به گزارش پایگاه 598، برهان نوشت: این بحث که دولت جدیدی که روی کار میآید نقدی به وضع موجود داشته باشد،
امری طبیعی است و معمولاً زمانی که دولت جدیدی مستقر میشود، به وضع موجود
انتقاد دارد و بر همین اساس برای آیندهی مطلوب برنامه ارائه دهد.
بنابراین
سعی میکند با نقد وضع موجود و ترسیم آیندهی مطلوب، طرفدارانش را جذب
کند. وقتی هم رسماً روی کار آمد، سعی میکند نشان دهد که شاخصهای اقتصادی،
سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و... در کشور مطلوب نیست و این دولت سعی خواهد کرد
آنها را به وضع مطلوب برساند.
این
مسئلهای طبیعی به نظر میرسد و در همهی دنیا هم مرسوم است. منتها
استفاده از روشها و ابزارهای کشورداری و دولتداری اگر از حد نرمال بگذرد،
به ضد خودش تبدیل میشود. اگر نقد به وضع دولت قبلی بیش از حد طبیعی باشد،
به سیاهنمایی منجر میشود و این مسئله چند آفت برای دولت دارد:
1. دولت
با این اقدام، توقعات مردم را از خودش بسیار بالا خواهد برد؛ کمااینکه
دولت قبلی هم تمام هموغم خود را برای حل مشکلات به کار بسته بود و بسیاری
از مشکلات را هم مرتفع نمود. حال اگر تمام اقدامات گذشته را زیر سؤال ببریم
و از دایرهی انصاف خارج شویم و سیاهنمایی کنیم، به این معناست که ما
خیلی بیشتر از دولت قبلی میخواهیم کار کنیم و در اقدامات زیربنایی فرهنگی،
اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و... تحول ایجاد خواهیم کرد.
با
این کار، سطح توقعات مردم بسیار بالا خواهد رفت و از آنجایی که این دولت
نمیتواند حداقل در کوتاهمدت، در همهی حوزهها تحولات بنیادین به وجود
آورد، فاصلهی معناداری بین توقعات مردم و اقدامات دولت ایجاد خواهد شد.
این فاصلهی معنادار، موجب نارضایتی مردم میشود و در درجهی اول به ضرر
خود دولت خواهد بود.
2.
به دلیل رشد سطح تحلیل سیاسی مردم، که بسیاری اوقات مسائل را خیلی بهتر از
تحلیلگران سیاسی تحلیل میکنند، انتقاد بیش از حد به گذشته و استفادهی
سیاسی از آن، بر نگرش و تحلیل مردم تأثیر عکس خواهد گذاشت و بعد از مدتی،
مردم باورشان خواهد شد که دولت نمیتواند از پس حل مشکلات برآید و با
فرافکنی و مقصر جلوه دادن این و آن، سعی میکند از خودش رفع اتهام کند.
یکی
از شعارهای آقای رئیسجمهور، احیای سازمان مدیریت و برنامهریزی بود؛
چراکه اصلیترین عامل مشکلات مدیریتی و اقتصادی کشور را حذف آن میدانستند.
اکنون که حدود نه ماه از عمر دولت یازدهم میگذرد، چرا برای احیای سازمان
مدیریت کاری نکردهاند؟
توجه
داشته باشیم این امر را مردم بهخوبی میفهمند و به آن واقفاند و در بین
مردم این گزارهی جدی مطرح میشود که با دولت ضعیفی مواجه هستیم که توان حل
مشکلات کشور در عرصههای مختلف را ندارد و مرتب سعی میکند اذهان مردم را
از واقعیات دور کند. این هم به ضرر دولت خواهد بود. متأسفانه رگههایی از
این تحلیل، بین مردم پیدا شده است؛ چنانکه هماکنون اگر به مردم رجوع شود،
این از گزارهها را دربارهی دولت مطرح میکنند.
3.
در مبانی اعتقادی و دینی ما هم این نوع انتقاد و برخورد امری ناپسند است.
اگر انتقاد با نیت اصلاح وضع موجود باشد، امری مطلوب است؛ اما انتقادهای
غیرمنصفانه و بعضاً دروغ و ناجوانمردانه و سیاهنمایی، در مکتب الهی ما
نمیتواند همراه با اثر و برکت باشد. ما به سنت الهی برکت معتقد هستیم. این
قاعدهی الهی در میان سنتهای الهی وجود دارد که اگر خدا نخواهد، کارهای
ما بیبرکت میشود و اگر برکت الهی از کاری گرفته شود، اثر آن کار مطلوب
نخواهد بود. این نیز افت دیگر این جنس اقدامات است.
اما
مثالهای زیادی تأیید میکند که نگاه دولت فعلی به دولت قبلی، سیاسی و
ابزاری است. برای مثال، از روزی که این دولت روی کار آمد و در طول حیات
معاونت برنامهریزی و نظارت راهبردی رئیسجمهور قبلی، ریشهی بسیاری از
مشکلات اقتصادی کشور، وجود معاونت برنامهریزی و نظارت راهبردی بهجای
سازمان مدیریت و برنامهریزی عنوان میشد. اساساً یکی از شعارهای آقای
رئیسجمهور و مطالبات اطرافیانش، احیای سازمان مدیریت و برنامهریزی بود؛
چراکه اصلیترین عامل مشکلات مدیریتی و اقتصادی کشور را حذف آن میدانستند.
اکنون
که دولت از 12 مرداد 92 روی کار آمده است و حدود 9 ماه از عمر دولت یازدهم
میگذرد، چرا برای احیای سازمان مدیریت کاری نکرده است؟ و چرا وقتی مجلس
طرح احیای سازمان مدیریت را در دستور کار قرار داد، دولت بهعنوان مخالف با
آن ظاهر شد؟ یک ناظر بیرونی چگونه باید قضاوت کند؟ آیا این مصداق
غیرمنصفانه بودن تاختوتاز علیه دولت گذشته نیست؟
استفاده
ابزاری و تبلیغاتی از دولت گذشته تاریخ مصرف دارد و اگر از زمانش بگذرد،
تبدیل به ضد خودش میشود و نتیجهی عکس خواهد داشت؛ چنانکه الآن در جامعه
این امر قابل مشاهده است.
یکی
دیگر از انتقادهای جدی به دولت قبلی، بحث یارانهها بود و اینکه پرداخت
پول نقد به مردم عوامفریبانه است و این بحث را مرتب در شعارهای انتخاباتی
مطرح میکردند. حال که دولت جدید روی کار آمده، نه تنها پرداخت پول نقد را
ادامه داده است، بلکه به ابتداییترین شیوهی توزیع یارانه، یعنی سبد کالا،
هم روی آورده است. سبد کالایی که مشکلات فراوانی به همراه داشت و نقدهای
بسیاری به آن وارد است. آیا میتوان نقدهای مطرحشده نسبت به دولت قبلی را
در این مورد سازنده دانست؟
آیا
میتوان این بحث را انتقاد سازنده دانست که سفرهای استانی دولت قبلی را
عوامفریبانه و پوپولیستی مینامیدند، ولی اکنون خود دولت جدید در تدارک
گسترده برای اجرای این طرح است؟
اخیراً
به رسانهها گفته شده است آمار نهادهای رسمی، مثل بانک مرکزی، مرکز آمار
و... را زیر سؤال نبرند و حرف درستی هم هست، ولی یادمان نرفته است که در
دولت گذشته، هر آماری مطرح میشد، سردمداران جریان حامی دولت فعلی، آن را
دروغ میپنداشتند. در همان سال 88 یکی از سران فتنه بهعنوان کاندیدای
انتخابات، آمار بانک مرکزی را دروغ مینامید.
چگونه
میتوان این منطق را پذیرفت که آمارها آن زمان دروغ بود و اکنون درست است؟
البته ما معتقدیم این آمارها هم آن زمان و هم امروز، درست هستند. اگر آمار
نهادهای رسمی را زیر سؤال ببریم، سنگ روی سنگ بند نمیشود و به هیچ عنوان
نمیتوان تصمیم راهبردی اتخاذ کرد. آیا اسم این نوع برخورد را میتوان نقد
گذاشت؟
به هر حال، استفادهی
ابزاری و تبلیغاتی از دولت گذشته تاریخ مصرف دارد و اگر از زمانش بگذرد،
تبدیل به ضد خودش میشود و نتیجهی عکس خواهد داشت؛ چنانکه الآن در جامعه
این امر قابل مشاهده است.
شایسته
است با روشهای بهتر، منصفانهتر و جوانمردانهتر به سمت نقد دولت گذشته
گام برداشت. دولت فعلی نیز پاسخ منتقدان را باید با کار و تلاش بدهد. نباید
در جامعه به دنبال روشهای خاص دوقطبیسازی، آن هم دوقطبیسازی کاذب،
باشند. مردم بهترین ناظر هستند و خودشان قضاوت میکنند. مردم برخی اوقات
بهتر از رسانهها و سیاستمداران حرکت میکنند و تصمیم میگیرند. اگر
خادمان کشور کار کنند، خود مردم قضاوت خواهند کرد و تصمیم خواهد گرفت.(*)
* مهندس مهرداد بذرپاش؛ نمایندهی مردم تهران در مجلس شورای اسلامی