کد خبر: ۲۴۶۸۴
زمان انتشار: ۱۱:۳۱     ۰۷ آبان ۱۳۹۰
كيهان

«خدا سايه خانم كلينتون را كم نكند!» عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم حسين شريعتمداري است كه در آن مي‌خوانيد:
1-اوايل آبان ماه 1384- اكتبر 2005- خبرنگار «سي. ان. ان» كه براي تهيه گزارش و مصاحبه به كيهان آمده بود، با اشاره به حمله نظامي آمريكا به عراق و حضور همزمان نظاميان آمريكا در شرق و غرب ايران- افغانستان و عراق- نظر نگارنده را دراين باره جويا شد كه به وي گفته شد؛ «اگر آقاي جرج بوش آدم جنايتكاري نبود وظيفه خود مي‌دانستيم براي سلامتي و طول عمر وي دست به دعا برداريم» ! و در مقابل ابراز تعجب خبرنگار سي. ان. ان كه در همان حال به دوربين دار و صدابردار براي ضبط دقيق صوت و تصوير تاكيد مي‌كرد به ايشان گفته شد «شما آمريكايي‌ها نمي‌دانيد كه برخورداري از دشمن نادان چه امتياز بزرگي است» ! و در ادامه به نمونه‌هايي از دستاوردهاي حمله نظامي آمريكا به عراق كه علي رغم خواست جرج بوش نصيب ايران شده بود اشاره رفت، چند ماه بعد از پخش اين مصاحبه از شبكه تلويزيوني سي. ان. ان.

«براون بك» سناتور جمهوريخواه از كانزاس كه به كينه توزي عليه جمهوري اسلامي معروف است و يكي از مدافعان سرسخت تحريم ايران بوده است نيز در يك كنفرانس خبري به مقايسه ميان اهداف از قبل اعلام شده آمريكا در حمله به عراق و آنچه كه آن هنگام به دست آورده است پرداخت و با اشاره به سرنگوني رژيم صدام، حاكميت اسلامگرايان در عراق، آسيب جدي گفتمان ليبرال دموكراسي در منطقه، تبديل عراق به همپيمان استراتژيك جمهوري اسلامي ايران و... نتيجه گرفت كه هزينه‌هاي مالي و تلفات انساني اين حمله نظامي به آمريكا تحميل شده است و دستاوردهاي آن به حساب منطقه‌اي جمهوري اسلامي ايران ريخته شده.

سناتور براون بك در همين كنفرانس خبري با لحني نيشدار گفت «مقايسه سود و زيان حمله نظامي آمريكا به عراق اين تلقي را پيش مي‌آورد كه حمله نظامي به عراق را جمهوري اسلامي ايران به پرزيدنت جرج بوش تحميل كرده است» ! اين بخش از اظهارات سناتور براون بك با واكنش فوري و تند سخنگوي كاخ سفيد روبرو شد كه آن را با منافع ملي آمريكا ناسازگار ارزيابي كرده بود و سناتور جمهوري خواه كانزاس توضيح داد كه در اظهارات خود جدي نبوده و قصد شوخي داشته است! و اين در حالي بود كه براون بك شواهد محسوس و قابل مراجعه‌اي را به اظهارات خود پيوست كرده و نشان داده بود طرح حمله نظامي آمريكا به عراق «احمقانه» ! بوده است.

2- روز چهارشنبه 4 آبان ماه جاري -26 اكتبر 2011- خانم هيلاري كلينتون
وزير امور خارجه آمريكا در اقدامي غيرمنتظره كه با توجه به جايگاه و موقعيت سياسي وي در هيئت حاكمه آمريكا، «بيرون از عرف ديپلماتيك» ارزيابي شده است، ابتدا با شبكه فارسي زبان «بي بي سي» و ساعتي بعد با شبكه فارسي زبان صداي آمريكا «VOA» به مصاحبه نشست و اظهارات سخيف و خنده داري درباره جمهوري اسلامي ايران بر زبان آورد كه با جرأت مي‌توان گفت، نمايش قابل تقديري! از يك دشمن احمق بود و جا دارد مردم ايران و همه ملت‌هاي مسلمان همنوا با حضرت سجاد عليه السلام، خداي مهربان را به خاطر ارزاني داشتن اين دشمن نادان شاكر باشند، اگرچه به قول سعدي؛
«از دست و زبان كه برآيد كز عهده شكرش به درآيد» !

پرداختن به تمامي اظهارات خانم هيلاري كلينتون در دو مصاحبه پي در پي او با شبكه‌هاي تلويزيوني فارسي زبان انگليس و آمريكا اگرچه به نمايش گذاردن دست خالي مقامات آمريكايي در مقابله و چالش با ايران اسلامي است و اميد است صدا و سيماي كشورمان متن كامل اين دو مصاحبه را به جاي يكي از برنامه‌هاي «رازبقا» پخش كند! ولي اين مختصر را گنجايش آن پرحرفي نيست و از اين روي به چند نكته گفتني درباره مصاحبه‌هاي ياد شده بسنده مي‌كنيم.

3- وزير امور خارجه آمريكا، ابتدا به پشتيباني دولت آمريكا از فتنه 88 و اينكه «دولت آمريكا، در حمايت از معترضان هرچه از دستش برمي آمد انجام داده است» اشاره كرده و از ناكامي اين فتنه آمريكايي-اسرائيلي ابراز تأسف مي‌كند. خانم كلينتون اعتراف مي‌كند كه عوامل داخلي فتنه از آمريكا خواسته بودند «دولت آمريكا در حمايت از جنبش سبز(!) به گونه‌اي عمل كند كه عامل و حامي اصلي اين جنبش تلقي نشود». تا اينجا وزير خارجه آمريكا بي آن كه بخواهد و يا متوجه باشد كه دست به چه اعترافي زده است، يك گام بلند و سودمند به نفع جمهوري اسلامي ايران برمي دارد و برتمامي مستندات به دست آمده از فتنه 88 و اعترافات بازداشت شدگان مهر تائيد مي‌زند و علي رغم تبليغات گسترده رسانه‌هاي آمريكايي و انگليسي و اسرائيلي كه عاملان و سران فتنه 88 را بي تقصير معرفي مي‌كردند، خانم كلينتون از جايگاه وزير خارجه آمريكا تصريح مي‌كند كه فتنه گران «ستون پنجم» آمريكا در ايران اسلامي بوده‌اند و بديهي است كه در تمامي سيستم‌هاي حقوقي دنيا، «ستون پنجم» ها به اشد مجازات محكوم مي‌شوند.

4-خانم هيلاري كلينتون، چنانكه گويي با هووي خود «خانم مونيكا» جرّ و بحث كرده و براي او خط و نشان مي‌كشد در اظهاراتي سخيف و احمقانه مي‌گويد اگر معترضان در ايران نيز مانند مردم ليبي از آمريكا درخواست كمك كنند، دولت آمريكا به كمك آنان مي‌شتابد! اين تهديدهاي ناشيانه در حالي است كه اولا؛ مردم ليبي با دخالت ناتو در انقلاب اسلامي آنان به شدت مخالف بودند. ثانيا؛ آمريكا، انگليس، فرانسه، ايتاليا و اسرائيل را حاميان اصلي سرهنگ قذافي مي‌دانستند و در تظاهرات پيوسته خود بيشترين اعتراض‌ها را عليه اين چند كشور غربي كه مهره‌هاي اصلي «ناتو» هستند، سرداده بودند و نهايتا نيز علي رغم تلاش گسترده آمريكا و متحدانش با صراحت اعلام كردند كه خواستار برپايي يك نظام اسلامي در كشورشان هستند.


خراسان

«چگونگي عبور سوريه از مرحله خطر» عنوان يادداشت روز روزنامه خراسان به قلم عليرضا رضاخواه است كه در آن مي‌خوانيد:
سوريه از جمله کشورهايي است که با موج بيداري اسلامي در کشورهاي عربي دچار نا آرامي‌هاي گسترده شد. البته اين ناآرامي‌ها با فاصله زماني و مخصوصا در پي اشتباهات دولت سوريه در عدم انجام اصلاحات به موقع و برخورد خشن با معترضين اندک اوليه به اوج خود رسيد. با اين حال نقش پر رنگ بازيگران خارجي در ناآرامي‌هاي اين کشور باعث شد تا تحولات دمشق در نگاه تحليل گران سياسي معنايي متفاوت به خود گيرد. از منظر ائتلاف‌هاي منطقه‌اي آن چه از آغاز سال جديد ميلادي در منطقه خاورميانه روي داد، (فرار بن علي، کناره گيري مبارک، تضعيف رژيم‌هاي صالح در يمن و آل خليفه در بحرين ) را مي‌توان تقويت" ائتلاف مقاومت" به رهبري ايران و سوريه و تضعيف "ائتلاف سازش" يا "اعتدال عربي" به رهبري عربستان و مصر تفسير کرد. از همين رو سران آل سعود که نفوذ منطقه‌اي خود را با از دست دادن حسني مبارک در خطر مي‌ديدند بر آن شدند تا با بهره گيري از پتانسيل موجود در ميان سلفيان سوريه و حمايت جريان‌هاي سياسي سوري نزديک به ائتلاف 14 مارس و تشکيلات حريري و همچنين حمايت کشورهاي غربي، با ايجاد نا آرامي مذهبي و قومي در سوريه توازني جديد در ائتلاف‌هاي منطقه ايجاد نمايند. با اين حال با گذشت چندين ماه از نا آرامي‌ها در سوريه و تلاش‌هاي گوناگون کشورهاي غربي و نهادهاي بين المللي براي تضعيف حکومت اين کشور، تحولات روزهاي اخير نشان مي‌دهد سياستمداران سوريه توانسته‌اند با پشت سرگذاشتن مرحله خطر در مسير عبور از بحران قرار گيرند. به گونه‌اي که روزنامه النهار در يادداشت اخير خود در رابطه با تحولات سوريه نوشت" هم اکنون مي‌توان گفت که سوريه با حفظ موسسات دولتي، قواي نظامي و اطلاعاتي اش در داخل کشور توانسته از مرحله خطر عبور کند و طرحهاي ديگران در سوريه را به شکست بکشاند. " همچنين روز گذشته عبدالله دوم، پادشاه اردن در گفت‌وگو با روزنامه واشنگتن پست درباره سوريه تاکيد کرد:

" وضعيت حاکم در سوريه ثابت کرد که نظام سوريه همچنان قوي است. " در اين يادداشت برآنيم تا با نگاهي به عملکرد حاکميت سوريه براي عبور از بحران اخير اين کشور در دو عرصه داخلي و بين المللي به ارزيابي اين اقدامات بپردازيم.

1-عرصه داخلي

در عرصه داخلي سياستمداران سوري 3 اقدام اساسي را به طور همزمان در پيش گرفتند.

الف: اصلاحات گسترده در ساختار سياسي اجتماعي سوريه که رهبري آن را شخص بشار اسد به عنوان بالاترين ضامن اجرايي اصلاحات برعهده داشت؛

از جمله اين اصلاحات مي‌توان به اعطاي حق شهروندي به کردهاي سوريه و اجازه فعاليت آزادانه احزاب سياسي و پايان انحصار گرايي در حزب بعث اشاره کرد. هرچند به اعتقاد بسياري از تحليل گران چنانچه اين اصلاحات زودتر اعمال مي‌شد سوريه هيچ گاه شاهد چنين ناآرامي‌هايي نبود. با اين حال انجام همين اصلاحات دير هنگام نيز نشان داد بسياري از خواسته‌هاي معترضين در چارچوب نظام فعلي قابل دستيابي است.

ب: ابتکار گفتگوي ملي و تلاش براي تعامل با گروه‌هاي معارض در داخل کشور و تاکيد بر حاکميت ملي که باعث کاهش مداخلات خارجي و همچنين افزايش چند دستگي در گروه‌هاي مخالف دولت گرديد؛

کشورهاي مختلفي از جمله فرانسه و ترکيه تلاش‌هاي متعددي را براي سامان دهي شوراي مخالفان سوري انجام دادند. با اين حال اختلافات وسيع مجموعه‌اي تحت عنوان "شوراي انتقالي سوريه" که از سلفيون افراطي مورد حمايت سعودي گرفته تا روشنفکران غرب گرا در آن حضور داشتند باعث شد تا هيچ گاه اين جريان کاري از پيش نبرد. از سوي ديگر آگاهي مناسب حاکمان سوريه از اختلافات اين گروه‌ها باعث شد تا ابتکار گفتگوي ملي بتواند برخي از جريان‌هاي مخالف را با نظام فعلي همسو سازد.

ج: بهره گيري از پتانسيل مردمي در کنار استفاده از اقتدار نظامي در برخورد با گروه‌هاي مسلح در شهرهاي حاشيه‌اي سوريه؛

کشورهاي غربي با استفاده از تجربه ليبي برآن بودند تا با ايجاد پايگاهي در يکي از شهرهاي سوريه مانند حمص و يا حمات براي مخالفين حکومت، سناريو بنغازي در ليبي را اين بار در سوريه تکرار کنند. در اين سناريو ابتدا يکي از شهرهاي کشور به عنوان مرکز گروه‌هاي مخالف رسميت يافته سپس با انسجام گرو ه‌هاي معارض، با طرح احتمال قتل عام مردم درخواست مداخله خارجي مطرح مي‌شد. اتفاقي که با هوشياري مقامات امنيتي سوري تا کنون محقق نشده است. از سوي ديگر در روزهاي اخير شاهد حمايت گسترده و ميليوني مردم شهرهاي مختلف از حاکميت سوريه بوده ايم که باعث افزايش مشروعيت اين رژيم در داخل و خارج اين کشور شده است.


جمهوري اسلامي

«از اعترافات كلينتون تا ابداعات رسانه ملي» عنوان سرمقاله‌ روزنامه جمهوري اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد:
مسئولان آمريكائي هر وقت درباره جمهوري اسلامي ايران صحبت مي‌كنند به روشني نشان مي‌دهند كه ايران را نمي‌شناسند. ناتواني در شناخت مردم ايران از يكطرف و عدم درك ساختار سياسي نظام جمهوري اسلامي از طرف ديگر، دو معضل بزرگ براي مسئولان دولتي آمريكا هستند كه بعد از گذشت 32 سال از پيروزي انقلاب اسلامي در ايران، همچنان پا برجاست.

اظهارات خانم هيلاري كلينتون، وزير امور خارجه آمريكا در گفتگو با بي‌بي سي كه شب پنجشنبه گذشته از تلويزيون فارسي بي‌بي سي پخش شد، نمونه روشني از عدم آشنائي مسئولان دولتي آمريكا با ملت ايران و ساختار سياسي نظام جمهوري اسلامي است. وزير امور خارجه آمريكا در اين گفتگو كه نوعي پاسخ دادن به پرسش‌هاي گردآوري شده يا طراحي شده توسط بي‌بي سي بود، درباره رابطه آمريكا با ايران گفت: "آقاي اوباما تمايل خود را براي گفتگو با رهبران ايران اعلام كرد اما ساختار ايران، گيج كننده است و معلوم نيست چه كسي تصميم مي‌گيرد".

اين سخن، هنگامي كه از وزير خارجه كشوري مثل آمريكا، كه خود را ابرقدرت مي‌داند و به چيزي كمتر از رهبري جهان قانع نيست، شنيده مي‌شود، رسوائي بزرگي است. كشوري با آنهمه امكانات اطلاعاتي و مراكز تحقيقاتي و دانشگاهي چگونه نمي‌تواند با مطالعه قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران به اين نتيجه برسد كه سياست‌هاي كلان كشور توسط چه كسي تعيين مي‌شود؟ و چگونه نمي‌تواند اين نكته را درك كند كه مذاكره و برقراري رابطه با آمريكا از مصاديق سياست‌هاي كلان است؟

علاوه بر اين، كشوري كه مسئولان آن ادعا مي‌كنند با ماهواره‌هاي جاسوسي خود، بر سرتاسر جهان تسلط اطلاعاتي دارند و هيچ مطلبي از چشم دستگاه‌هاي اطلاعاتي آنها مخفي نيست، چگونه از اين واقعيت روشن غافل مانده‌اند كه رهبر انقلاب اسلامي ايران بارها گفته‌اند و در ماه‌هاي اخير نيز تكرار كرده‌اند كه تا دولتمردان آمريكائي دست از خوي استكباري برندارند نبايد انتظاري براي مذاكره و رابطه با ايران داشته باشند. پيش شرط‌هاي جمهوري اسلامي ايران براي مذاكره و رابطه با آمريكا نيز از سالها قبل اعلام شده و بر كسي پوشيده نيست. با توجه به اين واقعيت‌هاي روشن، در مورد اين جمله خانم كلينتون كه گفته است: "ساختار حكومت ايران گيج كننده است و معلوم نيست چه كسي تصميم مي‌گيرد" فقط مي‌توان گفت وي كه مقام ارشد سياست خارجي آمريكاست يا از اطلاعات كافي در مورد ايران محروم است و يا فاقد قدرت تحليل مسائل است. هر كدام از اين دو احتمال درست باشد، براي كشور پرمدعائي مثل آمريكا يك رسوائي بزرگ است.

رسوائي ديگري كه خانم كلينتون در گفتگوي تلويزيوني با بي‌بي سي به بار آورده اينست كه در مورد ابهامات زيادي كه در اتهام آمريكا به ايران در مورد طرح ساختگي ترور سفير عربستان وجود دارد گفته است: "ما پاسخ همه ابهامات و سؤال‌ها را نمي‌توانيم پيدا كنيم، اما روند كاري نيروي قدس سپاه در گذشته طوري بوده كه مي‌تواند اين چنين اقداماتي را انجام داده باشد"!

مضحك‌تر از اين امكان ندارد كسي درباره چنين موضوع مهمي اظهارنظر كند. اگر اين سخن را يك شهروند ساده آمريكائي به زبان مي‌آورد، حرجي بر او نبود، ولي اتفاقاً هم شهروندان آمريكائي و هم سياسيوني مثل هنري كيسينجر و حتي روزنامه‌هاي معروف آمريكا از همان روز اول اين اتهامات را بي‌اساس دانستند و مسئولان آمريكائي را به خاطر چنين تبليغات ناشيانه‌اي به باد سرزنش و استهزاء گرفتند. وقتي وزير امور خارجه آمريكا با صراحت اعتراف مي‌كند كه مسئولان آمريكائي و دستگاه‌هاي عريض و طويل اطلاعاتي آمريكا نمي‌توانند پاسخ همه ابهامات و سؤال‌ها را پيدا كنند، چگونه چنين اتهامي را در سطح جهاني مطرح مي‌نمايند و براي جا انداختن آن، آنهمه دست و پا مي‌زنند؟ مضحك‌تر اينكه خانم كلينتون مي‌گويد: "روند كاري نيروي قدس سپاه در گذشته طوري بوده كه مي‌تواند چنين اقداماتي را انجام دهد" اين جمله، روشن‌ترين اعتراف به اين واقعيت است كه دولت آمريكا هيچ دليل و سند و مدركي براي اثبات اتهام به ايران ندارد و اين اتهام كاملاً جعلي و با انگيزه‌هاي سياسي است.

اگر خبرنگار تلويزيون بي‌بي سي از خود اختياري داشت، از خانم كلينتون مي‌پرسيد شما به عنوان وزير خارجه آمريكا با توجه به جنايات آمريكا در ويتنام، اشغال افغانستان، اشغال عراق، آنهمه جنايت در آمريكاي لاتين و جاي جاي جهان چگونه به خود اجازه مي‌دهيد اتهام ترور را به نيروي سپاه قدس نسبت بدهيد و دولت متبوع خود را ضد تروريسم جا بزنيد؟ نيروي سپاه قدس اگر عملكردي در پرونده خود داشته باشد، مقابله با تروريسم است ولي آمريكا در رأس تروريسم دولتي قرار دارد و هر جا نيز تروريسم دولتي وجود داشته باشد از آن حمايت مي‌كند كه نمونه‌اي از آن، حمايت دولت آمريكا از جنايات رژيم صهيونيستي عليه ملت مظلوم فلسطين است.


رسالت

«تفاوتها- ظرفيت ها» عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمد مهدي انصاري است كه در آن مي‌خوانيد:
هجدهمين نمايشگاه بين المللي مطبوعات وخبرگزاري‌هاي تهران اين روزها با شور و حال خاصي در مصلي تهران درحال برگزاري است. رويداد رسانه‌اي وفرهنگي مهمي كه شايد گستره واهميت راهبردي آن در فضاي سياسي واجتماعي كشور بي نظير باشد.

آرامش حاكم بر فضاي تعاملي مطبوعات وخبرگزاري ها، نوآوري‌هاي جذاب در متن وحاشيه نمايشگاه، استقبال وحضور كم نظير بازديدكنندگان از طيف‌هاي مختلف اجتماعي درنمايشگاه، برگزاري برنامه‌هاي جانبي ونشست‌هاي تخصصي وعلمي با حضور اساتيد ارتباطات وروزنامه نگاري، رونمايي دهها جلد كتاب در حوزه رسانه، ارتباطات ومطبوعات ومواردي از اين دست همه و همه باعث رونق نمايشگا هي شده كه جبران كاستي‌هاي سال قبل شده است. غلبه يك تفكر غلط درمواجهه با مطبوعات واهالي رسانه هر چند فقط يك سال براين حوز ه حاكم بود اما تبعات آن چنان در ذهن وفكر مطبوعاتي‌ها و روزنامه‌نگارها رسوخ كرده بود كه طراحي نمايشگاهي چون نمايشگاه امسال را الزام آوركرده بود.

رويداد فرهنگي ورسانه‌اي نمايشگاه مطبوعات، زاينده بسياري از زمينه‌هاي تعالي بخش واثر بخش مطبوعات واساسا حوزه اطلاع رساني در فضاي عمومي كشور است. انتظار اين است كه معاونت امور مطبوعاتي واطلاع رساني به عنوان متولي اصلي اين حوزه، راهبري، هدايت وحمايت از فعاليت مطبوعات ورسانه‌هاي مكتوب ومجازي را عهده‌دار شود وبراي توسعه كيفي وتهذيب رسانه‌ها اقدامات برنامه‌ريزي شده خود را به انجام رساند.

ارتقاي سطح علمي و دانش خبرنگاران وروزنامه‌نگاران، برپايي دوره‌هاي تخصصي وآموزشي، تقويت زيرساخت‌هاي سخت افزاري ولجستيكي مطبوعات وخبرگزاري‌ها، روزآمد سازي قانون مطبوعات باپيگيري قانون نظام جامع رسانه‌ها، تزريق نشاط، منطق واخلاق درفضاي كلي تكاپوهاي رسانه‌اي و مطبوعاتي، شبكه‌اي سازي مطبوعات ورسانه‌ها در پيشبرد اهداف كلان نظام اسلامي يا در مسير مواجهه با دشمني‌ها وتبليغات منفي دشمنان نظام از جمله راهبرد‌هاي بسيار حياتي وتعيين كننده براي توسعه كيفي واخلاق مداري در مطبوعات است كه معاونت مطبوعاتي مي‌تواند براي اين 6راهبرد سياستگذاري‌هاي خود را تدوين نمايد.

هم انديشي نخبگان رسانه وارتباطات واساتيد اين حوزه در نمايشگاه هجدهم يكي ديگر از نقاط قوت بسيار حائز اهميت دراين برنامه است كه شايد درسالهاي گذشته كمتر چنين بستري را مي‌شد در نمايشگاه فراهم يافت. به هر روي اميدواريم نظام رسانه‌اي كشور در تطابق با ضرورت‌ها وحساسيت‌هاي ساير نظام‌هاي اجتماعي كشور، به كاركردها وكار ويژه‌هاي خود در قبال ملت وحاكميت عمل كنند و به رسالت اصيل خود كه همانا «آگاهي بخشي» به جامعه است عمل نمايند.


قدس

«آمریکا؛ اعتراف به تروریسم دولتی» عنوان سرمقاله روزنامه قدس به قلم غلامرضا قلندریان است كه در آن مي‌خوانيد:
موضعگیری جنجالی برخی از نمایندگان کنگره آمریکا و نظامیان این کشور تنها چند روز پس از سناریوی تخیلی ترور سفیر عربستان که به دولت این کشور پیشنهاد کردند ترور مسؤولان و سران معینی از ایران را بخصوص در نیروی سپاه در دستور کار قرار بدهد، بیانگر سردرگمی دولتمردان کاخ سفید در سه عرصه مهم، یعنی اعتراضهای گسترده و فراگیر مردمی، انتخابات پیش رو وچگونگی برخورد با ایران است.

برنامه هسته ای ایران و رفتارهای مستقل آن که برای دیگر کشورها در خاورمیانه، جهان اسلام و حتی کشورهای جهان الگو گردیده، مقامهای آمریکایی را وادار به سناریونویسی های متعدد کرده است. جمهوری اسلامی در بسیاری از عرصه های چالش برانگیز واشنگتن، با محوریت ملتها و استقلال از نظم موجود و ظالمانه، بویژه تحولات منطقه قد علم کرده و این الگو نه تنها هزینه های سیاست خارجی آمریکا را افزایش داده، بلکه بر ناکامیهای آنها افزوده است. این موضوع سبب گردیده تا کاخ سفید در پی راه حل برخورد و یا اصلاح رفتار ایران باشد که تاکنون در این زمینه به توفیقی دست پیدا نکرده است.

سیاست ترور به عنوان یکی از ابزارهای سیاست خارجی آمریکا برای ارعاب دولتهای مخالف، ساز و کاری بوده است که دولتمردان این کشور در دستور کار قرارداده‌اند. در پرونده ایالات متحده در مناسبات بین المللی اقدامهای مشابه فراوانی در خصوص اتهامهای تروریستی به دیگر بازیگران غیرخودی دیده می شود. آمریکایی‌ها تلاش کرده‌اند از این رهگذر مخالفان را وادار به تسلیم و تمکین کنند. بدون شک، بسیاری از اقدامهای تروریستی که در طول تاریخ در خاورمیانه شکل گرفته، توسط نیروهای اطلاعاتی آمریکا انجام گرفته است. نقش آمریکا در ترور رفیق حریری و مشارکت با همپیمانان منطقه ای اش در زمینه های مشابه، کتمان ناپذیر است.

پیشنهاد ترور مقامهای سپاه، اثباتگر ادله ایران در مورد تروریسم دولتی آمریکاست. با این طرح از سوی سیاستمداران و چهره های شاخص نظامی در واشنگتن، مشخص گردید کاخ سفید مظهر تروریسم دولتی است. به گواه تاریخ، آمریکا حامی تروریستهایی بود که برای سرنگونی انقلاب اسلامی دست به مبارزه مسلحانه زدند و از حمایت کاخ سفید نیز برخوردار بودند. از جمله در یک حادثه، 72 نفر از نخبگان علمی و سیاسی و مسؤولان بلند پایه کشور و در حادثه ای دیگر، رئیس جمهور و نخست وزیر کشورمان را به شهادت رساندند. 18000 قربانی ترور در ایران را می توان به عنوان مصداق تروریسم دولتی از سوی مقامهای آمریکایی قلمداد کرد.

برخی از کارشناسان نظامی و امنیتی غرب بر این باورند که عملیات مخفی و خرابکاری در مقایسه با اقدامهای نظامی پر هزینه و ناموفق، جایگزین مناسبی برای پیگیری استراتژی اتاقهای فکر امنیتی واشنگتن در قبال ایران است، به گونه ای که «پاول پیلار» افسر عالی رتبه سابق سیا و استاد فعلی مطالعات امنیتی در دانشگاه «جرج تاون»، عملیات مخفی را راهکاری مناسب برای دیگر اقدامهای غیرمطمئن می داند. این تغییر رویکرد، بیانگر اعتراف به شکست در انتخاب گزینه ای است که سالها در ارتباط با دیگر کشورها از سوی آمریکا مورد آزمون قرار گرفته و نتایج مثبتی نیز از آن حاصل گردیده است، ولی در ارتباط با جمهوری اسلامی، بر ناکامی خویش در قبال اتخاذ راهبرد متفاوت اعتراف نمودند. از سوی دیگر، نباید فراموش نمود ایران تاکنون همه گزینه های محتمل برخورد را از سوی دشمنان خارجی تجربه کرده است و طرح این موضوع کشف جدید از سوی کارشناسان نظامی و سیاسی آمریکا در ارتباط با ایران نیست.

پس از شکست سناریوی هالیوودی ترور سفیر عربستان در آمریکا از سوی ایران و ناتوانی واشنگتن برای تیره کردن رابطه ایران و عربستان، سوژه جدید رسانه ای از سوی متخصصان رسانه طراحی گردید تا رسانه‌ها با فقر سوژه یابی مواجه نگردند و خبرها همواره از جایگاه امنیتی برخوردار شده تا حساسیتها برانگیخته شود. بویژه رویکرد ضد ایرانی نیز حتماً می باید در دستور کار باشد تا شرکای سیاسی واشنگتن در همراهی بی چون و چرا با کاخ سفید، درنگ نکنند. انتخاب مسیر متفاوت در قبال برخورد با ایران با عنایت به راهبرد آمریکا در قبال جمهوری اسلامی در سالهای اخیر، حاکی از شکست سیاست تحریم این کشور است. بر کسی پوشیده نیست، مقامهای آمریکایی امیدهای زیادی به تأثیرگذاری تحریمها بسته بودند تا از این رهگذر دولتمردان ایرانی را به تغییر رفتار وادار نمایند که با اتخاذ مشی جدید، عملاً بر شکست سیاستهای اعمالی تحریم مهر تأیید زدند. اگر چه پیشتر موضوع ناکامی در مورد تحریمها از زبان کارشناسان و مقامهای اجرایی این کشور بارها رسانه ای شده بود.

گفتنی است، ادعای مبارزه با تروریسم که آمریکا پیشتاز آن بوده است، با این برنامه مخدوش و بی اعتبار می گردد. حمله 2011 به افغانستان با هدف مبارزه با تروریسم خیالی القاعده که توانستند با ایفای نقش، نظامیان آمریکا را به دروازه های آسیای میانه برسانند، اکنون با این طرح زیر سؤال است.


آفرينش

«سياست داخلي و خارجي عربستان با انتخاب وليعهد جديد» عنوان سرمقاله‌ روزنامه آفرينش به قلم علي رمضاني است كه در آن مي‌خوانيد:
هر چند لايه‌هاي قدرت در عربستان سعودي مدتهاست که شاهد نزاعي پنهان براي تصاحب قدرت در اين کشور است اما با بيماري طولاني وليعهد اين کشور و همچنين بيماري پادشاه عملا رقابت بر سر قدرت در اين کشور و باشگاه شاهزاد گان پير افزايش يافته است. در اين ميان دو جنا ح اصلي قدرت در اين کشور نامزد تصدي پست وليعهدي اين کشور بودند و عملا انتخاب نايف وليعهد جديد مي‌تواند تاثيرات و پيامدهايي چند گانه در داخل و سياست خارجي اين کشور داشته باشد.

وليعهدي که با توجه به عواملي چون تشديد بيماري پادشاه فعلي و احتمال مرگ او در آينده‌اي نزديک، افزايش توان نفوذ گذاري وليعهد در کشور، عملا وليعهد جديد مي‌تواند تاثيرات بيشتري در سياست داخلي وخارجي اين کشور داشته باشد. در اين بين در حال حاضر وليعهد شاهزاده نايف وزير کشور کنوني از ميان شخصيت‌هايي مانند شاهزاده سلمان، مشعل (رئيس شوراي بيعت)، عبدالرحمن (معاون وزير دفاع) بندر سلطان (امير رياض)، متعب (رئيس گارد سلطنتي)، احمد (معاون وزير کشور)، مقرن (رئيس اداره استخبارات)و طلا ل بندر پست وليعهدي را از آن خود کرد. پستي که ميتواند تاثيرات چندگانه‌اي در عربستان برجا گذارد.

آنچه مشخص است وليعهد تازه شخصيتي اصلاح طلب و همفکر با پادشاه کنوني نيست و باعث دلگرمي جناح اصلاح طلب و ليبرال در رياض نميشود و در واقع پيروزي جناح محافظه کار و هوادار لا يه‌هاي سنتي عربستان و علماي وهابي را نشان ميدهد. در اين بين نايف وليعهد تازه که شاهزاده‌اي محافظه کار است در لايه‌هاي سنتي عربستان و علماي وهابي حاميان سرسختي دارد و از سويي نيز باعث نااميدي هوادارن اصلاحات عربستان در ميان جامعه و ساختارسياسي شده است. چرا که شاهزاده محافظه کاري همچون نايف قبلا با در اختيار داشتن نيروهاي پليس و امنيت داخلي و رياست قدرتمندترين تشکيلا ت مذهبي هيات امربه معروف ونهي از منكر با انجام برخي از اصلاحات مقابله کرده و هميشه به دنبال سرکوب مخالفان سياسي بوده است.

در اين ميان هر چند پادشاه کنوني تاحدي اصلاحاتي درساختار سياسي کشور بوجود آورده و با رويکرد‌هايي همچون جلوگيري از روند تاثيرگذاري نهادهاي افراط گرايي ديني در عربستان موضوعاتي مانند حقوق زنان و افزايش نقش و مشارکت آنان در نهادهاي حکومتي و انتخابي شدن اعضاي مجلس مشورتي(پارلمان) را مورد نظر قرار داده است اما بايد گفت با انتخاب وليعهد نوين اين کشور از ميان جناح سنت گرا و محافظه کار بايد منتظر تحولاتي اندک اندک در سياستهاي داخلي و خارجي اين کشور مثل کاهش توجه به اصلاحات، توجه بيشتر به افراط گرايي مذهبي و وهابي و افزايش احتمالي تنش با بعضي از کشورهاي منطقه و با توجه به بيماري پادشاه و کمتر شدن نقش احتمالي وي در آينده بود. گذشته از اين نيز بي شک انتخاب وليعهدي همچون نايف عملا مي‌تواند دامنه شکاف را در ميان ساختار سياسي کشور و اصلاح طلبان در درون سيستم و طبقات جامعه افزايش دهد.


حمايت

«اشتباه استراتژيك تركيه» عنوان سرمقاله‌ روزنامه حمايت است كه در آن مي‌خوانيد:
تركيه در هفته‌هاي اخير صحنه درگيري شديد ميان ارتش و گروه تروريستي پ. ك. ك بوده است. اين دور از درگيري‌ها چنان گسترده بود كه منابع خبري از ورود ارتش تركيه به شمال عراق براي سركوب اعضاي پ. ك. ك خبر دادند. در حالي كه تركيه براي مقابله به گروهك غير قانوني پ. ك. ك فعاليت‌هاي نظامي گسترده‌اي صورت داده بسياري از ناظران سياسي و نظامي تاكيد دارند كه تا زماني تركيه در چارچوب دو اصل اساسي گام بر ندارد توان مقابله جدي و ريشه‌اي با اين گروهك‌ها را نخواهد داشت.

نخست آنكه برقراري امنيت در منطقه در گروه همگرايي منطقه‌اي مي‌باشد كه موجب مي‌شود تا گروهك و جريان‌هاي تروريستي نتوانند به فعاليت خود ادامه دهند. با توجه به عزم و اراده جدي كشورهاي منطقه شامل ايران، عراق و سوريه براي مبارزه با گروه‌هاي تروريستي تركيه با رويكرد به همگرايي منطقه‌اي مي‌تواند از اين ظرفيت‌ها براي مقابله با گروهك غير قانوني پ. ك. ك برخوردار شود. هر چند كه كشورهاي منطقه نشان داده‌اند كه از ظرفيت‌هاي گسترده‌اي براي اين همكاري‌ها برخوردارند اما متاسفانه همگرايي‌هاي تركيه با غرب ابهامات و ترديدهايي را ميان همسايگان براي برخوردار ساختن تركيه از اين ظرفيت‌ها به همراه داشته است.

ثانيا، نقش و فعاليت رژيم صهيونيستي و غرب در تجهيز و تقويت پ. ك. ك به عنوان ابزاري عليه دولت تركيه امري آشكار مي‌باشد. نمود عيني اين مسئله را در مواضع ليبرمن وزير خارجه صهيونيست‌ها مي‌توان مشاهده كرد كه صراحتا بر حمايت تل‌آويو از پ. ك. ك براي تعديل مواضع آنكارا در قبال اين رژيم تاكيد كرده است.

به استناد خود نشريات تركيه‌اي و حتي اظهارات اردوغان نخست وزير تركيه برخي كشورهاي غربي از جمله آلمان و آمريكا با ارسال سلاح و پناه دادن به سران پ. ك. ك آنها را عليه امنيت تركيه تقويت مي‌كنند. بسياري تاكيد دارند با توجه به رويكردهاي ماه‌هاي اخير تركيه به اجراي خواسته‌هاي غرب، نه تنها همگرايي غرب و صهيونيست‌ها به پ. ك. ك كاهش نيافته بلكه استفاده از آنها براي سوق دادن بيشتر آنكارا به پذيرش خواسته‌هاي غرب شدت يافته است.

بسياري از تحليلگران بر اين عقيده‌اند كه تركيه تا زماني با جديت در برابر مداخلات غرب قرار نگيرد و راه خود را از آنها جدا نسازد شاهد حمايت‌هاي غرب از پ. ك. ك خواهد بود چرا كه غرب صرفا در صورت مقابله تركيه است كه براي حفظ منافع خود به كنار نهادن حمايت از پ. ك. ك وادار خواهد شد.

در نهايت مي‌توان گفت كه تركيه تا زماني كه سياست‌هاي خود را بر اساس همگرايي با اقدامات كشورهاي منطقه در صحنه مبارزه با تروريسم و دور شدن از غرب استوار نسازد به ريشه‌كني كامل پ. ك. ك موفق نخواهد شد چرا كه سياست‌هاي كنوني اين كشور از يك سو آنكارا را از ظرفيت‌هاي منطقه براي مبارزه با تروريسم محروم ساخته و از سوي ديگر همچنان پ. ك. ك را به ابزاري در دستان غرب براي امتيازگيري از تركيه حفظ خواهد كرد.


مردم سالاري

«هجدهمين نمايشگاه مطبوعات رويدادي متفاوت اما...» عنوان سرمقاله‌ روزنامه مردم سالاري به قلم ميرزا بابا مطهري نژاد است كه در آن مي‌خوانيد:
امروز در ميانه راه جشنواره هجدهم مطبوعات هستيم

قبلا اشاره کنم که بهمن سال قبل، معاون مطبوعاتي وزير ارشاد در مصاحبه‌اي با خبرنگاران بر ارتقاي کيفي جشنواره و نمايشگاه مطبوعات تاکيد و از اين که اين رويداد بيش از 18 سال به يک سبک ارائه مي‌شود اظهار تاسف کرده بود و وعده داده بود که در اين امر بازنگري کند و اين بازنگري در راستاي کمک به ارتقاي کيفي فضاي مطبوعات باشد.

اين مقام مسوول آن زمان از 70 روزنامه فعال و سه هزار مجوز نشريه، فصل نامه، هفته نامه، روزنامه و... و از 2500 نشريه فعال سخن گفته بود.

اين درحالي است که نشريات حاضر در نمايشگاه به کمتر از 20درصد اين عدد مي‌رسد که بخش عمده اين آمار مربوط به نشريات استاني است که با واسطه ادارات کل فرهنگ و ارشاد اسلا مي‌استان‌ها در پانل‌هاي نمايشي درغرفه هائي به نام استان‌ها حضور دارند.

نوآوري‌ها و ابداعات مثبتي را در نمايشگاه امسال شاهديم، مثل سراي رسانه، پاتوق، اجراي تئاتر خياباني، وجود جشنواره هنر در رسانه در جنب نمايشگاه، روزنامه ديواري دانشآموزي، فضاسازي‌هاي متنوع، برنامه ريزي براي حضور اساتيد و صاحبنظران دانشگاهي، اينترنت و امکانات ارتباطي بهتر از گذشته و... اما در کنار اين مزايا، ضعف‌هايي هم هست که نمي‌توان به آن اشاره نداشت.

ابتدا بحث فروش بن‌هاي خريد و اشتراک براي برخورداري از 80 درصد تخفيف، که با شعار کيفي کردن نمايشگاه چندان سازگاري ندارد، احساسات و سليقه‌ها و نشرياتي با چاپ يک عکس از ستاره‌هاي ورزشي يا سينمايي بر روي جلد خود يا نشاندن يک ستاره در غرفه خود، اين بن‌ها را جذب مي‌کنند و نشريات علمي، تخصصي، سياسي که با چنين رفتارهايي بيگانه‌اند و اساسا در کشور ما شخصيت‌هاي علمي در زمان حيات خود ستاره نمي‌شوند و شخصيت‌هاي سياسي هم که در اين زمانه يا گرفتارند يا منزوي، نمي‌توانند ابزار جذب چنين امکاناتي شوند، از اين اقدام نه تنها بي بهره مي‌مانند که با سرگرم شدن نشريه خوانان به نشرياتي از آن نوع، شانس جذب آنها را به صورت طبيعي نيز از دست مي‌دهند. از طرفي ديگر اين بن‌ها و اين امکان مالي در نمايشگاه قطعا از محل اعتبارات کمک به مطبوعات هزينه مي‌شود که با صرف شدن آن براي رونق بخشيدن به نمايشگاه، در برخورداري مطبوعات از کمک‌هاي معاونت مطبوعاتي تاثير منفي بر جاي خواهد گذاشت.

آيا بهتر نبود اين امکان با نظرخواهي و مشارکت شرکت کنندگان هزينه مي‌شد، آيا بهتر نبود که اعتبار اين بن‌ها در اختيار مطبوعات قرار مي‌گرفت تا با تخفيف مشترک مي‌پذيرفتند؟ اما نکته مهم در نمايشگاه هجدهم مطبوعات اين است که اهداف گم است و مقاصد فرهنگي، مقاصد سياسي مقاصد بازرگاني و تجاري روشن نيست. در شرايطي که مطبوعات در ايران با آگهي و فعاليت بازرگاني ادامه حيات مي‌دهند، اين رويداد فرصت مناسب براي طرح اين مساله و ارائه راه حل و چگونگي ارائه مسائل را فراهم نياورده است. در آموزه‌هاي آکادميک از جمع معيارهاي حضور در نمايشگاه اين است که غرفه نه ويترين است و نه تابلوي نقاشي، اما وجود غرفه‌هاي ويتريني هر بيننده‌اي را ياد نمايشگاه‌هاي عرضه کالا ي شب عيد مي‌اندازد! با توزيع بن به روشي که ذکر آن را کردم امتيازات مالي براي جذب از ميان رفته است و... از چالش‌ها و آسيب شناسي‌ها و پاسخگويي به چرايي تعطيلي‌ها و توقيف‌ها سخني در ميان نيست و کارگاه يا نشستي با اين مضامين وجود ندارد.


تهران امروز

«حمايت علني از تروريسم در كنگره آمريكا» عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به قلم حسام‌الدين كاوه است كه در آن مي‌خوانيد:
طرح پيشنهاد ترور فرماندهان سپاه به ويژه سپاه قدس در كنگره آمريكا، هيچ ترديدي براي اثبات اينكه ايالات متحده آمريكا دشمن شماره يك جمهوري اسلامي ايران است، باقي نگذاشت.

هنگامي كه ژنرال «جك كين» فرمانده سابق نيروي زميني آمريكا با حضور در كنگره و خطاب به نمايندگان مي‌گويد: «چرا فرماندهان سپاه را نكشيم؟ آنها حدود يك هزار آمريكايي را كشته‌اند، چرا براي كشتن آنها اقدام نكنيم؟» و سپس پيشنهاد مي‌دهد كه با انجام عمليات سري و محرمانه (بخوانيد تروريستي) عليه ايران، اين طرح قابل اجراست، ثابت مي‌كند كه همه نظاميان و ميليتاريسم حاكم بر فضاي كاخ سفيد از تروريسم حمايت مي‌كنند و كنگره و سناي آمريكا نيز تحت تاثير اين فضاي ميليتاريستي و تروريسم دولتي، اقدامات ضد ايراني كاخ سفيد را تاييد مي‌كند. سپاه پاسداران انقلاب اسلامي و ازجمله سپاه قدس وظيفه دفاع از انقلاب اسلامي، نظام جمهوري اسلامي و ميهن پرافتخارمان را برعهده دارند. اما برعكس آمريكا همواره خوي سلطه‌گري و تجاوز به سرزمين‌ها و منافع ملت‌هاي ديگر را داشته است.

براي نمونه مي‌توان به اعتراف هيلاري كلينتون وزير امور خارجه آمريكا اشاره كرد كه هم از دخالت در كودتاي آمريكايي انگليسي 28 مرداد پوزش‌خواهي كرد و هم از سرنگون كردن‌هواپيماي ايرباس ايراني بر فراز خليج‌فارس. اگرچه سرنگون‌كردن هواپيماي مسافربري ايراني، به هيچ رو اشتباه نبود و طبق طرحي از پيش تعيين شده، انجام گرفت و فرمانده ناو وينسنس كه مسئوليت اين كشتار را برعهده داشت، به همراه تني چند از خدمه اين ناو مدال گرفتند و هنگام بازگشت به پايگاه خود با حلقه‌هاي گل از آنان استقبال شد.

اگر زماني وجدان عمومي و رسانه‌هاي آمريكا ماجراي قتل‌عام «مي‌لاي» در ويتنام را محكوم نمي‌كردند، دستگاه حاكمه آمريكا هرگز حاضر به محاكمه ستوني كه مسئوليت اين قتل‌عام را برعهده داشت، نمي‌شد. فرمانده ناو مدال شجاعت مي‌گيرد! قتل‌عام بيش از دويست و پنجاه نفر مدال شجاعت دارد؟اين بار هم آمريكا از سياست وعده و تهديد يا به قول خودشان چماق و هويج بهره گرفته است.

از يكسو هيلاري كلينتون پوزش‌خواهي مي‌كند و خواستار برقراري روابط با تهران مي‌شود و از سوي ديگر جنگ‌سالاران آمريكايي در كنگره خواستار ترور فرماندهان غيور سپاه پاسداران انقلاب اسلامي مي‌شوند. اين تهديد را حتي اگر توخالي هم باشد، نبايد دست‌كم گرفت، اگر حتي در حد حرف هم مطرح شده باشد، نيروهاي نظامي جمهوري اسلامي ايران به ويژه سپاه پاسداران بايد از پيش آماده باشند و طرح‌هايي براي مقابله به مثل فراهم كنند.

مبادا ميليتاريسم و تروريسم دولتي آمريكا چنين تصور كنند كه دست انتقام ما كوتاه است. اگر يك قطره خون از فرزندان رشيد اين ملت (فرماندهان سپاه) بر زمين بريزد، ملت ايران دست‌هاي ترور و وحشت آمريكا را خواهد شكست. ملت ايران و نيروهاي سرافراز نظامي ايران ازجمله سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، كاري خواهد كرد كه جز سرافكندگي، سرشكستگي و پوزه به خاك ماليده، براي آمريكا چيزي باقي نماند.

همان‌گونه كه ملت ويتنام در پايداري خويش مفتضحانه آمريكا و پيش‌تر از آن فرانسه را در «دين بين‌فو» از كشورشان فراري دادند و وادار به گريز كردند. ما نيز كاري خواهيم كرد كه آمريكا از پا گذاشتن به منطقه خاورميانه پشيمان شود. ديپلماسي ايران نيز بايد اين تهديدها را جدي بگيرد و با طرح شكايت از حاميان تروريسم در آمريكا و كنگره نامردمي‌اش، به سازمان ملل و دادگاه لاهه خواستار محاكمه آمران ترور فرزندان ملت ايران شود. ملت ايران نيز بايد پشتيباني و حمايت خود را از سپاه پاسداران اعلام كرده و افزايش دهد. آمريكاي سلطه‌جو و نفرت‌انگيز بايد دريابد كه هر ايراني يك سپاهي است.


ابتكار

«اين تعارض را كجاي دلمان بگذاريم؟» عنوان سرمقاله روزنامه ابتكار به قلم محمد فومني است كه در آن مي‌خوانيد:
سه شنبه‌ها روزهايي است كه عموما سينماها شلوغ مي‌شود - اينكه اين شلوغي ربطي به نيم بها بودن بليط در روز‌هاي سه شنبه دارد يا نه اصلا مهم نيست- سينما آزادي كه به نوعي حكم قلب تپنده سينماهاي پايتخت را دارد از ديگر سينماها پر رونق تر و شلوغ تر به نظر مي‌آيد. اقشار مختلف مردم بيشتر از همه، جوانها، بسيار به چشم مي‌خورند كه با عجله از پله‌ها بالا مي‌آيند و به نمايشگر دم در نگاه مي‌كنند و بعد از آن يا سريع به باجه مراجعه مي‌كنند كه بليط فيلم مورد نظرشان را تهيه كنند و يا مغموم و ناراحت از اينكه بليط گيرشان نيامده خيلي كندتر از بالارفتنشان، از پله‌ها پائين مي‌آيند و در حين پائين آمدن با خود زمزمه مي‌كنند كه سه شنبه ي هفته ي بعد بايد زود تر بيائيم و بليط بگيريم. من كه ديروز به اجبار بايد جلوي سينما آزادي منتظر يك دوست مي‌ايستادم، به لطف ترافيك تهران و دير كردن آن دوست عزيز، توفيق نصيبم شد كه 20 دقيقه‌اي به صورت اجباري شاهد صحنه‌اي جالب باشم كه بهانه‌اي شود براي همين نوشتار.

ماشين‌هاي گشت ارشاد محترم مقابل درب سينماي محترم آزادي پارك شده و عده‌اي از خانم‌هاي محترمه را كه از پوشش مناسبي برخوردار نبودند جلب مي‌كردند و يا بعضا به يك تذكر خشك و خالي بسنده مي‌كردند. اينكه گشت ارشاد چرا بايد جلوي سينما دست به چنين كاري بزند و اساسا اين كار درست است يا نه مورد صحبت ما نيست. اينكه مردم ديگر به نمايشگر‌هاي جلوي در توجهي نمي‌كردند و همگي روي پله ها، پشت به درب سينما درحال نظاره كردن برخورد نيروهاي خدوم انتظامي با خانم‌هاي محترم بدحجاب بودند هم مورد بحث ما نيست. حتي فحش و ناسزاهاي درگوشي مردم محترم حاضر كه در هر لحظه نثار دوستان انتظامي مي‌شد هم موضوع ما نيست. اين حرف‌ها بماند براي وقتي ديگر.

نكته ي جالبي كه توجه مرا كه از چند قدم دور تر شاهد اين صحنه‌ها بودم جلب كرد اين بود كه دوستان نيروي انتظامي كار خود را انجام مي‌دادند و عزيزان بدحجاب را مورد تفقد قرار مي‌دادند و در عين حال در بك گراند همين صحنه، نمايشگر بزرگ و اصلي سينما كه معرف فيلم‌هاي درحال اكران سينما است و قسمت‌هايي از آن فيلم‌ها را به عنوان تيزر بالاي درب اصلي به عموم نشان مي‌دهد، درحال نشان دان صحنه‌ها و تصوير‌هايي از خانم‌هاي بازيگر در بعضي از فيلم‌هاي در حال اكران بود كه به راحتي و بدون نياز به كوچكترين دقتي مي‌شد تشخيص داد كه وضعيت ظاهري بازيگران زن همان تصاوير كه خيلي راحت از نمايشگر خارجي سينما براي تمام مردم توي خيابان بدون هيچ سخت گيري پخش مي‌شد بسيار بسيار بدتر از خانم‌هايي بود كه نيروهاي عزيز انتظامي به جلبشان اقدام مي‌كردند. قطعا تا الان متوجه شده ايد كه روي صحبت ما در اين مقاله با آن نيروهاي خدوم نيست، بلكه با مسئولين امر فرهنگي است.

سوال اينجاست كه بدحجابي در سينما و اساسا رسانه‌هاي تصويري بيشتر در فرهنگ عمومي جامعه تاثير دارد يا بدحجابي بخشي از شهروندان در سطح شهر؟ برخورد با عوامل سينمايي بيشتر هزينه بري دارد يا برخوردهاي انتظامي به اين گستردگي در سطح شهر؟ با كدام بايد مبارزه كرد؟ و كدام را راحت تر مي‌توان كنترل كرد؟ كدام يك بر كدام يك تاثير بيشتر دارند؟ تا وقتي كه وضع سينما به اين شكل باشد و براي فروش فيلم از هر صحنه‌اي استفاده شود، اصلا مي‌شود به اصلاح فرهنگي جامعه فكر كرد؟ و دهها سوال ديگر كه هنوز جوابي برايش پيدا نكردم. قطعا روي صحبت من با كارگردانان و عوامل سازنده فيلم فاخري چون يه حبه قند نيست.

اما بهتر است دوستان مسئول اين سوالات را با شجاعت يك بار براي هميشه جواب بدهند كه بالاخره كدام شيوه درست است؟ اين سياست دوگانه را ما بايد كجاي دلمان بگذاريم؟ اگر بدحجابي باعث انحراف جامعه مي‌شود، پس چرا در رسانه‌هاي خومان تبليغش را مي‌كنيم و اگر نمي‌شود پس چرا اين گونه با مردم برخورد مي‌كنيم و آن قدر ناسزا را براي خودمان مي‌خريم؟ قطعا اگر حركتي سازنده قرار باشد در جهت فرهنگ سازي حجاب صورت گيرد، نيازمند يك برنامه ريزي جامع، همه جانبه، منطقي، مدبرانه و با راهكارهاي فرهنگي است... در راه با دوستم خيلي راجع به اين موضوع صحبت كرديم و آسيب شناسي‌هاي مختلف فرهنگي و اجتماعي بحث را داغ كرده بود. درباره ي آسيب‌هاي برخورد انتظامي در حوزه ي فرهنگ و بي مبالاتي در سينما و... وقتي خواستيم از هم جدا شويم دوستم دست مرا گرفت و گفت: خودتو انقدر اذيت نكن! اينا همه دعواهاي سياسيه ربطي هم به فرهنگ نداره، ايشالا درست مي‌شه...


شرق

«سرانجام غرب» عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم صادق زيباكلام است كه در آن مي‌خوانيد:
بيش از دو قرن و نيم از انقلاب صنعتي در اروپا، پيدايش سرمايه‌داري و ظهور غرب به شكل و صورتي كه ما امروزه مي‌شناسيم، مي‌گذرد. طي اين 250 سال، بسياري از صاحبنظران برجسته و رهبران سياسي قدرتمند ظاهر شدند كه سقوط سرمايه‌داري را خيلي صريح، قطعي و اجتناب‌ناپذير پيش‌بيني كردند. كارل ماركس، لنين، استالين، مائو و فيدل كاسترو از جمله چهره‌هاي مهم تاريخي بودند كه سقوط غرب و سرمايه‌داري را اجتناب‌ناپذير دانسته‌اند. در ميان رهبران كشورهاي جهان سوم از منتها‌اليه طيف راست گرفته تا منتها‌اليه طيف راديكال جهان‌سومي و ضدغربي هم ايضا بسياري سقوط غرب و نظام سرمايه‌داري حاكم بر آن را نويد دادند.

محمدرضا پهلوي در اوج قدرت، اقتدار و «تمدن بزرگ شاهنشاهي ايران» به ادوارد سابليه، اوريانا فالاچي و حسنين هيكل اظهار داشت كه «اگر غرب به خود نيايد فاشيزم و كمونيزم آن را به زودي ساقط خواهند كرد.» معمر قذافي، رهبر سابق انقلابي ليبي در مانيفست «كتاب سبز» ش سقوط نظام سرمايه‌داري حاكم بر غرب را حتي اعلام كرد و آينده بشريت را در «راه سبز ليبي» دانست. پل پيت، رهبر خمرهاي سرخ حكومت كامبوج در اوايل دهه 1350، صدام حسين، هوگو چاوز و بسياري رهبران ضدغربي ديگر جهان‌سوم هم باوجود جهان‌بيني و راه‌حل‌هاي متفاوتي كه دنبال مي‌كردند، از ناسيوناليزم گرفته تا انواع سوسياليزم‌هاي مردمي، خلقي، آفريقايي، جهان‌سومي، پان‌عربيسم، بعثيزم، ماركسيزم و غيره جملگي بر يك نكته باور قطعي داشتند كه عبارت بود از سقوط اجتناب‌ناپذير نظام فاسد، ظالم، استعمارگر و ضدبشري غرب. البته نظام سرمايه‌داري غرب، هزار و يك شكل و مساله دارد.

مصرف‌گرايي، مصرف‌زدگي، شكاف طبقاتي، بي‌توجهي‌ به محيط‌زيست، تشويق به مصرف بي‌رويه، سست‌شدن نهاد خانواده، رواج خشونت، ايدز، اعتياد، خودكشي، افسردگي و شايد بالاتر و مهم‌تر از همه دچارشدن به بحران‌هاي مالي و اقتصادي كه بعضا بسيار عميق بوده و اقشار و لايه‌هاي زيادي را در بر مي‌گيرد. همچون معضلات اقتصادي عميقي كه در جامعه آمريكاي امروز ظهور كرده و در قالب جنبش «اشغال وال‌استريت» خود را نشان مي‌دهد يا بحران عميق بدهي‌هاي مالي شماري از كشورهاي عضو اتحاديه اروپا از يونان، ايتاليا و اسپانيا و پرتغال در جنوب آن گرفته تا ايرلند در شمال آن، البته سرمايه‌داري نه نخستين‌بار است كه دچار بحران اقتصادي شده و نه اولين‌بار است كه بسياري در اعتراض به وضع اقتصادي موجود در آن، به خيابان‌ها ريخته‌اند.

در دهه 1920 ركود و بحران هولناك اقتصادي غرب را به زانو درآورد. بسياري ظهور فاشيزم در آلمان و اروپا را در دهه 1930 و بروز جنگ‌جهاني دوم را معلول بحران و ركود اقتصادي دهه 1920 مي‌دانند. بعد از جنگ از اواسط دهه 1940 غرب فقر را با همه زشتي‌اش لمس كرد.

شوك نفتي در دهه 1970 بحران ديگري را در غرب رقم زد. «جمعه سياه» روزي كه بسياري از شركت‌ها و اشخاص متوسط را به خاك سياه در اواسط دهه 1980 نشاند و تا اوايل دهه 1990 پس‌لرزه‌هاي آن همچنان غرب را تكان مي‌داد، صرفا شماري از بحران‌هاي مالي‌اي بوده‌اند كه ظرف 250 سال گذشته غرب را براي مدتي «بستري» و زمينگير كرد. اما نظام سرمايه‌داري هر بار از «بستر بيماري» به پا خواسته و به حياتش محكم و استوارتر ادامه داده.

در واقع نظامي كه 200 سال پيش آدام اسميت تحت عنوان «اقتصاد بازار آزاد» يا اقتصادي كه در آن دولت همه‌كاره نيست و دولت متولي اقتصاد نيست، نه تنها درشتي و صلابت خود را در آمريكا و اروپا در دو قرن گذشته نشان داده بلكه نسل دوم كشورهاي غيرغربي كه توانسته‌اند از مدار توسعه‌نيافتگي خارج شده و امروز بدل به اقتصادهاي موفق شوند، همچون هند، تركيه، كره‌جنوبي، مالزي، اندونزي، تايوان، برزيل، آرژانتين و... که پاي جاي پاي غرب و اقتصاد آدام اسميت گذاردند. آيا رمز و راز موفقيت نظام غرب در اقتصاد آزاد آدام اسميت نهفته است؟ يا در ساختار سياسي كه جان لاك، اصحاب دايره‌المعارف همچون ديدرو، روسو، منتسكيو و سرانجام جان استوارت ميل در قرن نوزدهم اساس آن را ريختند؛ نظامي كه امروزه ما آن را قيام ليبرال دموكراسي مي‌شناسيم دلايل زيادي مي‌توان برشمرد كه چرا غرب توانسته بدل به نظامي موفق و عملا بي‌بديل شود.


ملت ما

«تونس، تركيه نمي‌شود» عنوان سرمقاله‌ روزنامه ملت ما است كه در آن مي‌خوانيد:
حزب اسلامگراي تونس با اكثريت آرا پيروز انتخابات مجلس موسسان اين كشور شد. دلايل موفقيت حزب اسلام‌گراي النهضه را مي‌توان تاريخي و مبارزاتي عنوان كرد. از زمان استقلال تونس و روي كار آمدن بن علي، النهضه تنها حزب سياسي مخالف بود. راشد الغنوشي رهبر حزب النهضه بارها به دليل مخالفت با سياست‌هاي بن علي به زندان رفت و همين مسئله محبوبيت او را در ميان مخالفان بن علي افزايش داد. از سوي ديگر هرگاه سيستم سياسي از بين مي‌رود، مردم به دنبال احزاب مخالف مي‌روند.

در تونس نيز به دليل بحران هويت دوره بن علي مردم به اسلامگراها روي آوردند. اما در دوره بعدي و پس از گذشت اين دوره قطعا آن حالت انتزاعي و كاريزماتيك از بين خواهد رفت و مانيفست و كارنامه اسلامگراها ملاك آرا خواهد بود. با اين وجود اكنون حزب النهضه با به دست آوردن 90 كرسي از ديگر احزاب پيشي گرفته است. راشد الغنوشي، رهبراين حزب سال‌ها در انگليس و بقيه كشور‌هاي غربي در تبعيد به سر مي‌برده است و با ديدگاه‌هاي غربي كاملا آشناست.

از همين رو او 10 ماه پيش پس از بازگشت به تونس اعلام كرد كه به اسلام معتدل نظير آنچه در تركيه حاكم است گرايش دارد. با اين وجود نظام آتي تونس مانند تركيه نخواهد بود چرا كه حزب عدالت و توسعه تركيه بيش از 50 درصد آرا را به دست آورد. در تركيه نوع نگاه مردم به اسلام موجب شد تا رهبران حزب عدالت و توسعه روايتي بر مبناي توسعه و الحاق اين كشور به اتحاديه اروپا مطرح كنند اما در تونس اوضاع اجتماعي، سياسي و اقتصادي جامعه با تركيه تفاوت دارد.

شكل‌گيري تحولات از تونس اين ديدگاه را مطرح مي‌كند كه اين موضوع به علت معتدل‌تر بودن ديدگاه‌هاي مردم اين كشور است. بسياري از كارشناسان و تحليلگران بر اين باورند كه اگر اعتراضات از مصر يا الجزاير آغاز مي‌شد به سمت افراط پيش مي‌رفت اما نوع نگاه مردم و حتي احزاب اسلامگراي تونس اعتدال گرا است. در همين حال گرايش حزب النهضه تونس به اسلام معتدل موجب خواهد شد تا اين كشور با وجهه بهتري در منطقه و نظام بين‌الملل ظاهر شود.

اما بر اساس پيش‌نويس قانون اساسي تونس 40 درصد آرا به كانديداهاي مستقل تعلق دارد و اگر حزبي تمام آرا را نيز به دست آورد بيش از 60 درصد نخواهد بود. بر اساس همين نظام انتخاباتي، حزب النهضه به دليل آن‌كه كمتر از 50 درصد آرا را به دست آورده است مجبور است با احزاب ديگر ائتلاف كرده و از برخي از خواسته‌هايش گذشته و ديدگاه‌هايش را كاهش دهد.

از سوي ديگر اين نگراني وجود دارد كه احزاب رقيب النهضه با ائتلاف عليه اين حزب درصدد ضعيف كردن آن برآيند و در انتخابات بعدي معادله قدرت را به نفع خود تغيير دهند. با اين وجود از آنجا كه بدنه و شاكله تونس اسلامگرا است، اسلام بايد مبناي قانون اساسي و نظام جديد قرار گيرد.

اما به‌طور حتم اسلام حاكم بر تونس معتدل خواهد بود كه هم در راستاي آموزه‌هاي اين دين و هم در راستاي تقويت همكاري‌هاي بين‌المللي است. اسلام معتدل، برداشت غربي‌ها از اسلام را تغيير داده و اسلام هراسي را خنثي خواهد كرد.


دنياي اقتصاد

«گام بزرگ اروپا، فرجه‌ای دیگر» عنوان سرمقاله روزنامه دنياي اقتصاد به قلم دکتر پویا جبل عاملی است كه در آن مي‌خوانيد:
سرانجام پس از جلسات فشرده و طولانی که حتی موجب بیماری چند نماینده کشورهای عضو شد، رهبران اروپایی به توافقی دست یافتند که از منظر بسیاری فراتر از انتظارات بود.

اگرچه این به آن معنا نیست که مشکلات اروپا با این توافق در بلندمدت حل شده است. توافق کلی بخشش 100 میلیارد یورویی بدهی یونان، افزایش نقدینگی اروپا به همین میزان تا ماه ژوئن و افزایش چندین برابری تسهیلات تثبیت مالی اروپا است. این توافق مي‌تواند پتانسیل این را داشته باشد که شرایط اروپا را در طول سال 2012 آرام کند. اما اگر عوامل بحران‌زای کنونی همچنان وجود داشته باشد و در این فرجه یک‌ساله، اقتصاد اروپا نتواند آنها را کنترل کند، ای بسا وضعیت در سالی دیگر به مراتب بدتر خواهد بود. در حقیقت تا رشد اقتصادی اروپا افزایش نیابد، بسته‌ها و توافق‌ها تنها فرصت‌های کوتاه مدتی هستند که میزان درد آتی را مي‌توانند افزایش دهند و اگر موتور اقتصادی در این فرجه‌های زمانی به راه آید، بسته‌ها کارآمد بوده‌اند.

در حالی که اقتصاد جهانی وارد پنجمین سال رکود مي‌شود، شرایط بهبود اقتصادی به نحوی نیست که بتوان خروج از آن را در کوتاه مدت پیش بینی کرد و از این منظر شاید فرصتی که حتی این «توافق بزرگ» نیز ایجاد کرده برای رسیدن به ثبات کافی نباشد. با این وجود، شاید اگر کارشناسان منتظر آن بودند تا در ماه دسامبر و با رصد وضعیت یونان، حکمی قطعی‌تر برای اروپا صادر کنند، با این توافق باید رویکرد کج دار و مریز را سالی دیگر ادامه داد و بر تحولات بیشتری نظاره کرد.

اما تا همین جا نیز گامی که فراتر از انتظارات بود، موجب شد تا بازارهای سهام افزایش چشمگیری داشته باشند، آن چنان که شاخص داوجونز پس از توافق اروپا و البته گزارشی در خصوص سرعت یافتن رشد اقتصادی ایالات متحده در سه ماهه پایانی سال میلادی جاری، روند افزایشی را ایجاد کرده که بالاترین رشد ماهانه در 25 سال اخیر را نشان مي‌دهد. از سوی دیگر، ارزش یورو نیز افزایش قابل توجهی داشته است که نشان‌دهنده بازگشت اعتماد سرمایه‌گذاران به اقتصاد منطقه یورو در پی این توافق است، هر چند این اعتماد، کوتاه مدت باشد و البته هنوز برای استراتژیست‌های ارزی روند ارزشی یورو حتی در یک افق فصلی نزولی است و احتمال سیاست انبساطی از سوی بانک مرکزی اروپا این رویکرد را تشدید مي‌کند.

به هر رو اروپاییان با توافق اخیر بار دیگر نشان دادند که چگونه مي‌توانند در مواقع ضروری اختلاف نظرات خود را با مشورت بیشتر حل کنند و چنین توافق‌هایی باعث آن است تا آنان نشان دهند که هر چه مي‌گذرد رهبران اروپایی به‌رغم واگرایی فرهنگی، زبانی و نژادی بین ملت‌های خود، مي‌توانند چون سران یک کشور، به توافق‌ها و تصمیم‌های سرنوشت ساز برای کل اروپا دست یابند، امری که کمتر مي‌توان شاهدی برایش در نقاط دیگر دنیا پیدا کرد. اما این توافق بزرگ از منظر آنان، شاید تنها فرصتی بیشتر نباشد که چون فرصت‌های گذشته مي‌تواند از دست رود.


جهان صنعت

«هنوز تکلیف درآمدهای پنهان دولت مشخص نشده!» عنوان سرمقاله‌ روزنامه جهان صنعت به قلم موسی منعم است كه در آن مي‌خوانيد:
ظاهرا معاون ارزی بانک مرکزی چند نکته را در گفت‌وگوی اخیر خود از قلم انداخته است. وی در حالی از «مکانیزم فعلی بانک مرکزی برای فروش ارز به مردم از طریق بانک‌ها» سخن گفته که اصولا امروز خرید ارز از بانک آنقدر مشکل و غیرقابل دسترس شده است که حتی صدای برنامه‌های خبری سیما که عموما در تلاش برای سفیدنمایی وضعیت اقتصادی کشور هستند را هم در آورده است.

از دیگر سو آقای سیدعلی تحلیل اخیر- که دانش جعفری ارایه داده بود- مبنی بر فروش ارز برای تامین نقدینگی یارانه‌های خانوار را اکیدا رد کرده است اما هیچ توضیحی در مورد حجم یورو در ادوار زمانی گذشته و طی دوره مورد اشاره آقای دانش‌جعفری ارایه نکرده است، شاید اگر میزان ارز تزریق شده به بازار (چه دلار و چه یورو) توسط این مقام مسوول نیز اعلام می‌شد، شبهه‌هایی که اخیرا به وجود آمده است کلا رفع می‌گردید.

نکته دیگر درباره این گفت‌وگو آن است که وی گفته بانک مرکزی به دنبال افزایش قیمت ارز نبوده که این سخنان با عملکرد بانک مرکزی در خرداد‌ماه امسال به طور کلی مغایرت دارد. معاون ارزی بانک مرکزی در حالی چنین ادعایی را مطرح کرده است که در خردادماه بانک مرکزی به طور رسمی نرخ ارز را به بهانه تک‌نرخی کردن بازار افزایش داد. توضیح بانک مرکزی درباره قیمت ارز در آن مقطع (نیمه دوم خردادماه سال‌جاری) هرگز منتشر نشد، در هجدهم خرداد‌ماه بانک مرکزی به طور عمدی انواع ارز را گران کرد؛ دلار آمریکا 117 تومان، درهم امارات 30 تومان، یکصدین ژاپن 150 تومان و یورو نیز 171 تومان توسط بانک مرکزی گران شد. این گزارش‌ها رسمی و تایید شده است با این حال مشخص نیست معاون ارزی بانک مرکزی بر چه اساسی هنوز پنج ماه از آن ماجرا نگذشته، گفته که بانک مرکزی هرگز به دنبال گران کردن نرخ ارز نبوده است. از دیگر سو ایشان توضیح نداده است که فرآیند تبدیل دلارهای فروش نفت به دلار و واریز آنها به خزانه چطور با دلاری که 171 تومان گران شده بود اتفاق افتاده است!

در بودجه هر سال مجلس نرخ هر بشکه نفت و قیمت دلار را مشخص می‌کند. همیشه قیمت دلار در قانون بودجه کمی پایین‌تر از بازار آزاد تعیین می‌شد تا هم موج گرانی و تورمی ایجاد نکند و هم درآمدی برای دولت باشد. البته در سال‌های گذشته رقم مابه‌التفاوت بسیار کمتر از رقم یکصد تومان برای هر دلار بود. این درآمد همیشه برای دولت محفوظ بود اما درآمد بسیار بالایی نبود، دولت در سال 90 یکباره نرخ رسمی ارز را حداقل به طور میانگین یکصد تومان بیش از آنچه در بودجه مصوب شده بود، بالا برد و همین امر باعث شد تا کارشناسان و مجلس نسبت به این درآمد پنهان دولت واکنش نشان دهند و برای آشکار شدن آن دولت را موظف کنند تا رقم مابه‌التفاوت را تا ریال آخر به خزانه واریز کند. بانک مرکزی قول داد که نرخ ارز را تک‌نرخی کند. در واقع بانک مرکزی روزانه از محل فروش بشکه‌های نفت دلار تحویل می‌گرفت و آن را در بازار آزاد بیش از یکصد تومان بالاتر از قیمت مصوب- با توجیه کنترل بازار ارز- به‌فروش می‌رساند و تنها رقمی را که مصوب قانون بودجه بود به خزانه واریز می‌کرد که در این باره هم توضیح شفافی ارایه نشد و هنوز هم رسانه‌ها در این زمینه ابهام دارند.
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها