کارشناسان اجتماعی معتقدند بر اثر گستردهتر شدن بازار رقابت و فراوانی محصول، تولیدکنندگان و عرضهکنندگان از هر ترفندی برای جذابتر کردن تبلیغ بویژه در بازار لباس و پوشاک استفاده میکنند و بهرهگیری از مانکنهای ثابت نیز یکی از وجوه رایج تبلیغات به همین منظور است.
مانکنهایی که با الگوی فیزیک بدنی طراحی شده و سازندگان آن تلاش کردهاند تا حد مقدور بر زیبایی و جلوه آن بیفزایند تا هنگام نمایش پوشاک بر تن این مجسمهها در بیننده رغبت و تمایل بیشتری برای خرید ایجاد شود.
تا اینجای کار هیچ مشکلی نیست اما بحث از آنجا آغاز می شود که حد و مرز جلوهگری کدام است؟ و جذاب کردن مانکنها تاکجاست که به ابتذال پهلو میزند. وقتی معیارهای زیبایی و عرضه در پوشش مانکنها همان معیارهای حاکم بر اخلاق اقتصاد لیبرالی باشد، صدای پای ابتذال این بار از گام زدن مانکنها به گوش میرسد. تبلیغاتی که جنبههای دلفریب و اغوا کنندهاش ارزشهای فرهنگی و اخلاقی جامعه را به محاق میبرد. اینجاست که باید کاری کرد.
بیشک چنین تبلیغاتی در جوامع غربی که دارای اخلاق عمومی متفاوت با جامعه ما هستند و ایبسا هنجار اخلاقی آنان با ما فرق داشته باشد، کاربرد فراگیر و دامنهداری دارد و توسط آن همه نوع البسه و پوشاک را برای زنان و مردان میتوان نمایش داد اما در جامعه ما که دارای ویژگیهای اخلاقی مبتنی بر سلسله آموزههای دینی است و ارزشهای ثابت و پایداری در این قسم امور داریم، نه چنین امکانی وجود دارد و نه اساسا صحیح است که ما بدون ملاحظه نظام اخلاقی خود را در معرض چالش قرار دهیم.
ارتباط تبلیغات، حیا و اخلاق
"تبلیغات" تعاریف متفاوتی دارد اما به یک تعریف از آن اشاره میکنیم: تبلیغات ابزاری برای ارائه است، وسیلهای که با آن هر محتوایی را میتوان نزد مخاطب جاذب و دوستداشتنیتر کرد. هر عرصهای نیز ابزار و امکانات خود را دارد، و وقتی محتوای تبلیغات قرار است تنپوش و لباس باشد، از ابزار و وسایل آن مانکنهای ثابت و متحرک در ویترین فروشگاهها، ژورنال، بیلوردهای خیابانی و غیره میشود که هریک کارکرد و کاربرد خاص خود را دارند.
حال جا دارد تعریفی از "حیا" ارائه کنیم تا پس از آن، ارتباط بین "حیا" و "تبلیغات" روشن شود.
حیا یک ارزش اجتماعی و از شاخصهای اصلی اخلاقی ماست که ریشه در ملیت و
دین ما هر دو دارد.صفتی است که ملت ما از دیرباز بدان متصف بودهاند.
عنوانی که همواره در مقام معیاری برای سنجش پاکی جامعه بدان اشاره میکنیم.
حیا همان گوهر دردانه عفاف و حجاب است. جامعه با حیا جامعهای است که
شهروندان آن در هر صنف و جایگاهی این ارزش اخلاقی را پاسداری میکنند و در
این پاسداری بیتردید برخی سهم بیشتری دارند.
از سوی دیگر یکی از مهمترین شقوق در مبحث اخلاق، اخلاق عمومی است. صاحبنظران اخلاق عمومی را ذیل عنوان جامعه تعریف کردهاند و بر این باورند که این مهم در جامعه تجلی مییابد. چهرهای که در تصویر شهر میبینیم، دلالت بر نظام اخلاقی آن نیز دارد و میتواند بازتاب دهنده اخلاقیات ما در تعامل با جامعه باشد. بیشک در سلک مسلمانی، هرگاه چنین تصویری با مجموعه آموزههای دینی و اسلامی سازگارتر باشد، آرامش و انبساط خاطر بیشتری داریم.
ارزش اخلاق تا آنجاست که رسول گرامی اسلام(ص) میفرمایند: "من جز برای اتمام مکارم اخلاق برانگیخته نشدهام". چنین فرمایشی از حضرت ختمی مرتبت را میتوان اینگونه تعبیر کرد که داشتن جامعه اخلاقی، غایت دینداری و اهتمام و تلاش مسلمانی نیز مصروف این امر مهم است. این گونه است که اخلاق، شاخص و بنیان اساسی در سبک زندگی ما محسوب میشود و دینورزی ما نیز در معنای نوعی اخلاقی زیستن به شمار میآید. از جنبه خصوصی اخلاق که رفتار آدمیان است، بگذریم به نهادهای اخلاقی میرسیم، خانواده نخستین نهاد و در پی آن جامعه که متضمن مناسبات، ارتباطات و حقوق اخلاقی ویژه است، عمدهترین نهاد اخلاقی محسوب میشود.
فعالیت بوتیکها اصلاح شود
ایجاد ارتباط بین گزارههای بالا دشوار نیست به نحوی که همواره تبلیغات و نحوه عرصه و نمایش محصول موضوعی است که همبسته و در تعامل با مضامین و موضوعات بالادستی آن تعریف میشود. یعنی انتظار این است که در جامعهای اسلامی که اخلاقی زیستن جزو اصول و آمال آن است، در جامعهای که این اخلاقی زیستن را در حوزه عمومی بشدت با اهمیت میداند و عفاف و حجاب را به عنوان موضوعی محوری در مقوله حیا که یک ارزش اخلاقی در جامعه است، ارزیابی میکند، نسبت به تبلیغات در این عرصه حساستر بوده و با تامل بیشتری عمل کند.
و اما گذارههای بالا را آوردیم تا از رهگذر آن به همان عارضه اخلاقی برسیم که محور این نوشته است؛ عارضهای که چندی است در جان فرهنگ عمومی ما نشسته و بیم آن میرود از سبب آن آسیب جدی ببینیم. عنوان عارضه را بر آن نهادهایم تا یادآور شویم که این جزو بداخلاقی رایج و ذاتی جامعه ما نیست، بلکه یک بیماری است و علت آن نیز هژمونی اخلاقی اقتصاد لیبرالیستی و تلاشی است که سردمداران آن برای تسلط بر جهان بویژه در ممالک فرهنگی سامان دادهاند و همچنین سهلانگاری، کماطلاعی و وادادگی برخی در مواجهه با این پدیده است. همانطور که ابتدای این نوشته اشاره شد، شاید عمومیترین جلوه و جدیترین تجلی این عارضه اخلاقی را نیز بتوان در سبک تبلیغات برای انواع لباس و پوششهای زنانه و مردانه ملاحظه کرد. موضوعی که عمدتا بدون اعتنا به تبعات فرهنگی از کنارش میگذریم.
متاسفانه بر اثر سهل انگاری یا ساده انگاری برخی و شیطنت برخی دیگر، امروز شاهدیم که با ورود سبک نادرست و غربی تبلیغات در شهرهایمان به ارزش اخلاقی حاکم در جامعه که همانا حیای موجود در میان اقشار مختلف است، لطمه وارد میشود. نحوه عملکرد برخی بوتیکها و فروشگاههای لباس در استفاده از مانکنهای ثابت برای تبلیغات به ترتیبی است که از آن جز وهن دین، اخلاق و ارزشهای اخلاقی بر نمیآید مانکنهایی که علاوه بر ترویج پوشش نامناسب، گاهی نمادهایی را تبلیغ میکنند که مشهور به نمادهای شیطانپرستی است و این از موضوعاتی است که در حوزه اخلاق عمومی نباید به سادگی از کنار آن گذشت. چرا که سهلانگاری نهادهای مسئول در برخورد با چنین پدیدهای، میتواند منجر به تبدیل امر غیراخلاقی به هنجار شده و بهنجار کردن امر غیراخلاقی نیز حاصلش تغییر نظام اخلاقی حاکم بر جامعه است.
فرهنگ سازی بیش از هر چیز جواب میدهد
این قسم ابتذال که محصول نفوذ فرهنگی غرب در مستحیل کردن فرهنگ بومی و دینی ماست، سم مهلک فرهنگی تلقی میشود. به عبارتی تغییر ارزش های حاکم بر جامعه از مصادیق تهاجم فرهنگی و نفوذ نرم ارزیابی و تعریف میشود واین مقوله همواره مورد نظر و توجه مقامات عالی نظام بوده است.
مقام معظم رهبری در این باره فرمودهاند: "ریشه کن کردن فرهنگ ملی ازطریق فراگیر کردن بی بند و باری، عیاشی و هرزگی در میان یک ملت هدفی است که دشمنان در پی تحقق آن هستند." و "از روزهای اولیه هجوم استعمارگران اروپایی به ممالک اسلامی این حربه برای ضربه زدن به اسلام مورد استفاده قرار گرفته است. در شرایط کنونی نیز دشمن با انواع روشها اعم از راه اندازی شبکه های مبتذل ماهواره ای، ساختن سیدیهای مستهجن و ترویج آنها در سطح جامعه، قاچاق مواد الکلی، تبلیغ و ترویج پارتی های مختلط دختران و پسران، حمایت از جریانات فمنیستی وغیره قصد دارد تا ضمن مقابله با اعتقادات اسلامی و به ابتذال کشاندن جوانان، جامعه ایران را سرگرم مسائل بی ارزش کرده و آنرا از دستیابی به آرمان های خود بازدارد."
بنابراین باید نسبت به هرآنچه موجب تغییر هنجار اجتماعی است حساسیتی ویژه داشت و برای مداوای این عارضه نیز چارهاندیشی کرد. بیشک تجربه سالهای مبارزه با پدیدههای شوم فرهنگی و منحط دستاوردهایی نیز برای ما داشته است که میتوان آن
را در کارنامه تجربیات انقلاب اسلامی جست و میزان تاثیر و درستی آن را سنجید. اینکه در این قسم امور بیش از آنکه برخورد قهری نتیجه و جواب بدهد، فرهنگسازی و فعالیت ایجابی دستاورد مطلوبتری را دارد موضوعی است که همه فعالان عرصه فرهنگ بر آن تاکید و تصریح دارند.
اقدامات پلیس البرز میتواند الگوی ایران باشد
در میانه تجربیات ریز و درشت مواجهه با پدیدههایی که به ابتذال دامن میزنند بویژه در عرصه مواجهه با اصنافی که گاهی ناآگاهانه و غیرمطلع تن به قالب رایج تبلیغاتی میدهند، یکی دستاوردی است که پلیس اماکن شهر کرج و استان البرز داشته است.
پلیس این شهر و استان توانسته است با آموزش اصناف به ویژه اصناف مرتبط با صنعت پوشاک آنها را ترغیب نماید که برای تزئین مانکنهای ثابت خود از پوشش ایرانی - اسلامی استفاده کنند. برای اینکار مشوقهایی را نیز در نظر گرفته است که اصناف با رغبت بیشتری از آن استقبال کنند.
بیشک از آنجا که اغلب شهروندان ما خود دغدغه دینی رفتار کردن دارند و نسبت به مسائل فرهنگی از حساسیت برخوردارند با طیب خاطر چنین آموزشهایی را میپذیرند و بدان عمل میکنند. حاصل چنین رویکردی نیز نه تنها ممانعت از گسترش فرهنگ ابتذال است که موجب ترویج و توسعه نمادهای فرهنگ دینی و ملی می شود.
خلاصه آنکه این اقدام قابل تحسین پلیس در استان البرز شاید بتواند به عنوان تجربهای ارزشمند در کل کشور مورد بهرهبرداری قرار گیرد. بویژه در سالی که مقام معظم رهبری در آن بر عنصر فرهنگ تاکیدی ویژه دارند. ضمن اینکه یادآوری میشود کرج یا استان البرز به واسطه فراوانی و تنوع فرهنگی که دارد که این نیز ناشی از گرد هم آمدن اقوام مختلف از گوشه و کنار کشور در این شهر و استان است، به ایران کوچک تعبیر میشود و این اقدام پلیس اماکن در ایران کوچک میتواند الگوی موثری برای ایران بزرگ باشد.