کد خبر: ۲۲۴۵۵
زمان انتشار: ۱۴:۳۰     ۱۶ مهر ۱۳۹۰
به گزارش بی باک، اینکه فتنه گران و حامیان آنها هر از چند گاهی دست به کشته سازی بزنند و یکی را شهید لقب دهند و دیگری را قاتل و یا اینکه یکی را جواز مرجعیت دهند و دیگری را فاقد علم و ادب و تقوا، چیز عجیب و دور از انتظاری نیست لذا در همین راستا روزنامه اعتماد در مطلبی در ویِژه نامه خود با عنوان «رسالت جدید آیت الله» به موسوی خوئینی ها لقب «آیت الله» داد و درباره سکوت و خانه نشینی وی نوشت : موسوی خوئینی ها که بعد از رحلت امام(ره) خانه نشین شده بود؛ به دنبال انتخابات مجلس چهارم، رد صلاحیت گسترده نیروهای چپ و عدم چاپ بیانیه مجمع در رسانه های آن دوران، برای بقای نیروهای چپ روزنامه سلام را منتشر کرد . روزنامه ای که اگر مخالفان می دانستند از روز اول مانع انتشار آن می شدند زیرا این روزنامه عامل پیروزی سید محمد خاتمی در انتخابات 76 شد(!) و به دنبال افشاگری تاریخی 15 تیرماه 1378 مبنی بر اقدامات سعید امامی در راستای تهدید مطبوعات توقیف شد .



اعتماد در ادامه نوشت: موسوی خوئینی ها بعد از 10 سال سکوت و خانه نشینی ترجیح داد تا با راه اندازی یک سایت رسمی نظرات خود را منتشر کند . احتمال می رود که وی می کوشد همان نقشی را ایفا کند که با روزنامه سلام توانست به منصه ظهور برساند.

این در حالی است که با مروري بر خاطرات مربوط به فرقه فرقان نقش كليدي انحرافات تفسيري موسوي خوئيني ها در راه اندازي ماترياليستهاي منافق و فرار رو به جلوي او در پيوستن به تسخير لانه جاسوسي آمريكا جاي مداقه دارد.

سال گذشته ماهنامه فرهنگي تاريخي "يادآور " در یک شماره ويژه گروهك فرقان با عنوان «بازخواني كارنامه فرقان و فرقان گونگي در تاريخ انقلاب؛ فاصله روشنفكري تا خشونت» از سوي موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران منتشر شد که بازخوانی آن خالی از لطف نمی باشد.

اين ماهنامه كه حوزه اصلي فعاليت خويش را انتشار اسناد شفاهي تاريخ معاصر ايران قرار داده، در آن شماره در گفتگو با افراد مختلف باديدگاههاي گوناگون به بررسي تمامي ابعاد اين گروهك پرداخته است.

از جمله نكات جالب و خواندني آن ويژه نامه بررسي نقش محمد موسوي خوئيني ها و جلسات تفسير او در پيدايش افكار گروهك فرقان مي باشد كه در خلال مصاحبه با افراد مطلع و صاحبنظران به آن پرداخته شده است. نظر به اهميت اين موضوع در شناخت ماهيت و افكار موسوي خوئيني ها كه گفته مي شود نقش كليدي در پيدايش و هدايت فتنه 88 داشته است، بخش هايي از اين ويژه نامه كه به اين موضوع اختصاص دارد، تقديم خوانندگان عزيز مي شود:


حجت الاسلام والمسلمين سيد هادي خسروشاهي:

فرقه ي فرقان همانند سازمان آرمان مستضعفين و سازمان مجاهدين با استناد ظاهري به آيات قرآن و تفسير مادي گرايانه آنها در راستاي اهداف و اميال فرقه هاي خودشان خواستار حذف علما و رهبران جريان اصيل اسلامي بودند و اين به موازات فعاليت هواداران سكولاريسم الحادي بود كه با اساس دين و باورهاي مذهبي مخالفت مي كردند. عقيده ي اين سازمان ها و گروهها كه خواستار به اصطلاح اسلام منهاي آخوند و يا سياست منهاي روحانيت بودند،درواقع زاده ي گروهي بودند كه از زمانهاي بسيار دور به مبارزه ي مستقيم و صريح براي حذف كامل مذهب از زندگي مردم برخاسته بودند و در واقع با قيافه ي مذهبي و تفسيرهاي مادي از مباني اسلامي مزورانه در تحريف و مسخ و حذف عناصر و ارزشهاي اخلاقي فرهنگي و اجتماعي مذهب مي كوشيدند . اين گروهها نقطه ي مشتركي با هم داشتند و آن اسلام منهاي روحانيت بود زيرا كه روحانيت سدّي محكم و مقاوم در برابر آنان به شمار مي رفت ...

...من در تحليل ها و بررسي هاي سياسي – تاريخي خود به اين جمع بندي رسيده ام كه بي ترديد رهبري اين فرقه علاوه بر عناصر و سازمان هاي ضد انقلاب داخلي با عناصر سيا و جاسوسان بيگانه هم ارتباط داشته و از آنها براي اجراي توطئه هاي خائنانه خط مي گرفته و حتي به آنها وعده ي ترور هفتگي مي دهد...

به دنبال اشغال [تسخير] سفارت آمريكا اسنادي به دست آمد كه دليلي روشن بر ارتباط همه جانبه ي يك طلبه ي قديمي با سفارت و وعده ي ترور هاي هفتگي! وي به وزارت خارجه آمريكا بوده و به طور محرمانه مخابره شده است.

نمونه اي از اين اسناد سند زير است:

محرمانه و فوري
از سفارت آمريكا در تهران به وزارت امور خارجه
يكي از دوستان قديمي دفتر سياسي كه يك طلبه قديمي است و سال گذشته مسئول مركز بحث هاي ايدئولوژيك براي شاگردانش بود يك ديد خلاصه اي از فرقان داد. يازده نفر از شاگردان قديمي اين شخص عضو گروه فرقان در تهران هستند. تعداد اعضاي گروه فرقان چهل الي پنجاه نفر مي باشد. آنها تركيبي از چپ گراها و راست گراها هستند. اگر چه بيشتر آنها نامتعادل هستند. به جز بعضي از افراطيون اغلب آنها اصول اسلامي را قبول دارند و احساس مي كنند كه ترور راهي است كه آنها از دست روحانيوني كه با نظرات آنها هماهنگي ندارند خلاص مي شوند. يكي از اعضاي فرقان افتخار مي كرد كه آنها در نظر دارند خرابكاري را با ترور هفته اي يك روحاني شروع كنند و تا رسيدن به موفقيت ادامه دهند. اشكال در اين است كه در اينكه موفقيت چقدر مي تواند باشد به توافق نرسيدند. منبع بيان داشت اعضاي گروه فرقان كه با آنها در تماس است توجهشان را به اهداف داخلي معطوف كرده اند.

در اينجا بايد اشاره كنم كه رابط سفارت با فرقان شخصي بنام ويكتور تام ست بوده كه به هنگام اشغال سفارت و گروگانگيري به وزارت خارجه ايران پناهنده شد و به رغم درخواست رسمي و كتبي دادستاني انقلاب اسلامي از وزارت خارجه براي بازجويي از وي در رابطه با ماجراي فرقان سرپرست وزارت خارجه ايران يعني آقاي صادق قطب زاده از تحويل او به دادستاني خودداري نمود و او كه عضو اصلي و فعال شبكه جاسوسي سيا در ايران و حلقه ي وصل سيا با فرقان بود به كمك سفارت كانادا در ايران به سلامتي به واشنگتن برگشت!

... فرقاني ها فهرست بلند و بالايي از شخصيتهاي مختلف تهيه كرده بودند كه به قول خودشان هفته اي يكي از آنها را ترور كنند! محصول اين توطئه خائنانه ترور 20 نفر بود كه از آنها نه نفر از جمله آيت الله مرتضي مطهري ،آيت الله قاضي طباطبائي ،دكتر محمد مفتح ،سرلشگر محمد ولي قرني ،حاج مهدي عراقي ،حسام عراقي ،تقي حاج طرخاني ،شيخ قاسم اسلامي و ... شهيد شدند و 6 نفر از جمله آيت الله آقارضي شيرازي، آقای هاشمي رفسنجاني ،آيت الله رباني شيرازي ،آقاي حسين مهديان و ... مجروح شدند. پنج نفر ديگر هم كه در ميان آنها دو كارخانه دار و يك تبعه ي آلماني و يك واعظ دوران رژيم قبل (محسن بهبهاني) و يك مداح (سيد جواد ذبيحي) كه از زندان آزاد شده بود ديده مي شود. اينها هم توسط فرقه ي فرقان ترور و كشته شدند.

... با توجه به اينكه بعدها معلوم شد كه يكي از اعضاي هسته ي دوم فرقان به نام محمد حسيني عضو سازمان (منافقين خلق) بوده است بايد حداقل اين را پذيرفت كه سازمان افراد نفوذي خود را در اين فرقه داشته و مي توانسته در ترورها خط دهي كند و يا اطلاعات مقدماتي براي انجام ترورها را در اختيار اين فرقه بگذارد. از سوي ديگر خانه هاي امن تيمي فرقان مملو از كتابها و نشريات سازمان بوده كه با توجه به كميت آنها بي ترديد فقط براي مطالعه گودرزي و هوادارانش نبوده است.

تأمين هزينه هاي سنگين چاپ و نشر دهها كتاب در صدها هزار نسخه و پرداخت هزينه هاي جاري افراد كه بالغ بر پنجاه نفر شده بودند نخست از راه تهديد و باج گيري از مردم به دست مي آمد! و سپس براي توسعه كار به سرقت مسلحانه از بانك ها دست زدند!

چارت سازماني آنها تقريبا به اين شكل بود:

رهبر : اكبر گودرزي

مركزيت : علي حاتمي، سعيد مرآت، كمال ياسيني، عباس عسگري

هسته ي وابسته: حسين اقرلو، علي اسدي، بهرام تيموري، حسن حسني، حميد نيكنام، سعيد واحد، محسن سياهپوش، عبدالرضا رضواني، محمد حسيني

... در همان مصاحبه [مرتضي الويري با مجله داخلي!مجاهدين خلق يعني چشم انداز] پس از ذكر علت قطع همكاري [ الويري] باآن فرقه[تحت امر گودرزي] از قول آقاي الويري آمده است كه: ديگر براي توزيع ونگهداري كتابهاي آنها آمادگي نداشتيم. به ياد دارم چند صد هزار جلد كتاب آنها نزد ما باقي ماند كه كتابها را معدوم كرديم .

خُب! [فرقه ي فرقان به عنوان] سازماني كه امكانات مالي ندارد چگونه فقط چند صد هزار جلد كتاب با هزينه هاي گزاف چاپ مي كند و آنها را علاوه بر خودشان و ديگران در اختيار سازمان فلاح هم كه توسط ايشان و مهندس محمد [كاظم پيرو] رضوي و حميد فغفور مقربي و حسين شيخ عطار و چند نفر ديگر اداره مي شد قرار مي دهد؟


علامه محمد تقي مصباح يزدي:

...اينكه چطور اين گروهها پيدا مي شوند روانشناختي خاصي دارد. افرادي پيدا مي شوند كه استعداد خاصي دارند و غروري در آنها پيدا مي شود. مي بينند كساني كارهاي بزرگي را انجام داده اند به خود مي گويند چرا ما اين كار را نكنيم. عامل رواني مشترك بين همه ي اينها غرور است و اينكه احساس مي كنند مي توانند كارهاي بزرگي انجام دهند!

قبل از پيدايش فرقان گروه مشابهي هم در قم سربرآورد كه پس از انقلاب هم تا مدتي مشغول فعاليت هاي خطرناك بود. مؤسس اين گروهك هم طلبه ساده اي بود كه بسيار مغرور بود : سيد مهدي هاشمي را از زماني كه كت و شلواري بود مي شناختم. همان زماني هم كه هنوز درس رسائل و مكاسب مي خواند حس مي كرد عُرضه ي خاصي دارد..به اين توهم دچار شد كه مي تواند دنيا را تسخير كند كشور هاي ديگر را تابع ديدگاه خود كند با رئيس فلان كشور ارتباط برقرار كند و از اين نوع بلندپروازي ها پيدا كرد.خودش هم نهايتا در اعترافاتش گفت كه عامل همه اينها غرور بوده است.

رهبر گروهك فرقان هم همينطور بود.او فرد با استعدادي بود و به يك خانواده ي فقير و مذهبي تعلق داشت. او همراه با درس هاي طلبگي كه خيلي هم طول نكشيد به مطالعه ي كتاب هاي روشنفكران روي آورد و سخت تحت تأثير آنها قرار گرفت و تز اسلام منهاي روحانيت را كه بعدا اينها پرچمدارش شدند از نويسنده ديگري اخذ كردند.

مطالعات او هم روي همان كتابها بود و سخنرانيهايي هم كه مي كرد ترجماني از همان كتابها بود.تفسيرهايي هم كه براي قرآن مي گفت و مي نوشت برگرفته از همان تفسير سمبليك قرآن بود كه از فرانسه به ارمغان آورده شده بود.فردي كه اين نگاه را از فرانسه آورد در تفسير هابيل و قابيل در قرآن گفته بود: هديه ي قابيل پذيرفته نشد چون سرمايه دار بود! و خوشه هاي گندم هابيل پذيرفته شد چون كشاورز زحمتكشي بود! سپس مي گويد: من مانده بودم اين كلاغ سياه در اين قصه چه كاره است؟ بعد متوجه شدم كه آن كلاغ سياه آخوند است! و اين آقا شد الگوي تفسير سمبليك قرآن!

و اين نوع نگاه و تفسير منتقل شد به آقاي گودرزي كه سواد كم و غرور زياد داشت و شرايط مساعد اجتماعي هم در او اين پرسش را برانگيخت كه ما چرا فقط براي داستان هابيل و قابيل اين كار را بكنيم؟مي شود همه ي قرآن را اين طور تفسير كرد!

متأسفانه بعضي از اشخاصي كه الان هم از شخصيتهاي پشت پرده ي جريانات اخير هستند در مسجد قلهك و جاهاي ديگر همين حرف ها را زدند.. در سايه ي اظهارات آن افراد چهره هايي مانند گودرزي هم جرئت بيشتري پيدا مي كردند ...

مرحوم آقاي مطهري به عنوان يك اسلام شناس واقعي مي دانست كه اگر تفسير سمبليك مطرح شود و جا بيفتد بزرگ ترين خطري است كه اسلام را تهديد مي كند و قرائت هاي مختلف و من درآوردي از قرآن را به همراه خواهد داشت و از آن پس هر حرفي بزنيد جواب خواهند داد اين قرائت شماست .ما قرائت ديگري داريم! و ديگر چيزي كه بشود به آن استناد كرد باقي نمي ماند.
چه خطري بالاتر از اين براي دين وجود دارد؟
اين خطرات را امثال آقاي مطهري درك مي كردند ... ديگران مي گفتند حالا يك طلبه اي يك حرفي زده و يك اشتباهي كرده حرفش ارزشي ندارد ولي آقاي مطهري مي دانست اين حرفها چه پتانسيلي دارند و چگونه به سرعت رواج پيدا مي كنند... ايشان مي دانست كه اين درخت از ريشه فاسد است.تشخيص اينكه فساد مربوط به ريشه است يا برگ يا شاخه كار امثال مطهري است...

حاج احمد قديريان :

بعدها در خلال اعترافات دستگير شدگان فرقان بدست آمد هم گودرزي و هم دوستانش در جلسه ي تفسير قرآن آقاي موسوي خوئيني ها در مسجد جوستان شركت مي كردند. من خودم هيچ وقت به جلسات ايشان نرفتم اما چون برخي از دوستانم مي رفتند از محتواي سخنان ايشان به ما خبر مي دادند.

علي مطهري :

فرقاني ها متأثر از افكار ماركسيستي بودند... مي خواستند اسلام را بر ماركسيسم تطبيق بدهند و احكام اسلامي را بر اساس ماركسيسم توجيه كنند. من معتقدم اينها بيشتر متأثر از افرادي چون موسوي خوئيني ها و دكتر پيمان بودند و همينطور از نهضت آزادي خارج از كشور و دكتر يزدي و قطب زاده و جزواتي كه از طرف آنها مي آمد...

حجت الاسلام والمسلمين سيد هادي خسروشاهي:

اكبر گودرزي...به تكثير و نشر دروس تفسيري به شكل پلي كپي اقدام مي كرد و از اسفند 1356 نشريه فرقان را منتشر ساخت كه تا اسفند ماه 1359 سي و پنج شماره از آن به طور ماهانه منتشر گرديد.

فعاليت هاي گودرزي پيش از انقلاب محدود به كارهاي به ظاهر ديني و فرهنگي بود و به رغم فشار همه جانبه رژيم بر همه ي نيروهاي چپ و راست هيچ نوع محدوديت و مشكلي هم توسط رژيم شاه و ساواك بر سر راه فرقان ايجاد نمي شد. حتي به گفته ي خود گودرزي براي فعاليت هاي بيشتر با دامنه ي وسيعتر وي با هماهنگي دو نفر به نامهاي دكتر عابد و دكتر ملكي تصميم مي گيرد رهسپار اروپا شود و به همين منظور بدون هيچ مشكلي راهي پاكستان مي گردد. قرار مي شود از آنجا به لبنان برود ولي آنها به وعده خود وفا نمي كنند و او را حتي به بيروت هم نمي برند. لذا پس از اقامت دو ماهه در پاكستان باز به ايران بر مي گردد و از نو به كار تشكيل جلسات مذهبي و نشر كتاب و صدور اعلاميه مي پردازد كه باز با هيچ مسئله اي از طرف ساواك روبرو نمي شود!

حجت الاسلام والمسلمين جعفر شجوني:

گودرزي بعد از آنکه از طرف علماي محترم و شناخته شده و حوزه هاي علميه ي مهم تهران طرد شد به سراغ آقاي موسوي خوئيني ها در مسجد جوستان رفت و او هم گودرزي را پذيرفت و اين هم امر غير منتظره اي نبود. آقاي خوئيني ها قبل از انقلاب در آن مسجد در مقام تفسير قرآن حرف هاي عجيب و غريبي مي زد که من اسم آن را گذاشته بودم قرآن شناسي آسان!...اين آقاي موسوي خوئيني ها هم به گفتن تفاسير مارکسيستي معروف بود.آقاي مطهري چند باري به او هشدار داده بودند ولي او کار خودش را مي کرد.مدتي در آن مسجد اين حرف ها را زد و عده اي جوان ناآگاه هم دور و برش را گرفتند و تصور مي کرد که بازارش هميشه گرم مي ماند...گودرزي به مسجد جوستان رفت و آقاي موسوي خوئيني ها هم او را به مسجد خمسه فرستاد.مسجد خمسه در اواسط خيابان سراب در خيابان دولت – يخچال واقع شده است....

موسوي خوئيني ها از کساني بود که قبل از انقلاب به اين ذهنيت دامن مي زد که هر نوع فعاليتي در دستگاههاي دولتي و شبه دولتي کمک کردن به رژيم است و حال آنکه توجه نمي کرد که بعضي ها از همين کارهاي شبه دولتي توانستند به اندازه ي ده ها سال تأثير کار او داشته باشند و بلکه بسيار بيشتر . علناً مي گفت آقاي مطهري و آقاي مفتح که تدريس در دانشگاه را پذيرفته اند با حکومت سازش کرده اند و تبديل به ترمز انقلاب شده اند!...او همين حکم را هم درباره آقاي بهشتي و آقاي باهنر مي داد که به آموزش و پرورش رفته بودند و کتابهاي درسي را تدوين مي کردند.مي گفت که اينها همکار فرخرو پارسا شده اند! و حال آنکه اگر قرار به انقلابيگري و منبرهاي داغ رفتن و بعد هم زنداني شدن باشد من که از بسياري از اينها جلوتر بودم ولي هيچ وقت از اين فکرها نمي کردم.من 25 بار زندان رفته و شلاقهايي خورده ام که اگر به ديوار مي زدند خراب مي شد منتهي کار امثال بنده روبنايي بود.يعني اگر يک پروژه ساخت و ساز خانه را در نظر بگيريد کار ماها حکم دکوراسيون خانه را داشت و کارهاي زيربنايي و پي ريزي و اسکلت بندي را امثال آقاي مطهري انجام مي دادند....

يک شيخ محترمي ... آقاي قاسمي.. نقل مي کرد من يک شب در مسجد جوستان کنار آقاي کروبي نشسته بودم وآقاي موسوي خوئيني ها هم روي منبر بود. اکبر گودرزي و محمود کشاني.. نشسته ومحو حرف هاي آقاي خوئيني ها شده بودند. اين آقارفته بودبالاي منبر و آيه شريفه و يصدون عن سبيل الله را کنايتاً و گاهي تصريحاً بر آقايان مطهري و مفتح و بهشتي تطبيق مي داد و مي گفت اينها ترمز انقلاب و سازشکارند و با دستگاه روي هم ريخته اند! من که ديدم گودرزي و کشاني مات و مبهوت حرف هاي خوئيني ها هستند به کروبي گفتم بابا اگر فردا انقلاب پيروز بشود اينها با اولين اسلحه اي که به دستشان بيفتد مي روند و اينها را مي کشند.

کروبي را که مي دانيد هم احساساتي است هم عصبي. دستش را بلند کرد و زد روي پاي من و گفت نه بابا! اينجوري نيست .ولي بعدها ديديم که اتفاقاً اينجوري شد!...

همين محمود کشاني از کساني بود که آقاي مفتح را در دانشگاه الهيات به گلوله بست. اين مسأله که فکر را چه کسي توي کله يک مشت بي سواد کرده بود بايد ريشه يابي کرد. بعد از سي سال که از انقلاب مي گذرد بايد معلوم شود محرکين اينها چه کساني بودند که اينقدر به خود جسارت دادند که چنين شخصيت هايي را بکشند...

...موسوي خوئيني ها... صريح بگويم آقاي مطهري معتقد بود که او مارکسيست شده است! آقاي مطهري اعتقاد افراد را از روي ظاهر و لباسشان نمي سنجيد بلکه محتواي حرف و فکر آنها را بررسي مي کرد.ايشان مي فرمود اين نوع تفاسير تفاسير مارکسيست هاست.حالا بر زبان هر کسي که مي خواهد جاري شده باشد...

از آيت الله آقا رضي شيرازي بپرسيد. ايشان تعريف مي کرد که وقتي آيت الله انواري از زندان آزاد شدند با آقاي مطهري به ديدن ايشان رفتيم .وقتي به منزل ايشان وارد شديم ديديم موسوي خوئيني ها هم آنجا نشسته. او چون با آقاي مطهري بد بود تا چشمش به ايشان افتاد بلند شد و رفت بيرون! آقاي مطهري با حالت عصبانيت و تحکم از آقاي انواري پرسيده بود او را مي شناسيد؟ آقاي انواري جواب داده بود بله اين آقاي خوئيني هاست. آقاي مطهري مي گويد:خبر داريد مارکسيست شده؟

آقاي مطهري واقعاًدرباره ي آقاي موسوي خوئيني ها همينطور فکر مي کرد و بخشي از هشدارهايي هم که در مقدمه ي کتاب گرايش به ماديگري داد درباره ي همين آدم و اطرافيانش بود....

... وقتي بعد از سالها به اين موضوع فکر مي کنم مي بينم فقط دو دسته بودند که در اين لباس[لباس روحانيت شيعه] مي ماندند. يک عده با نيت خالص مي خواستند خدمت کنند و جوانمردي به خرج مي دادند.دسته دوم هم يک عده آدم مرموز بودند که دستي اينها را در اين لباس نگه مي داشت تا در مواقع مقتضي در جامعه شبهه افکني کنند...

در دوران قبل از انقلاب ...چيزي که براي همه مهم بود پيش بردن مبارزه و پيروزي انقلاب بود . در آن سالها هر کسي که به نوعي به جريان مبارزه منسوب مي شد نزد مردم احترام پيدا مي کرد چون مردم از دستگاه نفرت داشتند.کمتر کسي مثل آقاي مطهري متوجه تفاوت صفوف و انحراف افرادي مي شد که خود را در ميان مبارزين جا زده بودند....بسياري معتقد بودندحالا وقت طرح اين مسئله نيست چون در صفوف مبارزين با رژيم شکاف ايجاد مي شود ولي ايشان معتقد بود که بايد از همين حالا جلوي رشد اين جريان را بگيريم وگر نه در آينده مسئله ساز خواهد شد... عده اي از حاميان [آن دوره] گروه فرقان [بعد از پيروزي انقلاب] توسط خود آنها ترور شدند.. يکي از آنها شهيد حاج تقي حاج طرخاني است. اين شهيد بزرگوار خيلي به گودرزي خدمت کرد... بعد از انقلاب گودرزي مي رود دم در منزل حاج طرخاني و مي گويد ما پانصد هزار تومان پول نياز داريم. پول زيادي بود. حاج طرخاني مي پرسد شما اين پول را براي چه چيزي لازم داريد؟ گودرزي مي گويد مي خواهيم انقلاب کنيم.حاج طرخاني مي گويد انقلاب که کرديم! گودرزي مي گويد نه اين انقلاب نشد. ما مي خواهيم عليه اين آخونديسم موج سوار انقلاب کنيم! حاج طرخاني بنده خدا هم گفته بود: ما از اين پولها نداريم به کسي بدهيم. گودرزي هم کينه او را به دل گرفت و در ماه رمضان با دو سه نفر دم در منزل شهيد حاج طرخاني آمد و او را جلوي چشم دختر ده دوازده ساله اش به گلوله بست. خيلي بي حيايي و بي چشم و رويي کرد...
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:۸
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
ارسال نظرات
ناشناس
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۴:۰۵ - ۱۷ مهر ۱۳۹۰
۳
۲
اين جعفر آقا و ديگراني كه اظهار نظر كردند كه خودشون انگليسي و دست نشانده حجتي ها هستند كه داداش
پاسخ
گاه
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۰۸:۵۳ - ۱۸ مهر ۱۳۹۰
فعلا که معلومه چه کسی دست نشانده انگلیسی ها است چپی ها یا بقول خودشان اصلاح طلبان یا امثال آقای شجونی.
جنگجو
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۰۹:۱۷ - ۱۸ مهر ۱۳۹۰
۴
۳
اقای علی مطهری بخاطر همراهی با این قاتلان پدرش خجالت میکشد یا نه؟!!!!
پاسخ
رضا
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۲۲:۴۵ - ۱۹ مهر ۱۳۹۰
۵
۳
عشق است میر حسین
پاسخ
رضا
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۱:۳۳ - ۲۰ مهر ۱۳۹۰
۵
۳
عشق است میر حسین
پاسخ
ناشناس
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۲۰:۱۶ - ۲۳ مهر ۱۳۹۰
۱
۰
یا حسین میرحسین
پاسخ
داود
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۲۱:۳۷ - ۲۳ مهر ۱۳۹۰
۰
۰
عشق چیز است میر حسین
پاسخ
وحید
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۲۳:۴۶ - ۲۳ مهر ۱۳۹۰
۰
۰
ماه بشت ابرنمی ماند.
پاسخ
جدیدترین اخبار پربازدید ها