کد خبر: ۲۵۳۳۵۹
زمان انتشار: ۱۱:۴۴     ۳۱ شهريور ۱۳۹۳
به گزارش پایگاه 598، حسین شریعتمداری در سرمقاله امروز کیهان نوشت:

در فاصله کوتاهی بعد از توافق ژنو که مسئولان محترم از آن با عنوان بزرگترین دستاورد هسته‌ای در چالش یازده ساله اخیر!، تسلیم قدرتهای بزرگ! و... یاد می‌کردند و این دستاورد بزرگ! را شایسته جشن و سرور می‌دانستند، معلوم شد که ماهیت این توافق در یک کلام - و جان کلام- تقدیم سخاوتمندانه امتیازات نقد به حریف و دریافت وعده‌های نسیه است. وعده‌هایی که اگر چه «نسیه» بود ولی طرف مقابل حتی به همین وعده‌های نسیه هم تن نداد و فقط چند ساعت بعد از توافق، از پیروزی خود درتوقف برنامه هسته‌ای ایران خبر داد تا آنجا که تعجب آمیخته به اعتراض مسئولان تیم مذاکره‌کننده را نیز به دنبال داشت. ماجرا می‌رفت تا به نابودی کامل فعالیت هسته‌ای کشورمان برسد. اما، ناخدای باخدای این سفینه، بیدارتر از آن بود که حریف تصور می‌کرد و تیم هسته‌ای را با نسخه‌ای روشن و خالی از ابهام که حاوی خطوط قرمز غیرقابل عبور بود پای میز مذاکره فرستاد. از آن نقطه به بعد بود که آمریکا و متحدانش، راه را برای ادامه زیاده‌طلبی‌ها و باج‌خواهی‌های خود بسته دیدند چرا که ایران اسلامی کمترین عبور از خط قرمزهای ترسیم شده را نمی‌پذیرفت و چنین بود که مذاکرات بی‌نتیجه به پایان می‌رسید و طرفین دست خالی به کشورهای خود باز می‌گشتند. حریف در این حالت، سه راه پیش روی داشت.
اول- میز مذاکره را ترک کند. لازمه این گزینه، اقدامات سخت بعدی علیه جمهوری اسلامی ایران بود که آمریکا برخلاف رجزخوانی‌های پی‌در‌پی، توان انجام آن را نداشت. این اقدامات - به قول سخنگوی وزارت خارجه آمریکا- پشیمان‌کننده نهایتا در دو محور تعریف شده بود.
الف: استفاده از گزینه نظامی! دراین‌باره گفتنی‌های فراوانی همراه با شواهد و نشانه‌های غیرقابل تردید ارائه شده که اشاره دوباره به آن، تکرار مکررات و ملال‌آور است و در وجیزه پیش روی تنها به این نکته بسنده می‌کنیم که فقط نگاهی گذرا به شکست‌های پی در پی آمریکا در منطقه و در عرصه جهانی به‌وضوح نشان می‌دهد که آمریکا به نوشته مستند نیویورک تایمز در بیرون خاک خود، حتی توان دخالت نظامی در حد و اندازه یک بند انگشت هم ندارد.
ب: روی آوردن به تحریم‌های بیشتر. این گزینه هم نمی‌توانست آنگونه که آمریکا و متحدانش انتظار داشتند، موثر باشد. توضیح آن که در عرف سیاسی و در عرصه تقابل اقتصادی، «تحریم»ها فقط هنگامی به عنوان یک اهرم بازدارنده تلقی می‌شوند، که طرف تحریم شونده بپذیرد اگر امتیاز بدهد، تحریم‌ها برداشته می‌شوند و ایران اولا؛ تاکید کرده و طی ۱۱ سال گذشته نشان داده است که حاضر نیست به حریف امتیازات ذلیلانه بدهد و ثانیا؛ تحریم‌ها فقط برای ایران دردسرساز و مشکل‌آفرین نبوده است بلکه کشورهای تحریم‌کننده نیز از آن آسیب‌های جدی دیده‌اند تا آنجا که به راحتی - و البته مخفیانه- حاضر به دور زدن تحریم‌ها بوده و هستند. ثالثا؛ جمهوری اسلامی ایران با مبادلات تجاری چند صد میلیارد دلاری سالانه، به آسانی قابل تحریم کردن نیست، مخصوصا آن که در دنیای امروز کشورهای دیگری هستند که برای جایگزینی با کشورهای تحریم‌کننده اعلام آمادگی کرده و نمونه‌هایی از آن نیز تحقق یافته است. رابعا؛ آمریکا و کشورهای اروپایی تحریم‌کننده با بحران‌های اقتصادی کم‌سابقه و در مواردی بی‌سابقه روبرو هستند که ادامه تحریم‌ها را برای آنان غیرقابل تحمل کرده و می‌کند و از همه با اهمیت‌تر آن که جمهوری اسلامی ایران با رویکرد به اقتصاد مقاومتی و تدوین بودجه سالانه با در نظر گرفتن ادامه تحریم‌ها، برخورداری از ۱۵ کشور همسایه و دهها امتیاز دیگر قابلیت فراوان و ظرفیت‌های به‌ کار نگرفته بسیاری برای عبور از تحریم‌ها دارد.
دوم- راه‌کار دوم؛ حفظ ظاهر خطوط قرمز ترسیم شده و خالی کردن یا تغییر محتوای آنهاست. توضیح در این خصوص به درازا می‌کشد و به بعد می‌گذاریم و تنها به این نکته اشاره می‌کنیم که پیشنهادهای حریف درباره حفظ ماهیت آب‌سنگین راکتور اراک، ظرفیت غنی‌سازی مطابق نیاز اعلام شده ما، لغو یکجای تحریم‌ها، تعطیل نشدن هیچیک از تأسیسات هسته‌ای، عدم ورود به حوزه نظامی و... بدون استثناء به گونه‌ای است که فقط ظاهر این خطوط قرمز حفظ می‌شود بی‌آن که ماهیت اصلی مورد نظر ایران اسلامی را درخود داشته باشد. خوشبختانه اخبار و گزارش‌های رسیده حاکی از آن است که پیشنهادات فریبکارانه حریف با مخالفت تیم مذاکره کننده کشورمان روبرو شده است و امید است این مخالفت ادامه داشته باشد.
سوم- و اما، موضوع اصلی یادداشت پیش روی که در آغاز به آن اشاره شد و اظهارات جسته و گریخته ولی صریح و جدی برخی از مقامات آمریکایی حکایت از آن دارد، عبور آمریکا از بن‌بست یاد شده با اتخاذ یک تصمیم غیرهسته‌ای است. توضیح آن که از چند ماه قبل در میان سیاست‌پردازان و تصمیم‌سازان آمریکایی این زمزمه شنیده می‌شود و به توهم بر این باورند که حمایت از دولت محترم با توجه به‌حضور شماری از غرب‌گرایان و نزدیکی برخی از اصحاب فتنه به آن می‌تواند آمریکا را به هدف اصلی خود که بیرون از چالش هسته‌ای تعریف شده و اساسا چالش هسته‌ای بهانه‌ای برای آن است نزدیکتر کند. از این روی- باز هم به‌زعم آنان- اگر دولت کنونی از مذاکرات دست خالی و بدون دستاورد قابل توجه بازگردد موقعیت و جایگاه جبهه اصلاحات- بخوانید مدعیان اصلاحات و نه همه آنها- در میان مردم با آسیب جدی روبرو می‌شود و این در حالی است که مدعیان اصلاحات‌ در دوران حاکمیت خود بر دولت و مجلس - دوران اصلاحات - نشان داده‌اند نه‌فقط می‌توانند متحدان استراتژیک و قابل اعتمادی برای آمریکا باشند بلکه در جریان فتنه ۸۸ از تلاش و توطئه برای براندازی نظام اسلامی نیز دریغ نکرده و با این منظور مدیریت مثلث آمریکا، اسرائیل و انگلیس را هم پذیرفته بودند.
«جوفی جوزف» مدیر سابق منع گسترش سلاح هسته‌ای در شورای امنیت‌ملی کاخ‌سفید- ۲۴ جولای ۵/۲۰۱۴ مردادماه ۹۳- در نشست شورای آتلانتیک با اشاره به نکته فوق از موقعیت منحصر به فرد مذاکرات کنونی یاد کرده و تاکید می‌کند «باید به توافقی خوب دست پیدا کنیم و اگر این توافق در چند ماه آینده، به دست نیاید و دیپلماسی شکست بخورد، ما به وضعیت پیش از نوامبر۲۰۱۳- یعنی دورانی که اصلاح‌طلبان دولت را در اختیار نداشتند - باز می‌گردیم!
جوفی جوزف در همان نشست اعلام می‌کند که «در عرصه داخلی ایران دولت‌کنونی برای پیشگیری از تغییر اوضاع سیاسی به نفع تندروها- بخوانید انقلابیون که البته آقای روحانی نیز برخلاف تصور آنان در همین حلقه قابل تعریف است- تغییر می‌کند. باید در مذاکرات پیشرفت نشان داده شود. در غیر اینصورت فعالان طرفدار دموکراسی- یعنی مدعیان اصلاحات و اصحاب فتنه- نسبت به آینده خود مطمئن نخواهند بود. سقوط مذاکرات کنونی قطعا به نفع تندروها خواهد بود»!
«شای فرانکلین» در روزنامه «تایمز اسرائیل» بر این نکته تاکید می‌کند که مذاکرات هسته‌ای باید برای دولت کنونی ایران دستاورد داشته باشد و آمریکا ناچار است به یک توافق دست یابد. وی می‌نویسد «این توافق به ایران نشان می‌دهد که سعادت و رفاه آنان در کاهش سطح انقلاب اسلامی و دست کشیدن از انقلابی‌گری است»!
«مارک فیتز پاتریک» مدیر بخش منع تکثیر و خلع سلاح هسته‌ای در موسسه بین‌المللی مطالعات راهبردی در وب سایت این موسسه می‌نویسد؛
تحریم‌های شدیدی که علیه ایران وضع شده است، شرط ضروری بود تا اکنون به این نقطه برسیم اما تحریم‌ها شرط کافی نبوده است. باید در هر دو‌طرف رهبران عملگرا وجود داشته باشند که تصمیم به سازش بگیرند. این شرط در دولت روحانی وجود دارد! و تاکید می‌کند که نباید این فرصت را از دست داد.
۲- برخی از اصحاب فتنه نیز از داخل کشور پالس‌ها و پیام‌های مشابهی برای آمریکا می‌فرستند. به عنوان نمونه - و فقط یک نمونه- ارگان حزب کارگزاران به آمریکا توصیه می‌کند «موقعیت طلایی» به قدرت رسیدن «میانه‌روها» در ایران را از دست ندهد و اشتباه دوران کلینتون را تکرار نکند و می‌نویسد یک دهه قبل در دوران خاتمی «جرج بوش» شرایط فراهم شده ناشی از روی کار آمدن خاتمی را درک نکرد و در نتیجه در ایران با افراطی‌گری! و درخاورمیانه با موجی از قیام‌های ضدغربی مواجه شد!
۳- تردیدی نیست که روحانی، شخصیتی برخاسته از انقلاب اسلامی و مانند تیم هسته‌ای مذاکره‌کننده کشورمان فرزند انقلاب است و به خوبی می‌داند که در مذاکرات پیش‌روی حاصل خون صدها هزار شهید و خون‌دل خوردن‌های ایثارگرانه مردم این مرز و بوم و ایران مقتدر را نمایندگی می‌کند.
و از سوی دیگر، دشمن در چالش هسته‌ای فقط با دولت محترم روبرو نیست، بلکه با امت بزرگ و گوش به فرمان امام خویش طرف است و از این روی در ترفند یاد شده نیز، به یقین و مانند دهها ترفند و توطئه سخت‌تر و پیچیده‌تر دیگر با ناکامی روبرو خواهد شد و البته در این میان برای آن که دندان طمع دشمن - ولو به توهم - تیز نشود، بایستی ادبیات سیاسی به‌کار گرفته شده از سوی رئیس‌جمهور محترم و تیم هسته‌ای کشورمان نیز با آموزه‌های انقلاب اسلامی و صلابت آن همخوانی بیشتری داشته باشد. مثلا؛ در حالی که آمریکا هیچ فرصتی را برای کینه‌توزی و ابراز دشمنی و نادیده گرفتن تعهدات خود از دست نداده است، شایسته نیست برادر عزیزمان جناب آقای دکتر ظریف اعلام کند، «اگر اوباما قول بدهد به قولش اعتماد خواهیم کرد»! و ...
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها