به گزارش
پایگاه 598 به نقل از خبرنامه دانشجویان ایران ، رهبر معظم انقلاب در جریان این حادثه فرمودند "بزرگترین آرزو و افتخار بنده
این است که در این راهِ پُرافتخار و پُرفیض و پُربهجت، جان خودم را تقدیم
کنم" و این فراز پایانی همان سخنانی بود که ایشان اظهار داشتند " این حادثه
تلخ، قلب مرا جریحهدار کرد".
رابطه عمیق رهبر معظم انقلاب با
دانشجویان در این حادثه یک بار دیگر ظهور و بروز کرد تا جائیکه ایشان در
حمایت از دانشجویان فرمودند: این که صد نفر یا دویست نفر از کوی دانشگاه
خارج شدند و حرفهایی زدند و شعارهایی دادند، بهانه و مجوّزی نمیشود برای
اینکه کسانی، در هر لباس و با هر نامی، وارد آن محیط شوند و کارهای
ناروایی انجام دهند... اینها قلب را میفشارد. این همه جوان مؤمن، عاشقان
امام حسین، عاشقان فاطمه زهرا، در همه جای کشور، در خدمت اسلام، در خدمت
کشور، در طول دوران دفاع مقدّس، در هر خطری که این کشور را تهدید کند، سینه
سپر میکنند و وارد میشوند؛ اما بعد کسانی با استفاده از این نامها حوادثی
را بهوجود آورند. برای من، حادثه خیلی تلخی بود. البته من تأکید کردم که
اطراف این حادثه تحقیق شود و بروند حادثه را درست بسنجند. قرار شد رئیس
جمهور محترم و مسؤولان، هیأت تحقیقی را تعیین کنند؛ من هم ممکن است خودم
کسی را در این هیأت بگذارم.
چند روز پس از این سخنان جمعی از
دانشجویان مجروح حادثهی کوی دانشگاه به دیدار رهبری رفتند و از نزدیک با
آیت الله خامنه ای سخن گفتند.
مقام معظم رهبری در این دیدار صمیمی
ضمن دلجویی از دانشجویان، آنان را مورد تفقد قرار دادند و دانشجویان نیز
در فضایی همراه با معنویت و عشق و ارادت به مقام ولایت، مطالبی بیان کردند.
ایشان در دلجویی با برخی از دانشجویان به مزاح با آنان نیز می پردازند.
در انتهای این دیدار دو تن از دانشجویان سخنانی مطرح می کنند که خوانش آن پس از 15 سال خالی از لطف نیست.
یکی
از دانشجویان: خدمت حضرتعالی سلام عرض میکنم. آن لحظهای که خدمتتان
رسیدیم و فرمودید «قلب من جریحهدار شده است»، واقعاً هزاربار از خدا
مرگمان را خواستیم. این را به یقین میگویم. آقاجان! من از طرف همه بچهها و
همه کسانیکه میخواستند بیایند و نتوانستند، سلامشان را خدمت شما عرض
میکنم. همه التماس دعا داشتند، همه میگفتند سلام ما را به آقا برسانید. با
تمام وجود از حضرتعالی معذرت میخواهیم به خاطر این که کسانی میان ما و به
نام ما به حضرتعالی توهین کردند. آقاجان! فکر نکنید که ما ساکت بودیم. با
تمام وجود از شما معذرت میخواهیم. انشاءاللَّه که دعای خیر شما بدرقه
راهمان باشد. به شما قول میدهیم تا آخرین نفس پای عهدمان با شما و امام
باشیم. خدمت شما به حضرت مهدی عرض میکنیم که ایستادهایم و شما همه مسؤولین
ما را کمک فرما.
رهبر انقلاب: خداوند انشاءاللَّه شما را حفظ
کند. شما فرزندان عزیز من هستید. من همین احساس را نسبت به شما دارم.
انشاءاللَّه خداوند همیشه با شما باشد.
یکی دیگر از دانشجویان:
چیزهایی که برادرمان گفتند، حرف دل همه بود. یک چیز هم من میگویم. وقتی که
ما را میزدند، میگفتند یا زهرا، یا حسین، و بعضی میگفتند مرگ بر ضدّ ولایت
فقیه. چرا اینها از اسم دین استفاده میکنند؟! ما خودمان وقتی حرفهایتان را
از اخبار شنیدیم، شاید حمله آنها که خنجری در قلب ما بود، حرف شما که «قلب
مرا جریحه دار کرد»، یک خنجر بزرگتر بود. ما از این حرف شما بیشتر ناراحت
شدیم. تعدادی از آنها که گاز اشکآور خوردند، شاید توهین هم کردند، ولی در
آن فضا نمیفهمیدند چه میگویند. خیلیها الان پشیمان هستند. نمیخواستند این
را بگویند. شما آنها را ببخشید و دعا کنید که فضا طوری شود که درد دین حرف
اوّل باشد؛ نه برداشت از دین و مطرح کردن خود به اسم دین. ما همیشه سعی
کردهایم این تجمّعات را آرام کنیم؛ اما شاید حرکتهای ما هم موجب رنجش شما
شد. انشاءاللَّه ما را هم ببخشید.
رهبر
انقلاب: انشاءاللَّه موفّق باشید. همین که گفتید آنها به نام دین، به نام
یازهرا، یا به نام همین نامهای مقدّس وارد شدند، به نظر من قدری روی همین
نکته، از لحاظ ذهنی کار شود؛ یعنی باید دید که چه انگیزههایی وجود دارد -
آدم اینطور حس میکند - چون من باورم نمیآید که یک نفر در اتاق دانشجویی
بیاید، بزند و بگوید که تو با زهرا، یا با رهبری دشمنی، پس بگیر - کتک
بخور! من اصلاً باورم نمیشود. چنانچه بتوانیم آن کسانیکه این حرف را زدند،
شناسایی کنیم - چون لابد همهشان که نگفتند، بعضی گفتند - گمان میکنم بشود
در آنها انگیزه دیگری را کشف کرد؛ یعنی همان چیزی که شما الان به آن اشاره
میکنید و میگویید «بدبین میشوند» درست است؛ این چیز خیلی مهمّی است. حالا
چه کسی کشف کند، یک حرف دیگر است. چه وقت کشف کنند، درست کشف کنند، یا
نکنند، آنها بحثهای دیگر است؛ اما حالا برگردیم و همان نگاه دوم به قضیه را
در اینجا پیاده کنید. بگویید ما کاری کنیم که این جوان دانشجو بهخاطر آن
عمل مغرضانه، یا جاهلانه، از دین برنگردد. آن مطلبی که من و شما باید
واقعاً در اینجا احساس کنیم، این است. بله؛ نگذارید از دین برگردد؛ چون
اینطور برگشتن از دین، تلخترینهاست. من یک وقتهایی در سخنرانیها،
مثالهایی برای این قضیه زدهام؛ دیگر حالا یک خرده خسته شدهام و حالش را
ندارم که ادامه دهم. اگر وقت دیگری آمدید، یادم بیاورید تا داستانی را که
مولوی برای رماندن کسی از دین، با همین شیوه یا حسین و یا زهرا نقل میکند،
برای شما بگویم. این یک شیوه برای رماندن از دین است. معلوم میشود از زمان
مولوی و اینها هم از این چیزها بوده است! حالا بعضیها عمداً میکنند؛ آنوقت
غیر عمدی آن بوده است. حالا شما که جوان مؤمن صالح نورانی هستید، تکلیف
شما در مقابل آنها چیست؟ این است که نگذارید از دین برمند. بالاخره یکی از
این طریق، افراد را از دین میرماند؛ شما که نقطه مقابل آن فکر میکنید،
نباید بگذارید. از خدا توفیق بخواهید، خدا هم به شما توفیق میدهد.
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته