شما جلسه مهمی با آقای احمدینژاد داشتید. سال آخر ریاستجمهوری ایشان بود. گویا در مورد آقای مشایی صحبتهایی با ایشان داشتید. ممکن است در این مورد صحبت کنید؟
بله، راجع به آقای مشایی هم با ایشان صحبت کردم، نمیدانم مصلحت است که بگویم یا نه!
آقای دکتر! زمان گذشته است. فکر نمیکنیم ایرادی داشته باشد.
واقعیتش این است که من یک جلسهای با آقای رحیمی داشتم. آقای رحیمی را از جامعه مهندسین و از قبل میشناختم. در آنجا صحبت کرده و دید خود را نسبت به دولت گفتم. گفتم چرا دولتی که به نام امام زمان(عج) آمده و به نام عدالتگرایی و اصولگرایی آمده این تصویر از آن ایجاد شده که بعضیها میگویند فراماسونرها اداره میکنند یا بعضی میگویند بهاییها اداره میکنند؟ من نظراتم را میدادم که اشتباه کار کجاست و آقای رحیمی یادداشت میکردند. صحبت که میکردیم یادداشت میکرد و یک دفعه به من گفت واقعیتش این است که من از صبح زود که میآیم اینجا هوا تاریک است بعد میروم فرصت نفس کشیدن ندارم، بس که کار دارم. نهایتا اگر بتوانم چند دقیقه با این تردمیلی که در اتاقم است کمی راه بروم، وگرنه تمام بدنم از کار میافتد. از بس که کار شدید دارم و راست هم میگفت. ما اصلا از بیرون نمیدانیم چه خبر است. اینها را شما بیا و با خود آقای احمدینژاد صحبت کن. زنگ زد به آقای احمدینژاد که فلانی اینجاست. آقای احمدینژاد هم فورا استقبال کرد. گفت الان صحبت بکنیم. من گفتم من الان نمیدانم که ذهنیت آقای احمدینژاد چیست. قرار شد هماهنگ کنیم که بعدا برویم. پیش از آن هم من یک مقاله نوشته بودم که تیتر یک رسالت شد درباره آقای مشایی. تحلیل من این بود که بعضیها معتقدند آقای مشایی از لحاظ مالی فاسد است، بعضیها معتقدند از لحاظ اعتقادی فاسد است و بالاخره، هر کسی چیزی میگوید. خب اینکه درست نیست. اگر از لحاظ مالی فاسد است، قوه قضائیه اقدام کند و او را بگیرد. اگر وابسته به خارج است، سیستمهای اطلاعاتی او را بگیرند. چرا اگر کسی فاسد است، ما او را رها میکنیم که در مقامی به این بالایی بماند. اگر هم فاسد نیست چرا با آبروی افراد بازی میکنیم؟ اینکه معنی بدی دارد که یک نفرهم فاسد باشد و هم مسئول. راجع به اینکه بعضی میگویند بیایمان و بیاعتقاد است ما براساس چه به همین راحتی در مورد افراد میگوییم بیایمان است. اگر واقعا بیایمان است یک زمانی است که شما اعتقاد نداری با یک توبه درست میشود. ولی بعضی از این اعتقادات غلط و اشتباهاتی که طرف در فکرش دارد ممکن است اصلا با توبه هم درست نشود. چه کسی میتواند تشخیص بدهد؟ من از اینجا که نشستهام چگونه میتوانم ایمان طرف را تشخیص بدهم؟ مگر دستگاه ایمانسنج داریم؟ این باید با چه چیز مشخص شود؟ فلان فرد خوشش نمیآید میگوید او بیایمان است. چرا ما همینطور با انگ صحبت میکنیم؟ من این را نه از موضع حمایت از آقای مشایی که ممکن است به او انتقاد هم داشته باشم، بلکه از موضع انصاف گفتم. یعنی اعتقادم واقعا این است که به همین راحتی نمیشود راجع به ایمان مردم نظر داد. همه چیز را تا این حد نباید سیاسی کنیم. این را نوشتم. ظاهرا آقای احمدینژاد دیده و موضع را منصفانه ارزیابی کرده بود. قرار شد ما با آقای احمدینژاد دیداری کنیم. در آن دیدار گفتم آقای احمدینژاد من در مورد آقای مشایی موضعم را نوشتم. بعضی از صحبتهایی که ایشان میکند به نظر من معنی ندارد که آدم روی آن جنجال کند چون حاشیهپردازی راجع به دولت است. اما راجع به ایمان افراد که من حق نظر ندارم و نظر نمیدهم. ولی سوال من از شماست. میدانم شما مشایی را قبول دارید. آقای مشایی یا رفیقت، یا قلبت، یا مغزت است. اگر قلب است خداوند این قلب را پشت جناغ سینهای محکم گذاشته. یک حفاظتی باید از او صورت بگیرد. این چه قلبی است که شما گذاشتی بیرون که هر کسی به او سنگ بزند. این چه مغزی است که پشت استخوان جمجمه نیست، بیرون گذاشتی که هر کسی به او سنگ بزند. اگر رفیق توست که آدم با رفیقش این کار را نمیکند. مگر اینکه یک برنامهای داشته باشی که او خراب بشود و تو بمانی که بعید میدانم یک مسلمان بخواهد اینکار را بکند که یک نفر دیگر خراب بشود. واقعا بنشین فکر کن، ببین چه چیزی هست. اینکه درست نیست. دولتی که اصولگرا آمده و با بحث عدالت آمده اینقدر دید منفی به او بشود و آنرا فاسدترین، آلودهترین و بیایمانترین بدانند. اینکه بد است. من گفتم که راجع به این قضیه میشود فکر کرد. خیلی حرفها را لزومی ندارد که آدم فریاد بزند. چرا بعضی دیدگاهها را خام مطرح میکنید؟ ایشان در مجموع استقبال کرد. البته نظرش این بود که خیلی از چیزهایی که انتساب دادند دروغ و ساختگی است. گفتم من اصلا به این کاری ندارم چون در بحث مدیریت بحث درست بودن نیست، بحث برداشت درست است. اینکه شما کم بهانه نمیدهید که این برداشتها صورت بگیرد. او هم نگاهش این بود که بله، این مسائل باید حل شود. من حتی پیشنهاد دادم که آقای مشایی یک مدت سکوت خبری داشته باشد و شش ماهی صحبت نکند. بگذارید جامعه به یک تحلیلی برسد و افکار عمومی و علما و مراجع را این قدر تحریک نکنید و برای خودتان حاشیه درست نکنید. به نظر میرسد یک مدت هم سکوت این شکلی داشت. من واقعیتش قضاوت نمیکنم ولی احساس کردم آقای احمدینژاد به این صحبت توجه کرد. هرچند صحبتها ادامه پیدا نکرد. من معتقدم ما نباید خودمان را سرکار بگذاریم و حاشیه برای خودمان و نظام ایجاد کنیم. مشکلات مردم مشخص است. بشماریم فرضا مردم ۱۰تا مشکل بزرگ دارند. یکی یکی رفع کنیم و کنار بگذاریم و مردم را راحت کنیم.