به گزارش پایگاه 598، باشگاه خبرنگاران به نقل از روزنامه "البعث"؛ امروز عربها و بلکه جهان، سخنان اوباما را به شدت رصد می کنند و تمام اقدامات او را زیر نظر دارند.
دولت
آمریکا و وابستگان آن در منطقه، با تبدیل تحولات موسوم به "بهار عربی"، از
اعتراضاتی که در آغاز به دنبال تحقق خواستههای قانونی خود بود، به نزاع
های دینی و نژادی، در انتشار اوراق سنتی خود از جمله ثباتی که بیش از نیم
قرن توانسته ترتیبات جدیدی بر ملت ها، دولت ها و حاکمان منطقه تحمیل کند،
موفق بوده اند.
همچنین
این دولت در تخریب مفاهیمی که برای امنیت ملی عربی واضح و ثابت بود، موفق
بوده است؛ به گونه ای که محوریت قضیه ی فلسطین و آزادی سرزمین های اشغالی
عربی و مبارزه با طرح صهیونیستی-آمریکایی، به حاشیه رانده شده است.
یکی
از دغدغه های اصلی غرب به سرپرستی آمریکا، ایجاد شکاف در امنیت ملی عربی
بوده است که تاحدودی در تثبیت این مفاهیم، موفق بوده است:
1. امنیت هر منطقه ی عربی، از دیگر مناطق آن، مستقل است
2. هر
کدام از مناطق مختلف عربی با همسایه ی خود، اختلاف داشته باشد: یمن با آل
سعود، عراق با کویت، سوریه و عراق، مصر با سودان، الجزائر با مغرب و....حتی
تا همین حد هم اکتفا نکرده و پا را از هویت ملی و مرزهای سایکی پیکو فراتر
نهاده و به هدف تجزیه ی عراق براساس اختلافات مذهبی و نژادی، جغرافیای
جدیدی ایجاد کرده اند که رابط میان آن، نه اصالت عربی و نه اسلام است.
بنابراین،
مفهوم جدیدی برای امنیت منطقه ظهور کرده است که براساس اصالت عربی و ملی
نیست و صهیونیسم دیگر در آن خطری جدی محسوب نمی شود؛ بلکه خطر اصلی و جدید،
افراط گرایی، اندیشه ی تکفیری و تروریسم سرطانی است که در تروریسم داعش و
النصره بروز یافته که این اقدام در راستای محدود کردن امنییت قومی عربی به
مذهب و دین و فراموش کردن خطر اصلی که همان رژیم صهیونیستی است، صورت گرفته
است.
تمام
این اقدامات، به هدف ویرانی هرگونه استراتژی ملی که اصالت عربی و اسلام را
برای مبارزه با اندیشه ی تکفیری، افراط گرایی و تروریستی در نظر دارد و
نیز استراتژی مرکزی غربی که بنای آن در پی استهلاک نفت در غرب و رسانه های
گمراه سازی افکار عمومی و فتنه گرایی، پس از آنکه این استراتژی با کمک
اموال خلیجی، 400 روشنفکر عرب را خریده، انجام شده است.
امروز،
جهان حیران است که خطر واقعی چیست: صهیونیسم، یا النصره و داعش و یا شیوه
مقاومت و پایداری؟ شبهه ای عجیب؛ چه کسی می تواند از مصیبت های آن نجات
یابد؟ چه کسی می تواند خود را ناگزیر از ایستادن در کنار دشمن ببیند؟ دشمن
واقعی کیست؟