و حال شبانه کشتارگاه به امتحانش میارزد، حداقل یک
بار./جام جم