زني كه در درگاه آهنگري يا ابزارفروشي پارس ايستاده بود، گفت: «من مسئول
اين آهنگري هستم. اگر امري هست بفرماييد.» همين پاسخ عجيب كافي بود تا با
زهره بِكراني به گفتوگو بنشينم و بدانم چطور سر از اين شغل مردانه درآورده
است. ماجرا از اين قرار بود كه بايد يكي از قديميترين آهنگريهاي ميدان
قدس را در كوچه زغاليها پيدا ميكردم و اصلاً انتظار نداشتم كه با زني
آهنگر مواجه شوم. زني كه شوهر و پدر شوهرش در همين مغازه كار ميكردهاند و
او اكنون راه آنان را ادامه ميدهد. زني خوشصحبت و خندهرو و در عين حال
جدي و پر جذبه با مشتريان زني كه از پا برجا ماندن مغازه و شغل همسرش
احساس رضايت ميكند و چندين بار تأكيد ميكند كه من شعار «ما ميتوانيم»
زنان را در عمل اثبات كردهام.
آهنگري 80 ساله كوچه زغاليهاپيش
از هر چيز درباره تاريخچه فولادسازي محسن يا همان ابزار پارس امروزي از
زهره بكراني ميپرسم كه ميگويد: «قدمت اين مغازه به 80 سال پيش ميرسد.
پدرشوهرم بنيانگذار اين آهنگري بود كه خودش با زحمت و شاگردي اين حرفه را
آموخته بود و بعد همسرم در همين مغازه كار او را ادامه داد. امروز هر
دويشان از دنيا رفتهاند و من كار قديمي آنان را ادامه ميدهم.»
حاج
تقي مردانخاني اين آهنگري را براي نخستين بار در كوچه زغاليهاي ميدان قدس
افتتاح ميكند. درسالهاي ابتدايي باز شدن آهنگري مردانخاني، بيشتر
مغازهداران در كوچه زغاليهاي سابق يا همان شهيد مهدي شيخي امروزي، در
شغلهايي مانند زغالفروشي و بقالي و آرايشگري و... مشغول كار بودهاند. با
گذر زمان، بعضي از مغازهداران شغلهاي خود را به آهنگري و ابزارفروشي
تغيير ميدهند.
حاج محسن مردان خاني پسر، از همان دوران كودكي پا
به اين چلنگري ميگذارد و آرام آرام كار را بهصورت تجربي ياد ميگيرد.
بعدها او در همين مغازه مشغول به كار ميشود و هنگام سالخوردگي پدر، تحت
نظارت او، كارهاي مغازه را به پيش ميبرد.
بكراني
در صحبتهايش پيوسته از كلمه چلنگري استفاده ميكند و برايم ميگويد كه
چلنگري يعني كلنگ تيز كردن. چلنگرها با كوره، آتش، سندان، پتك و وسايلي
شبيه اينها كار ميكنند.
در فولادسازي محسن ابزار با جنس آهن از بازار
تهيه ميشوند و بعد در اين مغازه آبديده ميشوند و بهصورت فولاد در اختيار
مشتري قرار ميگيرند. در چنين فرايندي ابزارها به شدت محكم ميشوند. به
همين جهت است كه بيشتر ابزارهاي اين مغازه براي كار در شهرستان سفارش داده
ميشود.
بكراني از كودكي به كارهاي مردانه علاقه داشته و ميگويد:
«معتقدم كه كار براي زن عيب نيست. با وجود اينكه همسرم ابتدا مخالفتهايي
با حضورم در چلنگري داشت، ولي بالاخره راضياش كردم و وارد اين كار مردانه
شدم. حتي زماني كه همسرم كسالت داشت و كمتر به مغازه ميآمد من مديريت اين
چلنگري و ابزارفروشي را بر عهده گرفته بودم. خلاصه اينكه من آمدم و
ايستادم و توانستم. همه ميدانند كه من نخستين زني هستم كه آهنگري
ميكنم.»
مديريتي زنانه در شغلي مردانه كار
آهنگري سنگين است و بدني قوي ميخواهد و شايد برايتان جالب باشد بدانيد
وقتي كارگرهاي مرد اين چلنگري نيستند، خانم بكراني انبرداري ميكند و
كارگرش پتك ميزند. البته انبرداري هم كار هر كسي نيست! شخصي بايد انبردار
باشد كه قدرت تحمل ضربههاي سنگين پتك بر سندان را داشته باشد.
سنگيني
آهنگري براي بكراني فقط مربوط به انبرداري نيست. او هر روز صبح ساعت 6 در
فولادسازي محسن را باز ميكند و شب ساعت 9 كار را تمام ميكند. كوره مغازه
فقط از ساعت 14 تا 16 روشن است تا سر و صداي آن مزاحم همسايگان نشود.
مديريت ابزارفروشي نيز كار سادهاي نيست. اجناس و قيمتها بسيار متفاوت
است و فهميدن حرف مشتري، آن هم از قشرهاي مختلف، كار دشواري است. و بعد
زندگي در خانه با كارهاي مختلف ادامه مييابد. گرچه اين روزها فقط يكي از
پسران خانم بكراني با مادر در يك خانه زندگي ميكند ولي با اين حال، پخت
وپز و شستن لباسها و تميز كردن خانه به عهده اوست. او گاهي اوقات مجبور
است ساعت 3 نيمهشب از خواب بيدار شود تا وضعيت خانه آشفته و به هم ريخته
نشود. اين كارهاي متعدد مديريت قوي و حسابشدهاي ميخواهد؛ چيزي كه بكراني
از آن با عنوان «مديريتي زنانه در شغلي مردانه» ياد ميكند!
لابد شغلم را دوست دارماز
بكراني ميپرسم كه كارش را دوست دارد يا نه؟ مكثي ميكند و ميگويد:
«نميتوانم بگويم كه دوست ندارم. ولي مسئله اينجاست كه من اين شغل را
انتخاب كردهام و ايستادهام تا تواناييام را ثابت كنم، بالاخره آهن سرد
است و كار سنگين و اين مسئله تا حدي در بعضي از روحيات من تأثير گذاشته
است، ولي نميدانم، لابد شغلم را دوست دارم. مگر ميشود سالها دركاري سخت
و مردانه ماند ولي آن را دوست نداشت؟»
او خواسته كه شغل و جايگاه
همسرش را حفظ كند و آن را تحويل فرزندانش دهد و حداقل تا امروز در اين راه
به موفقيت و اهداف دلخواهش رسيده است. بكراني با افتخار ميگويد: «همه
ميدانند، از حضور من بوده كه اين مغازه حفظ شده و اين احساس رضايت
خوشايندي را برايم به ارمغان آورده است.»
هيچكس سرزنشم نكردوارد
شدن زنان به شغلي كه عرف نيست و كاملاً مردانه به حساب ميآيد، كار آساني
نيست. حتماً عدهاي اشكال ميگيرند و عدهاي ديگر سرزنش ميكنند. بيهوده
نيست كه نام چنين افرادي معمولاً در ليست پربينندهترين خبرها قرار ميگيرد
و حتي مصداق مثالهاي موفق براي افراد ناتوان يا خودكمبين ميشوند. مانند
زناني كه راننده ماشينهاي سنگين در جادهها هستند يا زناني كه قصابي
ميكنند يا زناني كه كارواش افتتاح ميكنند و... زني هم كه آهنگري كند و
انبردار است نه تنها از اين دايره دور نيست بلكه شايد صدرنشين باشد.
البته
بكراني ميگويد: «نه تنها هيچكس من را سرزنش نكرده بلكه برخي متعجب
ميشوند و معمولاً خانمها از من تعريف ميكنند و حتي مشوقم ميشوند. اكثر
كاسبان محل ميگويند كه ما به بودن تو افتخارميكنيم زيرا تو مردانه جا پاي
شوهرت گذاشتهاي. همه كاسبان محل به من احترام ميگذارند.»
چلنگري متفاوتخانم
بكراني تك بعدي نيست. او گاهي كتاب ميخواند و گاهي روزنامه. به درد
دلهاي كارگران و كسبه و حتي همسرانشان گوش ميكند و اگر راهي به ذهنش برسد
از ديگران دريغ نميكند. مثلاً در حين همين گفتوگو بود كه مرد جواني آمد
تا براي بيماري فرزندش آب آهن بگيرد. بكراني ميگفت كه آب آهن بايد تميز
باشد ولي اين آقاي جوان به اصرار ميخواست همين آب آهن كثيف را به فرزندش
بدهد. بكراني دكتر آشنايي را كه ميشناخت به او معرفي كرد و حتي تلفني
برايش وقت گرفت.
گرچه آهنگري شغل سنگيني است و حتي براي زماني
بسيار كوتاه هم امكان ترك مغازه وجود ندارد ولي بكراني هم مهماني ميرود و
هم مهماني برگزار ميكند. فقط با اين تفاوت كه بعضي از مهمانيها در همين
چلنگري قديمي برپا ميشود. مثلاً مادر و خواهران بكراني ميدانند كه او در
طي روز فرصتي براي مهماني ندارد. به همين جهت گاهي خودشان به چلنگري
ميآيند و او را ميبينند.
منبع: همشهری محله