به گزارش پایگاه 598 به نقل از تریبون مستضعفین/زینب قشقاوی، ارتباط آل سعود و رژیم صهیونیستی همواره از راه اتحاد علیه دیگری بوده است. همانگونه که ایگور نیکلایف، تحلیلگر روسی از ائتلاف ریاض و تل آویو به عنوان نمونه کلاسیک "دوستی علیه دیگران” یاد می کند و ترس، اساس این شراکت را تشکیل میدهد. بر خلاف سفارش همه ادیان الهی به ویژه اسلام مبنی بر دفاع از حق مظلوم در برابر ستمگر تا مرز شهادت و توصیه اکید بر فرهنگ مقاومت و ایستادگی در برابر زورگویان که نهایتا موجب تشکیل نظام قدرتمند الهی علیه کفار خواهد شد، ترس از دادن قدرت دوره ای و مقطعی خودخواهانه و نه خداخواهانه همواه در نظام های سیاسی از بزرگترین دغدغه ها به ویژه در رژیم های دیکتاتوری محسوب می شود.
رژیم صهیونیستی همواره بر این تلاش بوده است که با سیاست « دشمن دشمن من، دوست من » به اهداف و حفظ منافع خود در منطقه خاورمیانه دست یابد. به عبارت دیگر، سو استفاده از اختلافات درون حاکمیتی آل سعود و برون حاکمیتی بین آل سعود و سایر کشورها با به حاشیه راندن مسئله فلسطین همراه بوده است که برای ایجاد وجه اشتراک از جمله مهمترین راهبردهای ارتباط سیاست خارجی رژیم صهیونیستی با رژیم آل سعود به شمار می آید.
مرور اجمالی بر تاریخ نفوذ صهیونیسم در آل سعود
زمان و تاریخ اولین دیدار سعودی – صهیونیستی به سال ۱۹۳۹ میلادی باز می گردد که در لندن و در کنفرانسی درباره قضیه فلسطین رخ داد و در آن شاهزاده "فیصل بن عبد العزیز”، وزیر خارجه سعودی حضور یافته بود. این نشست اگرچه درباره قضیه فلسطین برگزار شده بود، اما شاهزاده فیصل بارها با هیئت صهیونیستی شرکت کننده در کنفرانس به صورت شخصی و خصوصی دیدار کرد.
از جمله سوء استفاده های درون و برون حکومتی رژیم صهیونیستی در رژیم آل سعود می توان اشاره کرد به هنگامی که "سعود بن عبد العزیز” پس از مرگ "عبد العزیز”، بنیانگذار عربستان سعودی قدرت را به دست گرفت و سیاست ارتباط غیر مستمر قوی با نظام مصر پس از انقلاب ژوئیه ۱۹۵۲ میلادی را در پیش گرفت. روابط مقطعی و منقطع مصر و عربستان باعث شد که رژیم صهیونیستی به تکاپو افتاد تا در رژیم سعودی نفوذ کند، به این ترتیب هیئتی صهیونیستی را در قالب یکی از هیئت های شرکت نفتی "آرامکو” به کشور عربستان سعودی اعزام کرد تا این هیئت خیلی زود پس از ورود به عربستان به "ملک فیصل” که در آن زمان ولیعهد سعودی به شمار می آمد، نفوذ و او را علیه جمال عبدالناصر که در آن زمان قدرت را در مصر به دست داشت تحریک کنند. اما به دلیل ارتباط خوب ملک فیصل و ناصر، موفق به این امر نشدند و همین موجب شد تا آنها روی به پادشاه تازه به قدرت رسیده سعودی یعنی "ملک سعود” کنند که ناصر را دشمن خود یافته بود و می دانست فیصل به این جهت به ناصر نزدیک شده تا علیه وی توطئه کند و او را به کمک عبدالناصر از قدرت کنار بزند.
موارد بسیاری از نفوذ صهیونیست ها و اختلاف افکنی میان اعراب برای حفظ و تثبیت قدرت رژیم صهیونیستی تا انقلاب یمن و افزایش شدت نزاع برسر قدرت بین سعود و فیصل، گروه ویکتوریا متشکل از پادشاه مذکور و کمال ادهم و عدنان خاشقجی که فعالیت های قابل توجهی را با هدایت و توجیه سازمان اطلاعات و جاسوسی آمریکا – سیا- انجام داده اند، در تاریخ آمده است.
نکته مهم آن است که رژیم صهیونیستی با حمایت مستقیم انگلیس و سایر کشورهای غربی توانسته با دامن زدن به اختلافات و دعوا بر سر جنگ قدرت آل سعود، همچنان منشور ننگین سلطان عبد العزیز که در سال ۱۹۷۲ میلادی منتشر شده، عربستان را در حمایت از فلسطین کاملا منفعل و منزوی نگه دارد. متن منشور ننگین که برای اولین بار در مجله کویتی العربی چاپ شده است به شرح زیر می باشد:
"”بسم الله الرحمن الرحیم””
انا السطان عبدالعزیز ابن عبدالرحمن الفیصل السعود أقر و أعترف الف مرّة للسیر برسی کوکس مندوب بریطانیا العظماء لا مانع عندی من إعطاء فلسطین للمساکین الیهود او غیرهم کما تراه بریطانیة التی لا أخرج عن رأیها *حتی تصیح الساعة.
«من سلطان عبدالعزیز بن عبدالرحمن الفیصل آل سعود اقرار و اعتراف می کنم، برای «سر پرسی کاکس» نماینده بریتانیای کبیر، از طرف من مانعی نیست که فلسطین را به مسکینان یهود یا غیر یهود که بریتانیا بخواهد ببخشم. از زیر پرچم بریتانیا بیرون نخواهم رفت تا روز قیامت.»
وهابیت؛ فرقه ای انگلیسی
نکته دیگری که در مورد عبد العزیز باید اشاره کرد آن است که وی یک وهابی تمام عیار است. شاید بتوان از فرقه وهابیّت به عنوان مهمترین شاهکار سیاسی- مذهبی صهیونیسم یاد کرد. فرقه وهابیّت توسط محمدبن عبدالوهّاب و به تحریک «همفر» (جاسوس انگلستان) صورت گرفت. همفر در خاطراتش درباره تحریک محمدبن عبدالوهاب می نویسد:
« پس از آشنایی و مراوده با محمدبن عبدالوهّاب، بدین نتیجه رسیدم که فرد شایسته برای اجرای مقاصد بریتانیا در منطقه، شخص اوست… من پیوسته در گوش او فرا می خواندم که خداوند تو را از موهبت نبوغ و قریحه ای بهره مند ساخته که به مراتب از علی و عمر بیشتر است. به او می گفتم اگر تو در زمان پیامبر بودی، یقیناً به جانشینی او انتخاب می شدی.»
این فرقه در زمان قدرت گرفتن آل سعود به اوج خود رسید و هم اکنون به عنوان مذهب رسمی عربستان سعودی مطرح می شود.
شاید با بیان نامه زیر که از سوی عبدالعزیز (مؤسس و بنیانگذار عربستان سعودی) خطاب به «پرسی کاکس» نماینده بریتانیا نوشته شده است، حجاب وابستگی وهّابیان آل سعود به صهیونیسم بیش از پیش کنار رود:
«آقای من! سرپرسی کاکس، نماینده بریتانیای کبیر عزّتش مستدام باد … بزرگی خدمات ما را برای بریتانیای بزرگ و دوستی و صمیمیت ما را برای همیشه بپذیرید.
نوکر شما امیر نجد و عشایر آن، عبدالعزیز آل سعود»
راه نجات؛ تمسک به دین واحد، پرهیز از اختلاف
با توجه به موارد ذکر شده، تنها راه نجات مسلمانان به ویژه مردم مظلوم فلسطین اجرای استراتژی جمهوری اسلامی ایران مبنی بر حفظ وحدت امت اسلامی، اجرای اصل اسلامی تولی و تبری، تمسک به کتاب آسمانی و پیامبر الهی واحد، پرهیز از اختلافات، بصیرت و تشخیص دشمنی رژیم صهیونیستی و متحدانش که همواره به دنبال کشتار و از بین بردن مسلمانان مظلوم جهان هستند، می باشد. وهابیت و شعبه های آن در کشورهای مختلف، از جمله طالبان در افغانستان و پاکستان، تکفیری ها در سوریه و بوکوحرام در آفریقا و بسیاری از فرقه های انحرافی و تندرو در کشورهای اسلامی که با فعالیت های غیرانسانی خود چهره مسلمانان را مخدوش و موجب اسلام هراسی در دنیا شده اند، زاده همین اقدامات هستند. جریان های تکفیری که امروزه به جان کشورهای مسلمان از قبیل سوریه و عراق افتاده اند همه و همه نتیجه نفوذ صهیونیست ها و کشورهای غربی در میان مسلمانان می باشد تا با درگیر کردن عده ای از مسلمانان با عده ای دیگر، ثبات و امنیت را برای اسرائیل به ارمغان آورند.
ناسیونالیسم؛راه دیگر نفوذ صهیونیسم در جوامع
موضوع دیگری که این روزها در کشورهای اسلامی و همچنین در عربستان مشاهده می گردد، جنگ های قومی و قبیله ای است که دائما آتش آن افروخته می شود. سوریه، لیبی، افغانستان، عراق، پاکستان، یمن، بحرین و… با نفوذ صهیونیست ها در آنها و شعله ور کردن آتش برتری های قومی و زبانی موجب اختلاف شده اند. به این صورت که هر قبیله ای می خواهد حکومت را در دست خود داشته باشد و همین موضوع به جنگ های داخلی دامن می زند و باعث می شود این کشورهای اسلامی هم از درون ضعیف و ضعیف تر شوند و هم نتوانند بر مسائل بین المللی مثل ماجرای حضور رژیم صهیونیستی در منطقه و مبارزه با آن تمرکز کنند.
این دقیقا شبیه اتفاقاتی است که منجر به فروپاشی امپراتوری عثمانی شد. در امپراتوری عثمانی نیز با مطرح کردن ناسیونالیسم ترکی یا ناسیونالیسم عربی بخش های مختلف این امپراتوری ضد هم قد علم کردند و موجب تفرقه و هرج و مرج شدند.
بنابراین، مقابله صهیونیست ها در برابر سرزمینی غیر اسلامی که محور مقاومتش ایمان و باور واحد فراقومی و فرامرزی نباشد و مبانی ناسیونالیسمی موجب تکه تکه شدن آن شود، بسیار آسانتر از رویایی با امت واحد اسلامی که متشکل از چندین کشور اسلامی است؛ چراکه از قدرت ارضی، استراتژیک و منطقه ای کمتری برخوردار است.
امید است با اجرای سیاست های به حق و معقولانه جمهوری اسلامی ایران، حکومت قدرتمند الهی فرامرزی به رهبری حضرت بقیه الله ارواحنا له الفدا برپا گردد.