این نویسنده آمریکایی که اخیر کتابی تحت عنوان «بحران ساختگی؛ داستان ناگفته هراس از برنامه هستهای ایران» را با استناد به صدها ساعت مصاحبه با مقامات امنیتی و اطلاعاتی درگیر در پرونده هستهای ایران منتشر کرده، همچنین تلاش برای جایگزینی تهدید اتحاد جماهیر شوروی و پس از آن در دوره «جورج بوش» تغییر نظام در ایران را اصلیترین دلایل سندسازیهای آمریکا و اسرائیل برای ایجاد بحرانی ساختگی، میداند.
وی هرچند که وجود اختلاف نظر میان واشنگتن و تلآویو در مورد مذاکرات هستهای با ایران را رد نمیکند، اما میگوید اسرائیل همچنان ظرفیت بالایی برای تخریب روند مذاکرات و «وتوی هر پیشنهاد یا راهکار معقولی را دارد.» به گفته آقای پورتر، رژیمصهیونیستی بر خلاف آنکه تهدید برنامه هستهای را اصلیترین مسئله خود با تهران اعلام میکند، در واقع نگران قدرت ایران در منطقه است و جمهوری اسلامی را مانعی در مسیر تحقق اهداف خود در منطقه میداند.
در ادامه متن کامل مصاحبه خبرگزاری فارس با آقای پورتر آمده است:
فارس: اکنون که میتوانید مستقیما با مخاطبان ایرانی صحبت کنید، از شما میخواهم که «بحران ساختگی» را در یک عبارت توصیف کنید.
پورتر: بحران ساختگی که حول برنامه هستهای ایران شکل گرفت، موفقترین خدعه و فریب بینالمللی است که من در سالهای اخیر به یاد میآورم.
فارس: مشکل با جمهوری اسلامی دقیقا در کجاست؟ آیا مسئله فقط مربوط به برنامه هستهای است یا مسئله دیگری مطرح است؟ شما مسئله اصلی را چه میدانید؟
پورتر: خوب، مسائل متعددی وجود دارد، در مورد اینکه انگیزه اصلی یا آنطور که شما پرسیدید، مسئله پشت پرده چیست. فکر میکنم انگیزههای مختلفی وجود دارد. اسرائیل انگیزه خودش را دارد، که البته غیر از آنچیزی است که به صورت علنی اعلام و گفته میشود که ایران یک تهدید حیاتی است. واقعیت این است که ایران یک قدرت رقیب و منبع قدرتی است که آزادی عمل اسرائیل در منطقه را مختل کرده است. این چیزی که میتوانم به طور خلاصه بیان کنم. بنابراین، اسرائیلیها تلاش میکنند تا این قدرت رقیب را، اگر نه حذف، حداقل تا جایی که امکان دارد، تضعیف کنند.
اگر بخواهیم دقیقتر صحبت کنیم، انگیزه دیگر، فرصتی است که تسلط اسرائیل بر سیاستهای ایالات متحده از گذشته و تا همین چند وقت پیش برای آنها فراهم کرده بود، و آن هم این فرصت بود که آمریکا را وادار کنند که مسئله ایران را برای آنها حل کند. این برداشت من و البته چیزی است که من به طور مستند در کتابم عنوان کردهام. این دستورکار اصلی اسرائیلیها از اوایل دهه 1990 بوده و همین امر انگیزه آنها برای دست زدن به چنین تقلب و نیرنگی را توضیح میدهد.
اما در طرف آمریکایی، فکر میکنم مسئله کمی پیچیدهتر است، شما از شما از یک طرف با دلیل اصلی خصومت ایالات متحده مواجه هستید که در حقیقت همان از دست دادن قدرت نفوذ در ایران بوده است. همین عامل بود که زمانی باعث شد آمریکا آمادگی صدام برای حمله به ایران را یک فرصت برای تغییر حکومت ایران ببیند. بنابراین این انگیزه اصلی و اولیه است. از سوی دیگر، انگیزه دیگری که در اواخر دهه 1980 یا اوایل 1990 همزمان با پایان جنگ سرد نمایان شد، جایگزین کردن تهدید اتحاد جماهیر شوروی که در حال از بین رفتن بود، با تهدید گسترش تسلیحات کشتار جمعی است. همین انگیزه است که توضیح میدهد و من هم آن را به طور کامل در کتاب شکافته و بخشی از یک فصل را به تشریح آن اختصاص دادم، که چطور سازمان سیا به طور خاص و همچنین پنتاگون از فرصت استفاده کردند تا ایده تهدید تسلیحات کشتار جمعی از جانب ایران را برجسته کنند. این انگیزه اصلی نهاد امنیت ملی ایالات متحده برای معرفی ایران به عنوان یک تهدید و ادامه این روند در طول دهه 1990 بود.
پس از آن، وقتی به دوره «جورج بوش» (پسر) میرسید، میبینیم که با روی کار آمدن نئوکانها (نو محافظهکاران)، انگیزه جدیدی مطرح میشود، و آن هم تغییر رژیمهای سیاسی است، نه فقط در عراق بلکه در سرتاسر خاورمیانه و در بالاترین نقطه آن در ایران. این هدف نهایی بود که باید دستکم بخشی از آن از طریق اقدام نظامی به دست میآمد. لازمه اقدام نظامی نیز، ایجاد این تصور بود که تهدید دستیابی ایران به سلاح هستهای، تهدیدی جدی است.
فارس: نظیر آنچه که در عراق ترتیب داده شد؟
پورتر: مانند آنچه که در عراق اتفاق افتاد، با این تفاوت که در آن مورد، پرونده عراق چندان کامل نبود و نتیجهاش هم این شد که اسنادی به دست آژانس بینالمللی انرژی اتمی رسید، که میشد به راحتی به جعلی بودن آنها پی برد. به همین دلیل بود که موساد (در موضوع ایران) وقت بسیار بیشتری گذاشت و ماههای متوالی برای خلق مجموعهای از اسناد که گفته میشود نشان میدهد یک برنامه مخفی تحقیقات و توسعه تسلیحات هستهای وجود دارد، صرف کرد. مسئله «لپتاپ» هم از همین جا پیدا میشود و بعدا دولت بوش از آن به عنوان یک مدرک ادعایی استفاده کرده و آن را برای بهرهبرداری از آژانس مورد استفاده قرار میدهد. البته این راهبرد چندان موفق پیش نمیرفت، تا وقتی که «اولی هاینون» (معاون وقت آژانس بینالمللی انرژی اتمی) با دولت بوش همکاری کرده و برای کمک به پیشبرد این طرح در آژانس، اعلام آمادگی کرد.
فارس: آمریکا در مذاکرات کنونی با ایران، نقش مهمی ایفا میکند. لطفا توضیح دهید که آیا این واقعا آمریکاست که در حال مذاکره است، یا اسرائیل؟
پورتر: خوب، ایالات متحده مذاکره میکند، اما دائما نگاهی به پشت سر خود دارد، چراکه در هر دور از مذاکرات، دولت اوباما باید با اسرائیلیها مشورت کند. میدانید، تا یک زمانی، یعنی قبل از مذاکرات اکتبر 2013، آنها واقعا تک تک دستورات را از اسرائیل میگرفتند و عینا موضع اسرائیل را در مذاکرات تکرار کرده و خواستههای اسرائیل را پای میز مذاکره میبردند. اما الان مسئله کمی پیچیده شده، چراکه دولت اوباما در برخی موارد مواضع متفاوتی از اسرائیل اتخاذ میکند و البته در عین حال تلاش میکند تا منافع اسرائیل را در عالیترین حد ممکن در نظر بگیرند. از همین رو، آنها خود را در معرض فشارهای لابی اسرائیل قرار داده و خود را در برابر آن آسیبپذیر کردهاند. با این وجود، اسرائیل همچنان ظرفیت بسیار بالایی برای وتو کردن هر موضع و پیشنهاد معقولی را دارد. آنها میتوانند شانس دستیابی به توافق را از بین ببرند.
فارس: گاهی اوقات برخی اختلافات را در مواضع رئیسجمهور آمریکا و نخستوزیر اسرائیل شاهدیم. به نظر شما این اختلافات واقعی است، یا آنها تنها وانمود میکنند که اختلاف دارند؟
پورتر: خوب، زمانهایی بوده که واقعا سناریوی «پلیس خوب، پلیس بد» پیاده شده. در این مسئله هیچ تردیدی وجود ندارد و من هم در کتابم به آن اشاره کردهام. مثلا در سال 2012، اوباما اعلام میکرد که «ما واقعا از طرح اسرائیل برای حمله نگرانیم»، اما آن فقط بخشی از یک راهبرد جهت اعمال فشار دیپلماتیک بر ایران بود. اما فکر میکنم اواخر سال 2012، انحرافاتی در مواضع ایالات متحده و اسرائیلیها شکل گرفت. به همین جهت، اینکه بخواهیم بگوئیم آیا واقعا اختلافاتی وجود دارد یا این اختلافات تنها یک نمایش سیاسی است، دقیقا به این بستگی دارد که در مورد کدام برهه زمانی صحبت میکنیم.
فکر میکنم، الان اختلافاتی واقعی وجود دارد، اما در عین حال، دولت اوباما همچنان در مورد اینکه چطور میتوانند به توافق برسند، با محدودیتهای سیاسی زیادی مواجه است. عامل دیگری که به نظرم باید در نظر گرفت، این است که دولت اوباما وارد سناریوی اشتباهی در مورد برنامه هستهای ایران شده است. سناریویی که توسط اسرائیلیها و نئوکانها شکل گرفته است. دولت اوباما اکنون در حبابی به سر میبرد که در مورد آن تحقیق نکرده، اطلاعات مربوط به آن را به دقت مورد بررسی قرار نداده و البته دلیلی هم برای این کار نداشته است. بنابراین، آنها همه آنچه را که از دولت قبلی به آنها منتقل شده را پذیرفتهاند.
فارس: میخواهم در مورد افشاگریهایی که در کتاب شما صورت گرفته، سوالی بپرسم. آیا مذاکرهکنندههای ایرانی میتوانند از این اطلاعات به عنوان یک اهرم چانهزنی در دور تازه گفتوگوها استفاده کنند؟
پورتر: فکر نمیکنم که بشود از این مسئله به عنوان اهرم چانه زنی استفاده کرد، اما تصور میکنم که ایران میتواند از آن برای تقویت موضع دیپلماتیک خود و همچنین تقویت اوباما برای اتخاذ مواضعی متفاوتتر از اسرائیل، بهره ببرد. این کاری است که فکر میکنم میشود با آن انجام داد. بنابراین، این چیزی نیست که بخواهید ارائه داده و در قبال آن چیزی دریافت کنید، بلکه اطلاعاتی است که میتواند به تقویت موضع ایران کمک کند.
فارس: فرض کنیم که همه کارها انجام شده و توافق جامع به دست آمده است. خوب، پس از آن، آیا همه چیز پایان مییابد یا ایران همچنان یک دشمن محسوب میشود؟
پورتر: نه، همهچیز تمام نمیشود. من در این مورد شک ندارم و دولت اوباما هم بارها این مسئله را صراحتا اعلام کرده است که دستیابی به توافق، به معنی حل همه مسائل با ایران نیست. ایران همچنان اولا یک «حامی دولتی تروریسم» وثانیا «یک عامل مشکلساز در خاورمیانه» خواهد بود. این دو مسئله، مواردی است که ایالات متحده همچنان به فشار در مورد آنها ادامه خواهد داد. و البته هر دوی این مسائل، موضوعات مربوط به امنیت ملی است و هر دولتی هم که سر کار باشد، این مسائل جزو منافع سیاسیاش بوده و قطعا به فشار در مورد آنها ادامه خواهد داد.
البته اکنون اوضاع در خاورمیانه، در حال تغییر است و من این احتمال را رد نمیکنم که زمانی تحولی صورت گیرد و ایالات متحده سیاستهای واقعبینانهتر و بر اساس روشها و ارزشهایی متفاوت از امروز، در پیش بگیرد. با این وجود، در حال حاضر تصور نمیکنم به این زودیها، گشایشی حاصل شود. در وهله اول، خصومتی است که از گذشته علیه ایران شکل گرفته و همچنان نیز وجود دارد. تنها یک استثنا هست، و آن نیز این است که دولت اوباما میخواهد به توافقی رسیده و با آن ادعای پیروزی کند.
فارس: فکر میکنید دستیابی به توافق، امکانپذیر است؟
پورتر: فکر نمی کنم او بتواند به این توافق دست یابد. اعتقادم این است و تصور نمیکنم که دستکم به این زودیها توافقی حاصل شود.