به گزارش پایگاه 598 به نقل از فرارو- این یادداشت به قلم مایراو زونسزین، نویسنده، مترجم و ویراستار، آمریکایی-اسراییلی در نیویورک تایمز منتشر شده است.
دوازدهم جولای امسال، چهار روز پس از آن که جنگ غزه شروع شد، صدها اسراییلی در اعتراض به کشته شدن غیرنظامیان در مرکز تلآویو تجمع کرده بودند، و خواستار پایان محاصره غزه و اشغال کرانۀ باختری از سوی اسراییل شدند. آنها شعار میدادند "یهودیان و اعراب نمیخواهند دشمن باشند."
به گزارش فرارو به نقل از نیویورک تایمز حماس هشدار داده بود از ساعت نه شب به بعد حملات راکتی به مرکز اسراییل را شروع خواهد کرد و این کار را هم کرد.
اما در تل آویو کسی به خاطر این حمله مجروح نشد، بلکه مصدومان کتک خوردههایی بودند که مورد تهاجم افراطیون اسراییلی قرار گرفته بودند. افراطیها با شعار "مرگ بر اعراب" و مرگ بر چپها" تظاهرکنندگان را با چماق مورد حمله قرار دادند. با وجود اینکه چندین تظاهرکننده کتک خوردند و کارشان به بیمارستان کشید، اما پلیس کسی را دستگیر نکرد.
هفتهی بعد اتفاقی مشابه در یک تظاهرات ضد جنگ دیگر در هیفا رخ داد؛ این بار معاون شهردار هیفا، سهیل اسد، و پسرش نیز در بین مجروحان دیده میشدند. بنیامین نتانیاهو، با وجود ادعایش مبنی بر اینکه مهمترین نگرانیش حفظ امنیت شهروندان اسراییلی است، هیچ موضعی در راستای نکوهیدن این اقدامات نگرفت.
فحاشی به اسراییلیهایی که حامی ایدئولوژی راستگرایان اسراییل نیستند، مسئلۀ تازهای نیست. چنین اهانتهایی پیشتر در زمانی که اسحاق رابین نخست وزیر بود نیز مشاهده میشد. اما امروز دامنۀ این تحرکات گستردهتر و دفعاتشان بیشتر شده است.
در روز دهم جولای، جیلا آلماگور، بازیگر پیشکسوت اسراییلی، برای اجرای نقشش به تئاتر هابیما نرفت، چرا که تهدید شده بود روی صحنه به قتل خواهد رسید. وی به این خاطر تهدید به مرگ شده بود که چند روز پیشتر در مصاحبهای گفته بود از این که اسراییلیهای تندرو محمد ابوخدیر، نوجوان 16 سالۀ فلسطینی را ربوده و آتش زدهاند احساس شرم میکند.
اورنا بانای، کمدین اسراییلی، در مصاحبهای که در بحبوحۀ جنگ غزه انجام داد، گفت کشته شدن زنان و کودکان اسراییلی باعث شده که احساس غم شدیدی کند. چندی بعد او را از سمت سخنگویی شرکت کشتیرانی گردشگری که در آن کار میکرد اخراج کردند. هاآرتص هم مجبور شد پس از آنکه ستوننویسش، خلبانان نیروی هوایی اسراییل را مورد انتقاد قرار داده بود، مجبور شد برایش محافظ استخدام کند.
خاموش کردن بیرحمانۀ صدای هر کسی که سیاستهای اسراییل را نقد کند و یا با فلسطینیان همدرد کند، جدیدترین تجلی روحیه خودی و غیرخودی است که دهههاست در اسراییل رو به رشد بوده است. این موضوع ریشه در گفتمانی دارد که فلسطینیها را دشمن موجودیت یهودیان میداند و آنان را تنها مانع بر سر صلح میانگارد. فعالان صلح اسراییلی، که دغدغۀ بزرگشان توقف شهرکسازیها و تشکیل دو کشور مستقل است، از اینکه باید به دنبال جدایی دین و دولت و حقوق برابر برای شهروندان عرب نیز باشند غافل ماندهاند و در این که این روحیه را به چالش بکشند درماندهاند.
جامعۀ اسراییل نتوانسته و اصلاً نخواسته که بر ناسیونالیسم قومی-مذهبی که شهروندان یهودی را برتر میشمارد و در صحنۀ سیاست از سوی جنبش شهرک نشینان مذهبی و راست سکولار (که هر روز تندروتر میشود) نمایندگی میشود، غلبه کند. نیروهای لیبرال و پیشرو در اسراییل در مقابل اقتصادی که از اشغال سود میبرد، دستشان خالی است و بیتفاوتی جامعۀ بینالملل در مقابل اقدامات اسراییل نیز به تقویت وضعیت فعلی دامن زده است. اسراییلیهایی که میخواهند هم یهودی و هم دموکرات باشند، اغلب مجبور میشوند که دومی را به پای اولی قربانی کنند.
برای مثال، اسراییل هرگز با نیت جدی به این حقیقت که عربهای غیریهودی که اکثراً خود را فلسطینی میدانند 20 درصد جمعیت اسراییل را شامل میشوند (تازه اگر حدود سه میلیون فلسطینی را که تحت کنترل اسراییل در بیتالمقدس شرقی و کرانۀ غربی را به حساب نیاوریم) نپرداخته است. اسراییل هرگز به روشنی مرزهای خود را تعریف نکرده است، و ترجیح میدهد مسئله مبهم و مخدوش باقی بماند. ضمن اینکه تعریفی از "اسراییلی بودن" که از "یهودی بودن" مستقل باشد ارایه نکرده، تا بدین ترتیب این خلا از سوی ایدئولوژیهای ناسیونالیستی و مذهبی پر شود.
این موضوع باعث شده تا گفتمان خودی-غیرخودی به جامعۀ یهودی کشیده شود. "خودی" دیگر شامل هر شهروند یهودی و "غیرخودی" شامل همۀ فلسطینیان نمیشود. در حال حاضر منظور از "خودی" همۀ کسانی است که طرفدار وضع فعلی، یعنی ادامۀ اشغال و گسترش شهرکسازیها هستند. با این تعریف خیلی از اوانجلیستها و جمهوریخواهان خودی محسوب میشوند. و "غیرخودی" شامل همۀ آنهایی است که وضع فعلی را به چالش میکشند؛ خواه این فرد یک خاخام (روحانی یهودی) باشد، خواه یک سرباز اسراییل معترض و یا حتی رییس جمهور ایالات متحده.
شاید این موضوع چندان هم شگفتآور نباشد. از زمان تشکیل اسراییل، غالب اسراییلیها به دولت اجازه دادهاند که به نام حاکمیت یهودی و امنیت به حقوق اساسی فلسطینیان- از جمله حق دسترسی آنها به آب، آزادی در تردد و اجتماعات- تجاوز کند. دولت اسراییل تظاهرکنندگان بیسلاح را به قتل رسانده بدون اینکه مورد بازخواست قرار گیرد؛ اجازه داده تا شهرکنشینان و سربازان اسراییلی بدون ترس از پیگرد دست به اقدامات خشن بزنند؛ و به صورت سازمانیافته به حقوق شهروندان غیریهودی تجاوز کنند. پس از سالها سرکوب کسانی که بر سر راه این اقدامات قرار میگرفتند، درک اینکه امروز پیۀ این اقدامات به تن یهودیان هم بخورد چندان سخت نیست. حال کار به جایی رسیده که معدود اسراییلیهای یهودی که دم از حقوق بشر میزنند هم برچسب دشمن گرفتهاند.
زیو استرنهل، محقق سیاسی و متخصص در زمینۀ فاشیسم، معتقد است که "ناسیونالسیم افراطی" و "افول ارزشهای روشنفکرانه" در اسراییل به سطحی بحرانی رسیده است.
وی میگوید "افسوس برای از دست رفتن زندگی انسانها در هر دو طرف بدل به اقدامی خرابکارانه و خائنانه شده است." آقای استرنهل خشونت افراطیون یهودی را از نزدیک تجربه کرده است. در سال 2008 افراطیون بمبی را در خانۀ وی کار گذاشتند که منجر به مجروح شدن او شد.
به نظر میرسد که اسراییلیها روز به روز کمتر تحمل شنیدن نقد را دارند، حتی اگر این نقد از سوی یکی از اعضای خانوادهشان صورت بگیرد. آنها نه تنها حاضر نیستند سخن مخالف را بشنوند، بلکه تلاش دارند تا صدای مخالف را پیش از آنکه به گوش کسی برسد در نطفه خفه کنند. در چنین فضایی من به شخصه ترجیح میدهم یکی از "غیرخودیها" باشم.