به گزارش پایگاه 598 به نقل از ایران ورزشی، امیرحسین صادقی را دیگر در استقلال نخواهیم دید. این خبری است که پس از بازی استقلال مقابل سایپا گوشها را آزار میدهد. به همین زودی باید پایان کار این مدافع با استقلال را اعلام کنیم. تاکنون که اینگونه است.
یعنی صادقی وقتی میبیند که در استقلال دیگر جایگاه سابق را ندارد و قرار است بازوبند را از او بگیرند و از قراردادش کم کنند اعلام کرد دیگر در استقلال نخواهد ماند که قلعهنویی هم از این خبر استقبال کرده است... «میروی که میروی، برو به سلامت دیگر نمیخواهمت!»
داستان برمیگردد به یک خیانت محترمانه. به وقتی که مصدوم بود و سعی میکرد با همان بازارگرمیهای رایج که در فوتبال ایران مرسوم است استقلال را بپیچاند. هر روز با او تماس میگرفتند که بیاید قراردادش را تمدید کند که هر بار بهانهای میآورد.
صادقی آن روزها یکی از بازیکنانی بود که در فوتبال ایران خواهان داشت و به سبب آماری که فیفا از او در سایت خود منتشر کرده بود گفته میشد از تیمهای قطری هم پیشنهاد دارد.
صادقی اما در فصلی که مهدی رحمتی از استقلال رفته بود میخواست در این تیم بماند و بازوبند کاپیتانی را به دست ببندد. میدانست که این فصل میتواند خودش را در کتاب تاریخ باشگاه استقلال جاودانه کند و به مجموعه کاپیتانهای بزرگ این تیم ملحق شود.
برای همین بود که پیشنهاد قطریها را گذاشت کنار و شروع کرد به بازی کردن با پیشنهادهای داخلی به خصوص استقلال. از همان اول هم هدفش این بود که در استقلال بماند. یعنی با ترفند خاصی هم پیراهن استقلال را حفظ کند و هم پول خوبی بگیرد.
سرانجام همین اتفاق هم افتاد. صادقی به یکی از بازیکنانی بدل شده که توانست از استقلال دستمزدی بالاتر از سقف قرارداد بگیرد. دلیلش هم روشن بود. او پیشنهادهای خوبی از دیگر تیمها داشت.
میگفتند تراکتور و پیکان هم صادقی را میخواسته. برای همین نظری جویباری از ترس اینکه یکی از بهترین مدافعان ایران را از دست ندهد خیلی زود وارد معرکه نقل و انتقالات شد و قرارداد مدافع استقلال را تمدید کرد. قراردادی که وقتی خبرش به گوش امیر قلعهنویی رسید خنده بر لبهای او نشاند.
امیر خود را با داشتن امیر حسین صادقی آسوده میدید و تصور میکرد با این مدافع جهانی و در کنارش حنیف عمرانزاده تیمش را بیمه کرده است. برای همین بود که فقط مگویان را جذب کرد و به دنبال مدافع دیگری نرفت.
پیش بینیهای امیر قلعهنویی اما ناگهان وقتی خبر رسید که صادقی طحالش را جراحی کرده و پیامدش حنیف عمرانزاده مصدوم شده کاملا غلط از آب درآمد. آن روز بود که گفتند امیر قلعهنویی مانده و حوضش.
بعد شایعه پشت شایعه که مصدومیت امیرحسین صادقی، عامدانه در فصل نقل و انتقالات پنهان شده است.
مخفی شدن مصدومیت امیرحسین صادقی موضوعی بود که قلعهنویی هرگز از آن خبر نداشت. حتی فکرش را هم نمیکرد که آقایی که ادعای تعصب و استقلالی بودن دارد، چنین بلایی سر تیمش آورده باشد.
از بد قصه اما حنیف هم مصدوم شده بود تا مصدومیت صادقی بیشتر به چشم بیاید و این سوال بزرگ مطرح شود که چه شد این مدافع درحالی که بارها اعلام کرده بود پیشنهادهای زیادی دارد از اتاق عمل جراحی سر درآورد.
یک جای کار ایراد داشت. یک جای کار میلنگید. ماجرا برمیگشت به همان مخفیکاری و زیرکی صادقی پیش از شروع لیگ. کاری که قلعهنویی از آن به عنوان یک خیانت بزرگ به استقلال یاد میکند.
خشم امیر را میشد پس از باخت به سپاهان بیش از همه روزها دید. تا قبل از آن به سبب بردهای استقلال مقابل استقلال خوزستان و راهآهن غیبت صادقی چندان حس نمیشد اما در بازی با سپاهان ناگهان ضعفهای استقلال در قلب خط دفاع هویدا شد و آبیها میتوانستند سنگینترین شکست خود مقابل سپاهان را تجربه کنند.
شانس با استقلال یار بود وگرنه شاید آبیها در اصفهان شش تایی میشدند. به خصوص در 10 دقیقه پایانی که علاوه بر آن 3 گلی که استقلال دریافت کرده بود میتوانست 3 گل دیگر هم بخورد که با شانس و اقبال از خطر رقم خوردن چنین باختی مصون ماند.
قلعهنویی اما برای اینکه صادقی را ببیند و چهار تا حرف گنده بارش کند بیتابی میکرد. او در این اثنا بارها به دستیارانش گفته بود که دل پرخونی از امیرحسین صادقی دارد و کار او را عین خیانت میداند.
انتظار قلعهنویی اما پس از بازی با سایپا به سر رسید. صادقی که در جریان بازی همراه عمرانزاده 90 دقیقه بازی را از روی سکوها دیده بود و برای پیروزی تیمش به ظاهر بیتابی میکرد پس از اینکه سوت پایان بازی به صدا درآمد و استقلال موفق شد به سختی و در واپسین ثانیهها سایپا را از سد راه بردارد برای عرض تبریک پلههای جایگاه ویژه را به سمت زمین بازی پایین آمد تا به خدمت قلعهنویی تبریک عرض کند. تبریکی که هیچ گاه به گوش قلعهنویی نرسید.
سرمربی استقلال به محض آنکه چهره امیرحسین را دید به جای آنکه جواب سلامش را بدهد رو به او کرد و گفت: «چه سلامی چه علیکی آقای صادقی. اینجا چه کار میکنی؟ برو به همان مصدومیتت برس که از ما پنهان کردی. برو سراغ کارت بابا. دست ما را گذاشتی توی حنا حالا آمدی میخواهی چه بگویی.»
اطرافیان قلعهنویی که قرمزی صورت امیر را میدیدند و میدانستند در این لحظات فقط باید او را آرام کنند دورهاش کردند و از صادقی خواستند آنجا را ترک کند.
صادقی هم برای لحظاتی از قلعهنویی فاصله گرفت اما ماجرا تازه شروع شده بود. صادقی که انگار نمیدانست یا میخواست خود را به ندانستن بزند برای اینکه بیشتر پی به علت ناراحتی قلعهنویی ببرد راهی رختکن استقلال شد.
در این میان ماجرای دیگری هم میان یکی از لیدرهای استقلال و برادر داماد قلعهنویی رخ داد. برادر داماد قلعهنویی ظاهرا میخواسته با صادقی درگیر شود و لیدر هم که او را نمیشناخته به هواخواهی از صادقی برآمده که داستان خیلی زود فیصله یافت.
قلعهنویی اما دیگر دوست ندارد با صادقی ادامه دهد. او تصمیم گرفته بازوبند کاپیتانی را از صادقی گرفته و بخش اعظمی از قراردادش را کسر کند. صادقی هم از این ماجرا آگاه شده و به گوشش رساندهاند که احتمالا دیگر کاپیتان استقلال نیست.
اساسا صادقی برای اینکه بازوبند را به دست ببندد در استقلال ماند وگرنه گفته میشد میتوانست به قطر برود - البته اگر به لحاظ بدنی سالم و سلامت بود که نبود - با این حال ظاهرا صادقی برای خود هنوز این شانس را قایل است که با یک تیم قطری قرارداد ببندد که وقتی میفهمد امیر قلعهنویی برای تنبیه او کاملا مصر است در رختکن و پس از بازی سهشنبه شب درحالی که هنوز خشم امیر قلعهنویی فروکش نکرده بود رو به او میکند و میگوید: «آقا با این شرایط من دیگر در استقلال نمیمانم. بهتر است بروم قطر اینطوری خیلی به نفع دو طرف است.»
قلعهنویی اما از شنیدن این حرف چندان ناراحت نمیشود. او صادقی را نمیخواهد. بازیکنی که به اعتقادش خیانت بزرگی مرتکب شده و همین حالا استقلال رنج بسیاری به واسطه پنهانکاری و نداشتن مدافع کافی میبرد.
پاسخ امیر قلعهنویی به امیرحسین صادقی هم این بود: «هرجا میخواهی بروی برو. من دیگر تو را نمیخواهم.»
آری داستان امیرحسین صادقی با استقلال در فصل چهاردهم میتواند به همین زودی به پایان برسد. با یک مخفیکاری زشت که متعلق است به روزهای نقل و انتقالات و ماجرایهای پس از بازی با سایپا. امیرحسین صادقی مدعی شده از قطر پیشنهاد دارد یا میخواهد به قطر برود که این اصلا برای امیر قلعهنویی اهمیتی ندارد.
صادقی خود را بازنده جریانی میداند که خود به راه انداخت. شاید اگر او صداقت به خرج میداد و ابتدای فصل به قلعهنویی میگفت که مصدوم است چنین سرنوشتی در انتظارش نبود. شاید او میتوانست همینطور مظهر تعصب بماند.