به گزارش پایگاه 598، کیهان نوشت: طی سالهای اخیر، هر بار فیلمی ضدایرانی در آن سوی مرزها ساخته شده و به
نمایش در آمده، دلسوزان فرهنگی از لزوم واکنش سینمای ایران به چنین
اتفاقاتی سخن گفته اند. این مسئله، هفت سال پیش و در هنگام نمایش فیلم
«300» در آمریکا اوج گرفت و به تبع آن، ساخت بقیه فیلمهای ضدایرانی هم
مطرح شد. پس از این مدت، با اینکه هر سال حداقل یک فیلم علیه ایران در
هالیوود به تولید رسیده، اما هنوز برای بسیاری از هموطنان ما جای سوال است
که چرا سینمای ما هیچ پاسخی به جسارتهای پی در پی سینمای آمریکا به ملت
ایران نمیدهد؟! تا آنجا که در ماههای اخیر، قسمت دوم فیلم «300» نیز با
کارگردانی یک اسرائیلی، در آمریکا و چند کشور دیگر اکران شده است.
توقع
ساخت فیلم، در پاسخ به آثار ضدایرانی هالیوود اگرچه به حق، اما دور دست
است. چه، سینمای ایران با وجود برخورداری از قابلیت ها و توانمندیهای فنی
و هنری فراوان -که از دستاوردهای انقلاب اسلامی محسوب میشود- و
برخورداری از هنرمندان قابل، فاقد شرایط لازم برای ایستادگی واقعی در برابر
موج فیلمهای ضدایرانی هالیوود است. موجی که روز به روز در حال گسترش است.
به طوری که امروز علاوه بر نمایش «300؛ خیزش یک امپراطوری» چند فیلم مشابه
دیگر نیز در حال ساخت است.
تلخ است، اما واقعیت دارد؛ نظام سینمایی ما
–برخلاف نظام سینمایی ایالات متحده- از صدر تا ذیل، مانع ساخت فیلمهای ملی
و استراتژیک است. برای آنهایی که از جامعه سینمایی به دور هستند، گفتن
چنین سخنانی عجیب است. آن ها با خود میگویند؛ «مگر امکان دارد در سینمای
ایران نتوان در حمایت از آرمانهای جمهوری اسلامی فیلم ساخت؟» اما آنهایی
که عضو این جامعه هستند، نسبت به این وضعیت کاملا آگاهی دارند. منظور از
نظام سینمایی، صرفا مدیریت دولتی هنر هفتم نیست، بلکه مقصود، مجموعه
نهادهایی است که در کنار هم «سینمای ایران» را میسازند. از هنرستان ها و
دانشگاه ها و دانشکدههای سینمایی و آموزشگاههای آزاد گرفته تا منتقدان و
نشریات و سایتهای سینمایی و صفحات سینمایی روزنامه ها. از زحمتکشان
تدارکات پروژههای سینمایی گرفته تا تهیه کننده ها و کارگردانها. از
علاقه مندان و تماشاگران سینما تا رئیس سازمان سینمایی.
وقتی به مجموعه
این تشکیلات و نهادها و سازمان دهی آن ها مینگری، حق میدهی که آمریکا
در طول هفت سال، این همه فیلم ضدایرانی ساخته، اما ما هنوز اندر خم یک کوچه
ایم! حتما خیلی از هنرمندان سینمای ما علاقه مند به حمایت از آرمان های
انقلاب اسلامی در سینما هستند؛ شکی نیست! اما خواست و اراده آن ها برای
فیلم ساختن در پاسخ به «300» و امثالهم کافی نیست و باید مجموعه این
تشکیلات دارای چنین ارادهای باشد که متأسفانه نیست! همچنان که در هالیوود،
علاقه برخی از فیلمسازها به تولید فیلم ضدایرانی به ساخته شدن «خیزش یک
امپراطوری»، «کشتی گیر»، «آرگو» ، «گلاب» ، «300» و ... منجر نمیشود، بلکه
نوع سازماندهی نظام سینمایی آمریکاست که چنین پیامدهایی دارد.
همین
امروز در صدها آموزشگاه و مدرسه و دانشکده سینمایی به هنرجویان جوان و
نوجوان ما این گونه القا میکنند که هنر یعنی بی تعهدی نسبت به جامعه و
آرمانهای ملی و سیاسی، نشریات سینمایی ما همچنان غرق در تفکر عقبافتاده و
متحجر «هنر برای هنر» هستند، فیلمهای انقلابی و استراتژیک و حتی ملی،
اغلب با بایکوت مواجه میشوند و ... با این اوصاف، چرا توقع داریم به محض
نمایش یک فیلم ضدایرانی در آن سوی آب ها، فیلمسازهای ما بسیج شوند تا با
ساخت یک فیلم، پاسخ دشمن را بدهند؟!
البته نمیتوان منکر شد که طی
سالهای اخیر، برخی از فیلمسازها از خط قرمزهای تحمیلی جریانهای غالب بر
سینما عبور کردند و آثاری که به نوعی پاسخ فیلمهای ضدایرانی غرب هستند را
دادند. نمونه چنین آثاری «چ» به کارگردانی ابراهیم حاتمی کیا است؛ یک فیلم
ملی و افتخار آمیز که در حال پاسخگویی به مسائل روز جامعه است و اتفاقا در
متن و بطن خود، با دشمنان خارجی ما نیز مواجهه دارد. اما نوع برخورد را
مقایسه کنید؛ در آمریکا به کارگردان فیلم «آرگو» جایزه اسکار میدهند، اما
در اینجا آقای حاتمی کیا نه تنها در جشنواره فیلم فجر، از هر گونه سیمرغی
محروم میشود، که از سوی مشاور رئیس جمهور هم تهدید میشود که مراقب
رفتارها و حرفهای خودش باشد!
از آن طرف، میبینیم در طول سالیان اخیر
با بودجه نهادهای دولتی فیلمهایی ساخته شده که بی شباهت به «300» نیستند.
یعنی در کشور خودمان و با پول دولت، چند فیلم ضدایرانی ساخته شده است. به
همین دلیل هم باید گفت که اتفاقا در کشور ما هم فیلمهایی تولید شده که
میتوان به آن ها لقب «300 ایرانی» داد. منتها به جای اینکه علیه صهیونیسم
و آمریکا و انگلیس باشند، ترجمه فارسی توهینهای دشمنان علیه مردم خودمان
هستند!