کد خبر: ۲۴۰۹۲۳
زمان انتشار: ۱۰:۲۶     ۱۶ مرداد ۱۳۹۳
به گزارش پایگاه 598 به نقل از وطن امروز، اگر از شما بخواهند فی‌البداهه تفاوت‌های ظاهری و باطنی سرمربیان سرخابی را بشمارید در ابتدا دچار یک مکث ناخودآگاه می‌شوید. علت این توقف، کثرت تفاوت‌هاست. یکی قدش بلند است دیگری کوتاه. در نوع پوشش، دایی اصرار دارد از ریل برند پوشی خارج نشود، دیگری برایش مهم نیست شلوار گرمکن ورزشی را با کفش ورنی مردانه بپوشد. دایی ابتدا مهندس شد سپس فوتبالیست حرفه‌ای، دیگری شبیه اکثر فوتبالیست‌های ما بین سیکل و دیپلم معلق ماند. دایی یک کارنامه بی‌همتا در دوران بازیگری‌اش دارد که همان کارنامه از او یک برند خاص ساخته است. از لحاظ کارنامه ملی و باشگاهی یکی سر به آسمان سایید و دیگری سقف پروازش السد قطر بود. دایی با اتکا به فیزیکش مبدل به یک بازیکن مهم شد اما امیر قلعه‌نویی نان هوش و تکنیکش را خورد. در دوران مربیگری هر دو سرمربی تیم ملی شدند و کارنامه‌شان تقریبا با ناکامی به پایان رسید اما در باشگاهی کفه ترازو به صورت فاحشی به سمت قلعه‌نویی سنگینی می‌کند. یکی تنها یک عنوان قهرمانی لیگ برتر دارد (آن هم با اما و اگر فراوان) و دیگری 5 عنوان که او را مبدل به بهترین سرمربی لیگ برتر کرده است.
  تفاوت‌های بنیادین دیگری هم وجود دارد  که بازشماری آنان از حوصله این نوشته خارج است اما حالا به وجه تشابه آنها برسیم. این بار بدون مکث و یک راست به یک نقطه مشترک می‌رسیم؛مربیان ناآرام. همیشه معترض. اهل جنگ. پر مصاحبه. این دو در طول نود دقیقه در بهترین حالت تنها 9 دقیقه ساکت هستند و شاید 9 ثانیه هم روی نیمکت ننشینند. منتقدان شماره یک داوران هستند که وظیفه داور چهارم  تنها آرام کردن‌شان است. پس از باخت هم وضعیت کنفرانس‌های خبری‌شان از پیش برای خبرنگاران مشخص است. حمله با تمام قوا به داور و زمین و زمان. علی دایی از همین هفته نخست اعتراضات وسیعش را شروع کرد. می‌گوید داور در بازی با نفت به ضرر تیمش سوت زده اما حتی یک مورد حق‌خوری هم دیده نشد. در آن سو امیر قلعه‌نویی چون برنده بود سمت داور نرفت. در مورد او تردید نکنید که  مبادا عوض شده باشد. در جام شهدا و در بازی با تراکتورسازی او چنان به تیم داوری هجوم برد که گویی بازنده آن بازی قرار بود اعدام شود. منتظر اولین ناکامی استقلال باشید تا قدرت توپخانه امیر را ببینید. با این وجود فدراسیون فوتبال می‌خواهد امسال با جدیت مقابل این پرخاشگری‌ها بایستد. فعلا با جریمه مالی سراغ دایی آمده اما بدون تردید جرایم سنگین‌تری در انتظار او است. حال سوال مهم این است؛ چرا این دو تا این حد نسبت به اتفاقات پیرامونی‌شان گارد هجومی دارند؟ علی دایی در همین ابتدای راه بخش وسیعی از آرامش خود و تیمش را قربانی جنگ لفظی با هوشنگ نصیرزاده کرده است. از سوی دیگر از شاگردانش می‌خواهد به تصمیمات داور معترض نباشند اما مگر امکان دارد؟ وقتی مربی در طول 90 دقیقه مدام در حال اعتراض است و سر یک پرتاب اوت می‌خواهد داور چهارم را در همان گوشه زمین دادگاهی کند، آن وقت رضا حقیقی از مرداش الگو می‌گیرد و می‌شود مرد همیشه عصبانی. پیام صادقیان طغیانگر می‌شود. مهرداد کفشگری که خشونت یکی از اجزای مهم فوتبالش است بی‌جهت به داور اعترض می‌کند، کارت زرد می‌گیرد تا به مرز اخراج نزدیک شود. دایی و پیش‌تر از او امیر قلعه‌نویی کاشف یک واقعیت تلخ در فوتبال ما بودند؛ اگر اعتراض کنی زودتر به حقت می‌رسی. اگر 90 دقیقه کنار زمین پرخاشگر باشی در ضمیر ناخودآگاه خط‌نگه‌دار تاثیر می‌گذاری و او ناخواسته صحنه‌های 50 به 50 را به نفع تو می‌گیرد. وقتی این نوع از خشونت از سوی این دو مربی به کار بسته شد آن وقت یکی مثل یحیی گل‌محمدی که روح و جسمش را با آرامش در آمیخته‌اند شروع به پوست‌اندازی می‌کند. حالا صدای یحیی هم بلند شده و او آرام آرام از کالبد واقعی‌اش خارج می‌شود. آنچه قلعه‌نویی و دایی مروجش هستند در طول یک دهه آتی تاثیر مخرب خودش را روی جامعه داوران ایرانی می‌گذارد. یک روز مجید جلالی می‌خواست پیشروی نسل جدید مربیان ما باشد اما حالا او را می‌بینیم که در کسوت رئیس کانون مربیان ایران، همانند دایی و قلعه‌نویی به کی‌روش می‌تازد. تردید نکنید رسول خطیبی و علی منصوریان هم همین راه را پیش می‌گیرند. در چنین شرایطی تاثیر دایی و قلعه‌نویی به مراتب بیشتر از حسین فرکی است که بالاتر از این دو موفق شد جام سیزدهم را از آن خود کند. برای حل این معضل شاید تنها چند راه پیش روی فوتبال ما باشد؛ یا باید سختگیری‌ها بیش از پیش شود و با اهرم محرومیت، مربیان همیشه معترض را ملزم به رعایت آرامش کرد یا با بها دادن بیشتر به فرکی‌ها موجب حاکم شدن تفکر آنها شد. این انتخاب  مدیران فوتبال ما است. اگر برای گزینش سرمربی تیم ملی پیش از این، فیلترهای خاصی از جمله اخلاق بر سر راه بود، شاید دایی و قلعه‌نویی تا این حد روی جاده اعتراض و شکایت تخت‌گاز نمی‌رفتند. آنها با این روش هم سرمربی تیم ملی شدند و هم کلید موفقیت در رده باشگاهی را یافتند از این رو ساده‌لوحانه است با نصیحت و پندار و لقمان‌وار از آنان بخواهیم آرام باشند. آنها نان را در تلاطم یافته‌اند. با وجود اینکه حکم دریا را دارند خویشتن را به یک موج تنزل داده‌اند که قطعا آرامش، مرگش است.
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها