به گزارش سرویس وبلاگستان 598، وبلاگ
سرباز صفر جنگ نرم نوشت:
موسي بن سيار مي گويد: من با حضرت رضا عليه اسلام (در مسير خراسان) همسفر بودم ، همين كه به ديوار هاي شهر طوس نزديك شديم ،صداي شيون و ناله اي را شنيدم ،دنبال صدا رفتم كه به جنازه اي برخوردم، در همين حال ديدم مولايم علي بن موسي الرضا از مركب خويش پياده شدند و خود را به آن جنازه رساندند...و به من فرمودند : "اي موسي بن سيار! هر كه مشايعت كند جنازه دوستي از دوستان ما را گناهانش پاك مي شود، همانند روزي كه از مادر متولد شده است" . همين كه جنازه را نزديك قبر بر زمين نهادند، مشاهده كردم كه امام عليه اسلام به طرف مردم راه افتادند و مردم را كنار زدند تا خود را به جنازه رساندند، دست مبارك و ملكوتي خود را بر سينه او نهادند و فرمودند:
"...تو را به به بهشت مژده باد ،بعد از اين ديگر وحشت و ترسي براي تو نيست! "
عرض كردم فدايت شوم ؛ آيا شما اين مرده را مي شناسيد در حالي كه تا كنون از اين سرزمين گذر نكرده ايد؟ امام عليه السلام فرمودند : " اي موسي! آيا نمي داني كه اعمال و رفتار شيعيان ما در صبح و شام بر ما امامان عرضه مي شود . اگر تقصيري در رفتار آنها ديديم از خداوند مي خواهيم كه از سر تقصير ايشان در گذرد و اگر كار خوب از آنها مشاهده كرديم ، از خداوند مي خواهيم كه به آنها جزاي خير دهد و خدا را سپاس مي گذاريم".1
حالا ،حال ما حال همان شيعه ومحبي است كه آرزي ديدار امام را داشته است و مانعي بر سر راه اين وصال آمده كه محروم از اين فيض عظيم گشته است اما امام رئوف بر احوال و اعمال ما آگاه است و بنابر متون متقن ديني حيات وممات براي امام عليه السلام معنا ندارد كه در زيارتنامه به امام مي گوييم :اشهد انك تسمع كلامي و ترد سلامي (شهادت مي دهم كه تو كلامم را مي شنوي و سلامم را پاسخ مي گويي) و نيز برخورد او و ابراز محبت او نسبت به همه محبين يكسان است؛
پس اي آقا و مولاي من، حال كه توفيق ديدار شما را نداشته ام از تو ميخواهم كه لطف ملكوتيت را شامل حالم سازي و آنجا كه دستم از زمين آسمان كوتاه است به دادم رسي و -مانند آنچه كه با اين محب انجام دادي- نويد آرامش و آسايش ابدي و بهشت خلد را به من بدهي...اي امام رئوف!
1-جلاء العيون