به گزارش پایگاه 598 به نقل از فرهنگ نیوز؛ عصر هر کدام از ائمه (علیهم السلام) در نوع خود فراز و فرودها و مسائل خاص خود را داشته است، که آن عصر را از سایر اعصار متمایز مینموده؛ در این میان عصر امامت امام جواد (علیه السلام) از دورههای حساس و پر پیچ و خم تاریخ اهل بیت (علیهم السلام) میباشد، که از ابعاد گوناگون قابل بررسی است.
این عصر پر است از مشکلات و دسیسههای متفاوت بدخواهان و تدبیرهای بی بدیل از امام جوانی که ابعاد وجودیش نه در این وجیزه که در هفتاد من مثنوی نیز نخواهد گنجید.
برای بررسی دقیق سیره سیاسی، فرهنگی امام جواد (علیه السلام) ابتدا به تحلیل شرایط تشیع و شرایط دستگاه حاکم وقت، یعنی حکومت عباسی پرداخته، سپس به بررسی سیره فرهنگی، سیاسی امام جواد (علیه السلام) میپردازیم.
تحلیل شرایط تشیع
شرایط شیعیان در آن زمان شرایط بسیار بغرنج و حساسی بوده است؛ به صورتی که میتوان آن دوره را یکی از سختترین دورانها برای تشیع نامید؛ که در ادامه تحلیلی مختصر از شرایط تشیع در آن زمان را بیان میکنیم.
عصر اختلافات و شبهات
در دوره امام جواد (علیه السلام) اختلافات و شبهات در بین پیروان اهل بیت (علیهم السلام) بسیار بالا گرفت؛ و این به آن علت بود که امام جوادی در سن نوجوانی به مقام امامت رسیده بود و کسانی که فاقد معرفت کاملی نسبت به مقام امامت بودند، توان هضم امامت کودکی هفت ساله را بر جامعه مسلمین نداشتند و همین امر باعث بروز اختلافات و شبهاتی در بین پیروان مکتب اهل بیت (علیهم السلام) شده بود؛ از طرفی مکاتب در راه مانده از تشیع، مانند واقفیها، از این فرصت استفاده میکردند تا با شبهه افکنی در مورد امامت امام جواد (علیه السلام) بین پیروان حضرت تفرقه افکنده و جایگاه خود را محکمتر نمایند.
این شبهات که از بدو تولد امام جواد (علیه السلام)، با رهبری "حسین بن قیاما واسطی” از سران واقفیه شروع شد، تا عصر خود امام (علیه السلام) وجود داشت و نهتنها بسیاری از عوام، که گروهی از بزرگان شیعه نیز در گرداب آن گرفتار شدند؛ و حتی در بین افرادی از بزرگان شیعه چون "یونس بن عبد الرحمن” و "ریابن بن صلت” اختلاف بالا گرفت، تا آنجا که پس از شبهه "یونس بن عبد الرحمان” نسبت به امامت امام جواد (علیه السلام) "ریان بن صلت” گلوی او را میفشارد و در حالی که به سرو صورت او میزند، او را متهم به نفاق و دروئی و پنهان کردن شرک خود مینماید. [۱]
فرو پاشی سازمان تشیع
پس از شهادت امام کاظم (علیه السلام) یکی از وکلای امام به نام "علی بن ابی حمزه بطائنی” که مبالغ هنگفتی از وجوهات در اختیارش بود، با انگیزه مالی منکر امامت امام رضا (علیه السلام) شد و فرقه واقفیه را تشکیل داد؛ این کار او با عث شد تا عملاً سازمان وکلای امام (علیه السلام) از هم بپاشد و پشتوانه مالی و زمینه ارتباطی افراد با امام از بین برود؛ پس از او نیز با ورود حضرت رضا (علیه السلام) به دربار مأمون عملاً امکان تشکیل چنین شبکه ای از بین رفت و جریان سیاسی، الهی اهل بیت (علیهم السلام) تبدیل شد به یک جریان بدون رسانه و بدون پشتوانه مالی. این حالت تا زمان امام جواد (علیه السلام) نیز ادامه داشت و حضرت بدون هیچ پشتوانه ظاهری بر مسند امامت نشستند.
هوای اختناق
دوران حضرت جواد (علیه السلام) از ادواری بود که میتوان گفت اوج اختناق برای شیعیان نمایان شد از طرفی امام شیعیان در حصری محترمانه بود؛ به این معنا که همسر امام (علیه السلام) دختر مأمون و در واقع مأمور مأمون در خانه امام بود و هر گونه تحرکی را به دربار گزارش میکرد و از طرفی دیگر دست مأموران عباسی برای هر گونه برخورد با شیعان باز بود تا آنجا که گاه در یک مجلس بیش از ۷۰ نفر از سادات گردن زده میشدند.
این اختناق از دوره هارون شروع شد و تا پایان دوره حضور امام (علیه السلام) یعنی شهادت امام عسکری (علیه السلام) ادامه داشت؛ اما اختناق دوره مأمون اختناق خاصی بود؛ مأمون به خاطر زیرکی که داشت سعی مینمود با حفظ ظواهر و در پشت پرده کار خود را پیش ببرد؛ لذا تلاش میکرد در ظاهر طریقه صلح را پیش گرفته و در پس پرده به هر شیوه ممکن شیعیان را مجبور به سکوت نماید؛ این ظاهر سازی تا حدی بود که از طرف گروهی از دوستان خود به شیعه بودن متهم گردید و در بین گروهی از شیعان به شیعه امام کش معروف شد.
ظهور و قدرت گیری مکاتب مختلف
ظهور و ترویج مکاتب مختلف فکری از خصوصیات دوران امام جواد (علیه السلام) است. در این دوره مکاتبی چون فطحیه [۲]،واقفیه [۳] و اسماعیلیه [۴] دست و پا میزدند تا بقاء خود را حفظ نمایند؛ و از طرفی مکاتبی در بیرون و یا درون تشیع همچون معتزله و صوفیه با حمایت دستگاه حاکم امکان عرض اندام پیدا کرده بودند. در این بین نوک پیکان حمله تمام این مکاتب به سمت شیعه بود؛ چراکه تمامی این مکاتب شیعه را قدرتمند ترین مکتبی میبینند که با برهان و استدلال کامل توان حذف آنها را از صحنه فکری جامعه دارد.
تقسیم قدرت شیعه به واسطه قیامهایمختلف
در این بین شورشهای علویانی هم چون "محمد دیباج”، "محمد بن قاسم” و بعضی قیامهای دیگر شیعی و دیگرانی همچون "نصر بن شبث” باعث گردیده بود تا قدرت نظامی و توان اقتصادی موجود به صورت خورد در آید و عملاً قدرتی در مقابل قدرت امپراطوری عباسی به حساب نیاید؛ البته این قیامها گاه زمانهای طولانی را از دستگاه بنی العباس میگرفت؛ اما در حقیقت به خاطر عدم برنامه ریزی و نبود رهبری واحد کاری از پیش نبرده و منکوب شدند.
تحلیل شرایط دستگاه بنی العباس
در مقابل شرایط سخت و نابسامان سازمان تشیع، دستگاه عباسی روزهای خوبی را سپری میکند و در اوج قدرت به تدبیر برای بقاء و پیشبرد اهداف خود مشغول است.
روزگار اقتدار بنیالعباس
با شروع دوران هارون، عصر اقتدار بنی العباس شروع شد و امپراطوری بزرگ اسلامی شکل گرفت؛ تا آنجا که هارون خورشید را خطاب قرار میداد و میگفت "بتاب که هر جا بتابی حکومت هارون است” این اقتدار با وقفه ای کوتاه در زمان امین عباسی، دوباره با روی کار آمدن مأمون از سر گرفته شد؛ تا آنجا که از چین تا اندلس تحت سیطره مأمون عباسی قرار داشت؛ این قدرت بی حد مرز باعث شده بود که مأمون با تسلط کامل ائمه شیعه را تحت نظر بگیرد و در قدم اول با اجبار علی بن موسی الرضا (علیه السلام) را ولیعهد خود نمود و پس از آن دختر خود را به عقد امام جواد (علیه السلام) در آورد، تا این سیطره بر رهبران شیعه باقی بماند و جلوی هر گونه تحرک را از آنها بگیرد.
دوره ترجمه علوم عقلی
مأمون که انسانی زیرک و باهوش بود، برای تحت الشعاع قرار دادن مقام علمی ائمه (علیهم السلام) با تمام توان به حمایت از علوم عقلی وارداتی از یونان پرداخته و چنین اراده نموده بود تا با ترجمه متون یونانی در مقابله با امام بابی از علم را در مقابل طالبان علم باز کند که از جایی غیر از چشمه جوشان اهلبیت (علیهمالسلام) سرچشمه میگرفت؛ البته ترجمه متون از قبل شروع شده بود اما دوران مأمون، دوران طلائی ترویج این علوم گردید.
همین امر باعث گردید تا برای مدتی کوتاه مرجعیت علمی امام (علیهالسلام)، که حتی مخالفان نیز به آن اعتقاد داشتند، مورد خدشه قرار بگیرد.
فعالیتهای سیاسی فرهنگی امام (علیهالسلام) در آن شرایط
امام جواد (علیه السلام) که در آن شرایط نابسامان کیان مکتب را در خطر نابودی میدید بر آن شد تا با اقداماتی در خور توجه به یاری دین جد خویش اقدام نماید که اقدامات امام را میتوان در چند مورد خلاصه نمود.
اثبات خود
امام(علیهالسلام) که شیعیان را در گرداب شبهه نسبت به امامت خود میدید، در قدم اول اقدام به اثبات حقانیت خود برای آنها نمود تا ارکان و بزرگان مکتب از تزلزل بیرون آمده و در راه یاری امام (علیهالسلام) ثابت قدم گردند. پاسخ به سؤالات بزرگان شیعه و ارتباط گیری با آنها بخشی از این حرکت بود.
در اوج این شبهات هشتاد نفر از بزرگان و علمای بغداد، که رهسپار حج شده بودند به قصد زیرات امام (علیهالسلام) به مدینه رفتند و در خانه امام صادق (علیهالسلام)، که محل دیدارهای امام جواد (علیهالسلام) بود، منتظر نشستند در این هنگام "عبد الله بن موسی”، که عموی حضرت جواد (علیهالسلام) بود، وارد مجلس شد و به عنوان فرزند رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در صدر مجلس نشست و حضار از او سؤالهایی را پرسیدند که با پاسخهای ناصحیح او روبه رو شدند؛ شیعیان که از جوابهای او مظطرب شده بودند، و خود را در شبهات خود محق میدیدند، عزم ترک مجلس نمودند که به ناگاه دری باز شد و "موفق” غلام حضرت اعلام کرد که ابوجعفر محمد بن علی الجواد (علیهالسلام) وارد میشود امام (علیهالسلام) در مجلس نشستند و پس از مدتی سکوت، شروع به پاسخ به سؤالات بزرگان و علمای شیعه فرمودند و وقتی پاسخهای دقیق امام (علیهالسلام) را شنیدند مسرور گشته و نسبت به امامت آن بزرگوار اعتراف نموده و مجلس را ترک کردند. [۵]
این نمونه ای بود از صدها نمونه ای که امام در مقام اثبات خود برای حفظ کیان امامت شیعه اقدام فرمودند.
سازماندهی شیعیان
امام(علیهالسلام) زمانی بر مسند ولایت نشسته بودند که سازمان شیعه دچار تزلزل و فروپاشی شده بود؛ ایشان در اقدام بعدی خود اقدام به تشکیل شبکه وکلا نمودند. اهم وظایف شبکه وکلا به این شرح بود:
· ارتباط با شیعیان و رساندن معارف اهل بیت (علیهمالسلام) به آنها.
· جلو گیری از تجزیه و تفرقه شیعیان با تبیین جایگاه محوری امام (علیهالسلام)
· دریافت وجوهات از شیعیان و ایجاد پشتوانه مالی برای سازمان تشیع.
· حل و فصل مشکلات درون سازمانی شیعیان، مانند اختلافات درونی برای جلوگیری از درگیری داخلی.
نفوذ به دربار عباسی
یکی دیگر از فعالیتهای امام جواد (علیهالسلام) نفوذ به دربار عباسی برای جلوگیری از ظلم به شیعیان و نیز کنترل اسب سرکش قدرت طلبی عباسیان بود. امام (علیهالسلام) به هواداران خود اجازه داده بودند تا با نفوذ به دستگاه عباسی در پستها و مناسب قرار بگیرند؛ از این رو "محمد بن اسماعیل بزیع” و "احمد بن حمزه قمی” در پستهای بالای دربار قرار گرفتند و "نوح بن دراج” مدتی قاضی بغداد و بعد از آن قاضی کوفه گردید و "حسین بن عبد الله نیشابوری” حاکم بست و سیستان و "حکم بن علیای اسدی” به حکومت بحرین رسدید. [۶]
این دستور امام (علیهالسلام) باعث شد تا شیعیان در رفاه بیشتری قرار گرفته و بتوانند در راه ترویج مکتب گامهای مؤثر تری بردارند.
در یک مورد امام (علیهالسلام) بنا به درخواست یکی از شیعیان به حاکم سیستان نامه نوشتند و از او خواستند تا در اخذ مالیات بر او سخت نگیرد، که این امر باعث گردید تا آن فرد تا زمان حکومت "حسین بن عبد الله” از پرداخت مالیات معاف گردد.
گفتگو و مناظره
از دیگر حرکتهای سیاسی، فرهنگی امام (علیهالسلام) شرکت در جلسات مناظره با بزرگان ادیان و پاسخگویی به سؤالات آنها بود. این حرکت امام (علیهالسلام) باعث شد تا مکاتب فکری که به جنگ شیعه آمده بودند در انظار عمومی مورد نقد قرار بگیرند و مرجعیت علمی اهل بیت (علیهمالسلام) بیش از پیش تثبیت شود. از جمله مناظرات میتوان به مناظره حضرت جواد (علیهالسلام) با "یحی بن اکثم” و مناظره با قاضی القضات حکومت عباسی و نیز فقیهان درباری نام برد.
این مناظرات علاوه بر نقد فکری مکاتب مختلف باعث دلگرمی بیشتر شیعیان به امام (علیهالسلام) میگردید و شبهات را در مورد امامت ایشان مرتفع مینمود؛ و نه تنها شیعیان بلکه دشمنان نیز شیفته کمالات او میشدند شیخ مفید چنین مینویسد: "مأمون شیفته امام (علیهالسلام) شد، زیرا میدید که او با وجود کمی سن از نظر حکمت و کمال و ادب و عقل به چنان رتبه ای رسیده است که هیچیک از بزرگان آن عصر به آن کمال نرسیدهاند.”[۷]
نامه نگاری مستقیم
مراقبتهای شدید از امام جواد (علیهالسلام) باعث شده بود تا شیعیان نتوانند از آن وجود مقدس استفادههای لازم را ببرند، تا آنجا که فقط ۲۵۰ روایت آز آن دریای علم نقل شده است، که اکثر آنها به واسطه مکاتبات اصحابی چون "علی بن مهزیار”، "عبد العظیم الحسنی”، "احمد بن ابی نضر بزنطی” و "احمد بن خالد برقی” و … نقل شده است؛ اما نکته قابل توجه این است که آن امام بزرگوار در راه حرکت فرهنگی، سیاسی خود هیچگاه محدودیت را نپذیرفته و در بستهترین شرایط ارتباط خود را با شیعیان حفظ نموده و آنها را راهنمائی مینمودند.
مجموعه تدابیر امام جواد (علیهالسلام) باعث شد با وجود تمام فشارها و سختیها در شرایط بد فرهنگی و سیاسی آن زمان شیعه از آن گردابها و توفانها به سلامت عبور کند.
سیره سیاسی و فرهنگی حضرت برای فعالان فرهنگی الگوی خوبیست که آن را سرمشق قرار دهند و در شرایطی که همه ابزار مادی و عادی جهان بر علیه آنان است با توکل بر خدا و تدبیر جبهه حق را به پیش برند؛ تا روزی که از این توفان سهمگین به ساحل امن ظهور برسیم و در دامان امام (علیهالسلام)، شکوفایی انسانیت انسان را به نظاره بنشینیم.
[۱] سیره پیشوایان ص ۵۴۰
[۲] پیروان عبدالله افطح
[۳] پیروان علی بن ابی حمزه بطائنی
[۴] قائلان به امامت اسماعیل بن موسی بن جعفر
[۵] بحار الانوار ج ۵۰ ص ۹۸
[۶] تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم ترجمه آیت اللهی ص ۷۹
[۷] الارشاد ص ۲۶۱
*عبد الصالح شمس اللهی