اینها سؤالاتی است که شاید در سالها و ماههای اخیر در میان افکار عمومی به
عناوین مختلف مطرح شده و بعضا پاسخهای شایستهای نیز دریافت کرده است.
به گزارش پایگاه 598؛ روزنامه کیهان نیز میخواهد در شماره امروز و فردا فارغ از
مباحث جناحی و گروهی به بررسی ماهیت اعتماد به دولت ایالات متحده و نتایج
آن بپردازد. همراه ما در این گزارش باشید.
واقعیت این است که اعتماد
به کسی یا چیزی بر مبنای رفتار طرف مقابل و در طول زمان شکل میگیرد
همچنین تدریجی است نه دفعی و لحظهای، به عبارت دیگر نوع رفتار طرف مقابل
باعث ایجاد اعتماد یا عدم اعتماد به او میشود.
* رفتار آمریکا با کشورها چگونه است؟
اگر
نیمنگاهی به رفتار آمریکا در قبال کشورهای مختلف دنیا بیندازیم به راحتی
درمییابیم اعتماد به این کشور غربی آیا منشأ خیرات بوده یا بالعکس فقط
مایه شر بوده است.
یک کارشناس مسائل سیاسی در اینباره میگوید: «در
طول سده اخیر و خصوصا پس از جنگ جهانی دوم که به اصطلاح هیمنه ابرقدرتی
آمریکائیها ظاهر شد، مقامات برخی کشورهای دنیا پنداشتند که حیات آنها فقط
به رابطه و اعتماد به آمریکا وابسته است لذا کوشیدند تا به هر طریقی به
دنبال اعتمادسازی یکطرفه باشند.»
صبحی صادق میافزاید: «به طور مثال
در اواخر دهه ۱۳۲۰ شمسی، دکتر مصدق نخستوزیر ایران که برای فرار از زیر
فشار انگلیسیها تلاش میکرد تا راه نجاتی بیابد در نهایت به آمریکاییها
پناه برد.
او گمان میکرد با تکیه به آمریکاییها مثلا پرقدرت
خواهد توانست به آسانی بر مصدر دولت نشسته و زمام امور را به دست گیرد.
غافل از اینکه سران ایالات متحده پشت پرده با انگلیسیها بسته بودند.»
وی
ادامه میدهد: در همین رابطه رهبر معظم انقلاب طی سخنانی در آبان سال
گذشته فرمودند: «هر ملتی به آمریکا اعتماد کرد، ضربه خورد؛ حتی آن کسانی که
دوست آمریکا بودند. حالا در کشور ما دکتر مصدق به آمریکاییها اعتماد کرد؛
برای اینکه بتواند خود را از زیر فشار انگلیسها نجات بدهد، به
آمریکاییها متوسل شد؛ آمریکاییها به جای اینکه به دکتر مصدق که به آنها
حسنظن پیدا کرده بود کمک کنند، با انگلیسها همدست شدند، مأمور خودشان را
فرستادند اینجا و کودتای ۲۸مرداد را راه انداختند. مصدق اعتماد کرد، کتکش
را [هم] خورد؛ حتی کسانی که با آمریکا میانهشان هم خوب بود و به آمریکا
اعتماد کردند، ضربهاش را خوردند.»
این کارشناس میافزاید: «حکایت
عواقب اعتماد به آمریکا فقط به مصدق و یا محمدرضا پهلوی محدود نمیشود بلکه
گزینههای فراوانی از این دست وجود دارد که نشان میدهد آمریکاییها فقط
طالب اعتماد یکطرفه آن هم از سوی طرف مقابل هستند! نمونه بارز عینی این
مسئله در یکی دو سال اخیر حکایت محمد مرسی، رئیسجمهور مخلوع مصر و گروه
حامیاش اخوانالمسلمین است.»
پیروزی انقلاب مردم مصر در سال ۱۳۸۹ با
رهبری اخوانالمسلمین به عنوان مهمترین گروه دینی این کشور، نشان از ماهیت
اسلامی انقلاب مذکور علی رغم تمامی انحرافات فکری و مشکلات گفتمانی اخوان
داشت. این انقلاب که به سرعت در سطح منطقه اثر دومینوواری گذاشت، موج
بیداری اسلامی در سایر کشورهای عربی را تشدید کرد.
صبحی صادق با
انتقاد از تحریف وقایع مصر توسط برخی اصلاحطلبان میگوید: «همین جا لازم
است متذکر شوم که ماهیت انقلاب مردم مصر واقعا اسلامی بود و نه بهار عربی.
متأسفانه برخی سکولارهای وطنی و مدعیان اصلاحطلبی تلاش کردند تا تعبیر
بهار عربی را جایگزین بیداری اسلامی مردم مصر کنند که این واژه صددرصد غلط و
مغایر با واقعیات این کشور اسلامی بود.
به هرحال پس از پیروزی مردم مصر
در انقلاب ۱۳۸۹ مرسی در یک انتخابات آزاد به ریاست جمهوری رسید ولی از
همان روزهای نخست با اتخاذ رویکرد غلط به دوری از مقاومت و احساس رقابت با
ایران پرداخت و در نهایت هم به دامن آمریکا افتاد و به کاخ سفید اعتماد
کرد.»
وی میگوید: «گزارش شبکه تلویزیونی الجزیره در همان یک سال
ریاست مرسی حاکی است که واشنگتن به صورت غیرعلنی از گروههای مخالف در مصر
که علیه دولت مرسی فعالیت میکردند حمایت مالی میکرده و اسناد این
حمایتها نیز که بالغ بر دهها برگ سند است در یک برنامه تحقیقی دانشگاه
برکلی به نمایش درآمده است.»
این کارشناس ادامه میدهد: «مرسی در
اعتماد به آمریکاییها آن قدر پیش رفت که حتی حاضر شد رئیس رژیم صهیونیستی
یعنی شیمونپرز کودککش را «دوست صمیمیاش» لقب دهد و یا حتی پای میز
مذاکره با آمریکاییها برای فروش ۴۰درصد صحرای سینا بنشیند- که البته روند
اجرایی قرارداد فروش صحرای سینا به دلیل برکناری محمد مرسی از قدرت و
سرنگونی حکومت اخوان المسلمین در ۳ ژوئیه ناتمام و نیمهکاره باقی ماند-
ولی آنچه مهم است اینکه مرسی بدون توجه به خاستگاه انقلاب مردم مصر هرچه در
توان داشت برای جلب اعتماد آمریکاییها به کار گرفت. در زمان او حتی
بسیاری از تونلهای حماس که معبری برای ارسال کمکهای غذایی به مردم محروم
غزه بود منفجر شد و از بین رفت، اما با این همه نتیجه اعتماد مرسی به پنجه
چدنی آمریکا چیزی نبود جز اینکه در نخستین سالروز ریاستش بر مصر ابتدا
سرنگون شد و سپس چندی بعد دادگاهی در مصر حکم اعدام ۶۸۳ نفر از طرفداران
اخوانالمسلمین یا همان حامیان درجه یک مرسی را صادر کرد.
بنابراین همانگونه که ملاحظه میشود عاقبت اعتماد به آمریکا جز زیان برای اعتمادکننده نصیبی نخواهد داشت.»
* به کدام ویژگی آمریکا میشود اعتماد کرد؟
سفیر
سابق ایران در مکزیک که سالها از نزدیک با رفتار غربیها آشنا بوده در
خصوص اعتماد به آمریکاییها میگوید: «رفتار آمریکا از ابتدای تأسیس تاکنون
ثابت کرده که فقط به یک چیز آمریکا میتوان اعتماد کرد و آن هم خلف وعده،
جنایت، ترور و فریب است! اصولا ایالات متحده با قتلعام سرخپوستان تأسیس
شد و با به کارگیری بمب هستهای ادامه یافت و امروز نیز در هر جا توانش را
داشته باشد دست به جنایت میزند.»
محمدحسن قدیری ابیانه با تأکید بر
اینکه هرگز نباید به آمریکا اعتماد کرد زیرا این اعتماد جز زیان چیز دیگری
نصیب کسی نخواهد کرد به موضوع مذاکره با این کشور اشاره کرده و میافزاید:
«اگر قرار باشد مذاکرهای با آمریکا صورت گیرد باید با اعتقاد راسخ به
فریبکاری، دغلبازی، تخلف و تقلب از سوی آمریکا صورت گیرد و اگر هم توافقی
یا قراردادی با آمریکا منعقد میگردد نباید براساس اعتماد باشد بلکه باید
میزان عمل آمریکاییها به آن توافق ملاک قرار گیرد نه وعده و وعید و قول و
قرار. چرا که اصولا آمریکا با فریبکاری، خلف وعده و دخالت در امور دیگران
به موقعیت فعلی رسیده است.»
این کارشناس مسائل بینالملل در پاسخ به
این سؤال که آیا مشکلات اقتصادی با رابطه با آمریکا حل میشود، میگوید:
«برخیها تصور میکنند که رابطه با آمریکا میتواند وضعیت اقتصادی کشور را
بهبود بخشد در حالی که اگر چنین بود باید برخی کشورها که سالهاست با آمریکا
رابطه دارند مشکل اقتصادی نمیداشتند ولی این گونه نیست زیرا اساسا رابطه
آمریکا با دیگر کشورها برای کمک به آنها نیست بلکه برای غارت منابع آنهاست.
ضمنا چین و ژاپن و کره هم که با آمریکا رابطه دارند پیشرفتشان مدیون
رابطه با آمریکا نیست بلکه ساعات مفید کاری بالا و قناعت در مصرف، موجبات
پیشرفت فعلی آنها را فراهم کرده است.»
قدیری ابیانه در پاسخ به این
سوال که آیا میشود در بخشی از مسائل کشور مثلا موضوع هستهای به
آمریکاییها اعتماد کرد و در سایر بخشها اعتماد نکرد؟ میگوید: «در هیچ
بخشی از بخشها نباید به آمریکا اعتماد کرد برای اینکه آمریکا حدی برای
دغلبازی و خلف وعده خویش قائل نیست البته در ایران هیچ مسئولی مذاکره با
۵+۱ را بر مبنای اعتماد قرار نداده است و من کسی از مسئولان را سراغ ندارم
که مبنای مذاکرات را اعتماد به آمریکا قرار داده باشد.»
سفیر سابق
ایران در مکزیک و ایتالیا در ادامه توضیحاتش در خصوص بیاعتمادی به رفتار
سران کاخ سفید میگوید: «مردم خود آمریکا هم به مسئولان خویش اعتماد
ندارند، حتی احزاب آمریکایی هم از طریق تبلیغات دروغین و تخریب احزاب دیگر
درصدد رسیدن به قدرت هستند. همچنین صاحبان سرمایه آمریکایی سر شرکتهای
دیگر کشور خودشان را کلاه میگذارند و سعی میکنند با نابودی آنها وضعیت
بهتری پیدا کنند.»
این کارشناس ارشد مدیریت استراتژیک در ادامه
میافزاید: «اصولا مبنای لیبرالیسم که در غرب حاکم است منافع فردی است نه
منافع جمعی، لذا بر همین اساس مشاهده میکنیم که در آمریکای ثروتمند امروز
۵۰میلیون نفر زیر خط فقر زندگی میکنند و سالانه بیش از ۲میلیون نفر هم به
جمعیت زیرخط فقر افزوده میشود. بنابراین اگر قرار بود آمریکا به ملتی کمک
کند باید ابتدا به فقرای کشور خودش کمک میکرد.»
قدیری ابیانه
درباره نتایج اعتماد سران کشورهای جهان به آمریکاییها اظهار میکند:
«اصولا آمریکاییها به سران کشورها و عوامل خویش برای پیاده کردن منویات
خود که همان غارت ملتهاست تکیه میکنند و از آنها بهره میبرند و هرگاه
دیگر به وجود آنها نیاز نداشته باشند و یا وجودشان را بیفایده بدانند آنها
را همچون تفاله به کنار خواهند انداخت. تاریخ روابط بینالملل پر است از
اتخاذ چنین روالی توسط آمریکاییها، مصدق در ایران، مرسی در مصر، قذاقی در
لیبی، صدام در عراق و خیلی از نمونههای دیگر.»
وی با بیان اینکه در
اسناد لانه جاسوسی سند مهمی است در رابطه با چگونگی استخدام جاسوس توسط
آمریکا میافزاید: «در آن سند میگوید «سعی کنید به این افراد اطمینان دهید
که در صورت همکاری با سازمان سیا مشکلاتشان حل میشود ولی به محض همکاری
آن فرد، اسنادی از آنها را گردآوری کنید تا نتوانند از همکاری با سیا
انصراف دهند.» همچنین در آن سند تاکید میکند «مراقب باشید تا مشکلاتشان حل
نشود، زیرا در صورتی که مشکلاتشان حل شود انگیزه همکاری با سیا را از دست
میدهند.» یعنی هر چند با دادن وعده حل مشکل، آنها را به استخدام در
آوردهاند یا مثلا به آنها وعده میدهند در صورت ارائه اطلاعات به طور
ماهانه حقوق گزافی را به آنها پرداخت میکنند و امکاناتی را در اختیار آنها
قرار خواهند داد ولی به محض تخلیه اطلاعات، آنها حقوق و مستمریشان را قطع
میکنند زیرا دیگر اطلاعات مورد نیاز را به دست آوردهاند. یعنی آمریکا
حتی به عوامل خودفروخته هم اعتماد نمیکند و به وعده خویش در مورد آنها
پایبند نیست. زمانی که من در مکزیک سفیر بودم با یک مزدور مکزیکی آشنا شدم
که در جنگهای عراق مشارکت کرده بود. او میگفت: آمریکا ما را به عراق
فرستاد با این وعده که اگر در جنگ به نفع آمریکا شرکت کنیم به ما اجازه
اقامت و تابعیت آمریکا را خواهد داد لذا او نیز با این وعده به حضور در
عراق و ارتکاب جنایت پرداخته بود اما در پایان جنگ او را رها کرده بودند و
نه تابعیت دادند و نه اجازه اقامت و حتی ترجیح میدادند تا او زنده به
کشورش بازنگردد!»
* راه پیشرفت کدام است؟
یکی
از سوالات مهمی که شاید اذهان بسیاری را درگیر خود کرده این است که آیا
راه پیشرفت کشور از طریق اعتماد و تکیه به قدرتهای بزرگ و استعماری خصوصا
آمریکا هموار میشود یا نه پیشرفت ملتها را باید در توان داخلی و اعتماد
به استعداد درونی خودشان جستوجو کرد؟
یک کارشناس در این باره
میگوید: «قدرتهای استعماری خصوصا آمریکا میکوشند با استفاده از امپرتوری
رسانهای خود همواره به ملتها این نکته را القا کنند که راه پیشرفت آنها
فقط در گرو ارتباط با آمریکاست. به عبارت دیگر زندگی فقط در زیر سایه
آمریکا حاصل میشود و بس!»
شیشهگر میافزاید: «غربیها در شبکههای
ماهوارهای خود مدام به دنبال تصویرسازیهای یکطرفه از جهان موردنظرشان
هستند. اینان هرگونه مخالفت با هنجارهای آمریکایی را محکوم کرده و آن را
نشانه عقبماندگی مخالفان قلمداد میکنند. به زعم سران این شبکهها،
کشورهای پیشرفته و یا در حال پیشرفت فقط به کشورهایی اطلاق میشود که با
آمریکا رابطه خوبی دارند و حیات و مماتشان به دلارهای واشنگتن وابسته
است.»وی ادامه میدهد: اما علی رغم این جوسازیها و فشارهای پیدا و پنهان
قدرتهای زورگو بر ضد ملت ایران، جمهوری اسلامی در طی ۳۵ سال گذشته نشان
داده که میتوان بدون وابستگی به آمریکا نیز پیشرفت کرد و به مراتب بالایی
از رفاه و خوشبختی مادی و معنوی رسید. این گونه است که رهبر انقلاب در
نخستین روز سال ۹۲ در حرم مطهر رضوی فرمودند: «ملت ما با پیشرفتها ثابت
کرد که در سایه آمریکا زندگی نکردن به معنای عقبافتادگی نیست، این نکته
مهمی است. قدرتمندان عالم، استعمارگران- در روزی که استعمار مستقیم بود- و
امروز آمریکا، میخواهند به ملتهای دنیا اثبات کنند که اگر میخواهید زندگی
خوب داشته باشید و پیشرفت کنید، باید زیر سایه ما بیایید. ملت ایران اثبات
کرد که این حرف دروغ است. ملت ما ثابت کرد که وابسته نبودن به آمریکا و
قدرتهای بزرگ نه فقط موجب عقبافتادگی نیست، بلکه موجب پیشرفت است، دلیل
واضح این است که شما این سی سال جمهوری اسلامی را مقایسه کنید با سی سال
بعضی از کشورهایی که در سایه آمریکا زندگی کردند، دل خودشان را به سالی دو
سه میلیارد دلار کمک آمریکا خوش کردند و تسلیم آمریکا شدند، ببینید آنها
کجایند، ما کجاییم؟ هستند کشورهایی که خودشان را به دم آمریکا بستند و
دنبالهرو آمریکایند. سی سال تجربه در مقابل ما است. ببینید سی سال جمهوری
اسلامی چگونه گذشته است و جمهوری اسلامی و ملت ایران ازکجا به کجا رسیده
است، آنها در چه وضعی هستند. هر کس این را مطالعه کند، خواهد فهمید که
وابسته نبودن به قدرتهای بزرگ، برای یک ملت فرصت است، نه تهدید و این فرصت
را بحمدالله ملت ایران با قدرت خود، با شجاعت خود، با هوشمندی خود به دست
آورده است.»