به گزارش
پایگاه 598 به نقل از جهان نیوز - محسن غلامیان،
در هفته جاری "حجت الله ایوبی" رئیس سازمان سینمایی در نشست رسانهای خود
با خبرنگاران به بیان برنامه ها مشکلات حوزه سینما پرداخت. وی بدون اشاره
به محتوای تاسف بار برخی آثار سینمایی به دفاع از فیلم حامی فتنه پرداخت و
آن را فیلمی اجتماعی دانست.
در همین راستا اندکی تامل در صحبتهای
رئیس سینمای کشور که بازتاب گسترده ای در رسانه های مختلف داشت چند نکته را
به ذهن متبادر می سازد که پرداختن به آن خالی از لطف نیست:
۱)
آقای ایوبی درباره اکران فیلمهای توقیف شده با اشاره به مشکل نداشتن اکران
فیلمهای "خانه پدری" و "عصبانی نیستم" تأکید کرده اند که سازمان سینمایی
بنا ندارد فیلمهایی که به مسائل سیاسی دامن میزنند را اکران کند.
حال
سئوال این است: چگونه فیلمی که سراسر متلک پرانی به نظام است و کشور را
سراسر مشکل می داند و همه مشکلات را به فتنه 88 پیوند میزند، از دید ایشان
مشکلی برای نمایش ندارد؟! راستی چرا آقای ایوبی از بردن واژه "فتنه" پرهیز
می کنند و می گویند "فیلمهایی که به مسائل سیاسی دامن می زنند"! انگار نه
انگار که فتنه ۸۸ تنها یک مسئله سیاسی و جناحی نبود بلکه مسئلهای بود که
با اقدامات ضد ملی و ضد دینی همراه شد.
برای تنویر افکار عمومی و
صرفا جهت اطلاع آقای ایوبی، شاید بد نباشد یکبار دیگر آنچه در فیلم "عصبانی
نیستم" رخ می دهد را با هم مرور کنیم:
موضوع فیلم: "فیلم درباره
جوانی ۲۶ ساله است به نام نوید که شاگرد اول دانشگاهش بوده و می خواهد با
دوست دخترش ستاره ازدواج کند، اما از محل کارش (کارگاه خیاطی) اخراج شده و
به رغم تمام تلاش ها نمیتواند پول جور کند تا پدر ستاره را راضی کند".
نوید
در جریان فتنه ۸۸ به دلیل مبارزه (شما بخوانید اغتشاش) از دانشگاه اخراج
می شود و حالا کارش جنگ با روزگار نامرد است، حس آویزونی به دنیا دارد و
انگار ۲۶۰ سالش است. پول ندارد اما دلش به حال مردم میسوزد و روی جنازه
کنار خیابان پول می اندازد. اما نمی دانم این قهرمان دلسوز چرا می خواهد با
همه دعوا کند و همه را بزند و دستش برسد خرخره طرف را بجود!
فقط
خودش و نگاه سیاسی خودش را قبول دارد و نگرش کسی نگاه مخالف او را داشته
باشد آرزو می کند لال شود. حتی به دکترش می گوید: تحمل شاد بودن دیگران را
ندارد.
همچون هم خانه اش وحید تارانتینو، از هشت سال گذشته به شدت
ضربه خورده و خفه بوده است و کسی نیست جواب این همه خسران را بدهد. از نگاه
او و حنجره دوستش رضا بندری با وجود این هه غم دیگر حسی برای عاشقی نمانده
و شعرهای عاشقانه نجس هستند و غربت سراسر وجودشان را فرا گرفته است. غربتی
غلیظ و پررنگ.
او بیزار از افرادی همچون احمد ترسو است که بعد از مرگ برادرش در حوادث سال ۸۸ ترس وجودش را فرا گرفته است.
او
عاشق ستاره ای است که دانشگاه به او داده است. دوست دخترش که الان نامزد
اوست و نمی داند چرا برخی پشت اسم ها قائم می شوند و حرفشان را صریح بیان
نمی کنند. با این حال ستاره مبارزه با زورگویان را برنمی تابد و با کار
نوید مخالف است که ماشین استاد دانشگاه را رنگی می کند!
نوید در جایی از فیلم می گوید: اگر عده ای دکتر مصدق و فاطمی را زندانی کردند در واقع خودشان را زندانی کرده اند نه آنها را.
۲) آقای ایوبی می گویند: "آرزوی ایجاد یک مدرسه عالی سینمایی در ایران را داشتم.
طی
ماه های گذشته تجربه مدارس عالی سینمایی را در کشورهای دیگر مطالعه کرده
بودم. اما مساله این است که چنین مدرسه عالیای باید به روز و از تجهیزات
روز سینمای جهان برخوردار باشد. چنین مدرسه سینمایی نیازمند هزینه بالایی
است، به همین دلیل باید زیر نظر دولت تاسیس شود.
مدرسه عالی سینما
می تواند محلی برای اجتماع فکر و اندیشه بزرگان سینما باشد. ممکن است سال
آینده این مدرسه با کارگاه های فیلم، فعالیت خود را آغاز کند و به تدریج به
مدرسه تبدیل شود، مدرسهای که می تواند مورد استفاده کشورهای منطقه قرار
گیرد."
ظاهرا این نکته مورد توجه رئیس سینمای کشور نبوده که مشکل
سینمای ایران "تجهیزات به روز"و "اندیشه بزرگان سینما" نیست و برای بررسی
این مشکلات نیاز به مطالعه سینمای سراسر جهان نیست، بلکه با دیدن فیلمهایی
چون "من عصبانی نیستم"، "برف روی کاج ها"، "مهمونی کامی"، "گس" و صدها
فیلم مشابه دیگر که از حوصله این متن خارج است، قطعا متوجه خواهید شد که
مشکل سینمای ایران چیزی نیست جز "محتوا". به جرات باید گفت که سینمای
ایرانی که فرهنگی غنی ناشی از تمدن بزرگ ایرانی-اسلامی دارد؛ با
اندیشههایی که مغایر با این فرهنگ ایرانی-اسلامی است مشکل دارد.
قطعا
ما در آموزش سینما باید تجهیزات به روز داشته باشیم. قطعا بزرگان سینما
باید تجربیات خود را منتقل کنند و قطعا باید تکنیکهای روز فیلمسازی به
سینمای ایران تزریق شود، اما سهم محتوا، اخلاق، اندیشه های ایرانی اسلامی
چه می شود؟!
چرا هیچ یک از مدیرانی که سکان سینما را به دست می
گیرند از این مهم غافل می شود و یا می دانند و احساس می کنند پرداختن و
حساسیت روی این مدل فکری، ممکن است برخی را بیازارد؟!
اگر سینمای
ایران با بحران مخاطب روبروست، اگر گرایش به ماهواره بیش از پیش است، اگر
بی اعتمادی به سینما افزایش یافته، به جرات می توان گفت بدلیل نبودن اندیشه
ایرانی- اسلامی و الگوگیری از اندیشه هایی است که از جنس هویتی مردم و یا
ساده تر بگوییم از جنس زندگی مردم نیست و فقط برای ارضای فیلمساز است تا به
قولی پرونده خود را پر رنگ تر کرده باشد! اینها مشکلات سینماست که باید نه
تنها در مدرسه عالی حل شود بلکه در دانشگاهها به آن پرداخته شود.
۳)
آقای ایوبی در بخش دیگری از سخنان خود میگویند: "متاسفانه برخی از افراد
نگرانی هایی را برای سینمای ایران ایجاد کرده اند و دائما دارند به کار خود
ادامه می دهند. اینها همان کسانی هستند که این فضای بدگمانی را در سینمای
ایران ایجاد کرده و آسیب جدی را به سینمای ایران زدند. برخی شغلشان نگرانی
است و کاری نمی توان برای آنها کرد. متاسفانه برخی از رسانه ها نیز اخبار
غلطی را منتشر می کنند. اینکه شاهد انتشار برخی از اخبار این گروه در برخی
رسانه ها هستیم و برخی رسانه ها دروغ می گویند و برخی اخبار کذب را منتشر
می کنند."
بد نیست در باب سخنان آقای ایوبی بگوییم، بیشک سینمای
هر کشوری در پیشبرد و اعتلای فرهنگ آن کشور بی تاثیر نیست و حتی می تواند
ابزاری برای پیشبرد سیاستهای آن کشور در داخل و در عرصه بین الملل باشد.
شاید همین قدرت پیام رسانی قوی این ابزار باشد که اهمیت خاصی به آن می بخشد
و همه اجزای یک حکومت را در کنارمردم به آن حساس می کند و رصد آن از سوی
اقشار مختلف از جمله رسانه ها امری ضروری به شمار می آید.پس یادآور می شود
که شما سکان بخش مهمی از کشور را در دست گرفته اید، آن را دست کم نگیرید و
از آن به راحتی عبور نکنید.ناخودآگاه مسیر فرهنگی کشور در دستان شماست. پس
پیشنهاد میدهیم شما هم نگران باشید و شما هم حساس. هر چند معتقدیم انتشار
هرگونه خبر کذب امری غلط است.