در ابتدا ستون یادداشت روز،روزنامه کیهان را میخوانید که مطلبی را با عنوان«روز قدس راهبردی برای خیزش جهانی»به قلم دکتر حسین کچوئیان به چاپ رساند:
امسال روز قدس تحولی اساسی را پشت سر گذاشت و با اوجگیری تبدیل به نقطه عطفی در سیر تاریخی این ابتکار حکیمانه رهبرکبیر انقلاب، حضرت امام خمینی (قدس سره) گردید. اکنون بیش از گذشته، این رخداد سیاسی قابلیتهای خود را برای شکلدهی راهبرد تاریخی برای آزادسازی قدس شریف نشان داده است. راهبردی که بر پایه هر مسلمان یک سطل آب یا یک سنگ، بسیج تمام توان کلیه مسلمانان جهان و ایجاد وحدت میان آنها بر محور آزادسازی مسجدالاقصی اولین قبله مسلمانان را هدف قرار داده بود، اکنون پس از بیداری اسلامی ظرفیتهای به مراتب بیشتری برای آزادسازی جهان اسلام از سلطه غرب و پیریزی بنیانهای تشکیل امت واحده اسلامی را در خود جمع کرده و بروز میدهد. اما تا آنجایی که به آرمان آزادی قدس شریف و رهایی مسلمانان فلسطین از سلطه شوم رژیم دیوسیرت صهیونیستی مربوط میشود، روز قدس امسال با به میدان آوردن کلیه ظلمستیزان و عدالتطلبان جهان از ژاپن تا جنوب و شمال قاره آمریکا، ظرفیتهای به مراتب بیشتری از ظرفیت مسلمانان را برای مبارزه با اشغالگران جنایتکار بسیج کرد. از این جهت میتوان گفت که روز قدس امسال نه روز جهانی اسلام و مسلمانان بلکه باید روز جهانی همه ملتها و مردم عالم خوانده شود. این تحول برای عصری که هر روز بیش از گذشته شاهد نفوذ و سلطه صهیونیزم بر مقدرات و سرنوشت ملتهای عالم و کل نظام جهانی است قطعا ذخیرهای برای صفبندیهای آتی جهانی و نبرد رهایی بخش نهایی به حساب میآید.
تحولاتی که روز قدس امسال را به نقطه عطفی در مسیر کارکرد و نقش تاریخی این رخداد بدل کرده است، تنها محدود به بسیج به مراتب گستردهتر کمی جهان اسلام از حیث جغرافیا و عدد و ارتقاء کیفی شعور و شعار شرکتکنندگان در راهپیمایی این روز نمیشود. افزایش گستره جهانی آن فراتر از جهان اسلام نیز تمام تفاوت ماهوی قدس امسال با سالهای گذشته نیست. اما در همین حد نیز برای درک اهمیت روز قدس به طور کلی، خاصه از جهت همین دسته از دگرگونیها در کم و کیف مشارکتکنندگان در مراسم این روز، بد نیست که مقایسهای انجام دهیم. قیاس روز قدس به طور کلی به ویژه قدس امسال با روزهایی که جهان قدیم یا غرب قابلیت برپایی آن را در گستره جهانی داشته مثل روز کارگر و یا میکوشید آن را به روز جهانی بدل سازد، مثل تلاش فمینیستها برای تبدیل روز زن به روز جهانی، از تحولی اساسی در موازنه نیروهای تاریخی حکایت دارد. روز قدس امسال نشان داد که تنها نیرویی که در جهان کنونی قابلیت بسیج نیرو در گستره جهانی را داشته و از این طریق میتواند بر روند و ماهیت تحولات آتی تاریخ تأثیر بگذارد انقلاب اسلامی ایران است. به این معنا و به بیان روزنامه کویتی الرای العام؛ روز قدس امسال نشان داد که انقلاب اسلامی نقطه عطفی در تاریخ تحولات جهان بوده است. یا به بیان دیگر روز قدس امسال با گسترش کمی و کیفی خود دلالت دیگری بر ماهیت تاریخساز انقلاب اسلامی در جهان کنونی میباشد که در مقابل آن تنها نیروهای فرتوت و رو به مرگ تجدد هماوردی میکنند.
این واقعیت که روزهایی مثل روز جهانی کارگر علیرغم تداوم اهتمام به آن در بعضی از کشورها، خواستهها و دغدغههای گروههایی خاص و نه همه اصناف مردم یا ملتها و کشورها را منعکس میکند، حقیقتی است که باز هم اهمیت بیشتر روز قدس و تحول واقع شده در جریان برپایی آن در سال جاری را نشان میدهد.
اینکه در هماوردی و نبرد جهانی مورد انتظار تاریخی ما، صهیونیزم ( که در همه کشورها از شوروی و اروپای شرقی گرفته تا آمریکای شمالی نسبت به نقش مخرب آنها. در حیات ملتها و نظم جهانی هر روز بیش از گذشته اشعار پیدا میکنند) نقش محوری دارد، باز هم ارزش این روز و تحول ماهوی مراسم امسال آن را افزونتر و لزوم اهتمام و توجه راهبردی و بیش از پیش ما بدان را روشنتر میکند. اما در کنار این تحولات که قابلیتها و ظرفیتهایی به مراتب متفاوتتر است از آنچه تاکنون در مورد روز قدس در ذهن یا در طرحهای راهبردی خود داشتهایم، چند تحول دیگر در مراسم قدس امسال ظاهر شده که در کوتاهمدت و میانمدت و برای نبرد جاری مقاومت با صهیونیستها ارزشمند میباشد.
از میان این تحولات، فراخوان رسمی گروههای مقاومت فلسطینی به انجام راهپیمایی روز قدس در غزه و کرانه باختری، بیش از همه شایسته توجه است. اهمیت این تحول در این است که برای اولین بار در طول تاریخ برگزاری مراسم روز قدس اتفاق میافتد.
اگر در گسترش کمی و کیفی مراسم روز قدس امسال در جهان، سبعیت و وحشیگریهای صهیونیستها در کشتار مردم غیرنظامی غزه، خاصه کودکان و زنان، نقش عمدهای داشته است، تحول اخیر را مستقیما بایستی معلول بیداری اسلامی و پیامدهای ناشی از آن در منطقه دانست. این تحول در واقع مبین تغییر صفبندی نیروهای منطقهای و تغییر راهبردی در کیفیت پیوند میان نیروهای مقاومت میباشد که محصول تصحیح انحراف در بعضی از نیروهای مقاومت در جهان اسلام بعد از بیداری اسلامی است. بعد از خیزش مردم منطقه همان انحرافی که موجب گشت محمد مرسی اولین سفر خارجی خود را به عربستان برنامهریزی کرده و آن موضعگیری تکفیری مآبانه را در کنفرانس سران غیرمتعهدها در تهران داشته باشد، بعضی از نیروهای فلسطینی را به توهم موازنه تازهای از قدرت در منطقه در جهت دور شدن از صف مقاومت خاصه از رهبری آن توسط جمهوری اسلامی ایران به حرکت درآورد.
اما اکنون بعد از کودتا علیه مرسی و حکومت مطلق و رضایتمندانه رهبران کشورهای عربی در جریان تجاوز به غزه، در مقابل، همراهی مطلق جبهه مقاومت از ایران گرفته تا حزبالله در لبنان، نه تنها ترکهای حاصله در صف مقاومت بطور کامل برطرف شده بلکه به شهادت فراخوان رهبران مقاومت فلسطینی برای راهپیمایی قدس، استواری خللناپذیری نیز یافته است. از این جهت مراسم قدس امسال اگر نه علت، حداقل نشانهای از تصحیح انحراف و خطای حاصله در ارزیابی نیروی مقاومت فلسطین از موازنه و صفبندیهای منطقهای پس از بیداری اسلامی میباشد. با این حال و به شهادت همین فراخوان، اکنون صفبندیهای منطقهای بر محور روز قدس به شکل خللناپذیر و غیرقابل گسستی در قیاس با قبل از آن تحکیم و یکپارچه شده است.
دکتر سیدعلیرضا مرندی ستون یادداشت روزنامه حمایت را به مطلبی با عنوانی«در حاشیه شعارهای متفاوت روز قدس امسال»اختصاص داد که در ادامه میخوانید:
بعد از اعلام روز جهانی قدس از سوی امام خمینی تاکنون هر ساله شاهد حضور پرشور مردم در این روز هستیم. راهپیمایی امسال روز قدس اما به دلیل جنایات فجیع رژیم صهیونیستی حساسیت و اهمیت ویژه ای داشت. سبعیت و وحشی گری این رژیم غیرقانونی در کشتار مردم بی گناه غزه باعث اتحاد و همبستگی همه آزادی خواهان سراسر جهان شد و شاهد حضور بیش از پیش مردم در کشورهای اسلامی و غیراسلامی جهان در حمایت از مردم مظلوم و بی دفاع غزه بودیم. شدت غیر قابل تصور وحشی گری های این رژیم به حدی بود که حتی رسانه های وابسته به استکبار نیز نتوانستند در مقابل انتقادات مخاطبانشان بی تفاوت باشند و مجبور شدند بخش هایی از این جنایات را انتشار دهند. امسال اما در راهپیمایی روز قدس در سراسر ایران شاهد یک شعار، متفاوت بودیم. شعار «هم غزه، هم لبنان، جانم فدای اسلام» شعاری بود که در خیابان های ایران طنین انداز بود. همه کشورهای اسلامی و همه کشورهایی که در خط مقدم مبارزه با ظلم قرار دارند مورد حمایت مردم ایران بوده و هستند.
اما متأسفانه تعداد معدودی از فتنه گران در روز قدس و ماه مبارک رمضان در حالی که برخی از آنها با ظاهری غیر شرعی و در خیابان ها حضور پیدا کرده بودند با شعارهای انحرافی از این شعار عدول کرده و در خلاف مسیر حرکت رود خروشان ملت بزرگ ایران قد علم کردند. آنها با به سخره گرفتن ارزش ها و آرمان های انقلاب اسلامی توسط دشمنان، مورد حمایت قرار گرفتند. اما با حضور پرشور مردم در امروز و شعار اصیل «هم غزه، هم لبنان، جانم فدای اسلام» مشتی بر دهان ناپاک فتنه گران کوبیده شد و نشان دادند که حمایت از غزه ریشه در ارزش ها و آرمان های ملت ایران دارد و با شعارهای انحرافی معدودی فتنهگر، ملت سرافراز ایران دست از آرمان هایش نخواهد کشید.
یکی دیگر از شعارهای درخور توجه در راهپیمایی روز قدس شعار «مرگ بر داعش صهیونیستی» بود. نکته ای که باید به آن توجه نمود این است که مگر نه اینکه داعش در عراق و سوریه دست به جنایت می زند، چرا در روز قدس این شعار مطرح می شود؟ همان گونه که در اخبار روزانه بر می آید این گروهک خونخوار و جنایتکار با کشتارهای وسیع و دامنه داری که در عراق و سوریه مرتکب می شود به شیعه، سنی و مسیحی و سایر ادیان و فرق و مذاهب رحم نمی کند و همه را از دم تیغ خباثت ها و جنایات های خود می گذراند و از سوی دیگر همزمان شاهد اعلام رضایت نتانیاهو از اقدامات آنها هستیم که می گوید هر چه از مسلمانان کشته شوند به نفع ماست. کشتارها غیرنظامیان و بی گناهان در کنار حمایت های مالی، تسلیحاتی و اطلاعاتی رژیم صهیونیستی از داعش کوچکترین تردیدی را باقی نگذاشته است که این گروهک جنایتکار عامل رژیم صهیونیستی است.
شاهد دیگر این مدعا به آتش کشیده شدن پرچم فلسطین به جای پرچم رژیم صهیونیستی توسط داعش است. اخیرا نیز که داعش اعلام کرده بود که شرکت در راهپیمایی روز قدس حرام است و مجازات دارد. بنابراین با نگاهی به مجموعه این اخبار و تحولات، مطلبی که به وضوح روشن می شود، صهیونیستی بودن داعش است. نکته ای که نباید در تحلیل تحولات منطقه آن را فراموش کرد. لذا حقایق برای ما تقریبا روشن است اما باید این حقیقت را نیز به جهانیان اعلام کرد.
روز قدس زمانی از سوی امام خمینی(ره) به عنوان روز جهانی مطرح شد که مسأله فلسطین و قدس مسأله ای قومی و عربی قلمداد می شد. اما طرح این روز از سوی ایشان باعث شد تا مسأله فلسطین به مطالبه ای جهانی تبدیل شود و چشم همه جهانیان به جنایات رژیم وحشی و اشغالگر صهیونیستی باز شود. بعد از گذشت سالها از اعلام روز جهانی قدس، ما شاهد اسقبال روزافزون مردم آزادی خواه سراسر جهان از این روز هستیم. حتی در کشورهای غرب اروپا و آمریکای لاتین هم این روز جایگاه خود را یافته و مردم را به صحنه کشیده است.
بنابراین تلاش برای رهایی فلسطین به عنوان اولین قبله مسلمین و ایجاد بازدارندگی در برابر جنایات رژیم صهیونیستی برخی از اهداف روز قدس به شما رمی رود که تاکنون توانسته به کابوس این رژیم کودککش تبدیل شود. اگر روز قدس نبود چه بسا امروز مشخص نبود که مسجدالاقصی نیز چه سرنوشتی داشت. آنچه که در اخبار روز قدس از ایران و سراسر جهان بر می آید این است که حمایت مردم ایران و نقاط مختلف جهان از مردم فلسطین در روز جهانی قدس خصوصا مردم غزه، غرورآفرین و خارج از حد انتظار بوده است.
تظاهرات و حضور گسترده مردم در سراسر جهان در حمایت از مردم غزه باعث شده که برخی از دولت ها نیز تحت تأثیر این راهپیمایی ها و در اثر فشار ملت ها، در اعتراض به این جنایات و وحشی گری ها، سفرای خود را از رژیم اشغالگر صهیونیستی به کشورهای خود فرا بخوانند یا سفرای این رژیم را احضار کنند و نسبت به این اقدامات اعتراض کنند. این نیز یکی دیگر از برکات روز قدس است. همانطور که رهبر انقلاب نیز اخیرا فرمودند تجربه ثابت کرده است که این رژیم زبانی جز زبان زور نمی فهمد و لذا تنها راه پیروزی ملت فلسطین در برابر رژیم صهیونیستی مقاومت است. ان شاء الله به زودی شاهد مسلح شدن کرانه باختری و تمامی مردم فلسطین علیه رژیم صهیونیستی و در نهایت با پیروزی آنها شاهد نابودی این رژیم ناپاک و نامشروع باشیم.
روزنامه وطن امروز مطلبی را با عنوان«انسانیت علیه صهیونیسم»در ستون سرمقاله خود به قلم دکتر مجتبی اصغری به چاپ رساند که در ادامه میخوانید:
خباثتورزی توأم با بیمسؤولیتی رژیم غاصب صهیونیستی در قبال مسلمانان مظلوم غزه موجی از بیزاری و بیداری را در ملتهای آزاده جهان برانگیخته است. شاید کمتر کسی را بیابید که این روزها در شبکههای اجتماعی قدمی مجازی زده باشد اما طرحهای گرافیکی انگلیسی با مضمون «برای حمایت از غزه انسانیت کفایت میکند» را اصطلاحا «لایک» نکند. اما چطور در جهانی که همه از «صلح» صحبت میکنند همگرایی میلیاردی در حمایت از غزه صورت نمیگیرد؟! با مثالی بحث را باز میکنیم. در هفته اخیر به علت افزایش میزان فشار افکار عمومی بر بازیگران و خوانندگان و افراد مشهور جوامع غربی با هدف محکومیت رژیم صهیونیستی، برخی از به اصطلاح «سلبریتیها» مجبور به ارائه نظر در این باره در رسانهها و شبکههای اجتماعی شدند. به طور مثال سلنا گومز، مشهورترین خواننده فعلی نوجوانان در جهان، در صفحه اینستاگرام خود تصویری مشهور با مضمون «این درباره انسانیت است؛ لطفا برای غزه دعا کنید» را منتشر ساخت که بلافاصله پس از این اقدام با هجوم صهیونیستها و فشار رسانهها مبنی بر متهم ساختن وی به حمایت از حماس، با انتشار پستی دیگر اعلام کرد «البته که جانب هیچ طرف را در درگیری اخیر نمیگیرم بلکه فقط برای صلح و انسانیت همگانی دعا میکنم»(!)
مجریان مشهورترین مجلههای تلویزیونی شبکههایی چون CBS و ABC و NBC نیز همزمان با هدف رفع و رجوع افزایش واکنشهای جهانی و با زیر پا گذاشتن ژست غربی حقوقبشر، رویه بیاعتنایی به شعار «صلح جهانی» را در پیش گرفته و با تهیه گزارش از مشهورترین هالیوودیهای صهیونیست، خط خبری متفاوتی را به مخاطبان القا کردند. در گزارشهای پخششده چند خواننده و بازیگر مشهور ضمن به کار بردن الفاظ رکیک درباره هواداران جهانی غزه که به علت زشتی محتوا با صدای بوق سانسور شد، جملاتی با هدف ایجاد شک و تردید در تعیین طرف مظلوم به مخاطبان عرضه داشتند! استدلال مصاحبهشوندگان این بود که حمله به غزه نشأت گرفته از یک مساله پیچیده تاریخی است و هیچکس حق ندارد در دفاع از تروریستهای غزه(!) دهانش را باز کرده و از اسرائیل انتفاد کند! در این لیست محدود نام افرادی چون بار رافائلی مدل بدنام اسرائیلی، مارک پلگرینو بازیگر سریال لاست، دیوید دریمن خواننده هوی متال و ماییم بیالیک بازیگر سریال بیگبنگ به چشم میخورد. کار به جایی رسیده که روزنامه واشنگتنپست در گزارشی با عنوان «سلبریتیهای من علیه سلبریتیهای غزه» به اسرائیل توصیه کرد از به کار بردن تکنیکهای قدیمی با هدف ایجاد درگیری میان سلبریتیها بپرهیزد چرا که این اقدامش تنها مردم را به فریاد زدن با صدای بلندتر درباره فجایع غزه تحریک میکند.
مشابه این واکنشها در کشور خودمان نیز رخ داد. به طور مثال نسرین ستوده و اصغر فرهادی با انتشار جمله «کشتن همنوعان خود را متوقف کنید» سعی کردند با قدم زدن در مرز حق و باطل دستکم کمکی به جریان جهانی ضد اسرائیل نرسانده و در عین حال ژست «صلح دوستی» خود را نیز حفظ کنند!
در میانپرده شبکههای فیلم و سریال عربی، وابسته به خاندان پادشاهی سعودی نیز در پایان کلیپ نمایش «کودکان غزه»، جملهای دوپهلو و بدون تعیین متجاوز با مضمون حمایت از صلح و آرامش جهانی پخش میشود!
اینها پیشآگهی وجود جریانی است که مفاهیم و شعارهایی همچون «صلحجهانی»، «جهان عاری از خشونت» و «حقوقبشر» را به دستاویزی برای کتمان حقیقت و حمایت از ظلم و ظالم تبدیل کرده است اما حقیقتا جنبشی جهانی ضدظلم نیز وجود دارد هر چند تظاهرات آن دائمی نیست. از این منظر مدعیان غیردولتی «صلح» را میتوان به دو گروه واضح تقسیم کرد.
صلح با ظلم؟!
گروهی از صلحطلبان جنگ را به هر شکلی مذموم برشمرده و صرفا آرمان سکوت مصلحتآمیز را پیگیری میکنند. اینها همان صلحطلبانی هستند که در آییننامههای سازمانیشان هیچ تعریفی برای «ظلم و ظالم» به چشم نمیخورد اما سینهزنی زیر پرچم «صلح جهانی» را کماکان آرمان بلند خود معرفی میکنند.
بهرغم غیردولتی بودن، بیشتر هزینههای ساختاری و سازمانیشان توسط نهادهای بینالمللی همچون سازمان ملل و انواع و اقسام بنگاههای ماسونی تامین میشود. اتفاقا از ارتباطات بسیارعالی نیز با دولتها برخوردار هستند و در عین حفظ نقش «مردمی» تلاش میکنند از مناسبات جهانی و مرزبندیهای نظامات ظالمانه جنگآفرین فعلی با جان و مال خود نگاهبانی کنند! پس بخشی از وظایف آنها حول «توجیهتراشی» برای فعالیتهای ضدصلح دولتهای جنگآفرین تعریف میشود. به طور معمول بزرگترین گردانندگان لابیهای صلحستیز تجارت اسلحه و جنگافزارهای کشتارجمعی و انواع و اقسام بنیادهای مالی و تجاری وابسته به خانوادههای آتشافروزی همچون راکفلرها و روچیلدها در ذیل برنامههای «ترویج مسؤولیت اجتماعی» تغذیه مالی و گفتمانی این سازمانهای مردمنهاد(!) حامی صلحی نامعلوم در جهان را برعهده دارند. اینها همان کسانی هستند که اکنون حماس و غزه را برای صلح با ظالم و پایان شوی جهانی مظلومیت که پایههای رژیم صهیونیستی را به لرزه درآورده، تحت فشار قرار دادهاند و در عین حال در قالب تیمهای پزشکی فعال در منطقه، گزارش انبارهای سلاح حماس را مخابره میکنند.
مصلحان ظلم ستیز
اما گروه دوم صلحطلبان جهانی همان کسانی هستند که به طور معمول و بدون هماهنگی جهانی در تقابل با ظالم و در حمایت از مظلوم بدون کوچکترین اشتراکی، در قالب تیمهای متشکل آزادیخواهان بینالمللی گردهم میآیند. بزرگترین سهم آنها در این هماوردی گفتمانی کبودیهای ناشی از باتوم حاکمیتهاست و مسدود شدن شناسههای ارتباطی و حساب کاربریشان در شبکههای اجتماعی! پس صلحطلبی مردمی حقیقی در جهان امروز نهتنها حمایت گفتمانی بسیاری از حاکمیتهای «متعهد به آرمان جهانی صلح»(!) را به همراه نمیآورد بلکه چهبسا به واسطه دستگیری در تجمع ضدجنگ مقابل کاخسفید یا میدان التحریر یا در شانزهلیزه پاریس، محرومیت از خدمات اجتماعی عمومی را نیز به دنبال داشته باشد! اینجاست که سیاستهای دوگانه فیسبوک در حذف مکرر صفحات حمایت از فلسطین بهرغم حمایت رسمی از نشان «کبوتر صلح» تعبیر میشود. همینجاست که مشخص میشود چرا حساب کاربری داعش در شبکههای اجتماعی بهرغم انتشار مکرر تصاویر فاجعهآمیز «فوتبال با سرهای قربانیان»، شامل قوانین حذفی منع انتشار و بازنشر صحنههای غیراخلاقی و خشونتآفرین نمیشود اما در مقابل بازنشر تصاویر کودکان قربانی سلاحهای نامتعارف به کار رفته در جنگ نابرابر دولت اسرائیل مقابل یک باریکه پرجمعیت، مسدود شدن پی در پی شناسههای کاربری حامیان عدالت و صلح جهانی را به همراه میآورد!
قوانین در چنین جهانی که اتفاقا شعار «جهان عاری از خشونت» را با پرواز هزار کبوتر صلح جشن میگیرد به نفع ظالمان طراحی شده است. «بنیآدم اعضای یک پیکرند» کماکان بر سردر سازمان ملل میدرخشد اما قوانین جهانی به نحوی مدیریت شدهاند که در عمل فرزندان شیطان، بنیآدم را بدرند و جهان را با ترس از گرگصفتی و درندهخویی مدیریت کنند. حال سوال این است: در جهانی که مدیریت همه امور بشری با تمسک به «زور» و «ظلم» و ترس از تجاوز و تعدی اداره میشود، چه باید کرد؟ دشمن، مردم غزه را در دستههای صدنفری نابود میکند، پس رمز پیروزی کجاست؟ با این همه قساوت چگونه میتوان خود را پیروز دانست؟
مبارزه ایمانی
امام خمینی راه پیروزی ملتهای آزاده جهان بر ظلم و جور ابرقدرتها را اینگونه ترسیم میکنند: «تجربه انقلاب اسلامی در ایران، با خونبهای هزاران شهید و مجروح و خراب شدن منزلها و به آتش کشیده شدن خرمنهای کشاورزان و کشته شدن تعداد بسیاری در بمبگذاریها و اسیر شدن فرزندان انقلاب و اسلام به دست دژخیمان بعث عراق و هزارانگونه تهدید و فشار اقتصادی و جانی به دست آمده است. ملت ایران تجربه پیروزی بر کفر جهانی را در خراب شدن منازل خود بر سر کودکان در خواب به دست آورده و با فداکاریها و مجاهدات، انقلاب و کشور خود را بیمه کرده است و ما به تمام جهان تجربههایمان را صادر میکنیم و نتیجه مبارزه و دفاع با ستمگران را بدون کوچکترین چشمداشتی به مبارزان راه حق انتقال میدهیم و مسلماً محصول صدور این تجربهها، جز شکوفههای پیروزی و استقلال و پیاده شدن احکام اسلام برای ملتهای دربند نیست».
پس پیروزی در مقاومت به امید فرارسیدن روز انتقام نیست. تجربه نهراسیدن، نه گفتن به ظلم و ظالم و سیلی زدن به گوش مستکبر، خود پیروزی است هر چند بنا بر قول محکم الهی چنین مقاومتی قطعا با نصرت نهایی به معنای برتری قوا در آینده نیز همراه خواهد شد. این نفس عمل «مبارزه با صهیونیسم» است که حزبالله لبنان و حماس و ملت مظلوم فلسطین را تا به امروز در منظر مشهورترین استراتژیستهای نظامی جهان پیروز کرده است. امام نوید این پیروزی تکرارپذیر و مبتنی بر سنتهای لایتغیر الهی را اینگونه به مردم ایران اعلام کردهاند: «ملت شریف ایران توجه داشته باشید کاری که شما مردان و زنان انجام دادهاید آنقدر گرانبها و پرقیمت است که اگر صدها بار ایران با خاک یکسان شود و دوباره با فکر و تلاش فرزندان عزیز شما ساخته گردد، نه تنها ضرری نکردهاید که سود زیستن در کنار اولیاءالله را بردهاید و در جهان ابدی شدهاید و دنیا بر شما رشک خواهد برد، خوشا به حالتان!»
مهدي حسن زاده خراسان مطلبی را با عنوان«تئوري زدگي دولت در برابر عمل زدگي غيرکارشناسي»در ستون یادداشت روز،روزنامه خراسان به چاپ رساند که در زیر میخوانید:
دولت يازدهم در آستانه نخستين سالگرد آغاز فعاليتش بسته اي را براي خروج از رکود تدوين کرد که نخستين بخش آن تحليلي تئوريک درباره رکود اقتصادي و راه هاي خروج از آن بود. اين تحليل تئوريک در شرايطي مطرح شد که با گذشت نزديک به يک سال از آغاز فعاليت دولت يازدهم، نشانه هايي مبني بر غلبه نگاه تئوريک بر رويکرد اجرايي در دولت جديد ديده مي شد، با اين حال بسته دوم خروج از رکود که شرحي تفصيلي از کليات بسته اول است، شامل 177 اقدام مشخص در 4 حوزه سياست هاي اقتصاد کلان، بهبود فضاي کسب و کار، تامين مالي و فعاليت هاي محرک خروج از رکود منتشر شد تا اميدها براي حرکت دولت از فضاي تئوري به عرصه عمل تقويت شود.
ترديدي نيست که يک دولت موفق بايد از تحليلي روشن و نظريه اي مدون در زمينه چگونگي اداره کشور برخوردار باشد. به اين منظور طبيعي است که دولت ها در بدو فعاليت خود ابتدا تصويري از وضعيت فعلي ارائه دهند. اشکالات موجود و ريشه هاي بروز آن را برشمرند و راه هاي رفع اشکالات را بيان کنند. انتظار منطقي اين است که اين فرآيند چندان به طول نينجامد و پس از طرح مشکلات که به نوعي انتقاد از مديريت هاي قبلي است، ابتدا سياست ها و راهبردهاي کلان در حوزه اجرا تدوين و سپس راهکارهاي جزئي تر براي رفع مشکلات ارائه شود. البته دولت جديد در بدو فعاليت با توجه به حجم مشکلات اقتصادي و فوريت چاره انديشي درباره آن ها مصوبه اي ۳۵بندي که ناظر به جزئيات در حوزه اقتصاد بود ارائه داد اما هم اکنون با گذشت حدود يک سال از فعاليت دولت يازدهم اين سوال جدي وجود دارد که دولتمردان به ويژه در حوزه اقتصاد تا چه اندازه از مرحله برشمردن مشکلات و راهبردهاي حل آن ها عبور کرده و به وادي راهکارهاي اجرايي وارد شده اند. با اتمام ۴ ماه از سالي که رهبر انقلاب آن را اقتصاد و فرهنگ با عزم ملي و مديريت جهادي نامگذاري کرده بودند و دولت آن را سال خروج از رکود وعده داده بود، تا کنون به نظر مي رسيد همچنان دولت در مرحله نخست باقي مانده است و وارد وادي اجرايي و عملياتي نشده است، اگرچه تدوين بسته جديد مي تواند نويد بخش خروج دولت از فضاي صرفا تئوريک باشد.
در هر صورت به نظر مي رسد اين اشکال دولت را بتوان تحت عنوان «تئوري زدگي» توصيف کرد. به اين معنا که باقي ماندن در عرصه تئوري يا مجال و جسارت ورود به عرصه اجرا را نمي دهد و يا در صورت ورود به عرصه اجرا بدون تامل در الزامات اجرايي، طرح ها را با چالش مواجه مي کند. نمونه اين چالش در طرح سبد کالا ديده شد و ديديم که نقد کاملا وارد دولت فعلي به دولت گذشته درباره محدودشدن يارانه به پرداخت نقدي و غفلت از کمک هاي غيرنقدي در عمل موجب شود که طرح خوب سبد کالا با شکست و عذرخواهي رسمي رئيس جمهور مواجه شده و دولت را به تجديدنظري اساسي در اين طرح وادار کند.
در هر صورت آن چه که تا پيش از ارائه بسته تفصيلي و جزئيات خروج از رکود ديده شده بود، اين بود که هر مقدار دولت گذشته در اجراي برنامه هاي خود شتابزده و بدون توجه به مباني تئوريک عمل مي کرده به نظر مي رسد دولت جديد با خطر تئوري زدگي مواجه است و در حرکت از فاز تئوري به اجرا دچار چالش است. هم اکنون نيز با وجود تدوين بسته خروج از رکود، اين ابهام وجود دارد که آيا بدنه خوشفکر و تئوريک دولت توان اجراي آن چه که روي کاغذ آورده است، را دارد يا نه. شايد بتوان اين دغدغه را در برخي تجديدنظرها در بدنه اجرايي و ورود افراد کارآمدتر، جوان تر و با روحيه اجرايي تر به جاي افراد مسن تر، محافظه کارتر و ناتوان تر رفع کرد و شايد فراتر از آن لازم باشد دولت اصل وجود چنين مشکلي را تاييد کند تا براي رفع آن نيز بتواند چاره اي بينديشد.
دکتر پویا جبل عاملی ستون یادداشت روزنامه دنیای اقتصاد را به مطلبی با عنوانی«بستهای برخلاف گمانهزنیها»اختصاص داد که در ادامه میخوانید:
سیاستهای خروج غیرتورمی از رکود که توسط ستاد هماهنگی امور اقتصادی دولت ارائه شده، متفاوت از اخبار ناقصی است که پیش از این منتشر شده بود. این پیشنهاد با دیدی جامع که از یک بسته سیاستی انتظار میرود، راهکار خروج از رکود را ترسیم کرده است؛ ترسیمی با چنین ویژگیها:
1- این سیاستها بر آن است تا برنامهای کوتاهمدت برای خروج از رکود در سالهای 93 و 94 ارائه دهد. از همین رو بر متغیرهایی تاکید دارد که دولت بتواند در زمان کنونی روی آنها اثر گذارد. از همین رو در این بسته با وجودی که بر تحریمهای بینالمللی و کاهش سرمایهگذاری خارجی بهعنوان موانع بزرگ خروج از رکود یاد شده است، اما چون در کوتاهمدت دولت نمیتواند بر آنها غلبه کند، سیاستها با فرض تداوم این موانع ارائه شده است.
به این شکل است که بسته مذکور خود را پیرو سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی میداند.
2- در این بسته به خوبی بر این نکته پافشاری شده که استراتژی متکی به منابع بانکمرکزی هر چند ایجادکننده تکانه اقتصادی خواهد بود، اما در پی آن تورم بروز میکند و تکانه مبدل به یک راهکار بلندمدت نمیشود؛ اما این بسته به دنبال راهکار آهسته اما پایدار برای خروج از رکود است و ازهمینرو میداند که ایجاد تقاضای موثر بهعنوان بخشی از راهحل قابلبررسی با ابزار پولی بانکمرکزی محقق نمیشود.
3- ثبات اقتصاد کلان و بهبود فضای کسبوکار، دو عامل اصلی زمینهساز برای ایجاد رونق هستند و بسته با تذکر این نکته که شاید ماهیت اثر این دو بر رشد اقتصادی بلندمدت باشد، اما اقتصاد در کوتاهمدت نیز از آن بهره خواهد برد و فضا برای تحرک اقتصاد در سال مورد هدف فراهم خواهد شد.
4- اما با ایجاد فضای مطلوب برای تحرک اقتصادی با دو رکن بیان شده، بسته هسته اصلی تحرک را در قالب کاهش موانع در بازارهای مالی و حرکت بخش پیشران اقتصاد میداند.
5- بسته سیاستی ابدا خود را در قالب مطالب کلی محدود نمیکند و برای هر چهار رکن، ثبات اقتصاد کلان، بهبود فضای کسبوکار، کاهش تنگناهای مالی و تحرک بخش پیشران، بهطور شفاف اجرای کنش مورد نیاز برای هر ارگان دولتی را بیان میدارد. از این رو هر وزارتخانه میداند که برای ایجاد رونق چه باید کند و چرا باید آن را انجام دهد.
اگرچه باید بهطور تفصیلیتری در مورد این بسته به بحث بنشینیم؛ اما به نظر میرسد که بسته با توصیهها و پیشنهادهای اقتصاددانان و کارشناسان تا جای ممکن همراهی کرده است و در عین حال توانسته استراتژی منسجمی را ارائه دهد. نقطه اوج کار تاکید بسته بر اولویت موضوع تورم از یکسو و پذیرش این موضوع است که تورمهای بالا با اخلال در مکانیسم قیمتی موجب شده تا دولت مجبور به مداخله و قیمتگذاری دولتی شود که در نهایت فضای رقابتی را که لازمه بهبود اقتصادی مداوم است، از اقتصاد ایران بگیرد.
از سوی دیگر نباید از یاد برد که شاید تفکر ایجابی و تمرکز بر صنایع پیشران و تحرک آن با دست دولت در مقاطعی بهصورت استثنایی، قابل قبول باشد؛ اما نباید استثنا تبدیل به قاعدهای در سیاستگذاری دولت شود؛ چراکه نقش دولت ایجاد فضای مناسب برای بازار است تا مکانیسم قیمتی تعیین کند، چه بنگاه و چه صنعتی باید تولید کند تا رفاه عمومی حداکثر شود. این نقشی نیست که دولت بر عهده گیرد و بیتردید سیاستگذاران بر این امر واقف هستند.
به هر رو بهنظر میرسد که اجرای چنین بستهای در صورت تداوم وضعیت فعلی تحریمها بتواند آغازکننده روندی بلندمدت برای رشد اقتصادی باشد.
« صهيونيستها بازنده اصلي نبرد غزه »عنوانی است که به مطلبی چاپ شده در ستون سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی اختصاص یافت:
تازهترين تحولات غزه حاكي از توافق طرفين براي اجراي يك آتش بس 12 ساعته بوده است. اين طرح با هدف انتقال كمكهاي بشردوستانه اعلام و اجراي آن از صبح روز گذشتبه آغاز شد ولي در همين مدت هواپيماهاي رژيم صهيونيستي همچنان بر فراز آسمان غزه در پرواز بودند و ارتش صهيونيستي نيز به فلسطينيها هشدار داد كه به خانههاي خود باز نگردند.
رژيم صهيونيستي تا روز گذشته و زمان اعلام آتش بس موقت، به مدت 18روز هزاران تن بمب را بر سر ساكنان بيدفاع غزه فرو ريخت كه در نتيجه آن نزديك به يك هزار فلسطيني به شهادت رسيده شش هزار نفر زخمي شدند و هزاران خانه متعلق به فلسطينيها نيز ويران گرديد.
با اينحال، به اذعان محافل سياسي و رسانههاي بينالمللي، اين كشتار وحشيانه و حملات ددمنشانه نه تنها دستاوردي براي صهيونيستها نداشته و اين رژيم به هيچ يك از اهدافش دست نيافته است، بلكه بيآبروتر و رسواتر از گذشته شده است.
صهيونيستها با تمسك به قتل سه يهودي، يورش به غزه را آغاز كردند و اصليترين هدف خود را از بين بردن توان نظامي و قدرت حماس اعلام نمودند.
با اينحال، حماس نه تنها تضعيف نشده است بلكه قدرتمندتر از گذشته به فعاليتش ادامه ميدهد به گونهاي كه شمار صهيونيستهايي كه در اين دور از عمليات مبارزان حماس به هلاكت رسيدهاند بيش از دو برابر دورههاي قبل ميباشد. اكنون اذعان به اين واقعيت كه حماس از بين رفتني نيست به محافل رسانهاي رژيم صهيونيستي نيز تسري پيدا كرده و آنها رژيم صهيونيستي را به دليل راه انداختن حملات كور و بيحاصل شماتت ميكنند.
در همين حال، پليس رژيم صهيونيستي روز گذشته تاكيد كرد كه گم شدن سه يهودي وقتل آنها، ارتباطي با حماس نداشته است. اين موضوع تأييدي است بر اين نكته كه رژيم صهيونيستي طرح حمله به غزه را از پيش آماده كرده بود و پيش كشيدن قتل سه يهودي، بهانهاي براي آغاز اين عمليات بود.
عمليات غزه، ننگ و نفرت جهاني را عليه صهيونيستها دوچندان كرد و افكار عمومي بينالمللي را كه تحت تأثير و بمباران تبليغي رسانههاي صهيونيستي قرار داشتهاند با اين واقعيت مواجه كرد كه حق با فلسطيني هاست و صهيونيستها قومي وحشي و اشغالگر هستند كه به هيچ معيار و قواعد انساني پايبند نميباشند. اين قوم جنايتكار از كشتن و ريختن خون انسانهاي ديگر، هر چند كودك و زن و افراد غيرنظامي و كاملاً بيدفاع، احساس لذت ميكنند كه مصداق روشن آن، صف كشيدن صهيونيستها در مرزهاي غزه براي مشاهده فرود آمدن موشكها و بمبهاي رژيم صهيونيستي بر سرساكنان غزه و ابراز شادماني آنها بود كه ماهيت جنايتكار و خصلت حيواني صهيونيستها را در معرض ديد و قضاوت جهانيان قرار داد.
كشتار يك هزار غيرنظامي در منطقهاي با مساحت اندك و بدون كمترين سلاح دفاعي، توسط ارتشي كه به زرادخانه بزرگ مجهز است و از طرف قدرتهاي بزرگ پشتيباني تسليحاتي و اطلاعاتي ميشود هرگز نميتواند يك پيروزي تلقي شود و واقعيتي است كه صهيونيستها و حاميان رژيم صهيونيستي نيز نميتوانند آن را كتمان كنند.
اين عطش نسبت به خونريزي، نشانه عقده روحي و روان بيمار صهيونيستهايي است كه همه ابتكارات و اقدامات خود را براي تثبيت موجوديت خود در سرزمين فلسطين بر باد رفته ميبينند و پس از 60 سال، همچنان در سرزمينهاي اشغالي به عنوان بيگانگاني كه متعلق به اين سرزمين نيستند شناخته ميشوند. روز به روز بر انزواي جهاني اين رژيم افزوده ميشود كه يك نمونه آن حضور دهها ميليون مردم دنيا در مراسم روز قدس و ابراز انزجار از اين رژيم بود.
خون كودكان و ساكنان فلسطيني، ريشه درخت مقاومت و مبارزه بر ضد اشغالگري را تنومندتر ميكند، واقعيت مسلمي كه صهيونيستها از درك آن عاجز هستند.
تهاجم اخير صهيونيستها به غزه كه در مقياس وحشيانهتري نسبت به موارد گذشته صورت ميگيرد رويداد تأسف باري است كه متأسفانه مجامع جهاني و دولتهاي مدعي در برابر آن بياعتنايي شرم آوري را پيش گرفتهاند ولي اين رويداد در عين تلخي، دستاورد بارزي دارد و آن، اين است كه آرمان فلسطين را گامي بزرگ به پيش برده و پيروزي نهايي را نزديكتر ساخته است.
اين حادثه همچنين آزموني بود براي دولتهاي عرب و حاكماني كه بر مقدرات ملتهاي منطقه چنگ انداختهاند. اين دولتها به دليل اينكه پاسخ گو و تأمين كننده نظرات و اراده ملتهاي خود نميباشند مشروعيت حضور در اين جايگاهها را ندارند. حتي برخي از اين حكومتهاي منطقه بيشرمانه جانب صهيونيستها را ميگيرند و مردم و گروههاي فلسطيني را به اين دليل كه صهيونيستها را عصباني كرده و آنها را به جنايت واداشتهاند، مورد انتقاد قرار ميدهند! واضح است كه اين حاكمان نميخواهند عيش آنها ناقص شود و شرايطي به وجود آيد كه پايههاي حكومتشان را تهديد نمايد.
اين بيعملي و خيانت دولتهاي عرب و رهبران كشورهاي اسلامي تأثير زيادي در ايجاد فرصت و فضاي مناسب براي صهيونيستها داشته و دست آنها را در كشتار فلسطينيها و ارتكاب جنايت باز گذاشته است.
تاوان رفتار خائنانه اين حاكمان را كودكان و زنان فلسطيني ميدهند كه زير آوار خشم و جنايت صهيونيستها جان ميدهند ولي از مقاومت و مبارزه دست نميكشند و تسليم نميگردند.
درود بر فلسطينيهايي كه در جنگي كاملاً نابرابر با مشت خالي و شكم گرسنه به روياروئي با جلادان وحشي كه هيچگونه بويي از انسانيت نبردهاند ايستادگي ميكنند، مردمي كه كودكان شهيد خود را برروي دست به گورستان حمل ميكنند ولي حسرت تسليم و پذيرش خفت و خواري را بردن صهيونيستها گذاشتهاند. اين مردم فداكارنه تنها از وطن خود دفاع ميكنند. دنيا بايد در برابر اين ملت سرتعظيم فرود آورد و به پايداري و مقاومت آن ارج نهد.
ملت فلسطين بدون ترديد در اين مصاف پيروز اصلي ميدان است هر چند شمار بيشتري قرباني دهد و صهيونيستها بدون ترديد شكست خفت بار ديگري و هزيمت بزرگي را تجربه ميكنند حتي اگر به روي خود نياورند وخود را بازنده ندانند.
در انتها سری به روزنامه مردم سالاری می زنیم تا سرمقاله آن را که به دست منصور فرزامي نوشته شده است و عنوان««غزه» و وجدان خفته بشر» را دارد مرور کنیم :
«غزه» و آنگاه وجدان خفته بشر؛ «غزه» و نهادهاي بينالمللي انسان دوستانه جهاني، «غزه» و نهادها و سازمانهاي حقوق بشري «غزه» و واکنش متفکران آزادانديش و مستقل و بدون مرز بشري؛ «غزه» و مسلمانان و مسلمان نماها ؛ «غزه» و نسل کشي؛ «غزه» و جنايات جنگي مکتبي به نام «صهيونيسم» ؛ «غزه» و آزموني براي حقوق بشر و چماق داراني که استفاده ابزاري از منشور حقوق بشري ميکنند. عکسالعمل آمريکا، انگليس، فرانسه، آلمان، تمدن آمريکايي و فرانسهاي که خود را مهد سياست و ادبيات و هنر ميخواند و به عالم و آدم، حتي به اروپا فخر ميفروشد. و جهان يک و نيم ميلياردي جهان اسلام ؛ به مصر که روزگاري يکي از قطبهاي مهم فرهنگ جهان اسلام بود و امروز به انحطاطي رسيده است که گذرگاه « رفح » را به روي زخميها و کمکهاي مردم بيدار دل و دوستدار همنوع هم ميبندد و مردمش هم به تماشا نشسته اند و مفتيان « الازهر » و ستمپذيري و دم برنياوردن و سلامت دو روزه عمر ننگين بر ساحل ديدن! و هر که در شد ما دالانش هستيم و...
عربستان و عنوان بي مسما و جعلي خادم «حرمين شريفين» و سيل دلارها و ريالهايي که جز در نابودي اسلام محمدي (ص) مصرف نميشود و در خدمت طالبان و القاعده و داعش و سلفيها و تکفيريها و جبهه النصره و وهابيهاست تا به طرح استکبار خون برادر مسلمان بريزند و اگر چنين نيست، اين گروههاي مدعي «ولايت بر مسلمين» امروز در مقابل کفتار خون آشامي مثل نخست وزير فلسطين اشغالي در کجاي جهان اسلام ايستادهاند؟ آيا حديث شريف رسول مکرم اسلام ( ص ) «و من اصبح و لم يهتم بامورالمسلمين و ليس بمسلم» را پاس ميدارند؟ آيا سيره شارع شريعت در برابر ظلم همين بوده است که پيروان سنت، پي گرفتهاند ؟ پس سلفي به چه معناست؟
و امروز، روز آزمايش تمدن مدعي غرب است، همه تفکر، عرف و قوانين آنها و تلقي آنان در محاکم حقوقي انسانهاي بيدار به محک امتحان گذاشته شده است. آمريکا، فرانسه، آلمان و انگليس بايد پاسخ بدهند که مردم غزه از نظر آنان، انسانهاي درجه چندماند که در مقابل ظلم «صهيونيسم» غاصب درنده خوي خون آشام، لبخند رضايت بر لب نشاندهاند؟
سازمان ملل و دبير کل هميشه در خوابش و شوراي به اصطلاح امنيت، امنيت کجا و چه چيزي را ميخواهند تامين کنند؟ و ابراز تاسفي که بيش تر به شوخي بي مزه بي دردان شبيه است!
امروز، روز اهل قلم آزاده و مستقل هم هست تا قلم به مزد نگيرند و اگر مينويسند جز به حقيقت ننويسند و جز در پاسداشت موجودي به نام انسان و کرامت و کيان او، قلم نگردانند. مگر نه اين است که قلم و بيان و انديشه بايد در خدمت تعالي و عزت انسان باشد ؟ مگر نه اين است که قلم، زبان سرخي است که در راه حقيقت، نه مصلحت، هرگز به فکر حفظ سرسبز، نکوشيده است ؟ اگر غير از اين بود، بشر به چه ميتوانست افتخار کند؟
و امروز «شجاعيه» «غزه» محکمه حقوقي و دادخواهي انسان است و مظلوم، آن بانويي است که دردل خانه ويرانه اش در جست و جوي جگرگوشگان به خون غلتيدهاش، «قصه مظلوميت برداشته» و ملتمسانه دادخواهي ميکند و با ضجه ميگويد:
کسي که اندلس به زير سلطهاش / حيات و نام جسته است / چرا که جام خويش را / زجام غرب پر کند؟
و با «مويههاي غريبانه» اما همچون « شير آهنکوه » با صلابت و شرافت به انسان نماها، مويدان ستمگران و بانيان سياست و اقتصاد بدون اخلاق: «اوباما»، «کري»، «کامرون»، «اولاند»، «مرکل» و...، به ما هم، بدنامي حيات آدمي، آدمکهاي متحرک سخنگو، نهيب ميزند که:
ببين ! يادم آمد، کمي صبر کن / تحمل خدا را، تحمل دمي:
«تو کز محنت ديگران بي غمي
نشايد که نامت نهند آدمي»