به گزارش پایگاه 598 به نقل از کیهان، فرارو
در تحلیلی نوشت: اصلاحطلبان پس از جهد فراوان برای بازآفریدن دوم خرداد
1376 و یک 22 خرداد 88 که جز حصر و حبس و تبعید و محرومیت از محرمیت نظام
برای آنان ثمری نداشت. متأسفانه با پایان انتخابات 92، به آهستگی موعد حبس
نیروهای اصلاحات نیز به سر رسید و یکی یکی آزاد شدند. رأی مردم نیز اعتماد
به نفس به یغما رفته را به این سیاستمداران پر اشتباه بازگرداند و شد آنچه
نباید میشد؛ اصلاحطلبان سیاستورزی را آغازیدند! اما بیتردید تکرار
تاریخ، این بار کمیک خواهد بود. دوم خرداد به تراژدی احمدینژاد انجامید،
هیچ عجیب نیست برایم که سرنوشت دولت روحانی به یک کمدی بیانجامد.فرارو
ادامه میدهد: اصولگرایان میتوانند همیشه امیدوار باشند که ویژگیهای
رفتاری ژنرالهای اصلاحطلب (یا همان مشارکتیهایی که دوره افسری ندیده
درجههایشان را بالا کشیدند) اوضاع را به کام آنها خواهد کرد.
در ادامه
این تحلیل آمده است: مشارکتیها مستعدند شخص مورد انتخاب خود را تا حد امام
زمان بالا ببرند و رقبایش را از جعفر کذاب کممنزلتتر کنند. اما هیچ گاه
به این نمیاندیشند ثمره این مقدسسازیها چیست و خودشان با مقدساتشان چه
رفتاری کردهاند؟ در سال 1384 چنان مصطفی معین را بهترین گزینه برای ریاست
جمهوری معرفی میکردند که فرصتی هم برای نیم نگاهی به مهدی کروبی و محسن
مهرعلیزاده نداشتند. امامزاده معین که رأی نیاورد، چه بر سرش آمد؟ در مطبش
به ادامه زندگی مشغول شد و به قول خود معین همین مشارکتیها نه در انتخابات
شورای شهر 85 و نه در انتخابات مجلس 86 احوالی هم از او نپرسیدند.فرارو
در ادامه نوشت: آنها در سال 84 کروبی را اصلاحطلب غیر پیشرو و در فاصله
84 تا 88 او را خائن به اصلاحات، همنوا با رقبا و غضنفر اصلاحات
میخواندند. اما پس از انتخابات 88 چنان واله کروبی شدند که یا مهدی، شیخ
مهدی میگفتند و کمترین توقعشان از کروبی بتشکن، شکستن بت بزرگ بود. هرکس
به استراتژی مورد وفاق آنها گردن ننهد خائن است. احمد پورنجاتی در آستانه
انتخابات مجلس نهم با ادبیاتی که حد ادب او را میرساند مصطفی کواکبیان و
حزب مردمسالاری را «آقا باقالی» و «فضله ته دیگ جبهه اصلاحات» خواند. اما
همین پورنجاتی در بزنگاه رأی اعتماد به کابینه روحانی و استیضاح فرجیدانا
دم برنیاورد که همان آقاباقالیها اگر 40-50 کرسی در مجلس داشتند چه تأثیر
بزرگی بر روند امور مینهادند.
این سایت حامی دولت مینویسد: و نهایتاً
مشارکتیها هستند که میتوانند در دهه هفتاد هاشمی رفسنجانی و خاندانش را
به عنوان علتالعلل مشکلات تاریخی ایران جا بزنند، اما در دهه 90 چنان برای
به شهرداری نرسیدن فرزند ارشد حاجآقا گریبان چاک بدهند که الهه راستگو با
آن سوابق تشکیلاتی در جبهه اصلاحات را به دامن اصولگرایان هل بدهند! والله
هیچ اصلاحطلب عاقلی حاضر نیست سرمایه اجتماعی خود را خرج خانوادهای کند
که اگر بر منصب باشند استات اویل کمترین نقطه ضعف مالی آنهاست.نویسنده
ادامه میدهد: این همه را گفتم که به تشکیلات ندا برسم. پیاده نظام سابق
جبهه مشارکت که تصمیمشان تا دیروز پادویی ستاد اصلاحات بود، امروز تصمیم
گرفتهاند، خود ایدههایشان را عملی کنند. اما این بار جبهه اصلاحات از این
استقلال رأی برآشفته میشود؛ آقا و آقازاده، جلاییپور پدر و پسر هر دو به
صحنه میآیند که مبادا نظم الیگارشیک و ژنسالار اصلاحات دچار تغییر شود.
اصلاحطلبان میتوانند جواب بدهند چه برنامه روشن و دستاورد مشخص تشکیلاتی
در فضای باز سیاسی پس از 92 به ارمغان آوردهاند که از دیکته نانوشته ندا
غلط میگیرند؟ آنها از ظرفیت اجتماعی آزاد شده عارف پس از انتخابات 92 چه
بهرهای بردند که راه بر تجربههای جدید را بستهاند؟ نحوه برخورد
اصلاحطلبان برای کسانی که در 17 سال گذشته فضای سیاسی ایران را رصد
کردهاند ابداً عجیب نیست. شوربختانه نیروهای تشکیلاتی اصلاحات نیز یکییکی
در حال آزاد شدن از زنداناند و کنشهای از این دست روزبهروز شدت خواهد
گرفت.
نویسنده فرارو خاطرنشان کرد: من فرجام 24 خرداد را برای شما خواهم
گفت: در آستانه انتخابات 96 یا 1400 که ستاره بخت اصلاحات دوباره رو به
افول گذاشته، همین نیروهای مشارکتی حملات خود را متوجه سید محمد خاتمی
میکنند. خاتمی اگر سال 84 یادآوری کرد من یک تدارکاتچی بیشتر نبودم، سال
1400 خواهد گفت من یک خطبهخوان عقد بیشتر نبودم. اصلاحطلبان در آستانه
انتخابات 1404 به این نتیجه میرسند که آنها امروزه «کف مطالباتشان» داشتن
یک عاقد خوب است که نفسش شگون داشته باشد و پیوندهای خانوادگی آنها را حفظ
کند. به هر حال نباید فراموش کرد که اصلاحات هیچ وقت نمرده بود، اصلاحات از
ابتدا اخته بود.