یحیی عیاش در تدارک عملیاتی در شاهرگ حیاتی تلآویو بود که در نوع خود بسیار بزرگتر از عملیات هادرا و کاملا حماسی باشد.
به گزارش 598 به نقل از فارس، اخیرا انتشارات «لیونز» (Lyons) کتابی را با نام «شکار مهندس» منتشر کرده است که به بررسی چگونگی ردیابی و شهادت «مهندس یحیی عیاش»، از مبارزان فلسطینی، اختصاص دارد. آنچه در این سلسله گزارشها ملاحظه میفرمایید، ترجمه این کتاب با ویرایش خبری است که خبرگزاری فارس برای مخاطبان خود فراهم آورده است. این کتاب توسط «ساموئل ام. کاتز» (Samuel M. Katz) و با دیدگاه آمریکایی – صهیونیستی به نگارش درآمده است.
* یحیی عیاش شاهرگ تلآویو را هدف میگیرد
خیابان «دیزنگوف» در تلآویو تحت عنوان خیابان پنجم شناخته میشود و دانشگاه آکسفورد و تمامی مغازههای لوکس در این خیابان جمع شدهاند. این خیابان به واقع نشانی از بزرگترین شهر اسرائیل است. این خیابان همان جایی است که سالها قبل هنرمندان و دلالان قدرت در کافههای آن جمع میشدند تا در خصوص مسائل روز به بحث بنشینند یا از دیوانگیهای همیشگی زندگی در خاورمیانه به آن پناه میبردند؛ همچنین این خیابان مرکز خریدی بود که جوانان و زیبارویان برای خرید و دیده شدن به آن مراجعه میکردند. مردم با این خیابان آشنایی داشته و از راه رفتن در این خیابان سه لاینه در حالی که دست معشوق خویش را در دست داشتند و یا کالسکه کودکشان را حرکت میدادند، احساس امنیت میکردند. این خیابان به منزله شاهرگی است که حیات شهر در آن جریان دارد.
وسیله رفت و آمد به این شاهرگ حیاتی، خط شماره 5 اتوبوسرانی است که توسط شرکت ترابری «دن» اداره میشود. مسیر خط 5 اتوبوسرانی به این شکل است که از ایستگاه شلوغ مرکزی اتوبوس آغاز شده، خیابان «آلنبای» و سپس بلوار «روتسشیلد» را پشت سر گذاشته، از کنار تئاتر ملی عبور کرده و سرانجام به خیابان دیزنگوف میرسد. مسافران این مسیر را دانشجویان، سربازان، مغازهداران، زنان خانهدار و شخصیتهای مهم تشکیل میدهند. این مسیر سرانجام در خیابان «پینکاس» به پایان میرسد که ساکنان آن دارای تفکر سیاسی لیبرال، استانداردهای زندگی مرفه و عموما مغرور و پرافاده هستند. این افراد که ساکنان شمال تلآویو هستند به «تزفونیم» شهرهاند و امکانات سطح بالا و همچنین خط شماره 5 اتوبوسرانی شرکت دن متعلق به آنهاست.
اتوبوسهای این مسیر مدام در حال رفت و برگشت هستند. این اتوبوسها عموما پر از آدمهایی است که بسیار سرشان شلوغ است و عجله دارند که از نقطه الف به نقطه ب برسند. این هدف، از آن هدفهای ایدئال برای یحیی عیاش به حساب میآمد!
* عیاش چشم به هدفهای بزرگ دوخته بود
آخرین بمبگذاری عیاش در اتوبوس تقریبا ناامیدکننده بود. در ذهن تروریستی که دوران عملیات وی بسیار کوتاه بود، تعداد اجساد به جا مانده در عملیات هادرا هر چند قابل ستایش بود اما کافی هم نبود. این بمبگذاری توجه مقامات شینبت را به خود جلب کرده بود اما اینکه اسکلت سوخته یک اتوبوس تنها به قربانگاه شش نفر بدل شود، نمیتوانست به اندازه کافی بدنامی به بار آورد. وسیله انفجاری به کار رفته در این عملیات نیز به هر حال کوچک بود. هرچند که این وسیله به شکلی مرگبار و فشرده طراحی شده بود اما برد و قدرت تخریبی محدودی داشت. عیاش تمایل داشت که یک اتوبوس را با همه مسافرانش نابود کند. برای رسیدن به چنین هدفی وی مجبور بود از استون به عنوان ماده منفجره مورد اعتماد خویش دست کشیده و مادهای قدرتمندتر را جایگزین آن کند. جنگجویان تحت امر عیاش در سامریه توانسته بودند از طریق برخی خلافکاران اسرائیلی به مواد منفجره مرگبارتری دست یابند، همچنین مواد اولیه لازم از مرزهای پر خلل و فرج غزه نیز برای آنها قاچاق میشد. عیاش با حدود 10 کیلوگرم تیانتی صنعتی، آنچه را که برای تخریب کامل اتوبوس نیاز داشت به دست میآورد. «صالح عبدالرحیم السووی»، زمانی مسوولیت تامین و تدارکات را در حماس عهدهدار بود.
* صالح عبدالرحیم السووی، مردی که اسرائیل از او غافل بود
در میان شهدای حماس، صالح عبدالرحیم السووی یکی از آن افراد مرکزی و مهم به شمار میآید. وی پوستی روشن داشت، بسیار باهوش بود و خونسرد و اصالتا اهل «قلقیلیا» بود که شهرکی در جنوب غربی کرانه باختری است که هممرز با حومه اسرائیلی مرفهنشین «کفر صبا» است. وی با اندام لاغر و چهره دلنشینش به نظر بیآزار میرسید اما پشت این چهره، موجی از خشم و میل به انتقام خفته بود که در ابتدا حتی استعدادیابان گردانهای عزالدین قسام نیز متوجه آن نشده بودند. برادر صالح، با نام «حصین»، در سال 1989 با گلوله نیروهای اسرائیلی از پای درآمده بود و صالح که بزرگتر از او بود، فکر انتقام در سر میپروراند. در واقع بنابر گزارشهایی که در دست است، السووی با هدف گرفتن انتقام خون برادرش به حماس پیوسته بود.
شینبت همه چیز را در خصوص صالح عبدالرحیم السووی میدانست. یکی از نیروهای شینبت تمایل داشت از وی بازپرسی به عمل آورد اما وی هیچگاه در ستاد مرکزی نیروهای ارتش اسرائیل در قلقیلیا دیده نشد. هر چند که السووی تحت پیگرد بود اما دستگیری وی از نظر اسرائیلیها چندان هم ضروری به نظر نمیرسید. از سوی ارتش اسرائیل هیچ دامی برای دستگیری وی گسترده نشده بود و یعمام نیز هرگز ماموریتی مبنی بر یافتن و محاصره مخفیگاه او دریافت نکرده بود.
* السووی دوست نزدیک یحیی عیاش بود
السووی در حالی که از دست اسرائیلیها در حال فرار بود وارد دنیای فعالان جنبش حماس شد و پس از آن از مسجدی به مسجد دیگر عزیمت میکرد و با مطالعه و یادگیری، خود را آماده میساخت. به شهادت آن دسته از بازپرسان شینبت که بر روی موضوع ارتباط فرماندهان حماس در ایالات متحده و حلقههای عملیاتی این جنبش در کرانه باختری مطالعه میکردند، السووی از دوستان نزدیک یحیی عیاش بود. این دو بارها با یکدیگر دیده شده بودند و السووی در حلقه عملیاتی عیاش از نیروهای قابل اعتماد و زبده به حساب میآمد. عیاش میدانست که عملیات تلآویو، عملیاتی حماسی خواهد بود و آنگاه که فرمان اجرای عملیاتی بیهمتا در دل دشمن از دمشق و به صورت رمز برسد، او به یک پیامرسان قابل اعتماد نیاز خواهد داشت.
ادامه دارد...