از همان ابتدا هم به راحتی میشد حدس زد که هیات مدیره ناهماهنگ و ناهمسوی سرخ ها،عاقبت میمونی نخواهد داشت اما کمتر کسی میتوانست حدس بزند عمر تمام وعده و وعیدهای مدیران تازه قرمز شده این قدر کوتاه باشد که به اول پاییز هم نرسد، چه برسد به آخر پاییز و زمان شمردن جوجه ها!
علی دایی انتخاب این هیات مدیره نبود و این را از همان ابتدا هم رحیمی میدانست، هم وزارت ورزش و هم خود شهریار! با اینهمه به سبک ایرانیهایی که میگویند حالا کژدار و مریز میرویم تا ببینیم چه میشود، رفتند و رفتند تا روزی که همه چیز برهم ریخت. آن هم به صورتی که در هیچ جای جهان مرسوم نیست!
در واقع نه تنها ترکیب هیات مدیره چیده شده توسط وزارت ورزش کمتر از یک چهارم فصل دوام آورد، بلکه در عمل هم به گونه ای عجیب علی دایی را کنار گذاشتند تا یکی از پر سرو صداترین برکناریهای فوتبال ایران رقم خورده باشد. برکناری همزمان مدیرعامل و سرمربی! این خود به معنای آماتور و غیر فوتبالی بودن هیات مدیره ای است که بلد نیست سرمربی اش را بی سروصدا برکنار کند. بدون اینکه کار به عدم تمکین مدیرعامل از هیات مدیره و بیانیه نویسی و تظلم خواهی به درگاه رییس جمهور بکشد!
شکی نیست که برکناری سرمربی و حتی تعویض مدیرعامل هرباشگاهی از بدیهی ترین اختیارات هیات مدیره آن باشگاه است اما آیا برای برکناری دایی – مردی که ثابت کرده هرگز بعد از برکناری جنجال ساز نمیشود!- نیازی به این همه جاروجنجال بود؟ آیا نمیشد مثل تمام باشگاههای معتبر دنیا، بعد از اعلام خصوصی به خود سرمربی معزول و رسیدن به توافقهای لازم و حتی یافتن جایگزین مناسب، رسانه ای می شد؟
ایجاد انشقاق و دودستگی میان بازیکنان و هواداران برای هر تیمی مخرب و وحشتناک است اما مدیران تازه وارد پرسپولیس کاری کردند که از این پس شاهد شنیده شدن شعار علی دایی در استادیوم ها باشیم. درست مثل دوران حمید استیلی! اتفاقی که نقشی پررنگ در عدم موفقیت حمید خان شماره یک داشت! آیا قرار است حمید خان شماره دو هم به سرنوشت همتای سابقش دچار شود؟! به یمن این برکناری ناعادلانه علی دایی در هنگام برکناری و خداحافظی با بازیکنان در حالی در جایگاه مظلوم قرار گرفت که می توانست صاحب عنوان مقصر اصلی ناکامی های اخیر پرسپولیس باشد و با رضایت کامل تماشاگران برود.
کج سلیقگی حتی در بعد انتخاب جایگزین شهریار هم در ذوق میزد. شاید اگر به جای حمید درخشان مربی دیگری به عنوان جانشین دایی معرفی میشد از شدت اعتراض ها کاسته میشد. چون تماشاگران به کرانچار یا دنیزلی یا فرکی تمایل داشتند و درخشان با مصاحبه های مکرری که علیه دایی و تیمش کرده بود، نزد هواداران تیم سرخپوش خیلی محبوب نبود. البته فراموش نکنیم که احتمال موفقیت درخشان با پرسپولیس به هیچ وجه اندک نیست. او حالا تیمی را در اختیار دارد که به روزهای شکوفایی خود رسیده (این واقعیت از دو بازی پایانی شاداب وخوب سرخها علی رغم شکست برابر تراکتورسازی مشهود بود!) و از همه مهمتر با هیات مدیره هماهنگ تر از دایی است. در بدو ورود حمید خان شماره دو بخشی از بدهی های بازیکنان پرداخت شد تا سروصدایی بلند نشود و ادامه یافتن قابل پیش بینی این روند به معنای آرامش روحی بازیکنان است. اتفاقی که در دوره دایی هرگز رخ نداد! با این همه، موفقیتهای احتمالی و قابل پیش بینی درخشان در آینده، توجیه خوبی برای نحوه برکناری زشت و غیرورزشی دایی نیست. نحوه برکناری دایی را شاید بتوان تلخ ترین اتفاق سالهای اخیر پرسپولیس نامید و برایش مرثیه نوشت. مگر فوتبال ایران چند دایی دارد که او را به راحتی قربانی اقداماتی چنین عجیب و غریب و میکنیم؟