به گزارش پایگاه 598 به نقل از فارس، «کراراً از ایران نظر اینجانب را درباره مراسمی که به عنوان جشنهای سوم و پانزدهم شعبان برپا میشده خواستهاند؛ معالأسف رژیم منحط برای مسلمین ایران عیدی نگذاشته است. دست شاه تا مِرفَق به خون ملت ایران فرو رفته و در حال حاضر ملت عزیز در عزای عزیزان خود نشسته. چگونه ممکن است کسی نظر دهد که جشن بگیرند و شادمانی کنند؟ ... اکنون لازم است در این اعیادی که در سلطنت این دودمان ستمگر برای ملت ما عزا شده است بدون هیچ گونه تشریفات که نشانگر عید و شادمانی باشد، در تمام ایران، در مراکز عمومی مثل مساجد بزرگ اجتماعات عظیم بپا کنند و گویندگان شجاع محترم، مصایب وارده بر ملت را به گوش شنوندگان برسانند.»
مرحوم آیتالله طاهری خرمآبادی در جلد دوم کتاب خاطرات خود درباره این پیام امام خمینی(ره) مینویسد: بعد از حوادث و وقایعی که از ۱۹ دی قم به وقوع پیوست، همانند چهلمها و حمله به حوزههای علمیهی قم و مشهد و یورش به مجالس و محافل و منازل مراجع و… که منجر به کشته و زخمی شدن دهها تن گردید، اکنون ایام نیمه شعبان و برگزاری جشنهای نیمه شعبان در راه بود. چون در این ایام جشن و سرور فراتر از حالت معمولی بود، این وضعیت ممکن بود به فراموشی و نادیده گرفتن آن حوادث و رخدادها منجر شود و این مطلب برای جامعه، بسیار ناگوار بود. این موضوع ایجاب میکرد که حضرت امام دستور بدهند که چراغانی در نیمه شعبان انجام نشود.
پس از این فرمان تاریخی امام خمینی(ره) در سیزدهم تیرماه ۱۳۵۷، مردم، خطبا و وعاظ مشهور از جمله شیخ احمد کافی به آن لبیک گفتند. ساواک که این امر را به ضرر حکومت میدید، با تحکم و تهدید از او خواست نیمه شعبان در تهران نماند و به مسافرت برود. ایشان زادگاهش مشهد را انتخاب کرد اما هرگز به دیار یار نرسید و در سانحه رانندگی روز جمعه سیام تیر ماه ۱۳۵۷ و در روز نیمه شعبان، بین راه قوچان و مشهد در سن ۴۲ سالگی به دیدار معبود شتافت. راننده خودروی حجتالاسلام کافی در ظاهر توسط ساواک دستگیر شد، اما از آن تاریخ به بعد کسی او را ندید تا این شایعه بیش از پیش قوت بگیرد که «جعفر» راننده جدید حاجآقا از عوامل ساواک بوده و ماجرای تصادف نیز از پیش برنامهریزی شده است.
محسن طاهری نیز بر این عقیده است و همواره از استاد فقید خود با قید «شهید» یاد میکند. او که یک دهه نزد حجتالاسلام کافی تلمذ کرده و شهرت خود را مدیون این واعظ انقلابی میداند، با قاطعیت تمام میگوید تمام کسانی که در دستگاه انقلاب و مهدویت کار کردهاند میدانند که حاج آقای کافی توسط عوامل ساواک به شهادت رسیده است.
مدیرعامل خانه مداحان از ایام نوجوانی یاد میکند، درست زمانی که از یازده سالگی برای شاگردی نزد حجتالاسلام شیخ احمد کافی رفت و تا زمان شهادت، در معیت این خطیب توانمند بود و برای مداحی به شهرهای مختلف کشور و مهدیههای استانی سفر میکرد. او میگوید هنوز هم این سنت را حفظ کرده است و برای گرم نگهداشتن تنور هیئتهای شهرستانی به کوچکترین شهرها سفر میکند.
طاهری که افتخار سه بار مداحی در محضر حضرت امام(ره) را در کارنامه پیرغلامی خود دارد، در کنار توجه به ظرفیتهای داخلی، از خارج کشور نیز غافل نشده و در ۳۰ کشور جهان از جمله آمریکا و انگلیس به اهلبیت عصمت و طهارت خدمت کرده است.
با این خادم دستگاه نبوی و علوی گفتوگو کردیم و او با وجود حضور در شهرستان و خستگی ناشی از مراسم و جشنهای شعبانیه، به سؤالات ما پاسخ گفت.
* آقای طاهری، ذاکری اهلبیت(ع) در خانواده شما یک سنت زیباست و الحمدلله از پدر و دایی بزرگوارتان به شما سه برادر به ارث رسیده است. اما دوست داریم از زبان خودتان چگونگی ورود به عرصه مداحی را بشنویم.
اوایل دهه چهل بود که کار مداحی ما را در همان محل خودمان (نازیآباد) شروع کردم. آن زمان یک جلسه هفتگی داشتیم و در همان جلسه آرام آرام زیر سایه پدر و داییام کار نوکری اباعبدالله الحسین(ع) را آغاز کردم. انصافاً راهنماییهای پدر برای بنده و اخویها بسیار راهگشا بود و همیشه از این بابت خدا را شاکرم.
* چه شد که با حاجآقای کافی آشنا شدید؟
حدوداً ۱۱ -۱۲ ساله بودم که توسط یکی از خدمتگزاران مهدیه تهران با این مجموعه و شهید کافی آشنا شدم. یک روز با اخوی بزرگتر (حاج مرتضی) در منزل ایشان حضور پیدا کردیم و خواندیم و آقای کافی مفصل اشک ریختند. بعد از آن جلسه پایمان به ندبههای صبح جمعه مهدیه تهران باز شد و با هماهنگی آن شهید بزرگوار بین یکی از فرازهای دعا میکروفون به ما رسید و خواندن در مهدیه را شروع کردیم و این روال ادامه یافت و در سفرهای خارج تهران نیز حاجآقای کافی را همراهی کردیم.
* در زمینه مداحی بیشتر تحت تأثیر پدرتان بودید یا از نصایح آقای کافی بهره بردید؟
فن مداحی را بیشتر نزد پدر آموختیم و مدیون ایشان هستیم. حتی گاهی از اشعار ایشان استفاده میکردیم، مثلاً به خاطر دارم اربعین سیدالشهداء(ع) بود، بنده و حاج آقا مرتضی بعد از شهید کافی در مسجد اعظم قم مداحی کردیم و نوحهای از پدرمان را خواندیم. منظور این است که شالوده مداحی توسط پدر به ما تزریق شد اما شهرت در مداحی توسط مرحوم کافی رقم خورد و شهرت امروز را مدیون حاج شیخ احمد کافی هستم. ایشان در زمینه نصیحت و پند و اندرز هم گاهی سخنانی را گوشزد میکردند، حتی یک بار پیشنهاد کردند طلبگی را تجربه کنیم و حسب فرمایش ایشان مدتی را در تهران در مدرسه آیتالله مجتهدی و اندکی هم در قم در مدرسه آیت اللهالعظمی نجفی مرعشی درس طلبگی خواندیم.
* غیر از این موضوع، خاطره دیگری از استاد کافی به خاطر دارید برای ما بیان کنید؟
میدانید که شهید اصالتاً اهل یزد بود. داستان مهاجرت جد بزرگوار ایشان از یزد به مشهد هم در نوع خودش شنیدنی است. ظاهراً پدربزرگ ایشان به نام آیتالله میرزا احمد کافی برای همراهی مردم و البته شفای چشمدرد خود راهی مشهد میشوند و پس از شفاگرفتن از آقا علیبن موسیالرضا(ع) در جوار حضرت سکنی میگزینند. بنابراین آقای کافی زاده مشهد بود اما اصل و نسبش به یزد باز میگشت. ایشان در بیش از ۱۰۰ شهر و شهرستان منبر میرفت و در این میان به یزد هم ارادت داشت و در مهریز، میبد، مسجد برخوردار، حسینیه مرحوم صفار، مصلای عتیق، بیت شهید صدوقی و ... منبر میرفت. در یکی از این مراسمها، بعد از سخنرانی حاجآقا مشغول نوحهخوانی شدم. آن زمان سن و سالی نداشتم و تجربه هم نداشتم، وسط نوحه بود که شعر را فراموش کردم، سردرگم بودم و کم مانده بود مجلس خراب شود اما حاج آقا با تجربهای که داشتند، مجلس را جمع کردند. ایشان بعد از مراسم به بنده تذکر دادند و گله کردند چرا شعر را درست حفظ نشده بودم. آنجا بود که به اهمیت حفظیات پی بردم و فهمیدم چقدر تجربه در مداحی به کار میآید.
حتی شنیدهام مرحوم پدربزرگم در کنار کار تولید کفش، شعر میگفت و شعر حفظ میکرد. نقل است ایشان شعرهای بالای ۵۰ بیت را هم حفظ میکردند تا به وقت مراسم آماده باشند. گذشتگان ما اینچنین برای نوکری امام حسین(ع) زحمت میکشیدند اما بعضاً امروز شاهد هستم مداحان جوان کمکاری میکنند و شعر را از روی کاغذ میخوانند که وجهه خوبی ندارد؛ چرا که مداح نباید تمام سرمایه خود را در چند تکه کاغذ خلاصه کند.