به گزارش پایگاه 598، شصت سال پیش، تاکتیکها متحول و رقبا گیج و مبهوت شدند. مدافع انگلیسی، سیت اوون، گفت: «انگار داشتیم با مردم فضایی بازی میکردیم.» البته که آنها با مردمی آهنی روبهرو شده بودند. تیم ملی مجارستان دهه 1950، از شماره 9 کاذب استفاده میکرد. بازیکنی به نام ناندور هیدگکوتی این پست را در اختیار داشت، آن هم سالها پیش از ابداع نامی برای این پست. اگر مدافعین قرن 21ام مطمئن نیستند که چگونه جلوی یک مهاجم عمقی را بگیرند، همقطاران پس از جنگ آنها کاملاً مبهوت شده بودند.
پیشبینی درستی که میتوانیم بکنیم، این است که جام جهانی 2018 روسیه تیمی معادل مجارستان دهه 1950 نخواهد داشت. هیچ تیمی با چنین سبک انقلابی یا برنامه بازی رادیکالی به روسیه سفر نخواهد کرد. در بازی جهانی امروز، نگه داشتن رازها سختتر است. اخبار و ایدهها در عصر تکنولوژی به سرعت منتشر میشوند. حتی وقتی کره شمالی، منزویترین رژیم دنیا، تیمی به جام جهانی 2010 فرستاد، کمتر از مجارستان پس از جنگ دارای نکات غافلگیرکننده بود.
پیشرفتها در امر اسکـَوتینگ، باید جلوی اشتباهات گذشته را بگیرد. برای سالهای متمادی، تیمها با تعویض شماره پیراهن بازیکنان میتوانستند رقبا را گیج کنند. به عنوان مثال، یک مدافع راست میرفت تا شماره 11 را یارگیری کند چرا که به اشتباه فکر میکرد او وینگر چپ حریف است. تنها ثبت شماره بازیکنها نبود که این موضوع را حل کرد.
در حالی که امروزه مربیها از آمادگی بیشتری برخوردارند، پیشبینی اینکه چه کسانی در 2018 بر روی نیمکت هدایت تیمها خواهند نشست، نسبتاً سختتر است. معمولاً بیش از نصف تیمهای حاضر در جام جهانی در هفتههای آینده مربیان خود را عوض خواهند کرد؛ بسیاری نیز قبل از شروع جام جهانی یک بار دیگر این کار را خواهند کرد و صد البته 32 تیمی که به روسیه خواهند رفت، همین تیمها نخواهند بود.
اگر فرض کنیم تاکتیکهای تورنمنت توسط مربیهای تیمهای ملی دیکته میشوند و با قبول این تعمیم که به خاطر طبیعت پارهوقت مربیگری تیم ملی، اغلب مربیان به تیمهای ملی میروند که در اواخر دوران کاری خود هستند، کمتر شاهد ایدههای نو خواهیم بود. ویسنته دل بوسکه، روی هاجسون، لوییز فیلیپه اسکولاری، اوتمار هیتزفیلد و فابیو کاپلو کارهای نوآورانه زیادی در این جام انجام ندادند. فقط لوییز فن خال 62 ساله انعطافپذیر، خلاقیت را با وجود سن بالایش، ارائه داد.
فوتبال ملی ممکن است از فوتبال باشگاهی عقب بماند. شاید تنها استثناهای این موضوع در قاره آمریکا هستند، جایی که حجم بالای بازیهای CONCACAF و CONMEBOL به تیمها فرصت بیشتری میدهد تا به آن سطح از درک متقابلی دست یابند که بیشتر در تیمهای باشگاهی شاهدش هستیم. این موضوع مخصوصاً زمانی که سبک بازی کاملاً شاخصی را میبینیم، چشمگیر میشود؛ مانند بازی پرسینگ بدون مهاجم شیلی.
پس مسئله گستردهتر این است که آیا گرایشاتی از این جام جهانی در تورنمنت بعدی ادامه خواهند یافت یا باعث بازگشت به گذشته خواهند شد. دفاع سه نفره، که در 2010 به نظر با انقراض فاصلهای نداشت، توسط شیلی، کاستاریکا، مکزیک و هلند احیا شد. این سیاستی است که استفاده از آن در برابر تیمهای دو مهاجمه منطقیتر به نظر میرسد، البته چنین تیمهایی هم نسبتاً کم هستند.
شاید سئوال این است که آیا مربیان بیشتری از یک بازیساز، از قماش رافائل مارکز مکزیکی، در خط دفاع خود استفاده خواهند کرد یا خیر. یا اینکه برای جبران نبود کیفیت فردی فوق العاده در دفاع، از سیاست تعدد نفرات استفاده خواهند کرد، کاری که فن خال با هلندیها انجام داد.
اگر اکنون هافبکهای دفاعی از مدافعین میانی مهمتر شدهاند، دلیل آن ظهور شماره 10 است. شاید این فقط موقت باشد و در جام جهانی آینده بیشتر بازیکنانی که به تنهایی نتیجه بازی را تغییر میدهند، شماره 9ها باشند، نزدیکترین بازیکنان به دروازه حریف. یا شاید این یک گرایش عمومی است که بزرگترین استعدادها، به پستی اندکی عمیقتر، خواهند رفت. به هر روی، در حالی که ارزش شماره 9 نسبت به نسلهای قبلی کمتر مورد توجه قرار میگیرد، خطر انقراض آن از بین رفته است.
اما اهمیت بازیکنانی با پست آزادتر با حضور آرین روبن نمایان شد. این هلندی مثل لیونل مسی یا جیمز رودریگز یک شماره 10 تخصصی نیست. در تورنمنتی که بازیکنان تهاجمی کمتری به لب خط چسبیدند، او یک وینگر مرکزی بود. فقط زمان مشخص خواهد کرد که آیا او در نوع خود منحصر به فرد خواهد ماند یا سرآغاز یک گرایش خواهد بود.
مسی، رودریگز و نیمار باعث شدند که از عبارت تیمهای تکبازیکنه زیاد استفاده شود. باید دید که آیا در 2018 مربیان که از دو بازیکن تهاجمی بااستعداد بهرهمند هستند، مایل به استفاده همزمان از هر دو خواهند بود یا اینکه این موضوه مشکلی ناخواسته برایشان پیش خواهد آورد؛ مانند زمانی که ایتالیا در 1970 به طور نوبتی از ساندرو ماتزولا و جیانی ریورا استفاده کرد.
هلند نزدیکترین مثال به تیمی بنا شده حول دو بازیکن فوق العاده بود؛ یعنی روبن و رابین فن پرسی. از نظر تاکتیکی، به دلایل بسیاری، آنها مهمترین تیم جام جهانی 2014 بودند. ضدحملات مستقیم آنها پادزهری برای تیکی-تاکا بود و ممکن است این کار آنها بر روی 2018 موثر باشد. ممکن است پاسهای بلند دوباره بازگردند.
هلندیها با تنها 36% مالکیت توپ، اسپانیا را 1-5 و با تنها 32%، شیلی را شکست دادند. این موضوع به دنبال پیروزی 0-4 رئال مادرید در برابر بایرن مونیخ بود، جایی که مردان کارلو آنچلوتی فقط 31% مالکیت توپ را در اختیار داشتند. تمامی اینها خبر از آن میدهد که مالکیت توپ دیگر عملاً کل قانون فوتبالی را شامل نمیشود، هرچند نسل جوانتری از بازیسازهای اسپانیایی، مانند کوکه و تیاگو آلکانتارا، ممکن است خلاف این را در جام جهانی بعدی ثابت کنند.
پادزهر دیگری برای بازی مبتنی بر پاس کوتاه، ضربات ایستگاهی بود، که اهمیت کمتری از موضوع قبلی ندارد، چرا که تیمها در برابر بسیاری از این ضربات، دفاعی بسیار ضعیف را به نمایش گذاشتند. مهم این است که این موضوع باعث واکنشی شود. اگر قرار است متخصصین ضربات ایستگاهی بیشتری انتخاب شوند و میانگین قدی بازیکنان تهاجمی تیمها افزایش یابد، آنگاه شاید باید مدافعین بر اساس تواناییشان در دفع ضربات کرنر انتخاب شوند.
شاید این چشمهای از 2018 بود. شاید جست و جو برای مربیانی که میتوانند با خلاقیت و تنوع، بازی را ببرند بیشتر خواهد شد، تا اگر پیشرفتهای تاکتیکی جدیدی شاهد نبودیم، تنوع بتواند کمبود خلاقیت را جبران کند.
به قلم ریچارد جولی
ترجمه :حامد جباری