عليرضا رضاخواه در خراسان نوشت:
در بحبوحه مذاکرات ايران و کشورهاي
۱+۵ و درحالي که گمانه هاي سياسي بعضا از امکان دستيابي به يک توافق جامع
هسته اي سخن به ميان مي آوردند، جرياني افسار گسيخته به نام دولت اسلامي
عراق و شام موسوم به داعش با حمايت غير قابل انکار عربستان و ديگر شيخ نشين
هاي حاشيه خليج فارس از نزديک مرزهاي سوريه و عربستان در عراق سر بر مي
آورد. اقدامي که نگراني جدي ايران و آمريکا را به دنبال داشته است.
براي
ايران داعش مسئله امنيت ملي است آمريکا هم از به خطر افتادن منافعش در
خاورميانه سخن به ميان آورده است. نکته جالب ماجرا آنجا است که اسرائيل از
مذاکره و همکاري آمريکا با ايران براي ايجاد راه حلي براي بحران عراق ابراز
نگراني مي کند و سعودي ها داعشي ها را انقلابيون عراق مي خوانند.
چندي
بعدتر و هنگامي که تيم هاي مذاکره کننده در وين براي دستيابي به يک توافق
در حال دست و پنجه نرم کردن با يکديگرند ناگهان منطقه با بحراني ديگر مواجه
مي شود. 3 شهرک نشين صهيونيست توسط گروهي بي نام و نشان ربوده مي شوند،
حماس و گروه هاي مقاومت هرگونه ارتباط خود با اين ماجرا را رد مي کنند. چند
روز بعد جنازه سه شهرک نشين در گوشه اي پيدا مي شود.( اين در حالي است که
سياست مقاومت در اسيرگيري از صهيونيست ها همواره بر زنده نگاه داشتن اسرا و
مبادله آنها با اسراي فلسطيني بوده است.) صهيونيست ها در تلافي يک نوجوان
فلسطيني را زنده زنده در آتش مي سوزانند و کم کم مقدمات يک جنگ تمام عيار و
خشونت بار در غزه و سرزمين هاي اشغالي فراهم مي شود.
سوال اينجاست که چرا اسرائيل چنين زماني را براي حمله به غزه انتخاب کرده است؟ اهداف آنها در کشتار وحشي گري هاي اخير چيست؟
واقعيت
اين است که به دنبال بحران سوريه و خطاي استراتژيک حماس در پشت کردن به
جريان مقاومت، خلأ جدي در حمايت از مقاومت فلسطيني ايجاد شده است. دمشق به
عنوان سرپل مقاومت با بحران داخلي دست و پنجه نرم مي کند و لذا پشتيباني
لجستيک براي حماس به شيوه گذشته امکان پذير نيست. خالد مشعل که به حمايت
دوحه و آنکارا دل بسته بود، تنها چيزي که عايدش شده محکوميت حمله به غزه
توسط دستگاه ديپلماسي ترکيه است، قطري ها همين را هم دريغ کرده اند. از سوي
ديگر کودتاي نظامي در مصر باعث شد تا اخواني ها از قدرت برکنار شوند و
دولت جديد هم رابطه خوبي با شاخه فلسطيني اخوان يا همان حماس ندارد، لذا
تلاش جدي براي دستيابي به يک آتش بس از طريق قاهره صورت نمي گيرد. بحران
غزه همزمان شده است با مسابقات جام جهاني، يعني هنگامي که همه توجه ها به
زمين چهارگوش فوتبال است و انعکاس وحشي گري هاي صهيونيست ها خيلي در افکار
عمومي جهان ديده نخواهد شد.
صهيونيست ها در حمله به غزه اهداف چند
گانه اي را دنبال مي کنند. نظاميان صهيونيست بر اين باورند که در اين جنگ
مي توانند انبارهاي تسليحات حماس را خالي کنند، انبارهايي که پر شدن دوباره
آن به دليل بحران سوريه سخت خواهد بود. از سوي ديگر انهدام زير ساخت ها در
نوار غزه هرگونه اميد براي زندگي در اين منطقه را از بين خواهد برد و
امکان تحقق ايده يک کشور فلسطيني را به تاخير خواهد انداخت. همچنين، اين
حمله با کاهش قدرت حماس در سرزمين هاي اشغالي مانع از اتحاد گروه هاي
فلسطيني شده و در اتحاد فتح و حماس رخنه ايجاد خواهد کرد. علاوه بر همه
اينها بحران آفريني اسرائيلي ها در سرزمين هاي اشغالي و عربستان در عراق را
مي توان نوعي باج گيري سياسي از مذاکرات هسته اي نيز قلمداد کرد. تل آويو و
رياض به خوبي مي دانند که حل شدن پرونده هسته اي ايران به گونه اي که حقوق
ايران در آن رعايت شود، تحقير دشمنان ايران و ارتقاي جايگاه تهران در
منطقه را به دنبال خواهد داشت. لذا تلاش مي کنند با بحران آفريني مذاکرات
هسته اي را تحت الشعاع قرار دهند و در صورت توان منافع خود را بر اين
مذاکرات تحميل کنند. بايستي منتظر ماند، هنوز حمله نيروي زميني صهيونيست ها
آغاز نشده است، روزهاي آينده خبرهاي زيادي را به همراه خواهد داشت، بني
گاتس رئيس ستاد ارتش رژيم صهيونيستي از احتمال غافلگيري نيروي زميني
اسرائيل توسط حماس سخن گفته است، احتمالا همان گونه که آلماني ها هفت بر يک
برزيل را غافلگير کردند. هنوز فينال جام جهاني مانده است، برخي از احتمال
سفر وزراي خارجه ۱+۵ به وين سخن به ميان آورده اند. بايد منتظر ماند.