سرویس اجتماعی پایگاه 598 - نخست) در جوامع انساني، هرگونه رفتار فردي و جمعي محصول شعور و آگاهي مردم است، لذا شعور را شرط اصلي و اساسي تكليف در رفتار انسانها و جوامع ميدانند؛ اما از آنجا که هرگونه تعقل و خردمندي، در رفتار و فرهنگ فرد و جامعه متجلی می شود، رفتارهای یک فرد یا یک جامعه، معيار منطقي و دقيقي براي سنجش ميزان رشد و خردمندي فرد و جامعه است؛ هم از این رو براي اصلاح و یا تعالی بخشی به یک جامعه بايد به اصلاح حوزه تعقل و خردورزي پرداخت.
نقش دانایان و روشنفکران یک جامعه در چنین شرایطی است که برجسته و عیان می شود. شخص دانا از آنجا که برخلاف غفلت و كوتاهبيني حاكم بر محيط، از آگاهي و دورنگري لازم بهرهمند است، می تواند با دست يافتن به آگاهي ناب، خود و جامعه را از خطا و خرافه رها سازد که صد البته کار بسیار سخت و طاقت فرسایی است. او به تبع دانش و آگاهی خود، چيزهايي را حس ميكند كه ديگران از آن محرومند و ظرايف و دقايقي را درك ميكند كه از نظر ديگران پنهان هستند. بنابر اين هر جامعهاي كه از طبقه دانایان و روشنفكران خويش فاصله بگیرد، گرفتار مشكلات جهل و تاريك انديشي خواهد شد.
دوم) مروری بر علل پیروزی جریان روشنفکری بر تفکرات سلطه جویانه کلیسای کاتولیک در قرون وسطینشان دهنده آن است که روشنفکری در جهان غرب طی آن سالها با سه مانع عمده جزميت، ديانت و حكومت روبه رو بوده است. روشنفکران به منظور مقابله با استبداد حاکم بر جامعه غرب، طی قرن ها با کار مداوم و مستمر خود آرام آرام در حصار استوار جزميت، رخنه ايجاد كرده و زمينه رشد شكاكيت را ايجاد كردند. به همین خاطر كليسا در قرن شانزدهم عقبنشيني از قلمرو علم و فلسفه را آغاز كرد.
البته در این میان از تلاش پروتستانها در مقابله با زورگویی كليسای كاتوليك نیز نباید غافل بود. با شكست ديدگاههاي جزمي قرون وسطايي، شرايط پيشرفت علوم جديد فراهم شد. از سوی دیگر آنها با ديانت دیکته شده از سوی کلیسا نیز درگيری داشتند. کلیسای کاتولیک طی قرنها با ادعای متولی ديانت مردم، مانع بزرگی بر سر راه پيشرفت علوم و استقرار حكومتهاي مردمی ایجاد کرده بود. هم از این رو روشنفکران با استمرار و جديت در مبارزه با این نوع استبداد در نهایت به حذف دين از فرهنگ و زندگي بشر غربی پرداختند.
به عبارتی دیگر جريان روشنفكري سرانجام كليسا را از اقتدار به زیر كشيده و در زواياي زندگي شخصي مردم جاي داد. همچنین با توجه به اینکه پیش از رنسانس، انسانها تنها ابزاری بودند براي گردش كار حاكمان و خدمت کردن به پادشاهان و ارباب قدرت، جریان روشنفكری با پیگیری و تلاش خود توانست نگاه ارباب – رعیتی حاکم بر جوامع غربی را با مطرح کردن تفکر دموکراسی و دادن حق انتخاب به مردم تا حدودی اصلاح کند.
آنچه در پایان باید به آن اشاره داشت آنکه پیروزی جریان روشنفکری در غرب از یکسو مرهون ظلم و ستم ارباب قدرت و ثروت اعم از پادشاهان مستبد و حاکمیت کلیسا بر مردم و جوامع بوده و از دیگر سو مرهون تلاش خردمندان طی چندین قرن در رشد و تربیت افراد جامعه بوده است. به عبارتی دیگر اصحاب خِرَد در غرب در یک تلاش هدفمند و مستمر، قرنها به تربیت افکار و باورهای جامعه خود پرداختند و بی شک دستیابی به اهداف مطلوب خود حاصل فعالیتی چند ساله نبوده است.
سوم) مروری بر چگونگی شکل گیری و عملکرد جریان روشنفکری در ایران حاوی نکات بسیار ظریفی است که توجه به آنها می تواند در شناخت جریان های فرهنگی و سو گیری های اصحاب فرهنگ طی یک قرن گذشته بسیار مفید و مؤثر باشد. پیش از ورود به این بحث ذکر این نکته خالی از لطف نیست که روشنفکری در ذات خود نوعی کمال است که موجبات رشد انسان و جامعه را پدید می آورد، بنابر این می توان این گونه بیان داشت که پیامبران و ائمه معصوم علیهم السلام نمونه های کامل و جامع روشنفکران در طول تاریخ بوده اند؛ لکن در چند دهه گذشته این واژه برای افرادی به کار گرفته شده است که به نوعی وابسته و یا متعلق به جریان های غربی بوده و با پشت کردن به فرهنگ و باورهای اصیل ملی و دینی، به نوعی از خودباختگی رسیده اند؛ در این مبحث مراد از روشنفکری همان جریان وابسته است.
در پی شکست ایران از روسیه، عباس میرزا به منظور رفع عقب ماندگی و دستیابی به فناوری هایی که کشورهای اروپایی به آنها دست پیدا کرده بودند، برای نخستین بار دانشجویانی را به منظور تحصیل به اروپا اعزام کرد. رفت و آمد دانشجویان ایرانی به اروپا، آشنایی آنها با مفاهیمی چون دموکراسی و آزادی های اجتماعی و تماشای پیشرفت های لحظه به لحظه دولتهای غربی در علوم و فنون، موجبات تغییرات عمیقی در نگاه و باور آنها به جامعه و نوع حکومت بر مردم شد. آنچه در این میان قابل تأمل بود آنکه این دانشجویان که بعدها از آنان با عنوان روشنفکر یاد شده، تنها راه رفع موانع پیشرفت کشور را در نسخه برداری مو به مو از روش های غربی می جستند هم از این رو بود که بی توجه به تفاوت های فاحش فرهنگی و علل عقب ماندگی به جنگ سه عامل جزمیت، دیانت و حکومت شتافتند.
از آنجایی که روشنفکران، دین را به عنوان یکی از مهمترین عوامل عقب ماندگی به حساب می آوردند، بیشترین تلاش خود را صرف منزوی کردن دین از متن جامعه می کردند. مروري بر عملکرد جريان روشنفكري در مواجهه با دین و باورهای دینی به خوبی نشان می دهد که این جریان طی یکصد سال گذشته دو مشي متفاوت در برخورد با دين اتخاذ كرده است؛ يك مشي حمله عريان و بيپرده به مفاهيم ديني بوده كه ميرزا فتحعلي آخوندزاده و ميرزا آقاخان كرماني به عنوان پيشگامان اين جريان محسوب ميشوند.
آنها به منظور پيشبرد اهداف خود در عرصههاي مختلف از جمله ادبيات وارد شدند به نحوي كه ميرزا آقاخان كرماني و به ويژه آخوندزاده در نوشتن رمانها و نمايشنامههايي كه در آنها توهين به دين ميشد، دست داشتند. نكتهاي كه در آثار آنها ديده ميشود طرح پروتستانتيزم اسلامي است كه بعدها در آثار ملكمخان هم به آن اشاره ميشود. آنها در اين خصوص وقتي نياز به الگودهي داشتند به اتفاقاتي كه در دوران حسن دوم در قلعه الموت پيش آمده بود، اشاره ميكنند كه بر اساس آن در ۱۷ ماه مبارك رمضان حسن دوم اعلام قيامت ميكند به اين معنا كه ديگر دوران تكليف تمام شده و در همان روز شراب حاضر كرده و روزه خود را با شراب افطار ميكنند.
آخوندزاده با صراحت ضمن تاييد عمل حسن دوم اين اتفاق را عملي صواب در راه از بين بردن خرافات معرفي ميكند. اما جريان بعدي كه در بطن جريان روشنفكري وجود داشت به سردمداري ميرزا ملكمخان بود كه برعكس تفكر آخوندزاده اعتقاد داشت نبايد در ايران به صورت مستقيم با مفاهيم ديني در افتاد بلکه بايد با ظرافت بيشتري طرح "وهن دين" را دنبال كرد، به همين جهت سعي شد تا با نوعي همسانسازي و شبيهسازي بين مفاهيم ديني و مفاهيم غربي، جامعه اسلامي را در معرض هجوم افكار غربي قرار دهند تا پذيرش افكار غربي براي مردم مسلمان آسانتر شده و در نتيجه يك نوع استحاله، در طي اين مسير شكل گيرد.
جنبش هایی چون بابی گری و بهایی گریی و حتی کسروی گری نمونه بارزی از گسترش و ترویج این نگاه در جامعه محسوب می شوند. به عنوان مثال در دوره درگيري ميان شيخفضلالله با مشروطهخواهان، مطبوعات کشور اقدامات جديدي را در جهت وهن دين آغاز ميكنند. به مسخره گرفتن عزاداري، حجاب و احكام اسلامي چون قصاص از جمله اين اقدامات است.
بعد از فتح تهران و استيلاي مشروطهخواهان کشور شاهد يك حركت جديتري و گستردهتر در وهن دين و حمله به روحانيت بود كه با محاكمه شيخ فضلالله و به دار آويختن ايشان آغاز ميشود كه تا آن زمان بيسابقه بود. در ابتداي زمامداري رضاخان ما شاهد فعاليت گروههايي چون "كانون ايران جوان" هستيم كه بعضي از تحصيلكردههاي ايراني در غرب با هدف به وجود آوردن يك ايران جوان كه هيچ رابطهاي با ايران قديم و سنتها ندارد آن را راهاندازي ميكنند. اولين حركتهايي كه آنها در نشريه خود با نام "ايران جوان" آغاز ميكنند حمله به دين و ارزشهاي مذهبي است.
به عنوان مثال عكس زني را با چادر در روزنامه چاپ كرده و زير آن مينويسند كلاغ سياه! در همين دوران بود كه علي دشتي در روزنامه "شفق سرخ" با جسارت اعلام ميكند كه همه چيز زن ايراني به درد نخور است، شكل زن ايراني، پوشش زن ايراني، آشپزخانه زن ايراني و... بايد كاملا عوض شود. با توجه به این که جریان روشنفکری خواهان ایجاد تغییرات بنیادین در تمامی عرصه های اجتماعی بود، ادبیات و هنر کشور نیز از این هجمه و نوع نگاه مصون نماند.
نفوذ جريانات روشنفکری در عرصه ادبیات و هنر به ايران به ويژه در سالهاي پاياني دهه ۱۳۳۰، کشور را از ادبيات و فرهنگ اصیل خود دور كرده و آفريننده ادبياتي شد كه هيچگونه آشنايي و ويژگي مشتركي با فرهنگ و البته با سياستهاي جامعه نداشت. هم زمان با نفوذ ادبیات، نفوذ ايدئولوژي نیز صورت گرفت به نحوی که ادبيات و ادیبان را به جامعه حزبي در آورد از اين رو نويسندگان و هنرمندان هرچه بيشتر به شعار و نظريهپردازي روي آوردند. در حقيقت ادبيات يكسره در خدمت ايدئولوژي و نظريهپردازان درآمد و به دو شيوه عمده گنگنويسي تحت عنوان سمبوليسم و نمادين يا ادبيات روشنفكري، و سادهنويسي كه البته طبق معمول سادهنويسي را با عاميانهنويسي اشتباه كردند، تقسيم شد.
مکتب ناتوراليسم، که زاییده گسترش تفکرات ضد سرمایه داری روشنفکرانه در غرب است، به سرعت با آثار نویسندگانی چون صادق چوبک و صادق هدایت گسترش یافت. زبان آثار ناتوراليستي، زبان محاوره است آنها به اصطلاح همان جملات را به كار ميبرند كه افراد استعمال ميكنند. ناتوراليستها درتحليل انسان و زندگي به زواياي تاريکي چون فقر، تبعيض طبقاتي، فحشا، وقايع ناگوار، فساد، پليدي و زشتي ميپردازد. يكي از خدمتهايي كه مكتب ناتوراليسم به ادبيات ایران كرد، شكستن حرمت كلمات و رفتارهای ناهنجار بود. كلمههايي را كه نويسندگان ايراني و حتي مردم عوام از استعمال آنها اِبا و كراهت دارند و اساسا تنها در قشر خاصي از جامعه رواج دارد در داستانها و نمایشنامه ها به كار گرفته شده تا به آنها جنبهاي همگاني و يا عادي دهند.
در حوزه سينما توليد فيلمهايي چون "مُحَلِّل" "شبنشيني در جهنم" "تختخواب سه نفره" و "دائيجان ناپلئون" روند حمله به اعتقادات مردم و سنتهاي ديني در جامعه را پيگيري و دنبال ميکرد. در حقيقت در آن دوران با به سخره گرفتن دين، تلاش ميشد تا يك استحاله در جامعه و مردم صورت گيرد. البته همواره دسته ای از روشنفكران سادهلوح نيز وجود داشتند كه فاقد عمق فكري جدي بوده و تحت تاثير فضا و ظواهر غرب به وهن دين و باورهاي ديني ميپرداختند. به عنوان مثال "ميرزا ابوالحسنخان ايلچي" كه ظاهرا نخستين سفير ايران در انگليس بود در كتاب "حيرتنامه سفرا" به قدري با شيفتگي و از سر حيرت غرب را توصيف ميكند كه وهن دين كاملا به چشم ميخورد.
چهارم) آنچه باید به آن اشاره داشت آنکه جریان روشنفکری در ایران به دلایلی هیچگاه در ایران جایگاه پیدا نکرده و همواره خود را در نقطه تقابل با مردم و فرهنگ و هویت اصیل ایرانی – اسلامی قرار داده است. در تشریح عدم موفقیت این جریان می توان به مواردی که در ذیل به آنها پرداخته شده است، اشاره کرد: نخست آنکه وابستگان به جریان روشنفکری در ایران هیچگاه حرکت مستمر و برنامه ریزی شده ای به منظور تنویر افکار مردم نداشته و به کارهای مقطعی و تاریخ مصرف دار بسنده کرده اند.
به عبارتی دیگر یکی از علل موفقیت جریان روشنفکری در جوامع غربی (با توجه به نوع نگاه و خواسته آنها)، استمرار در کار به منظور تربیت کردن انسان ها و همراه کردن آنان با اهداف و انگیزه های خود طی چند صد سال بوده است. نحوه عملکرد جریان روشنفکری در غرب نشان می دهد که آنها هرگز در پی ایجاد یک شورش و یا انقلاب بدون آنکه مردم آگاهی لازم را داشته باشند، نبوده اند. در حقیقت آنها در پی فرهنگ سازی بودند نه واکنش های سطحی و مقطعی.
این در حالی است که در ایران جریان روشنفکری نه توان و نه صلاحیت هدایت افکار عمومی را داشته است. اما نکته دوم که از اهمیت بیشتری نسبت به نکته اول برخوردار است آنکه در جریان وقایع رنسانس و عصر روشنگری، اندیشمندان جوامع غربی مردم را به این باور رسانده بودند که دین عامل بدبختی و عقب ماندگی آنها بوده است. به عبارتی دیگر عملکرد ناصواب کلیسای کاتولیک طی قرن ها مردم را به سوی این باور غلط سوق داده بود که دین مانع پیشرفت و آزادی انسان ها است لذا کلام روشنفکران مبنی بر مقابله با دین و مظاهر آن توانست در دلها و جانهای مردم نفوذ کرده و سرانجام مردم را به مقابله با دین تشویق کند.
این در حالی است که تاریخ پر افتخار ایران زمین همواره شاهد پیروزی ها، موفقیت ها و افتخاراتی بوده که توسط افراد متدین صورت گرفته است. در واقع دین نه تنها عامل عقب ماندگی نبوده بلکه همواره مایه نشاط، پیشرفت و سربلندی بوده است. هر کجا که عَلَم مبارزه با ستمگری برافراشته شده است، تحت لوای دین و دینمداری صورت گرفته است. مروری بر قیام سر به داران، رئیس علی دلواری، قیام مشروطه، قیام مردم جنگل و دهها نمونه دیگر که ذکر آنها به درازا می کشد، نمونه ای از این واقعیت است. از سوی دیگر اختراعات و اکتشافات، پیشرفت های علمی و فلسفی و اساسا حرکت های رو به جلوی مردم در طول تاریخ نیز توسط اشخاص با انگیزه های دینی و ملی صورت گرفته است.
به عنوان مثال بزرگانی چون بوعلی سینا، زکریای رازی، ملاصدرای شیرازی، خواجه نصیرالدین طوسی، حافظ شیرازی، مولانا، عمر خیام، میرزا تقی خان امیرکبیر، قائم مقام فراهانی، میرزا کوچک خان، شیخ فضل الله نوری، مدرس، مصدق، کاشانی، جلال آل احمد و ... همگی به مسلمان بودن خود افتخار کرده و گام برداشتن در راه اعتلای کشور عزیز ایران را مدیون آموخته های دینی خود می دانند. در واقع بی توجهی به این مهم که نگاه و باور مردم به دین در کشور ایران با کشورهای غربی بسیار متفاوت است، دلیل آشکاری بر شکست پروژه جریانات روشنفکری در ایران محسوب می شود.
نکته دیگری که در این میان نباید از آن غافل بود به موضوع بی اعتمادی مردم به کشورهای غربی باز می گردد. به عبارتی دیگر مردم ایران طی یک قرن گذشته بارها و بارها شاهد جنایت ها و خیانت های کشورهای استعمارگر نسبت به مردم و مام وطن خود بوده اند. رفتار ددمنشانه سربازان انگلیسی، آلمانی، فرانسوی، آمریکایی و روسی در طول جنگ های جهانی اول و دوم هیچگاه از حافظه تاریخی مردم پاک نخواهد شد. مبارزات مردانه مرحوم مصدق در قطع کردن دست انگلیس از ذخایر نفت مردم ایران موضوعی نیست که مردم آن را به فراموشی بسپارند. مردم آگاه ایران با توجه به این بی اعتمادی وقتی با روشنفکرانی روبرو می شوند که افکار و سرمایه های ذهنی خود را از کشورهای غربی به عاریه گرفته اند، نسبت به آنان نیز بی اعتماد شده و حاضر به پذیرش آنان نیستند.
پنجم) مروری بر وضعیت مدیریت تئاتر، سینما و عرصه نشر کشور در یک سال گذشته نشان دهنده آن است که بخشي از بدنه مدیریت ارشاد به سیاق دوران اصلاحات، بی توجه به خواست و اراده مردم همچنان خود را وامدار اين جريانات پوسيده دانسته و عليرغم تغيير نگرش و ذائقه مخاطبان به خصوص در یک دهه گذشته، تلاش ميكند تا عقايد و آرای خود را به اين عرصه حقنه كند كه متاسفانه برخی هنرمندان و اصحاب قلم نیز از فرصت به وجود آمده کمال استفاده را کرده و در کمال آسایش به نشر عقاید خود می پردازند.
عرصه های تئاتر، سینما و نشر کشور اعم از مطبوعات و کتاب کشور در یک سال گذشته شاهد هجوم همه جانبه و گسترده ادبيات سخيفانه کلامی و رفتاری و همچنین واپسگرایانه وارداتی به بهانه آزادی بیان بوده است. این بی فرهنگی در حالی اتفاق می افتد که در یک دهه گذشته به رغم مشکلات موجود، در عرصه استفاده از ادبیات انسانی و اخلاق مدار و تولید آثار هنری هم راستا با باورهای ملی و بومی تا حدود زیادی موفق بوده است. به تعبیری دیگر می توان نتیجه گرفت که تغییر نگاه برخی مدیران ارشاد در یکسال گذشته و بی توجهی آنان به این مهم که هنر همواره به عنوان یکی از مهمترین ظرفیت های گسترش و ترویج انسانیت و هویت بخشی به انسان ها محسوب شده است، به بهانه آزادی بیان و تعامل سازنده با هنرمندان فضای بداخلاقی را فراهم آورده اند.
این در حالی است که جلوگیری از رفتارهای سخیفانه و افکار مخرب و مغایر با سنن و فرهنگ بومی و ملی کوچکترین منافاتی با آزاد اندیشی نداشته و نخواهد داشت لذا نمی توان و نباید چشم خود را بر این قبیل رفتار بست. سیاست یک بام و دو هوا به یقین در عرصه مهمی چون فرهنگ و هنر کشور دستاوردی جز ویرانگری ذهن و روح مخاطبان به ارمغان نخواهد آورد. مردم حیرانند که قسم حضرت عباس را باور کنند یا دُم خروسی را که بیرون زده است. از یک سو وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی نسبت به رفتار خانم بنی اعتماد موضعگیری می کنند و فردای همان روز جناب ایوبی به نوعی از خانم کارگردان حمایت می کنند.
از سویی در جشنواره سال گذشته فیلم فجر، وزارت ارشاد به خود می بالد که فیلم های توقیفی دولت دهم را به نمایش درآورده است و از سوی دیگر وزیر محترم ارشاد در مقابل اعتراضات گسترده مردم نسبت به پخش فیلم های سیاه نما، تقصیرات را بر گردن مسئولان سینمایی دولت گذشته می اندازد. وزیر محترم ارشاد از یک سو مخالفت خود را با فیلم های سخیف و غیر اخلاقی اعلام می کند از سوی دیگر همین آثار توسط رسانه های تصویری به بهانه هایی کاملا واهی خریده می شود.
آن چه به آن اشاره شد تنها بخش کوچکی از مشکلاتی است که متاسفانه در سایه کم توجهی مدیران در حال به وقوع پیوستن است بنابر این چنانچه مسئولان محترم فورا دست به کار نشوند بی شک شاهد تولید آثاری خواهیم بود که با حمایت و پول حکومت به تخریب باورها و ارزش های ملی و بومی می پردازند.
ای آنکه به اقبال تو در عالم نیست *** گیرم که غمت نیست، غم ما هم نیست؟
*رامین شریف زاده