سرویس فرهنگی پایگاه 598 - محسن سعیدی / در یادداشت قبل که با عنوان "فاصله نگاه حزب الله با رهبر انقلاب در مقوله حجاب" در پایگاه 598 و در تاریخ 24 اردیبهشت ماه منتشر شد، مسائلی بیان شده بود که به نظر می رسید نیاز به توضیح بیشتری داشته باشد و هدف از نگارش این یادداشت، ارائه توضیحات تکمیلی است و لذا اگر خواننده محترمی یادداشت اول را ندیده باشد، ممکن است دچار ابهام شود.
موراد تکمیلی به شرح زیر است:
1. منظور از یادداشت، تردید در اصل حجاب نبوده و نیست. حتی در اینکه چادر حجاب برتر است نیز تردید وجود ندارد. در اینکه باید با هنجارشکنی سازماندهی شده نیز برخورد کرد شکی نیست. حتی در اینکه اگر کسی خطوط قرمز پذیرفته شده جامعه را بکشند باید مجازات شود نیز بحثی نیست و حتی می توان مطمئن بود که خود مردم با چنین افرادی برخورد خواهند کرد. نکته در این است که با کسانی که حجاب کامل ندارند و اصرار بر شکستن خطوط قرمز هم ندارند چگونه باید برخورد کرد؟ و شاید بهتر است بپرسیم چگونه باید به آنها نگاه کرد؟ آیا آنها بی دین هستند؟ آیا تنها مقصر در بدحجابی آنها خودشان هستند؟
2. آیا حجاب تنها موضوع مهم در جامعه ماست که لازم است برای آن حزب اللهی ها تجع راه بیندازند؟ از کجا به این اهمیت پی برده ایم؟ اگر رهبری شاخص هستند، پس چرا برخورد با بدحجابی و راه اندازی اینگونه تجمع ها هیچگاه در بیانات ایشان مورد توجه جدی و اینگونه که برای ما حزب اللهی ها مهم است، حیاتی و مهم نبوده است؟
3. آیا اساسا بدحجابی مقوله بدی است؟ لطفا عجله نکرده و زود قضاوت نکنید. حتما توجه داشته اید که تنها کشوری که چیزی به نام بدحجابی در آن وجود دارد ایران است. در دیگر کشورها شما یا با حجاب هستید و یا بی حجاب. اما بدحجابی چیزی میان این دو است. تمام کسانی که بدحجاب هستند، حاضر نیستند بی حجاب بشوند و اینگونه نیست که فقط به خاطر قوانین جمهوری اسلامی است که آن میزان از حجاب را حفظ کرده اند، پس ماجرا چیست؟ با این نگاه، بدحجابی فرصتی است برای کسانی که نمی خواهند بی حجاب باشند و از طرفی به دلایل متعدد و عموما دلایل فکری و فرهنگی، قادر نیستند عزم خود را جزم نموده و حجاب کامل خود را حفظ کنند.
4. آیا حجاب فقط همین ظاهری است که ما می بینیم؟ آیا حیا مهمتر از حجاب نیست. حتما خانمها با چادر و یا آقایان با محاسن را دیده اید که فاقد حیا هستند و در نحوه حرف زدن و دیدن و راه رفتن خود، بی عفتی می کنند، پس اصل حیاست و حجاب ظاهری بدون حیا، بدتر از بدحجابی با حیاست. البته روشن است که حجاب به همراه حیا، بهترین گزنیه است و بسیارند مردان و زنانی که در این کشور با حیا و حجاب کامل زندگی می کنند و اینها مومنان حقیقی هستند.
5. آیا ما نسبت به دیگر ناهنجاری های اجتماعی هم به همین اندزاه حساس هستیم. اجازه دهید مثالی عرض کنم. ما عموما از فردی که دهانش به خاطر سیگار کشیدن بو می دهد دوری کرده و منزجر می شویم. اما کمتر از کسی که به راحتی غیبت می کند دور می شویم. این مشکل از دستگاه هشدار دهنده ماست که بوی بد سیگار او را به شدت اذیت می کند اما بوی تعفن غیبت اینگونه آزارمان نمی دهند. آیا ما آنقدر که از بدحجابها احساس دوری می کنیم، از رباخورارن هم دوری می کنیم. از کسانی که حرص دنیا را می خورند نیز متنفر هستیم؟ اگر به فرموده معصوم، حب دنیا راس همه بدی هاست، آیا از کسانی که حب دنیا در وجودشان موج می زند و برخی از آنها ظاهری دینی نیز دارند منزجر می شویم. شاید ایراد از دیده ظاهربین ما باشد. البته باز هم تاکید می کنم که هیچکدام از این حرفها به معنای مهر تاییدی بر بدحجابی و بی حجابی نیست. قطعا هیچ مرد و زن بدحجابی نمی تواند گناه اجتماعی خود را با این بهانه که دیگرانی که ظاهرالصلاح هم هستند و گناهان بزرگتر از من دارند، بشوید.
6. آیا حجاب فقط مخصوص خانم هاست؟ آیا ما این همه که نسبت به زنان حساس هستیم، از چشم چرانی که بلیه فراگیری در جامعه امان شده است احساس تنفر داریم؟
7. آیا حجاب امری فردی است؟ یعنی هر فرد به
تنهایی و بدون تاثیرپذیری از محیط خانوادگی و اجتماعی خود تصمیم می گیرد که با
حجاب، بدحجاب یا بی حجاب باشد؟ برای اینکه بهتر این بند را درک کنیم، به این مثال
ساده توجه کنید. دو دهه قبل، اصلا پذیرفته نبود که مردی که خود را حزب اللهی ها می
داند، پیراهن آستین کوتاه بپوشد، اما امروز در مراسمات سیاسی و مذهبی شاهد جوانان
حزب اللهی هستید که پیراهن آستین کوتاه می پوشند و دیگر آن احساسی که دو دهه قبل،
پدران آنها داشتند، اینان ندارند. در مورد خانم های حزب اللهی هم این تغییرات قابل
مشاهده است.
دو دهه قبل، تصور از یک خانم حزب اللهی، خانمی با چادر مشکی و مقنعه و یا روسری مشکی، سرمه ای و یا قهوه ای بود، اما امروز دختران و زنان انقلابی، فعال و متدین ایرانی، از شالهای رنگی به همراه چادرهای عربی و ملی استفاده می کنند که به مراتب امکان فعالیت اجتماعی آنان را در عین حفظ حجاب کامل بیشتر از قبل می کند. مادران ما همیشه با این چادرهای قدیمی درگیر بودند و همیشه مشکل حفظ حجاب در عین انجام کارها را داشتند. اینها مثالهای ساده ای است اما منظور پیچیده ای دارد. امیدوارم سادگی مثال، ما را از عمق تغییرات دور نکند. این دو مثال نشان می داد که تصور مردان و زنان حزب اللهی در طول دو دهه گذشته، از حجاب و پوشش تغییراتی داشته است که فعلا قضاوتی در مورد مثبت و منفی بودن آن نمی کنیم(البته در مورد پوشش خانمها کمی قضاوت کردیم!). پس حجاب و پوشش یک اصول ثابتی دارد، اما شکل و نوع و صورتش می تواند تغییر کند.
8. آیا حجاب و هر مقوله فرهنگی دیگر را می توان با زور و بخشنامه درست کرد یا اینکه باید خود جامعه و مردم هم تمایلی به این تغییر داشته باشند تا سیاستگذاری ها و تبلیغات رسانه موثر واقع شود.
9. مطلب بعدی در مورد امر به معروف و نهی از منکر است. آیت الله حائری شیرازی در این زمینه نکته بسیار مهمی را مورد دقت قرار داده اند. نکته اینجاست که معروف هر خوبی ای نیست و منکر هم هر بدی ای نیست. معروف خوبی مشهور است که همه خوب بودن آن را قبول داشته باشند و فردی که مورد امر و نهی قرار می گیرد، در موقعیت انفعال باشد. مثل همین ماجرای ممنوعیت سیگار در اماکن عمومی که الان چنان تبدیل به منکر پپذیرفته شده است که فرد خطاکار در موقعیت ضعف است و مدام نگران است که کسی او را نبیند. اما حدی از بدحجابی در جامعه ما و به خصوص کلان شهرها از منکر بودن خارج شده است و قبل از اقدام برای امر و نهی، ابتدا باید برای تبدیل شدن حجاب کامل به معروف و بدحجابی به منکر تلاش کرد، تا پس از آن امر و نهی معنا داشته باشد. وگرنه امر و نهی که مطمئن به عدم تاثیرگذاری آن باشیم بنابر فلسفه این فریضه الهی، مورد تاکید نیست.
10.
تبدیل
شدن حجاب کامل به معروف و بدحجابی به منکری که مورد پذیرش اکثریت جامعه باشد، به
عوامل مختلفی ربط دارد. اولین عامل آن به ایمان مردم مرتبط است و امروز ایمان مردم
با کارآمدی و ناکارآمدی جمهوری اسلامی گره خورده است. قطعا گسترش فساد و تبعیض به
ویژه در حوزه فرهنگ و اقتصاد و به ویژه در لایه دولتی و در میان مسئولین، اصلی
ترین عامل در کاهش باور عمومی و ایمان مردم است. پس اگر می خواهیم وضع حجاب بهتر
شود، مطالبه گری نسبت به حاکمیت را باید افزایش داد تا مردم بهتر شدن زندگی خود را
حس کنند. بهتر شدن هم به معنای رفاه بیشتر و مصرف بیشتر نیست و ملت ایران هم نشان
داده اند که عزت نفس، عقلانیت، معنویت، عدالت، مبارزه با فساد برایشان مهمتر از هر
چیزی است و رفاه را به همراه پبشرفت و عدالت و زندگی عزتمندانه می خواهند و نه
بدون آن.
پس اگر نگران حجاب هستیم، باید عمیق تر و پیچیده تر به این مقوله نگاه
کنیم و با تقلیل و تنزل آن به اینکه یک آقا و یا خانم هم دین و هم وطن با عناد و
لجاجت و به قصد تحقیر ارزشهای الهی، بدحجاب در جامعه رفت و آمد می کند، چیزی حل
نمی شود. حجاب امری اجتماعی است و افراد در جامعه زندگی می کنند و این جامعه است
که آنها را تشویق می کند که با حجاب تر و یا بی حجاب تر بشوند. پس اگر نگران حجاب
هستیم، به فکر بهبود و تعالی جامعه اسلامی ایرانی خود باشیم و حکومت از موثرترین
عوامل است و باید نسبت به آن حساس باشیم.
اگر برای رسیدن به جامعه ای با شاخصه های اسلامی تلاش کنیم، مسئله حجاب با سرعت و زودتر از آنچه فکر میکنیم حل خواهد شد. همانگونه که در سالهای ابتدایی انقلاب، فارغ از برخی که قصد داشتند با زور حجاب را در جامعه تثبیت کنند، عده ای زیادی از دختران و پسران مسلمان ایرانی، با میل و اراده خود و با تحولی که به واسطه انقلاب در قلب آنها ایجاد شده بود، حجاب را انتخاب کردند.