تشکیل قرارگاههای عقیدتی برای تولید و تجهیز و پشتیبانی از نیروهای فعال در صحنه به عنوان یکی از ضرورتهای اولیه جنگ فرهنگی باید در رأس برنامههای حوزهها جاسازی شود.
به گزارش 598 محمد سعید ذاکری در یادداشتی در فارس آورده است:
سال تحصیلی جدید حوزههای علمیه در حالی آغاز شده است که لیست بلند و جدیدی از نیازها و احتیاجات مرتفع نشده در حوزه نظری پیش روی فضلا و نخبگان حوزوی قرار گرفته است.
اساسا در گذشتههای نه چندان دور اگر عمده مراجعات به حوزهها در حیطه مستحدثات عمومی فقه متمرکز شده و پهنه این مراجعات از روستاها و شهرهای کوچک تجاوز نمیکرد، امروز بدلیل گستردگی اقبال جوامع - جامعه اسلامی ایران و سایر جوامع اسلامی و حتی بشری- به حوزه دین از یکسو، شدت یافتن تهاجمات بیرونی دشمنان و شیاطین پلید به دین و به خصوص اسلام اصیل از سوی دیگر و نیز پدیدار شدن جنبههای جدیدی که دین توانسته با تکفل آن، پاسخهای اقناعی جذاب و مورد استقبالی برای بشر امروز بیابد، سیل احتیاجات به حوزههای علمی، فقهی، فلسفی و کلامی روز افزون بوده و خلق نیازهای جدید، باعث افزون شدن مستحدثات نو و فروع گوناگون در پیش پای فقهای عظام شده است.
این در حالی است که برنامههای درسی و آموزشی حوزههای علمیه نیز میبایست متناسب با این نیازهای جدید متحول شده و آهنگ جدید برای خود دست و پا کند. اساسا حوزههای علمیه امروز به عنوان ستادهای خط مقدم جهاد فکری و عقیدتی در برابر دنیای استکبار قرار گرفته و عدم برآورد صحیح و برنامههای نامرتبط با این جهاد عظیم، منجر به تربیت جهادگرانی خلاق، پیشرو ، خوش فکر و آماده برای رزم همه جانبه نخواهد شد.
اگر امروز فقه سیاسی و حکومتی با عمقی به پهنای تاریخ فقه شیعه ولی با رویکردی تازه به صحنه معادلات سیاسی جهان آمده و توانسته تمامی معادلات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و حتی امنیتی و نظامی دشمنان را در هم ریزد؛ اگر دشمن، عمده نقطه ثقل تهاجمات فرهنگی و نرم خود را بر شاکله «فقه حکومتی» و محصول آن - ولایت فقیه - متمرکز ساخته و به خوبی دریافته که همین نقطه کانونی بوده که عمده معادلات او را بر هم ریخته است؛ اگر درخشانی عملکرد فقه سیاسی ما باعث شده تا در جوامع اسلامی و حتی غیر اسلامی دیگر ، الگوی رفتاری «جمهوری اسلامی» شبیهسازی شده و آرمان حرکتی به مثابه انقلاب اسلامی به آرمان بیداری اسلامی تبدیل شده است، همگی گواه روشنی بر مبرم بودن مسئولیت خطیر حوزهها نسبت به وظیفه جدید خود و ضرورت پشتیبانی - ساپورت - لحظه به لحظه از این نظریه سترگ خواهد بود.
بدین منظور لازم است که علاوه بر تجدید نظر و تحول در برنامهها و رفتارهای گذشته حوزهها به سمت خلق برنامههایی پویاتر، کارآمدتر، وظیفهشناستر و نخبه پرورتر، نظام نامهای جدید از نیازها ، داشتهها و افقهای نو تهیه و بر اساس آن نقشه راههای جدیدی مبتنی بر ضرورتها تدوین شود.
بالتبع لازم است این نظامنامهها در اسرع وقت و به صورت جهادی و عملیاتی تهیه شده و به آرایش صحنه جدید تحولات بیاندیشد.
در این بین توجه به داشتهها از یکسو توجه به مختصات فکری، سیاسی، اجتماعی و حتی تعصبات فردی جامعه هدف از سوی دیگر باید در اولویت رفتاری و برنامهریزیهای ما قرار گیرد.
همچنین تشکیل قرارگاههای عقیدتی برای تولید و تجهیز و پشتیبانی از نیروهای فعال در صحنه به عنوان یکی از ضرورتهای اولیه این جنگ فرهنگی باید در رأس برنامههای حوزهها جاسازی شود.
پویایی فقه جواهری امروز به روشنی به اثبات رسیده و دشمن درصدد است تا دریابد این پویایی از چه مؤلفههایی برخوردار است که میتواند در اسرع وقت با کمترین امکانات و در زیر شدیدترین فشارها، خود را بازیابی کرده و با آرایش جدید، صحنه نبرد را تغییر دهد. بیشک تکمیل پازل نظام سازی اسلامی و رفع نواقص موجود در حوزههای مدیریتی و عملی میتواند رخنه دشمن در شناخت عقبه خودی را سد نماید.
در این بین، بهرهگیری از استعدادهای جامعه هدف نیز باید مورد توجه قرار گیرد. «فقه مقارن» که معالاسف چندی است اساس آموزش و یادگیری آن در حوزههای علمیه منسوخ شده بر همین مبنای "احاطه به متون اصلی جوامع هدف" طراحی شده و میبایست بار دیگر در حوزههای فقهی ما احیا شود.
همچنین توجه به این نکته که اسلام با مبانی ثابت و عمیق و قدرت انعطاف بالا در فروع، برنامههای قابل ارائهای برای پاسخگویی به مستحدثات جدید دارد باید با واکاوی عمیق، نظریات متعالی دینی در این رابطه را کشف نمود.
به عنوان نمونه آیا به راستی تدوین اصول و مبانی و حتی پیشنهاد شیوههای اجرایی دیپلماسی اسلامی - به عنوان یکی از شاخههای مستحدثات - در محلی غیر از حوزههای علمیه میبایست صورت پذیرد؟ همچنین اندیشیدن در حدود و ثغور نظام رسانهای جوامع اسلامی، آیا یکی از وظایف جدید محوله به حوزههای علمیه نیست؟
آیا چگونگی تحقق بیش از پیش «مردم سالاری» بر پایههای دین و شریعت به جهت رفع نقصانهای موجود و افزون سازی کارآمدی نظام، تاکنون در حیطه اندیشهای و فکری حوزههای علمیه قرار گرفته است؟
بحث و غور در بانکداری اسلامی بدون ربا، مدیریت اسلامی، نیل به تمدن اسلامی، زدودن بروکراسی غربی و تدوین نظاممند اصول حرفهای مراجعات اداری، آیا همچون بحثهای رایجی نظیر صوم و صلاة و طهارت، جای خود را در مباحثات حوزوی باز کرده است؟
به نظر میرسد تکمیل هر چه سریعتر نظام سازی اسلامی شیعی از حیث فکری و عقیدتی و تدوین نظامهای سیاسی متناسب جوامع گوناگون و رفع شبهات پدید آمده باید در رأس جهاد فکری حوزهها قرار گیرد که نقش مدیریت حوزههای علمیه در این راستا، نقشی بیبدیل و خطیر است.