کد خبر: ۲۳۱۴۵۸
زمان انتشار: ۰۸:۲۹     ۳۱ خرداد ۱۳۹۳
سرمقاله روزنامه های کیهان،حمایت،خراسان و...را میتوانید در این قسمت بخوانید.
حسین بابازاده مقدم در آخرین شماره از روزنامه وطن امروز بخش سرمقاله را با عنوان «آن خاطرات فردوست این انگلیسی‌های مهربان!» نوشته است که در ادامه می توانید آن را مطالعه نمایید:

 حسین فردوست، یکی از ویژه‌ترین چهره‌های امنیتی رژیم پهلوی به شمار می‌آید. او از جمله افرادی است که برای فراگیری آموزش‌های اطلاعاتی و امنیتی در سمت یکی از نزدیک‌ترین شخصیت‌های سیاسی ایرانی به شاه به انگلیس سفر کرد و مطابق آنچه در خاطراتش نوشته است، توسط یکی از بازنشسته‌های‌ MI6 مورد آموزش‌های ویژه‌ای قرار گرفت.

فردوست در بخشی از خاطراتش می‌نویسد هیچگاه مربی انگلیسی‌‌اش به او اجازه نمی‌داد مخارجی که متحمل می‌شدند در معاشرت‌ها و اقامت مثلا خوردن ساندویچ و قهوه و نظایر اینها را او بپردازد اما وقتی به ایران سفر کرد شاه به او می‌گوید این مدتی که در انگلیس بوده‌ای فاکتوری فرستاده‌اند که دستور بدهید از محل بودجه سری ساواک پرداخت کنند. فردوست در خاطراتش نوشته است فاکتور را که مرور می‌کند می‌بیند آن قهوه‌هایی را که در فضای به زعم او دوستانه و با همسر آن فرد مربی از ‌MI6 خورده‌اند را هم به حساب افزوده و برای تامینش به ایران فرستاده‌اند.حالا چه اتفاقی افتاده که انگلیسی‌ها سعی دارند مجانی خدمات بدهند و سرویس‌هایشان را به‌روی ایرانی‌ها باز کنند.

 انگلیسی‌ها به خوبی می‌دانند باید طوری افراد را آموزش دهند که تا آخر عمر یادشان نرود فرهنگ انگلیسی، سیاست انگلیسی، اجتماع و اقتصاد انگلیسی یعنی چه و چه شاخصه‌هایی را باید پیاده کنند تا همواره بر لب‌های انگلیسی‌ها لبخند را بنشانند و همواره این اشخاص در ایران به ایفای نقش پرداخته و کماکان مدافعان آن رویه‌ها به شمار می‌آیند. این خیلی عجیب نیست که کسانی در روزهای اخیر سعی کرده‌اند با وارد‌کردن دولت به فاز فشارهای سیاسی و رسانه‌ای بسترهای لازم برای بازگشایی سفارت انگلیس در ایران را فراهم بیاورند، چرا که برخی از این قلم‌ها و برخی از این قبیل اندیشه‌ها در انگلیس آموزش دیده‌اند و چه باک که منتقدان خود را به متوهمان توطئه محکوم کنند، کسانی پیش‌تر در تاریخ نوشته‌اند و دیگرانی نیز می‌دانند کسانی که مدافع حضور انگلیس در ایران هستند از کدام جنسند و برای کدامین هدف فعالیت می‌کنند.

 بالاخره برخی اشخاصی که در انگلیس تحصیل کرده‌اند و نه لزوما همه آنان و کسانی که تصور می‌کنند انگلیس بهشت تحصیل فرزندانشان است و این خیرخواهی‌های انگلیسی در اینکه مثلا رئیس فلان دانشگاه مهم انسانی در ایران را برای مدت چندین ماه مجانی به سفر برای بازدید از کشورشان دعوت می‌کنند، باید منطقا منافع انگلیس را لااقل در حد صدبرابر هزینه‌ها تامین کند، این را تاریخ روایت می‌کند که انگلیسی‌ها در هیچ پرونده‌ای بدوا وارد نشده‌اند مگر اینکه در قبال برنامه‌ریزی و سرمایه‌گذاری‌های انجام‌شده لااقل صدبرابر برداشت داشته‌اند. انگلیسی‌ها خوب می‌دانند هدایت نخبگان چقدر قیمت دارد و البته به‌خوبی می‌دانند چگونه باید تا پایان مسیر با سمپات‌های تبلیغاتی، اندیشه‌ای، سیاسی و اطلاعاتی‌شان همراه باشند و به‌خوبی می‌دانند همت چندانی برای شکستن برنامه‌هایشان در کشورهای رقیب وجود ندارد و بیشتر با برخوردهای منفعلانه روبه‌رو خواهند شد تا بدل‌های تکنیکی و بسیار نیرومند که قادر به خنثی‌سازی باشد. البته انگلیسی‌ها نه بدتر از سایر قدرت‌های جهانی‌اند و نه از منظر سیاست خارجی و عرصه دیپلماسی بسیار متفاوت، بلکه موظفند درباره خیانت‌هایی که در حق و حقوق ملت ایران مرتکب شده‌اند، پاسخگو بوده و نسبت به جبران خسارت‌های وارده به ایران اقدام کنند، آنجاست که ایده بازگشایی سفارت می‌تواند مطرح شود اما مشخصا انگلیسی‌ها وظیفه دارند به جبران و عذرخواهی خسارت‌های وارده به کشور در جریان حوادث سال 1388 پرداخته و حضور ضدامنیتی خود را توضیح دهند.

این کمترین میزان مسؤولیت کشوری است که در طول تاریخ همواره به دسیسه‌چینی، تربیت جاسوس، کارشکنی و تبانی برای غارت منابع ملی ایران فعال بوده است. حالا اگر دوستان انگلیسی‌ها در ایران صدهاهزار صفحه دیگر نیز قلم‌فرسایی کرده و زمین و زمان را برای بازگشایی سفارت به هم بدوزند، باز در کلیت ماجرا تغییری نمی‌کند چرا که افکار عمومی همچنان نسبت به این کشور حساس است و نمی‌توان حافظه تاریخی ملتی را به این سادگی‌ها پاکسازی کرد.

در ادامه مطلبی را با عنوان«آمریکا، کمی تا پایان ماجرا»به قلم سعدالله زارعی چاپ شده در ستون یادداشت روز،روزنامه کیهان میخوانید که به شرح زیر است:

«تغییر دولت در عراق» به یک مخمصه بزرگ برای غرب و متحدان منطقه‌ای آن تبدیل شده است. چرا که از یک سو تغییر دیپلماتیک این دولت امکان‌پذیر نیست و نتایج انتخابات اردیبهشت‌ماه پارلمان از آن خبر می‌دهد و از سوی دیگر تغییر خشن آن نیز امکان‌پذیر نیست و توقف روند حرکت ارتش بعثی تکفیری- موسوم به داعش- از آن حکایت می‌کند. هم‌اینک آمریکا نه مایل به کمک به بغداد برای برون‌رفت از این شرایط است و نه قادر است حمایت موثر پنهانی از تروریست‌ها در عراق را علنی انجام دهد. باراک اوباما در این میان امیدوار بود ایران در حمایت از هم‌پیمان خود در بغداد نیروی نظامی به سمت استان‌های سنی‌نشین صلاح‌الدین، نینوا و الانبار اعزام کند تا اقدامات علنی ترکیه، اردن و عربستان در حمایت علنی و موثر از تروریزم عملی گردد اوباما معتقد بود ایران نمی‌تواند در برابر تهدید عتبات عالیات شیعه واکنش فوری نظامی نداشته باشد از این رو مقامات وزارت خارجه آمریکا پس از آن که نشانه‌ای از اقدام نظامی ایران نیافتند، موافقت رسمی خود را با این نحوه مداخله اعلام کردند. جان کری وزیر امور خارجه هفته پیش پا را از این هم فراتر گذاشت و گفت ما حتی به ایران برای ورود نظامی به عراق کمک هم می‌کنیم! وی گفت: «اگر ایران آماده ایفای نقش سازنده در عراق باشد، واشنگتن برای گفت‌وگو با تهران آماده است در این میان همکاری نظامی نیز غیرممکن نیست.»

بحران جاری برای آن ایجاد شد تا دولت جدید عراق که به زودی تشکیل می شود، متحد جبهه مقاومت نباشد. پیش از این هم آمریکایی‌ها با صراحت از لزوم تغییر در بغداد سخن گفته بودند. چهار سال پیش در روز انتخابات دوم پارلمانی عراق، باراک اوباما با یک جمع‌بندی غلط اعلام کرد که این انتخابات فرایند سیاسی و دولت را تغییر می‌دهد که البته اینطور نشد و دولت عراق متحد جبهه مقاومت باقی ماند و حتی خود نوری‌ مالکی باردیگر به نخست‌وزیری رسید این در حالی بود که در آن مقطع حدود 300 هزار نیروی نظامی و اطلاعاتی آمریکا در عراق حضور داشتند و به طور مستقیم می‌توانستند مخالفان داخلی دولت عراق را برای جداسازی عراق از جبهه مقاومت مدیریت نمایند. الان هم آمریکایی‌ها بیش از داعش، انگشت اتهام را به سمت دولت فعلی عراق نشانه رفته و مدعی‌اند که عامل اصلی بحران امنیتی کنونی شخص «نوری‌ مالکی» و سیاست‌های هشت سال اخیر او می‌باشد! باراک اوباما می‌گوید بحران کنونی راه‌حل نظامی ندارد و بدون کناره‌گیری مالکی از قدرت به سرانجام نمی‌رسد. روزنامه U.S.A.today سه‌ روز پیش نوشت: «اوباما در سخنرانی خود بغداد را به اتخاذ سیاست‌های تبعیض‌آمیز متهم و کمک به این کشور را به تغییر وضعیت فعلی مشروط کرد.» وزیر خارجه سابق آمریکا، هیلاری کلینتون نیز در گفت‌وگو با شبکه فاکس‌نیوز، مالکی را مسبب بی‌ثباتی عراق نامید و ارائه کمک‌های نظامی آمریکا به عراق را تنها به شرط برکناری نخست‌وزیر از قدرت ممکن دانست.

آمریکایی‌ها در حالی که مهمترین اتهام نوری‌المالکی را هم‌پیمانی با جبهه مقاومت می‌دانند، از ایران می‌خواهند که نیروهای نظامی خود را برای مهار تروریزم به عراق بفرستد! آمریکا برای آنکه ملاحظات ایران را در ورود نظامی به پرونده امنیتی عراق کم کند اعلام کرد که حاضر است در این مواجهه، کمک‌های نظامی را در اختیار ایران قرار دهد. واشنگتن از این سیاست چند هدف را پیگیری می‌کند:

1- ورود ایران به پرونده امنیتی عراق، تهران را درگیر مخمصه‌ای می‌کند که ضمن تحمل هزینه‌های فراوان، انتهای آن مشخص نیست و البته طولانی مدت شدن آن خالی از تصور نیست از منظر آمریکا، چنین مداخله‌ای توان نظامی ایران را مستهلک می‌کند و اتهام قدیمی و بی‌دلیل دخالت ایران در امور همسایگان را مدلل می‌گرداند.

2- مداخله نظامی ایران در عراق به دولت‌های ترکیه، اردن، عربستان، امارات و قطر امکان می‌دهد تا سیاست‌های غیررسمی حمایت از تروریزم در عراق که تأثیر عمده‌ای در معادله امنیتی عراق ندارند را به سیاست‌های رسمی و جدی‌تر تبدیل کرده و حضور نیروهای نظامی و شبه نظامی خود که هم اینک هم بنا بر اسناد افشا شده در کنار تروریست‌های بعثی تکفیری- موسوم به داعش- را توسعه داده و توجیه کنند

 3- مداخله نظامی ایران در عراق، انفعال نسبی آمریکا در امور عراق را که ناشی از شکست سابق و ناتوانی فعلی در تأثیرگذاری بر روند سیاسی عراق است، توجیه می‌نماید یعنی دولت اوباما می‌تواند ادعا کند که انفعال سیاست واشنگتن در عراق ناشی از این است که میان اهداف آمریکا و اهداف ایران از یک سو و اهداف تروریست‌ها در عراق از سوی دیگر ناهمخوانی جدی وجود دارد و در نهایت آمریکا از شکست هر کدام از این دو منتفع می‌شود، بنابراین نیازی به مداخله و اتخاذ سیاست فعال ندارد. دقیقاً در این راستا سه روز پیش روزنامه آمریکایی «وال‌استریت ژورنال» به نقل از یک مقام بلند پایه آمریکا نوشت: «آمریکا گزینه حمله هوایی علیه مواضع گروه تروریستی داعش را کنار گذاشته است.»

اما ایران در مواجهه با بحران‌های امنیتی منطقه از جمله آن دسته از بحران‌های امنیتی که علیه هم‌پیمانانش تدارک دیده شده و از آبشخور مشترک بین‌المللی - منطقه‌ای بهره‌مند می‌باشد، سیاست خاص خود را دارد و به تجربه هم ثابت شده است که این سیاست موفق بوده است.

ایران ضمن رصد جدی و لحظه‌ای تحولات منطقه، نیازی به مداخله نظامی در عراق نمی‌بیند. ایران حتی در سوریه 2011 تا 2014 هم نیازی به مداخله نظامی ندید و حال آنکه یک توطئه فراگیر و همه‌جانبه بین‌المللی و منطقه‌ای با محوریت آمریکا علیه سوریه شکل گرفته بود. ایران البته برای برون رفت متحد خود در دمشق اقدامات موثری انجام داد ولی این اقدامات هیچگاه شامل اعزام نیروی نظامی نشد. مهمترین اقدام ایران این بود که به توانایی دولت و ملت سوریه در خنثی کردن تهدیدات چند لایه و فراگیر که اسد از آن به درستی به «جنگ‌جهانی» تعبیر کرد، کمک کرد.

از منظر ایران دولت و مردم عراق به مراتب از دولت و ملت سوریه قوی‌ترند در حالیکه بحران امنیتی عراق به مراتب ضعیف‌تر از بحران امنیتی سوریه است. آن روزی که آمریکا، اروپا، رژیم صهیونیستی، ترکیه، اردن، عربستان، قطر به صحنه آمدند تا دولت دمشق را سرنگون کنند و در این راه سه جریان تروریستی - شامل داعش، جبهه‌النصره و ارتش آزاد - به وجود آوردند، خیلی‌ها گمان می‌کردند طی چند هفته دولت دمشق سقوط می‌کند اما امروز کمتر کسی در اینکه دولت عراق بر جبهه تروریزم غلبه خواهد کرد، تردید دارد.

ایران البته هیچگاه متحدان خود را در بحران تنها نمی‌گذارد و با تمام وجود از آنان دفاع می‌کند سیاست ایران در مسایل منطقه‌ای کاملا اخلاقی و جوانمردانه است و همه جاذبه سیاست‌های منطقه‌ای ایران، به اخلاقی بودن آن باز می‌گردد. سیاست ایران در مواجهه با بحران امنیتی عراق بر ورود نظامی استوار نیست اما این به معنای انفعال نیست.

ایران، حل بحران کنونی را در توان داخلی دولت و ملت عراق می‌داند و همه تلاش خود را در تقویت همگرایی داخلی بخش‌های مختلف پازل قدرت در عراق معطوف کرده و نشانه‌های موفقیت این سیاست را می‌توان در نزدیکی مواضع بخش‌های مختلف حاکمیتی و مردمی در عراق مشاهده کرد. آگاهان سیاسی به خاطر دارند که حدود 7 ماه پیش نزدیک به بیست میلیون شیعه عراقی در روز اربعین حسینی در  کربلا حضور پیدا کردند و قدرت و عرق ملی و مذهبی خود را به رخ جهانیان کشیدند. چگونه ممکن است چنین مردمی حریف چند هزار تروریست مزدور نشوند؟ از سوی دیگر بر خلاف سوریه که نیروهای آن تجربه درگیری‌های داخلی و مواجهه فراگیر با پدیده تروریزم را نداشتند و تنها به ارتش کلاسیک خود متکی بود، عراق دست‌کم 30 سال تجربه چنین درگیری‌هایی را دارد و سازمان‌های شبه نظامی نظیر سپاه بدر، جیش‌المهدی، عصائب حق و... را در اختیار دارد و می‌تواند در مدت کوتاهی مناطق اشغال شده در سه استان سنی‌نشین را آزاد نماید.

آمریکا در عراق به مخمصه عجیبی گرفتار آمده است. تغییر دولت در عراق از طریق تروریزم وحشی آخرین شانس و ابتکار آمریکا به حساب می‌آید. اگر دولت کنونی عراق از این بحران، سربلند بیرون آید، مسلما دولت عراق به اصلاح «نظم کنونی» و مسامحه‌های خسارت‌باری که در اعمال حق حاکمیتی اکثریت انجام شده، مبادرت می‌ورزد. ارتش عراق قطعا اصلاح جدی خواهد شد و از وضع متفرق کنونی به وضع منسجم تبدیل می‌شود. کما اینکه این اصلاحات جدی، دستگاه امنیتی عراق را نیز دربر خواهد گرفت. این ضمن آنکه موضع دولت در مواجهه با اختلافات داخلی را تقویت کرده و به آن امکان فیصله‌دهندگی می‌دهد، آمریکا و رژیم‌های ترکیه و عربستان را به شدت نگران می‌کند.
روند شرایط عراق بیانگر آن است که عراق بدون کمک آمریکا به بغداد و حتی با وجود کمک آمریکا به تروریزم، از بحران کنونی خارج می‌شود.

در این صورت همکاری بغداد- تهران تقویت می‌شود بدون آنکه با دخالت نظامی ایران توام شده باشد. انفعال آمریکا در بحران عراق، ترکیه و عربستان و رژیم صهیونیستی را به شدت عصبانی می‌کند چرا که چنین انفعالی، آخرین امیدهای این دولت‌ها به غلبه منطقه‌ای بر جبهه مقاومت را به یاس مبدل می‌کند. ترکیه بعد از شکست در سوریه و پس از ناکامی در تغییر دولت بغداد با بحران بزرگی مواجه می‌شود چرا که عراق و سوریه تنها کشورهایی هستند که جغرافیای ترکیه را به منطقه عربی متصل می‌کنند. عربستان نیز با شکست در عراق و به دلیل رو شدن سیاست‌های تروریستی آن، به انزوا می‌رود. پیروزی جبهه اصیل مقاومت دو مدل ترکی و سعودی را منزوی می‌کند و زمانی که این دو رژیم با بن‌بست مواجه ‌شوند، امید رژیم صهیونیستی نیز در اینکه با یک اتحاد منطقه‌ای بتواند نگرانی‌های امنیتی حیاتی خود را کاهش دهد به یاس مبدل می‌گردد.

« پاسخ به دموكراسي از لوله تفنگ » مطلبی است که در ستون سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی منتشر شده است و به شرح زیر آن را می توانید بخوانید:

بحران ناشي از تهاجم داعش به عراق درحالي دومين هفته خود را سپري مي‌كند كه ديگر ترديدي درباره حضور آمريكا در پشت پرده اين تهاجم وجود ندارد.

گروه تروريستي داعش، برآيند همكاري دستگاه‌هاي اطلاعاتي غربي و رژيم‌هاي مرتجع عرب است كه مدتها از آن به عنوان اهرم و ابزاري براي به زانو در آوردن نظام سياسي سوريه استفاده شد لكن پس از مقاومت دليرانه ملت و ارتش سوريه در برابر مداخلات خارجي و شكست طرح‌هاي نظامي،‌ نيروهاي داعش براي در امان ماندن از ضربات پي در پي به داخل عراق عقب نشيني كرده و در استان الانبار متمركز شد. تروريست‌هاي داعش، طي سه ماه گذشته در الانبار به سازماندهي مجدد پرداخته و آماده بازگشت به سوريه بودند ولي نتايج انتخابات عراق و پيروزي نوري مالكي كه دولت آمريكا و رژيم‌هاي مرتجع عرب سرمايه‌گذاري زيادي براي شكست وي به عمل آورده بودند، تروريست‌هاي بعثي و داعشي را به ماندن در عراق و انجام عملياتي گسترده براساس نقشه‌هاي داده شده ترغيب كرد.

ائتلاف داعشي‌ها و بعثي‌ها طي يكماه و نيم گذشته با ساز و برگ‌هاي نظامي كه در اختيار آنها قرار گرفت و ميليون‌ها دلاري كه به آنها تزريق شد، از غفلت دولت مركزي عراق كه درحال برگزاري انتخابات سراسري مجلس و تلاش براي تشكيل دولت جديد بود، حداكثر استفاده را به عمل آورد و در تماس با برخي فرماندهان ارتش و سران عشاير آنها را تطميع كرد.

اما در اين ميان از لابلاي تحولات نظامي و سياسي روزهاي اخير عراق، نكات جديدتري بدست آمده كه نشان مي‌دهد عمليات تروريستي داعش، اهداف سياسي پنهاني را دنبال مي‌كرده كه در خارج از عراق و عمدتاً از محافل سياسي آمريكا و رژيم‌هاي متحد عربي واشنگتن منشأ گرفته و عبارتند از:

1 - همانگونه كه سخنگوي حزب الدعوة عراق كه رياست آن را نوري مالكي نخست‌وزير برعهده دارد و حزب پيروز انتخابات است اعلام كرد، نوري مالكي تمام تلاش خود را صرف مقابله با هجوم تروريسم به عراق و اهداف شوم سياسي كه در پشت آن نهفته است،‌ خواهد كرد و شرط آمريكا مبني بر استعفا در قبال حمايت آمريكا از عراق در مقابله با داعش را رد كرده است. اين مقام عراقي ضمن پرده برداشتن از شرط شوم و مداخله جويانه آمريكا براي حمايت از دولت عراق در مقابله با تروريسم، آنرا باج خواهي آشكار كاخ سفيد و نشان دهنده عدم رضايت مقامات آمريكايي از نتايج انتخابات مردمي در عراق دانست كه حمله تروريستي داعش مقدمه اين مطالبه شوم براي برهم زدن نتايج انتخابات غيرمطلوب آمريكاست.

مقامات آمريكائي اين روزها با بي‌شرمي، سخن از بركناري نوري مالكي (برنده اصلي انتخابات عراق) بر زبان جاري ساخته و به اعتراف رسانه‌هاي غربي فشارهاي زيادي را براي استعفاي مالكي اعمال مي‌كنند. روزنامه انگليسي "اينديپندنت" به نقل از منابع آگاه آمريكايي اعلام كرد واشنگتن در قبال كمك به عراق براي كنترل هجوم داعش، شرط استعفاي مالكي را مطرح كرده است. "گاردين" ديگر روزنامه انگليسي نوشت: "غرب بايد هرچه سريعتر از تلاش دولت عراق عليه داعش حمايت كند نه اينكه خواستار تغيير دولت كنوني شود."
شبكه خبري آمريكايي "فاكس نيوز" نيز گزارش داد محافل سياسي آمريكا درحال اعمال فشار براي وادار كردن نوري مالكي به استعفا هستند. به گزارش اين شبكه خبري نزديك به وزارت دفاع آمريكا، مقامات آمريكايي به طور علني از نخست‌وزير عراق خواسته‌اند استعفا كند و مدعي هستند نوري مالكي قادر به وارد كردن شهروندان سني به بدنه قدرت دولت عراق نبوده و تمايلي در گذشته به اين كار نداشته و بايد از قدرت كناره بگيرد.

اين باج خواهي‌ها درست از زماني پر رنگ‌تر شد كه همزمان با آغاز حمله تروريست‌هاي داعش به شهرهاي عراق،‌ شبكه‌هاي تلويزيوني "الجزيره" و "العربيه" متعلق به قطر و عربستان به همراه حكام اين دو كشور عربي، تلاش داشتند با طرح ادعاي واهي عدم حضور تمامي گروه‌هاي مذهبي و قومي در بدنه دولت عراق، مالكي را مقصر بحران امنيتي جلوه دهند و با قومي و مذهبي وانمود كردن بحران اخير عراق، تروريست‌هاي داعش را نيز از اتهام جنايات مرتكب شده در شهرهاي عراق مبرا كرده و در عوض، انگشت اتهام را به سمت دولت عراق نشانه رفته و حاكميت اكثريت در عراق را كه از سال 1382 و در انتخابات كاملاً مردمي و مورد تأييد جهانيان از صندوق‌هاي رأي بيرون آمده و در راستاي منافع آمريكا نبوده، تغيير دهند.

اين مطالبه شوم كاخ سفيد در گزارش ديروز روزنامه آمريكايي "وال استريت ژورنال" نيز انعكاس داشته و اينگونه بازتاب يافت كه "آمريكا تمايل خود براي اينكه احزاب سياسي و گروه‌هاي ديگر عراق، دولتي جديد بدون نوري مالكي تشكيل دهند را اعلام كرده است." وال استريت ژورنال مي‌افزايد: "متحدان آمريكا در منطقه از جمله عربستان، قطر، تركيه و امارات هم در اين ديدگاه با آمريكا مشتركند و از كاخ سفيد خواسته‌اند در ازاي فراهم آوردن كمك‌هايي براي باز گرداندن ثبات به عراق، به حضور دولت مالكي پايان دهد!"

هر چند باج خواهي آمريكا از نوري مالكي و تلاش براي برهم زدن نتايج انتخابات قانوني مجلس عراق مي‌تواند بهترين دستاورد دولتمردان آمريكا و همدستان آنها از توطئه بعثي داعشي اخير و حاصل بازيگرداني دست‌هاي پشت پرده ناآرامي‌هاي ماه‌هاي اخير عراق باشد، ولي دولت اوباما نه تنها به اين هدف نخواهد رسيد بلكه از هم اكنون با اين سؤال بزرگ مواجه شده كه مدعيان طرفداري از دموكراسي چرا با نتايج يك انتخابات دموكراتيك، از لوله تفنگ سخن مي‌گويند؟ چرا شخص اوباما حمايت خود از عراق براي مقابله با تهاجم ائتلاف داعش و بعثي‌ها را مشروط به كنار رفتن دولت قانوني مالكي كرده و حتي از ايران نيز مي‌خواهد همين پيام را به عراق بدهد؟

2 - دومين هدف آمريكا از ايجاد بحران در عراق، فرصت طلبي براي كشاندن پاي ايران به موضوع همكاري تهران - واشنگتن و جلب مشاركت ايران بر سر موضوع عراق است. درحالي كه دولتمردان آمريكائي هميشه خود را با نفوذترين كشور در منطقه و داعيه‌دار رهبري جهان مي‌دانند، حاضر نيستند به نقش آفريني قدرت‌هاي رقيب اعتراف كنند.

نكته قابل توجه اينست كه پيشنهاد همكاري ايران و آمريكا چند هدف همزمان را دنبال مي‌كند. نخست آنكه مي‌تواند بر نقش آمريكا در شكل گيري گروه‌هاي تروريستي و افراطي در منطقه و اينكه آمريكا، خود عامل همه ناامني‌هاي بوجود آمده در جهان اسلام است، خط بطلان كشيده و مقامات آمريكايي را به عنوان منجي و منادي صلح و مقابله با تروريسم در كنار ايران قرار دهد. كساني كه خود عامل شكل گيري داعش و ايجاد كننده آشوب و بلوا در منطقه هستند، چگونه مي‌توانند خود را عامل ايجاد صلح و ثبات جا بزنند؟ اين از جمله تناقضاتي است كه دولتمردان آمريكائي هيچ توجيهي براي آن ندارند.

ديگر آنكه قرار گرفتن ايران در كنار آمريكا درحالي كه مردم عراق آمريكا را اشغالگر مي‌دانند و سابقه‌اي جز تجاوزگري براي آمريكا سراغ ندارند،‌ صرفاً با هدف كسب مشروعيت براي آمريكا كاربرد دارد.

و سوم اينكه آمريكا قصد دارد تهران را وارد يك بازي نظامي در عراق كند كه خود تابحال بازنده آن بوده و سعي دارد با كمك جمهوري اسلامي ايران و مقبوليت آن در ميان مردم عراق، اقدام به بازسازي چهره منفور و مخدوش خود نمايد. ضمناً آنچه دولتمردان آمريكائي از آن تحت عنوان "نقش سازنده ايران" ياد مي‌كنند، در واقع مطالباتي است كه آنها از ايران در جهت پيروي سياست‌هاي آمريكا در عراق دارند، انتظاري كه فقط در چارچوب زياده‌خواهي‌هاي سران كاخ سفيد قابل توجيه است و با هيچيك از موازين منطبق نيست.

3 - سومين هدف آمريكا از بحران آفريني در عراق، ايجاد بهانه براي بازگشت مجدد به اين كشور و حضور در صحنه تصميم‌گيريهاي سياسي و اعمال حاكميت بر مردم اين كشور است. به عبارت ديگر آمريكا كه پس از 10 سال اشغال عراق و سلطه بر مقدرات اين كشور مجبور شده بود در پي برگزاري انتخابات مردمي عراق را ترك كند، اكنون بهانه‌اي براي بازگشت و ادامه پي گيري مطامع خود در عراق است. آمريكا، ديروز اعلام كرد فعلاً 300 نظامي براي حفاظت از سفارت خود در بغداد و مشاوره دادن به نيروهاي مسلح عراق به اين كشور اعزام مي‌نمايد. اين، يعني گام اول براي بازگشت. روشن است كه مقامات جمهوري اسلامي ايران با توجه به اطلاعاتي كه از پشت صحنه ماجراي حمله داعش به عراق و پيشنهاد همكاري آمريكا دارند هرگز به وسيله و بهانه‌اي براي بازگشت آمريكا به صحنه معادلات عراق تبديل نخواهند شد.

محمدكاظم انبارلويي ستون سرمقاله روزنامه رسالت را به مطلبی با عنوان«ارزيابي پاسخ رئيس‌جمهور به يك سئوال»اختصاص داد که در ادامه میخوانید:

رئيس جمهور محترم در گفتگو باخبرنگاران داخلي و خارجي در پاسخ به سئوال خبرنگار اطلاعات كه پرسيد؛ "مسئولان اقتصادي كشور بارها اعلام كردند كه تورم كاهش يافته ولي آنچه بيش از هر چيزي مردم را اذيت مي‌كند مسئله گراني‌هاست. با توجه به سياست‌هاي اقتصادي دولت چه زماني مردم مي‌توانند كاهش تورم را لمس كنند؟" پاسخ خوبي در مورد سياست‌هاي اقتصادي دولت داد و گفت:" كاهش تورم را مردم مي‌توانند لمس كنند. اسب سركش تورم كه مي‌دويد را ما عنانش را كشيديم و اين خيلي آرام دارد راه مي‌رود. ما تاكيد داريم كه پايه پولي بالا نرود، تصميمات يك شبه نگيريم، سعي مي‌كنيم در روابط خارجي دشمن‌تراشي نكنيم."

رئيس‌جمهور محترم پس از اين پاسخ بلافاصله مي‌گويند؛ "بسيار بسيار به آينده اميدوارم. اين‌قدر گذشته را ياد نياوريم. برخي سرشان را به پشت گرفته‌اند و راه مي‌روند. ما مي‌ترسيم اينها زمين بخورند. حالا يه وقت كاري شد چيزي بود، بگذريم تمام كنيم. هي مي‌خواهيم كش بدهيم و بادش كنيم. در اين كشور هركس جرمي كرده قوه قضائيه ببرد محاكمه‌ كند. اگر نگرفت يعني پاك است ولش كنيم. اگر كسي دستگير نشده و در خيابان راه مي‌رود يعني گناهي و جرمي نكرده. صبح تا شب متهم  نكنيم."(1)

نگارنده هرچه فكر كردم كه قسمت آخر پاسخ رئيس‌جمهور ناظر به كدام قسمت سئوال خبرنگار روزنامه اطلاعات است، چيزي پيدا نكردم! روزنامه اطلاعات به سرپرستي جناب حجت‌الاسلام والمسلمين دعايي يك روزنامه معتدل است و هيچ‌گاه در مسير افراط و تفريط نرفته و احتمالا هم نخواهد رفت، سئوال خبرنگار اين روزنامه هم ناظر به دغدغه اقتصادي مردم بود و اصلا رنگ و بوي سياسي نداشت.

پس مخاطب رئيس‌جمهور در اين پاسخ كيست؟

چه كساني سرشان را به پشت گرفته‌اند و راه مي‌روند و رئيس‌جمهور را دلواپس كرده‌اند كه مبادا به زمين بخورند؟

رئيس جمهور مي‌گويد؛ "حالا يك وقت كاري شد، چيزي بود، بگذريم و تمام شد. هي مي‌خواهيم كش بدهيم و بادش كنيم." چه كاري بوده، انجام شده و تمام شده، بايد بگذريم و ديگر دنبالش را نگيريم و اين امر چه ربطي به موضوع سئوال كه در مورد كاهش تورم و سياست‌هاي اقتصادي دولت است، دارد!؟ چه كسي است كه قوه قضائيه او را نگرفته، پس پاك است و كسي حق ندارد او را متهم كند؟!

هدف از اين ابهام‌گويي چيست؟ مخاطب رئيس‌جمهور قطعا خبرنگار روزنامه اطلاعات و آقاي دعايي نيست! پس كيست؟

هركس كه كمترين هوش سياسي داشته باشد مي‌تواند حدس بزند سخنان رئيس‌جمهور محترم ناظر به فتنه سال 88 است، هرچند كمترين اشاره در سئوال خبرنگار اطلاعات در آن وجود ندارد. پاسخ ناظر است به كسي كه دستگير نشده و در خيابان راه مي‌رود، پس گناهي و جرمي نكرده، پس كسي حق ندارد او را متهم كند. حال آن فرد كيست؟ شايد يكي از رهبران  فتنه است كه به هر دليل قوه قضائيه او را مورد تعقيب قرار نداده اما از سوي رسانه‌هاي اصولگرا و افكار عمومي مورد تعقيب است.

همچنين پاسخ ناظر است به اينكه فتنه را فراموش كنيم چون "يك وقت كاري شد، چيزي بود، بگذريم،‌تمام كنيم."

اگر حدس نگارنده در رمزگشايي از اين سخنان رئيس‌جمهور درست باشد، چند اشكال را مي‌توان مطرح كرد؛

1- رئيس‌جمهور اگر به عنوان يك سياستمدار مصلحت‌سنجي مي‌كند و اين توصيه‌ها را مي‌فرمايد، شايد بتوان از او پذيرفت. رئيس‌جمهور محترم اگر به عنوان يك روحاني توصيه اخلاقي مي‌كنند و مي‌گويند به گذشته‌ها صلوات بفرستيم، شايد بتوان از او پذيرفت. اما اگر به عنوان "حقوقدان" بخواهند اين توصيه را بفرمايند محل تأمل است! در فتنه 88 حداقل 22 نفر از شهروندان مظلوم‌ تهراني در مظلومانه‌ترين شكل ممكن به شهادت رسيدند. كساني كه اين جنايت را مرتكب شدند چه مباشر باشند چه آمر، مرتكب جرايم عمومي و خصوصي شدند. آيا رئيس‌جمهور از طرف اولياي دم اين شهداي مظلوم مي‌تواند قاتل يا قاتلين آنها را عفو كند و بگويد حالا يك وقتي يك "كاري شده است، بگذريم و تمام شد"!؟

فتنه‌گران امنيت و اقتدار ملي را در يك آشوب 8ماهه به حراج گرگ‌هاي بين‌المللي گذاشتند. آنها تمام قوانين و مقررات حاكم بر رقابت‌هاي انتخاباتي را ناديده گرفتند و در جاده لجاجت بر اسب سركش جاه‌طلبي نشستند و تاختند و تا امروز هم حاضر نشده‌اند از آن پياده شوند. آيا رئيس‌جمهور به عنوان رئيس‌شوراي امنيت ملي اين حق را دارد از آنها بگذرد، آن هم در شرايطي كه سران آنها روي موضع خود ايستاده و يك ذره هم عقب‌نشيني نكردند؟

2- در فتنه 88 اصل نظام و ارزش‌هاي الهي انقلاب و از همه مهم‌تر امام بزرگوار (ره) مورد هجوم، اهانت و تمسخر قرار گرفتند. منافقين، سلطنت‌‌طلب‌‌ها، بهايي‌ها و سرويس‌هاي امنيتي كشورهاي اروپايي 8 ماه امنيت و آرامش مردم را سلب كردند. با تردستي و هنرمندي از گوگوش تا سروش را كنار كروبي و موسوي و برخي كساني كه شرم دارم نام آنها را ببرم قرار دادند و مرتكب بي‌شرمانه‌ترين و وقيحانه‌ترين برخوردها با مردم، راي ملت،‌جمهوريت و اسلاميت نظام شدند. آيا به عنوان يك حقوقدان مي‌توانيم مردمي را كه در 9 دي به خيابان‌ها ريختند و اين مفاسد سياسي و آلودگي‌هاي وابستگي به اجانب را شستند، بگوييم؛ "برخي سرشان را به پشت گرفته‌اند و راه مي‌روند؟" يعني ما حق نداريم به تاريخ پشت سرمان نگاه كنيم و ببينيم چه فجايعي رخ داده است و چه كساني به اين مملكت خيانت كردند و استقلال و شرف مملكت را مي‌خواستند بفروشند؟ يعني حتي پنج سال گذشته را فراموش كنيم!؟ چرا؟

3- اين توصيه‌هاي اخلاقي،‌ سياسي اما غيرحقوقي سربسته و رمزآلود در حوزه سياست، آن هم در پاسخ به يك سئوال اقتصادي را در يك صورت مي‌توان پذيرفت. آن هم در شرايطي كه سران فتنه متنبه شده باشند و موتور فتنه را خاموش كنند. اما كسي كه كمترين هوشمندي را داشته باشد مي‌داند كه آنها و حواريون داخلي و خارجي آنها منتظر فرصت براي باز توليد فتنه جديد هستند. آقاي روحاني مگر همين شعارهاي ضدانقلابي و موهني را كه در ميتينگ سياسي جشن سالگرد انتخاب رئيس‌جمهور در تهران و شهرستان‌ها دادند نشنيده است؟ آنها از موضع دروغ بزرگ تقلب در سال 88 كه به نظام و به ملت بستند ذره‌اي كوتاه نيامده‌اند. آنها خود را طلبكار و ملت را بدهكار مي‌دانند. آيا رئيس‌جمهور محترم به عنوان يك حقوقدان مي‌توانداين بدهي دروغين را از جيب ملت پرداخت كند؟
اگر اين خبط عظيم صورت بگيرد بايد منتظر سيل بنيان‌كن مردم در خيابان‌ها بود كه براي هزارمين بار شعار مرگ بر فتنه‌گر را به گوش فلك برسانند.

پي‌نوشت:

1- فايل صوتي مصاحبه رئيس‌جمهور با خبرنگاران داخلي و خارجي 24/3/93

مطلبی که روزنامه ابتکار در ستون سرمقاله خود با عنوان«عراق نقطه تلاقي دو خط موازي (ايران و آمريکا)»و به قلم محمدعلی وکیلی به چاپ رساند به شرح زیر است:

در مناسبات بين الملل گفته مي شود که دوستي و دشمني دائمي بي معنا است، ولي منافع ملي دائمي است. هرکجا منافع ملي اقتضا کند، دشمنِ ديروز به دوست امروز و دوست امروز به دشمن فردا تبديل مي شود. اگر چه اين اقتضا، به خاطر نگاه ابزاري اش به مفاهيم، با اصول اخلاقي سازگاري ندارد، ولي روابط بين الملل بر اصول عيني و تئوريهاي واقع گرا مبتني است. اصل موازنه و چرخش قدرتها بر اساس دائمي بودن منافع ملي و مقطعي بودن دوستي ها و دشمني هاست. با اين حال ما در آموزه هاي ديني خود ملاک خوبي را براي دوستي و دشمني داريم. اميرالمومنين علي (ع) در نهج البلاغه حکمت 295 مي فرمايد: (اصدقاؤک ثلاثه و اعداوک ثلاثه ) دوستان تو سه کس اند و دشمنان تو نيز سه کس؛ فاصد قاؤک:صديقک و صديق صديقک وعدو عدوک ؛ دوستان تو عبارتند از: دوست خودت و دوست دوستت و دشمن دشمنت.

واعداؤک:عدوک و عدو صديقک و صديق عدوک؛ دشمنان تو عبارتند از: دشمن خودت و دشمن دوستت و دوست دشمنت. بر اساس اين ملاک دوست منحصر به دوستي مستقيم نيست و دشمن در دشمني خودت خلاصه نمي شود، بلکه دشمن دشمنت نيز در دايره ي دوستان به حساب مي آيد. در گزاره ي دشمنِ دشمنت، قيدِ قصدِ کمک به تو ذکر نشده است، يعني اينگونه نيست که دشمني با دشمن تو، مشروط به قصد تقويت شما، دوست به حساب آيد. بلکه تضعيف دشمنت به عنوان ملاک دوستي کفايت مي کند. با اين ملاک معلوم مي شود که کنش و واکنش ها در نظام بين الملل قادرند بر فراز نيت ها، جبهه ي دوست و دشمن را ايجاد و تعريف کنند. به عبارتي لازم نيست که کشوري به نيت تقويت کشور A اقدام به تضعيف کشورB نمايد تا دوست Aبه حساب آيد. با اين فرض پاسخ اين روزهاي محافل داخلي در خصوص روابط ايران و آمريکا در مواضع مشترک روشن مي شود. اين روزها در نتيجه ي حمله ي تروريستهاي آدمکش به عراق، نگاهها به مواضع مشترک ايران و آمريکا جلب شده است. دو کشوري که بيش از سه دهه است در نتيجه ي تفاوت نگاه و تعارض رويکرد در مقابل همديگر قرار دارند و دشمن يکديگر محسوب مي شوند.

اما ظرف ده سال گذشته اين چندمين مورد است که دو کشور منافع مشترکي داشته اند. آمريکا درسال 2003 خود پيشقدم شد و مهمترين دشمن ايران را (که روزي جنگ نيابتي را به نمايندگي از آمريکا و غرب عليه ايران فرماندهي مي کرد) از صحنه روزگار حذف کرد و زمينه را براي انتخاباتي فراهم آورد که در نهايت ايران برنده آن شد. آمريکا (دشمن ايران) در افغانستان فرماندهي سرنگوني رژيم طالبان را، که دشمن ايران به حساب مي آمد، بر عهده گرفت. ايران و آمريکا با مساعي همديگر زمينه تقويت دولتهاي پس از طالبان و صدام را در افغانستان و عراق فراهم آوردند و حالا يک بار ديگر دوخط موازي ايران و آمريکا در نقطه اي به نام عراق به هم برخورد کرده اند و به منافع مشترک رسيده اند. دولت کنوني عراق دستي را به طرف ايران و دست ديگرش را به سوي آمريکا دراز کرده و طلب کمک ميکند. هر دو دولتِ آمريکا و ايران نيز با لحني مشابه نسبت به عواقب سرکشي، طغيان و آدمکشي گروه تروريستي داعش هشدار داده و اعلام آمادگي کرده اند؛ به عبارتي، يک بار ديگر آمريکا حاضر شده دشمني اش را با دشمن ايران (گروههاي تروريستي ) نشان دهد. هر دو کشور برغم اختلافات بنيادي، در مقابل دشمن مشترک صف آرايي کرده اند. حالا پرسش اين است که آيا اين موضع مشترک براي اطلاق رابطه ي دوستي ايران و آمريکا کافي است يا نه؟

برخي با اين استدلال که چون گروههاي تروريستي دست پرورده ي خود آمريکايي ها هستند، پس نبايد اين موضع مشترک را به عنوان ملاک دوستي به حساب آوريم. برخي نيز معتقدند که اين گروهها يک پوشش به حساب مي آيند و کار، کار خود آمريکايي هاست و بنا دارند با اين گروه و با دست ايران بي کفايتي مالکي را در تأمين امنيت ثابت کنند و در يک کلام، آمريکايي ها تغيير دولت عراق را در دستور کار خود قرار داده اند. اما بسياري هم مدعي اند که سياست بين الملل ميدان سيالي است که دوستي و دشمني در آن شناور است. دوستي و دشمني بهانه مي خواهد و همين مقدار منافع مشترک براي اطلاق عنوان دوستي، کفايت مي کند؛ نکته ي مهم اين است که جهان چشم انتظار اقدامي عاجل براي رام کردن اين گروه تروريستي است و توقع دارد اين ماشين آدمکشي متوقف شود. اگر اين اتفاق با مساعي مشترک ايران و آمريکا حاصل آيد، نبايد درنگ کرد. درعرف بين الملل نام اين اقدام مشترک هر چه باشد مهم نيست؛ ولي در عرف انساني، توقف ماشين آدمکشي تروريستها يک اقدام انساني، اخلاقي و تاريخي خواهد بود که خواست و مطلوب همه ي جهان است.

محمدسعيد احديان در ستون یادداشت روز ،روزنامه خراسان در مطلبی با عنوان«بن بست آمريکايي و مواضع متفاوت آقاي ظريف»این چنین نوشت:

سرانجام آقاي ظريف هم به صورت رسمي اعلام کرد که نوشتن توافق جامع را شروع کرده اند اما همزمان با لحني شديد انتقاداتي از طرف مقابل کرد که مي توان گفت محتوا و لحن اظهارات او براي اولين بار در فضاي رسانه اي صورت گرفته است او به صراحت به اختلافات مبنايي ايران و طرف مقابل و تعداد زياد پرانتزها و درخواست هاي زياده خواهانه آن ها پرداخت.

براساس اعلام هاي رسمي و غير رسمي منظور آن ها از اختلافات يعني تعداد سانتريفيوژها و حجم غني سازي، ادامه فعاليت هاي تحقيقاتي، راکتور آب سنگين اراک، طولاني يا کوتاه بودن زمان توافق و رفع کامل تحريم ها. به عبارت ديگر موارد اختلاف (جز بحث بررسي بحث موشکي که ظاهرا آمريکايي ها فعلا از آن عقب نشيني کرده اند) يعني همه خط قرمزهايي که آقاي روحاني و ظريف بارها آن را به عنوان خط قرمزهاي ايران اعلام کرده اند و آقاي عراقچي نيز چندروز پيش دوباره بر تغييرنکردن آن ها تصريح کرد. حال سوال اين است وقتي دو طرف برسر خط قرمزها اختلافات مبنايي دارند پس چرا دارند نوشتن توافقنامه جامع را آغاز مي کنند؟

جواب روشن است آمريکا با اصرار بر مواردي که ارتباطي به صلح آميزبودن فعاليت هاي ايران ندارد، مذاکرات را به بن بست رسانده است مي توان مدعي شد حالا ديگر با گذشت زمان پيش بيني رهبرانقلاب مبني بر بدبين بودن به آمريکايي ها در مقايسه با ديگر نظرات خوش بينانه پيش بيني درست تري بوده است و نتيجه همه ارتباطات تلفني و مذاکرات مستقيم با آمريکايي ها اين بوده است که آن ها با زياده خواهي هاي خود و با اينکه ايران تمام همراهي هاي لازم و تضمين هاي ممکن مبني برصلح آميزبودن فعاليت هايش را داده است، مذاکرات را به بن بست رسانده اند اما ماندن در شرايط بن بست مخصوصا اعلام آن چندان مطابق ميل دو طرف نيست. شکست رسمي مذاکرات راهي که دولت اوباما براي مجاب کردن ايران به عقب نشيني در پيش گرفته است را ناتمام مي گذارد و تيم هسته اي ايران نيز نمي خواهد بن بست مذاکرات تبديل به شکستي رسمي شود چرا که هم به مردم وعده حل مساله را داده است و هم حداقل در شرايط فعلي از شکست رسمي مذاکرات چيزي عايد کشور نمي شود. نتيجه آنکه نوشتن متن توافقنامه در بخش هايي که دو طرف توافق دارند و اتفاقا از نظر حجم و نه اهميت بخش زيادي از توافقنامه خواهد بود مي تواند سيگنال مثبتي به کنشگران داخلي کشورها باشد که آن ها را مجاب به صبوري و تمديد مذاکرات کند. آمريکايي ها که تصور مي کنند تحريم ها، ايران را پاي ميز مذاکره نشانده است اميدوارند با گذشت زمان در حالي که ايران فعاليت هاي هسته اي خود را تعليق کرده است، «تصميم سخت» را بگيرد و با امتيازهاي کوچکي مانند داشتن تعداد معدود سانتريفيوژ (به قول لاريجاني اسباب بازي غني سازي) از خط قرمزهايش عدول کند و آقاي روحاني و ظريف نيز چاره اي جز تمديد مذاکرات پيش روي خود نمي بينند و اميدوارند آمريکايي ها با گذشت زمان دست از زياده خواهي بردارند و در قبال تضمين هاي کافي براي صلح آميز بودن فعاليت هاي ايران (مانند امضاي پروتکل الحاقي و ....) حداقل هاي منافع مردم ايران را بپذيرند اين نگاه در اظهارات روز گذشته آقاي ظريف ديده مي شد وقتي که گفت :«اميدوارم به برکت ماه رمضان همه سرعقل بيايند»

البته قبلا هم تصريح کرده ام که توافق نامه ژنو و مذاکرات حتي اگر شکست بخورد مي تواند در حوزه ديپلماسي عمومي دستاوردهاي گرانسنگي را نصيب ما کند چرا که هم باعث روشنگري براي مردم و اجماع ملي در اين مساله مهم مي شود و هم مي تواند به ديگر کشورها و انديشمندان مستقل دنيا چهره مقصر واقعي را نشان دهد همچنان بايد تاکيد کرد که اين دستاورد مشروط به آن است که دولتمردان ما از فرصت به دست آمده استفاده کنند و اظهارات متفاوت روز گذشته آقاي ظريف که براي اولين بار بخشي از فضاي واقعي زياده طلبي هاي آمريکايي ها در جلسات مذاکره را به صحنه افکارعمومي آورد نشانه اميدوارکننده اي براي رسيدن به اين دستاورد مهم است البته در صورتي که اين تغيير رفتار ناشي از تغيير استراتژي در حوزه ديپلماسي عمومي بوده و تداوم داشته باشد.

در مجموع و به طور خلاصه مي توان گفت براي جلوگيري از شکست رسمي مذاکرات و زمينه سازي تمديد آن طرفين بهترين راه را کنارگذاشتن موقتي موارد اختلاف و تمرکز بر نوشتن موارد تفاهم دانسته اند تا مذاکرات بي هيچ دستاوردي هم نباشد.

آغاز نوشتن متن توافق جامع يعني همان مثل قديمي خودمان که مي گويد از اين ستون تا آن ستون فرج است فقط تجربه نشان داده است که آمريکايي ها براي «آن ستون» برنامه ريزي کرده اند اما آيا تيم هسته اي ايران نيز براي «آن ستون» برنامه اي دارد يا فقط به اميد فرج است؟ بايد منتظر ماند و سياست ها و رفتارهاي بعدي را رصد کرد.

و در آخر ستون سرمقاله روزنامه مردم سالاری را میخوانید که به مطلبی با عنوان«تاملي اخلاقي ‌در طوفان تهران و ماندن‌ يا رفتن مديران»و به قلم روح الله اسلامي اختصاص یافت:

بشر داراي سرشت شر و غريزه مرگ خواهي و دگر آزاري است. در قرآن آمده است که انسان‌ها را در رنج آفريده‌ايم و دنيا سرشار از تلخي و مصيبت است. تا کنون راهکارهاي زيادي براي سرگرم کردن انسان‌ها اختراع شده است. يکي از ايدئولوژي‌هاي کاذب و بسيار اثرگذار براي سرگرم کردن بشر و دوري او از جنگ ورزش به خصوص فوتبال مي‌باشد. فوتبال جام جهاني نبرد صلح آميز دولت ملت‌ها و ابراز وجود آنها با بمباران تبليغات و ابزارهاي رسانه‌اي است که کمي از سرشت شر را ارضا مي‌کند. در حالي جام جهاني شروع شده است که انسان‌هاي کره زمين خيره تحولات خشن، شورش‌ها و جنگ‌هاي منطقه‌اي را شاهد مي‌باشند. قرار بود در عصر اطلاعات با شهرنشين شدن انسان‌ها، دسترسي به فضاي سايبر، جهاني شدن، پيشرفت تکنولوژي، افزايش ارتباط ملت‌ها جنگ و خشونت کاهش پيدا کند اما توانمند شدن انسان‌ها به خصوص افزايش سطح تحصيلات و دسترسي به امکانات سايبري همان روندهاي وحشيانه قرن بيستم را تکرار کرده است.

امسال جام جهاني نمي‌تواند ايدئولوژي و مخدر خود را بر کره زمين جهت لحظه‌اي ايجاد صلح تزريق نمايد. در برزيل با آنکه تصاوير و اعداد بازنمايي توسعه يافته را نشان مي‌دهند اما اعتراضات و اعتصاب‌ها بر امر ديگري دلالت دارد، همانطور که تئوري‌هاي علم سياست گوياي اين مطلب است که اعتراض در شرايط رفاه به وقوع مي‌پيوندد و به گونه‌اي توقعات فزاينده و بي‌حد و حصر را نبايد ناديده گرفت. در آفريقاي مرکزي و نيجريه گروه‌هاي بنيادگرا جنگ‌ها و کشتارهاي قبيله‌اي به راه انداخته‌اند. بوکو حرام مخالف مدرنيته است و به خصوص با مدرسه و دانشگاه و باسوادي دختران مشکل دارد و در دو نوبت دختران محصل را دزديده است.

در افغانستان از جمعيت 28 ميليوني نزديک 7 ميليون با ترس در انتخابات شرکت کردند. طالبان همه را تهديد مي‌کنند و در بي‌سابقه‌ترين اقدام انگشت 11 راي دهنده را قطع و به 150 حوزه راي دهي تيراندازي کردند. در حالي که اروپا رکود بي‌سابقه و بحران اقتصادي را سپري مي‌کند در اروپاي شرقي ميان استقلال خواهي، پيوستن به اتحاديه اروپا و ميزان وفاداري به روسيه شورش‌ها و انقلاب‌هايي در جريان است که در تازه‌ترين آنها جنگ‌هاي مدني و شهري اوکراين را رقم زد. اوضاع عراق از همه بدتر است به نحوي که براثر دعواهاي قدرت، فرقه‌گرايي و دموکراسي‌هاي ناقص و همينطور دخالت خارجي اين کشور دچار اختلاف در سياست‌گذاران گرديد و با حمايت عربستان و کشورهاي عربي شاهد کوچ گروه بدوي داعش به سمت عراق هستيم. اين گروه با کينه نسبت به شيعيان دست به کشتارهاي جمعي زده‌اند.

در اقدامي تازه 1600 جوان شيعي در قبرهاي دسته جمعي ريخته شدند و در سر آنها تير خالي گرديد. استراتژي داعش همانند مغول‌ها ايجاد رعب و وحشت و بهره‌گيري از عمليات رواني جهت فرار مردم و دولت و تخليه شهرها است. همانند سرهايي که مغولان بر سر نيزه مي‌زدند تا قبل از جنگ مردم شهر را فلج رواني نمايند. بدويت و جاهليت در قرن بيست و يکم بازگشته است و سرشت شر انسان در عصر اطلاعات نيز رام نگرديده است. ايران با همه امکانات خود در ميان امواج بنيادگرايي و جاهليت گرفتار شده است و از همه مرزهايش تهديداتي مي‌رسد که بودجه‌ها را با قصديت‌هاي امنيتي همراه مي‌سازد.

داعش گروهي بنيادگرا است که ادعاهاي سرزميني دارد و براساس قرائت نقلي و دگماتيسم از اسلام به همراه حمايت‌هاي مالي رژيم مستبد، فاسد و پير عربستان در حال تلاش براي ايفاي نقش منطقه‌اي و خارج کردن بحران‌ها از داخل کشور خود مي‌باشد. ايران مي‌تواند با رويه‌اي واقع‌گرا مبتني بر فرايند دولت ملي به عراق نزديک شده و همه نوع حمايتي جهت سرکوب و خاموش کردن اين گروه بدوي انجام دهد. از سوي ديگر بايد از کشورهاي منطقه، سازمان‌هاي منطقه‌اي و به خصوص سازمان ملل کمک گرفت تا بنيادگرايي را در منطقه به حاشيه کشاند. اگر ايران بتواند نقش اقتصادي عربستان براي جهان را ايفا کند امکان اجماع بين‌الملل براي تغيير رژيم عربستان فراهم مي‌گردد.

مادر همه فسادها و خشونت‌ها در منطقه استبداد و بنيادگرايي عربستان است که به صورت مخفي همه کارکردهاي بعثي صدام را به همراه دارد. ايران اگر کمي هوشيار باشد به راحتي مي‌تواند رهبري مبارزه با تروريسم و حفظ صلح و امنيت در منطقه را برعهده گيرد و اگر خنثي باشد امواج بدويت و جاهليت در استراتژي‌هاي شفاهي خود هدف خود را قبل از اسرائيل، ايران تعيين ساخته‌اند. شايد امواج جنگ و خشونت و خبرهاي ناگواري که باور کردني نيست کمرنگ‌تر شوند و اين در صورتي است که بشر عقل خويش را به کار گيرد. هنوز جام جهاني نتوانسته است معرکه‌ها را کنار بزند و کمي بشر سرکش را رام نمايد.
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها