به گزارش پایگاه 598 به نقل از تسنیم، عملکرد نهچندان مطلوب دولت یازدهم در عرصه اقتصادی و سوءتدبیرهای بزرگی مانند سبدکالا، به حدی "تدبیر" در دولت را زیر سوال برده که بیتردید جای دفاع و حتی توجیه آنچنانی برای طرفدارانش باقی نگذاشته است.
در حوزه اقتصادی از آنجا که مستقیماً با زندگی روزمره مردم سر و کار دارد، عملکرد منفی اقتصادی بیشترین آسیب را به اعتبار اجتماعی دولت وارد میسازد و این آسیب زمانی مضاعف میشود که دولت به لحاظ برخورداری از پایگاه اجتماعی مستحکم دچار فقرِ آشکار باشد. از ماجرای سبد کالا و انصراف از یارانهها گرفته تا گرانی آب و برق و گاز و خودرو و بنزین و حاملهای انرژی دیگر حتی صدای موافقان و اطرافیان دولت را هم درآورده است، چه برسد به مردم! ثبتنام بیش از 95درصدی مردم برای دریافت یارانه که حتی شامل 18 میلیون نفری که به روحانی رأی دادند نیز میشود، خود گویای نوع نگاه افکار عمومی به عملکرد اقتصادی دولت یازدهم است.
در اینگونه موارد نه "سکوت" پاسخگوست که دولتها بتوانند با اتخاذ سیاست "سکوت" از سیل انتقادات رهایی یابند و از زیر بار پاسخگویی و مسئولیتپذیری شانه خالی کنند. و نه "فرافکنی" و انداختن تقصیرات و مشکلات به گردن این و آن جواب میدهد، هرچند که ممکن است این راهبرد در کوتاهمدت به یاری دولت بیاید اما لزوماً در درازمدت جوابگو نیست و بالاخره زمانی فراخواهد رسید که دولت مجبور به پذیرش ناکارآمدی خود میشود. و نه تهمتزنی، توهین، تحقیر و شکایت و پروندهسازی برای منتقدان.
پس بهترین کار این است که دولت زمین بازی را تغییر دهد و نگاه مردم را به حواشی دیگری منحرف کند؛ سیاستی که این روزها در اولویت و دستورکار دولت یازدهم و توپخانه رسانهایش قرار گرفته است.
دولتیها و رسانههای دولتی و حامی دولت با استفاده از تکنیک "برجستهسازی" هر روز و هر هفته یک موضوع حاشیهای را آن چنان برجسته و به موضوع اصلی رسانهای تبدیل میکنند که همه نگاهها از عملکرد منفی اقتصادی دولت منحرف شده و متوجه مسئله دیگری میشود، یعنی دغدغهها و مسائل بیارزش ساختگی را با عملیات روانی جایگزین دغدغه و مسائل اصلی مردم میکنند.
به عنوان نمونه اخیراً شاهد بودیم که پس از شکست سنگین دولت یازدهم در همراهسازی مردم با خود در موضوع فاز دوم هدفمندی یارانهها و انصراف از یارانهها، مقامات دولتی با هجمههای هماهنگ و حسابشده به یک مستندِ دانشجویی به نام "من روحانی هستم"، این مستند را به مسئله روز جامعه تبدیل میکنند و حتی "انتقادناپذیری" را به جان میخرند و خواستار برخورد قضایی با یک مستند دانشجویی میشوند.
رسانههای نزدیک به دولت نیز ادامه کار را به دست میگیرند و مهمترین اخبار و گزارشها و مطالبِ خود را به این مستند اختصاص میدهند.
از آن سو نیز موضوع این مستند به مسئله اولویتدار همه منتقدان دولت تبدیل میشود و تقریباً همه توان و وقت خود را صرف دفاع از مستند "من روحانی هستم" میکنند.
و در این میان آنچه به حاشیه میرود، عملکرد اقتصادی دولت است.
به عنوان مثالی دیگر، به یکباره همایش منتقدان توافق ژنو با عنوان «دلواپسیم» بخش اعظم مطالب رسانههای دولتی و حامی دولت و نزدیک به دولت را به خود اختصاص میدهد و دولتیها حتی در سطح وزیر نیز به این مسئله واکنش نشان میدهند و این همایش را که صرفاً جمعبندی همه انتقادات صورت گرفته به توافق ژنو تاکنون است، به مسئله و دغدغه اصلی جامعه بدل میکنند.
تاجایی که صحبت درباره این همایش به نقل محافل تبدیل میشود و وضعیت اقتصادی و عملکرد اقتصادی دولت کاملاً در حاشیه قرار میگیرد.
در نمونهای دیگر دستیار ارشد رئیس جمهور به محفلی میرود و سخنانی را مطرح میکند که هیچگونه ارتباطی با آن محفل ندارد. مثلاً در جمع یهودیان از اشکالات و نقایص هیئات مذهبی و عزاداری امام حسین(ع) میگوید، رژیم صهیونیستی را تلویحاً حکومت بنیاسرائیل مینامد و مطالبی را درباره شیر و خورشید مطرح میکند که 180 درجه با آرمانهای انقلاب اسلامی و فرمایشات رهبر کبیر انقلاب اسلامی تفاوت دارد.
سؤال اینجاست که آیا دستیار ارشد رئیس جمهور که سابقه پررنگ امنیتی دارد و سالها در سطوح عالی مدیریتی در جمهوری اسلامی حضور داشته است، از تبعات چنین اظهارنظری آگاهی ندارد و نمیداند که پیرو این اظهارات چه جریان انتقادیای به راه میافتد و برای دولت هزینهساز میشود؟
حال نگاه کنید به افکار عمومی و ایضاً رسانههای منتقد برخی سیاستهای دولت. ناگهان همه انتقاداتِ اقتصادی به کلّی تعطیل میشود و چند صباحی افکار عمومی و همه رسانهها و همه چهرهها و جریانات منتقد به اظهارات شاذ آقای دستیار ارشد میپردازند، او را با مشایی دولت سابق مقایسه میکنند و .... حتی رسانههای متمایل به دولت نیز به ظاهر در آتش تنور انتقادات میدمند.
در نهایت همه افکار عمومی متوجه جایی دیگر میشود، اظهاراتِ به ظاهر هزینهتراش و حاشیهسازِ دستیار رئیس جمهور دست به دست و زبان به زبان و محفل به محفل میچرخد، نقل میشود و دیگر کسی سراغ از وضعیت اقتصادی کشور نمیگیرد و انگار نه انگار که تا همین چند وقت پیش دولت به خاطر عملکرد اقتصادیاش به شدت زیرسؤال و مورد انتقاد بود.
به راحتی و با یک اظهارنظرِ ساده جهت نگاهها و انتقادها تغییر میکند و دولت حتی برای یکی دو هفته هم که شده، نفس راحت میکشد و از سیل انتقادات اقتصادی رهایی مییابد.
البته در زمینهای بازی جدیدی که دولت برای انحراف افکار عمومی پیش روی مردم میگشاید، بازهم دولت سیبل انتقادات است اما پاسخگو بودن در مسائل غیراقتصادی بسیار راحتتر از موضوعات اقتصادی است.
این سیاستِ انحراف افکار عمومی و برجستهسازی مسائل حاشیهای و انحرافی را باید تعمیم داد به حوزههای دیگر مانند حوزه فرهنگ و موضوع برداشتن ممیزی و موضوعاتی مثل آزادی و موضوع حجاب و موضوعات مشابه که برای افکار عمومی جذابیت هم دارد و دولت با تبلیغات رسانهای فراوان، افکار عمومی را سرگرم مسائل غیر اولویتدار میکند.
همه اینها نشاندهنده تحرکات فراوان تبلیغاتی سیاسی و رسانهای و عملیات روانی تیم مشاوران رئیس جمهور و دولت یازدهم است که سابقه امنیتی پررنگی هم دارند.
حال باید دید که مردم و منتقدان تا چه حد هوشیارند؟!