فانوس نیوز؛ جواد
موگویی- در رابطه با حمله نظامی آمریکا به طبس زیاد گفته و نوشته شده است؛
هر سال هم به رسم معهود در آستانه سالروز شکست این حمله به کرات سخن گفته
می شود.آنچه در این مجال به آن پرداخته میشود، روایتی است متفاوت از این
شکست حمله .
بخشی از این نوشتار به موضوعی میپردازد که چندی است در محافل مطرح شده است؛ طراحی اشغال لانه جاسوسی توسط کسانی غیر از دانشجویان بوده و هدف آنان زمینه چینی برای دخالت نظامی آمریکا بوده است.
این مقاله می کوشد ارتباط حمله نظامی آمریکا به طبس با کودتای نافرجام
نوژه را بررسی کند و شواهد این مدعا را از میان خاطرات، اسناد وکتبی که
بعضاٌ از سوی افراد و نهادهای امنیتی- اطلاعاتی چاپ شده است، بیان کند. بخش
دیگر این نوشتار در ارتباط با شبکه ی پیچیدهای است که به طور سازمان
یافته درعملیات کودتای نوزه و حمله نظامی آمریکا به طبس شرکت کرده و در
سیستم های امنیتی و حتی در میان دانشجویان پیرو خط امام نیز نفوذ گسترده و
فعال دارد و ترورهای ششم وهفتم تیر و قتل رییس جمهور و نخست وزیر را به
انجام میرساند.
اشغال سفارت توسط دانشجویان
تدارک کودتا
در بهار 1358 و پیش از اشغال لانه جاسوسی توسط دانشجویان پیرو خط امام،
سرهنگ عطاءالله بایاحمدی افسر رکن دوم ارتش از سوی سرهنگ دوم ژاندارمری
محمدباقر بنیعامری از همکاران نزدیک ارتشبد غلامعلی اویسی، عامل کشتار 17
شهریور، مأموریت یافت که مواضع غرب و آمریکا را درباره عملیات براندازی
درایران جویا شود.یک ماه بعد، سرویس اطلاعاتی ایالات متحده آمریکاCIA و موساد موافقت اولیه خود را با اجرای طرح براندازی درایران اعلام کردند.
این خبر بلافاصله از سوی بنیعامری و توسط ابوالقاسم خادم (عضو حزب ایران و
از دوستان فعال بختیار و ازمالکان بهنام منطقه گنبد) به شاپور بختیار،
آخرین نخستوزیر رژیم پهلوی اطلاع داده شد.(1)اگرچه سیا و موساد موافقت
ضمنی خود را با اقدام براندازی اعلام کرده بودند، اما هنوز عملیات کودتای
نظامی در ایران در دستورکار قرار نگرفته بودکه دلیل آن را شاید بتوان در
گزارش مورخ 7 آبان 58 (5 روز پیش از اشغال سفارت) دونالدسی لکویین رییس
پایگاه سیا پیدا کرد:«ارتشیها
هنوز کاملا وحشتزدهاند و انضباطشان ضعیف است. اشتیاق حرفهای عملاً
وجود ندارد و رهبران احتمالی که بهنظر می رسد بتوانند اعتماد به نفس خود
را بازگردانند، هنوز پدیدار نشدهاند» و درواقع ارتش دوران نقاهت خود را از دگرگونی و ضربه انقلاب میگذراند. (2)
با توجه به نبود انسجام و آمادگی لازم ارتش برای کودتا در این مقطع، دو طرح برای براندازی انقلاب ایران مطرح شد: یکی حمله رژیم عراق به ایران و دیگری عملیات کودتای نظامی توسط ائتلافی از چهرههای جبهه ملی، روحانیون سازشکار و ارتشیان وطنپرست.در طرح اول آنطور که از اعترافهای ستوان ناصر رکنی از عناصر اصلی کودتا برمیآید، قرار بود عراق با یک تهاجم گسترده زمینی و هوایی به استان خوزستان، آنجا را تسخیر و با اعلام «ایران آزاد» آن را در اختیار بختیار قرار دهد.البتهدراین طرح، اعلام تبریز بهعنوان «ایران آزاد» در اولویت قرار داشت.
تبریز بهواسطه فعالیت گسترده حزب جمهوری خلق مسلمان به رهبری آیتالله
کاظم شریعتمداری و ایجاد ناآرامی بسیار مناسبتر بود. وجهه مذهبی آیتالله
شریعتمداری که درآن مقطع از مقلدان خوبی برخوردار بود و پایگاه هوایی و
نیروی زمینی تبریز در صورت تصرف، ازجمله ویژگیهایی بود که در صورت حمله
عراق به خوزستان میتوانست گزینه بهتری برای ورود بختیار به تبریز باشد.دراین
طرح بلافاصله باحمله ارتش عراق به خوزستان، مناطق کردنشین دراختیار حزب
دموکرات کردستان به رهبری عبدالرحمن قاسملو و استانهای ایلام و باختران
به تصرف نیروهای پالیزبان درمیآمد. تبریز نیز در اختیار حزب جمهوری خلق
مسلمان قرار میگرفت و زمینه برای حرکت بختیار به تهران و تصرف قدرت فراهم میشد.
ایه الله شریعمتداری
اما در نیمه اول 58 و با از دست رفتن پایگاه مردمی آیت الله شریعتمداری در جریان آشوبهای سال 58، در جریان انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسی عملاً تبریز از دستور کار خارج شد.از سوی دیگر به زعم کارشناسان سیا، خوزستان نیز نمیتوانست کارکرد تبریز را داشته باشد، زیرا خوزستان نه تنها از وجهه مذهبی شخص آیت الله شریعتمداری برخوردار نبود، بلکه با تصرف خوزستان توسط رژیم بعث عراق و ورود بختیار، وابستگی مستقیم وی به بیگانه در نظر مردم نمایان میشد و در مقابل بختیار، بسیج عمومی شکل میگرفت .بنابراین طرح دوم یعنی کودتا توسط عوامل داخلی ، در دستور کار قرار گرفت.
پنچه عقاب
در3/2/59 عامل نفوذی حزب توده درمحافل ضد انقلاب وسلطنت طلب ، سران حزب را
در جریان کودتایی قرار می دهدکه در چند روز آینده در شرف وقوع است. طبق
گزارش حزب توده به دفتر ریاست جمهوری، دو وانت بار حاوی سلاح های سبک و
سنگین در مورخ2/2/59 (سه روز پیش از حمله نظامی آمریکا به طبس) وارد منزل
ابوالقاسم خادم از اعضای اصلی شبکه کودتا شده است. خادم به عامل نفوذی حزب
توده که با وی از پیش از انقلاب ارتباط داشته و کاملا مورد اطمینان وی بوده
می گوید: «تا دو سه روز آینده اتفاق مهمی خواهد افتاد و به عمر جمهوری
اسلامی پایان داده خواهد شد.»(3)
اما این اتفاق مهم چه بود؟
با از دست رفتن تبریز عملاً گزینه حمله نظامی توسط عراق لغو و کودتا در دستور کار قرار گرفته بود. اشغال سفارت آمریکا بهانه بسیار مناسبی برای دخالت نظامی آمریکا و در ادامه برای عملیات کودتا برای براندازی انقلاب نو پای ایران بود.
ورود نظامیان آمریکا برای آزاد سازی گروگانها و همزمان با آن عملیات کودتا
طرحی بود که میتوانست هم جامعه جهانی را برای دخالت نظامی امریکا در
ایران قانع کند و هم کودتا را به سرانجام برساند.
کارتر که خود را در آستانه انتخابات ریاست جمهوری میدید تصمیم قاطعانه
ای برای اجرای این عملیات گرفت. بازگشت ایران از دست رفته می توانست برگ
برنده وی در انتخابات پیش روی باشد. به واقع وی کودتا را که میخواست در
اوایل انقلاب با ژنرال هایزر انجام دهد حال میتوانست به مدد اشغال سفارت
کشورش انجام دهد
.نیروی دلتا زبده ترین واحد عملیاتی ارتش آمریکا
برای اجرای عملیات «ایگل کلا» یعنی پنجه عقاب انتخاب شد.واحد دلتا از نظر
سازمانی و چارت تشکیلاتی و نمودار ساختاری مستقیما زیرنظر ستاد نیروی زمینی پنتاگون عمل می کرد.
این ستاد موسوم به «استاکید» در «فورت براگ» ایالت کارولینای شمالی قرار
داشت که مرکز اصلی نیروهای ویژه ارتش آمریکاست. ستاد دلتا دارای یک
فرماندهی مستقل به نام « بکویث » و کادری ثابت و مستقل از تمامی ارتش
ایالات متحده بود. ارتشی کوچک اما سری، متشکل از نخبهترین نیروهای رزمی
پنتاگون که جز تعدادی اندک، هیچکس در پنتاگون از وجود آن اطلاع نداشت.
مردان دلتا ابتدا از میان نخبه ترین اعضای نیروهای ویژه پنتاگون اعم از
رنجرها، کلاه سبزها، هوابردها و…برگزیده شدند که برای این عملیات تحت آموزش
هنگ ویژه نیروی هوایی(ASA)بریتانیا بودند. علاوه بر این تعدادی از متخصصان ضد تروریست گرنتس شوتز گروپ آلمان غربی(GSG9)نیز به آنها کمک میکردند.این در حالی بود که کارتر در مصاحبه های خود هرگونه عملیات نظامی برای نجات گروگانها را رد کرده بود: «تقریبا به طور حتم با شکست مواجه می شود و یقیناً به مرگ گروگان ها منجر خواهد شد.»
رئیس جمهور آمریکا در 24 آوریل1980 (5اردیبهشت 1359) فرمان آغاز عملیات را صادر کرد. طبق برنامه عملیات 6 فروند هواپیمایC130 گروه
دلتا از پایگاه های هوایی محرمانه ای در خاک مصر به هوا برخواست.3 فروند
از این هواپیما های غول پیکر ترابری حامل90کماندو و 90 خدمه ی پرواز به
همراه داشتند و 3 فروند دیگر حامل سوخت برای بالگردهایی بودند که باید از
صحرای طبس به تهران به پرواز در می آمدند. این بالگردها هشت فروند از نوع
آر.اچ.53 مجهز به مسلسل 62mmr بودند که قابلیت حمل 16تن بار را داشتند و امتحان خود را در جنگ ویتنام با موفقیت پس داده بودند.
این بالگردها باید از خلیج عمان در تاریکی شب با چراغ های خاموش خود را به
صحرای طبس میرساندند اماپس از ورود این بالگردها به خاک ایران ناگهان دو فروند از آنها گرفتار طوفان شدید صحرا شدند.
یکی از آنها به دلیل نقص در سیستم هیدرولیک دیگر نتوانست به پرواز ادامه
دهد و ناچار شد در حوالي كرمان به فرود اجباري تن در دهد و سرنشینان خود را
به یک بالگرد دیگر انتقال دهد. بالگرد دوم نیز به دلیل نقص فنی مجبور به
بازگشت به ناو نیمیتز در نزدیکی ساحل دریای عرب شد. بدین ترتیب شش بالگرد
از هشت بالگرد آر.اچ.53 به مقصد رسیدند. طبق طراحی به عمل آمده بالگردها
باید از صحرای طبس(بیابان1)به سمت یک مخفیگاه در بیابان های اطراف تهران
(بیابان2)واقع در 160کیلومتری تهران حرکت می کردند. این کماندوها در طول
روز در همان مخفیگاه می ماندند و به محض تاریکی هوا با کامیون هایی که با
برچسب و پرچم جمهوری اسلامی ایران و تحت پوشش ارتش ایران از قبل توسط دوستان ایرانی آماده شده بود برای حمله به سفارت و نجات گروگان ها به سمت سفارت حرکت می کردند.
طبق نقشه، چهار بالگرد در زمین فوتبال استادیوم امجدیه (شهید شیرودی) در
مقابل سفارت آمریکا می آمدند تا90کماندو را به همراه 53 گروگان را به
بیابان1 که هواپیمایC130 در انتظار آنها بود برسانند و در آنجا با هواپیمایC130 از
خاک ایران خارج شوند. اما همه اتفاقات با برنامه ریزی آمریکائیها پیش
نرفت. سسیتم هیدرولیک بالگرد ششم نیز بعد از فرود در بیابان1 از کار
افتاد.کماندوهای آمریکائی فقط 5 فروند بالگرد داشتند. از نظر فرماندهان با 5 فروند نمیتوانستند عملیات رهاسازی گروگانها را انجام دهند. طبق نقشه حداقل 6 فروند نیاز بود. سرانجام فرمانده عملیات پس از کسب تکلیف از فرماندهی در پنتاگون عملیات را لغو کرد.
اما این پایان کار کماندوهای آمریکائی نبود.ورود ناگهانی اتوبوس حامل مسافران ایرانی و یک تریلی سوخت رسان همه برنامه های آنان را به هم ریخت
. حال آنان با مهمانان ناخوانده ای مواجه بودند که نمیدانستند باید با
آنان چه کنند؟ اما ناگهان اتفاقی افتاد که آمریکایی ها را از لو نرفتن
عملیات کاملا ناامید کرد. ساعت 2 و 40 دقیقه بامداد یکی از بالگردها که
برای سوختگیری به سوی یکی از تانکرهای سوخت رسان به پرواز درمیآید، هنوز به درستی از زمین برنخاسته که طوفان مهیبی از شن های بیابان، پدیدار می شود و موجب میشود پره هایش به بدنه یکی از هواپیماهای C-130 برخورد کند و انفجاری مهیب پدید آید و هر دو آتش بگیرند و
نتیجتاً 8 آمریکائی را در آتش خود بسوزانند. با این اتفاقات لو رفتن
عملیات قطعی بود. آمریکائیها حتی فرصت نکردند اجساد هم رزمانشان را با خود
ببرند و مجبور شدند سوار بر یکی از هواپیمایc130 فرار کنند و همه مدارک و اطلاعات و تجهیزات طبقه بندی شده را در بالگردهای در شن مانده رها کنند.
اما اطلاعات سری مربوط به دوستان ایرانی در بالگردها جا مانده بودکه
میتوانست شبکه کودتایی را که قرار بود با حمله نظامی آمریکا وارد عمل شود
افشا کند.فردای آن روز به
دستور مستقیم بنی صدر فانتوم های ایرانی، هلیکوپترهای در شن مانده را
بمباران کردند تا اسناد مهم و سری عملیات پیش از آنکه به دست شهید محمد
منتظر قائم برسد از بین برود.پس از اعلام رسمی شکست عملیات
طبس و با تاخیر 3 روزه ! ابوالقاسم خادم که خبر از «پایان عمر جمهوری
اسلامی» داده بود توسط نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی دستگیر شد و
برای بازجویی به اداره رکن دوم ارتش انتقال یافت! خادم پیش از دستگیری و یک
روز پس از اعلام عمومی شکست عملیات پنجه عقاب، به عامل نفوذی حزب توده
گفته بود: «منتظر دستور جدید هستم و تا دوشنبه از پاریس پیام خواهد رسید که
عمل کنم یا نه؟» (5) این مطلب به خوبی نشان میدهد که حمله نظامی آمریکا
در ارتباط مستقیم با شبکه کودتا بوده است و در واقع عملیات پنجه عقاب با
آزادی گروگانهاپایان نمی پذیرفت و قطعاً هدف از بمباران بالگردهای
آمریکایی، از بین بردن اسناد و اطلاعات شبکه ای بوده است که باید کار نیمه
تمام 5اردیبهشت را در 18تیر 1359با انجام رساند.
اما سئوال اینجاست که آیا عملیات پنجه عقاب پس از آزادسازی گروگانها
پایان میپذیرفت؟ و یا اینکه شبکه کودتا (که چند ماه بعد به عنوان کودتای
نوژه وارد عمل شد) به عنوان مرحله دوم، عملیات کودتا را اجرا میکرد؟ و
سئوال اساسی دیگر این است که خادم عضو اصلی شبکه کودتا در حالی که خبر از
کودتای احتمالی داده است چرا درست سه روز پس از شکست عملیات نجات دستگیر
شده بود؟ اما سئوال اساسی تر اینکه آیا اساساً اشغال سفارت آمریکا و در پی
آن عملیات پنجه عقاب برنامه از پیش طراحی شده برای هدف بزرگتر یعنی کودتا
بر علیه انقلاب ایران بوده است؟
شبکه نقاب
کارتر که موفقیت عملیات پنجه عقاب و کودتا در ایران را برگ برنده خود در
انتخابات میدانست حالا تنها به فکر حیثیت از دسته رفته ایالات متحده
آمریکا بود. پس از شکست عملیات پنجه عقاب ، شبکه کودتا که به مدد بمباران
بالگردهای آمریکایی توسط بنی صدر اطلاعات آن افشا نشده بود باید هرچه سریع
تر وارد عمل میشد. بختیار - مجری اصلی طرح براندازی که پیش از عملیات پنجه
عقاب به کمک «جبهه اتحاد ملی» (که اعضای آن بیشتر از هواداران بختیار و
حزب ایران بودند) ائتلافی از نظامیان و اهل سیاست را تشکیل داده بود، ماموریت یافت تا عملیات ناتمام براندازی را این بار به تنهایی و بدون کمک گروه دلتا انجام دهد.
رضا مرزبان و مهندس قادسی از هواداران بختیار که در رأس جبهه اتحاد ملی
قرار داشتند، سازمان نقاب را برای اجرای کودتا تشکیل داده بودند. نام نقاب
جمع حروف اول «نجات قیام انقلاب بزرگ» بود که شورای فرماندهی آن متشکل از
رضا مرزبان، قادسی و ابوالقاسم خادم بود که ابوالقاسم خادم در جریان حمله
به طبس دستگیر شده بود. این سازمان دارای 3 شاخه بود:1- نظامی2- سیاسی3-
پشتیبانی
بنیعامری در مقام رییس شاخه نظامی اقدام به شناسایی و ارتباط و جذب عناصر
اطلاعاتی در اداره رکن دوم ارتش، اعضای ساواک منحل شده، خلبانان و
درجهداران نیروهای سهگانه کرده بود .در همین راستا سپهبد سعید مهدیون
فرمانده نیروی هوایی دولت موقت (که بهوسیله شهید قرنی بازنشسته شده بود)،
سرتیپ آیت محققی از خلبانان بازنشسته روزهای نخست انقلاب و ستوان ناصر رکنی
بهدلیل ارتباط قوی با بسیاری از خلبانان، جذب شدند و به عضویت شبکه
درآمدند.
در نیروی زمینی و در لشگر2 سرهنگ هادی ایزدی معاون فرمانده لشگر، در لشگر
92 زرهی اهواز سرهنگ عزیز مرادی و در لشکر 81 باختران سرهنگ سهرابی به
تشکیلات پیوستند. در نیروی ویژه هوابرد «نوهد» نیز محمدمهدی حیدری و 80 نفر
از درجهداران آن جذب شدند. همزمان در پادگان جمشیدیه، شخصی به نام کاظم
بهعنوان شاخه اطلاعات کودتا فعالیت میکرد. در لشگر قزوین و لشگر یک (گارد
جاویدان سابق شاه)، ژاندارمری، شهربانی، ستاد نیروی زمینی، نیروی دریایی
نیز نفوذهایی انجام گرفته بود. شاخه پشتیبانی که وظیفه تهیه پول، اسلحه،
مهمات و لجستیک و دیگر امکانات کودتا را به عهده داشت تحت مسئولیت منوچهر
قربانی فر بود. وی همان کسی بود که در عملیات پنجه عقاب، در بیابان1
کامیون هایی را برای انتقال کماندوهای آمریکایی برای حمله به سفارت فراهم
کرده بود. منوچهر قربانی فر دلال اسلحه و عضو باشگاه ورزشی شاهنشاهی و مدیر
شرکت کشتیرانی استارلاین بود که از طریق عراق وارد ایران شده بود.(6)بر
اساس آنچه که بعدها اعلام شد وی بلافاصله پس از ورود به ایران در فرودگاه
دستگیر شده بوده است اما به علت نامعلومی موفق به فرار می شود. قربانیفر در اردیبهشت ماه قایقی حامل5/2تن اسلحه در نزدیکی سواحل بوشهر از طریق رژیم عراق و توسط کوروش ناظمیان تحویل گرفته بود.
در شاخه سیاسی فردی به نام مهندس قادسی مسوولیت سازماندهی تبلیغات و
هموار کردن کودتا و تصرف قدرت سیاسی پس از کودتا را برعهده داشت. از نظر
سران کودتا، این کودتا باید مشروعیت پیدا میکرد. عنصر مذهب میتوانست به
کودتا مشروعیت بخشد؛ بنابراین مذاکرههایی با آیت ا..کاظم شریعتمداری از
مراجع تقلید و روحانیون سازشکار از جمله سیدحسن قمی، روحانی و سیدرضا
زنجانی انجام گرفت .
تیمسار آیت محقق از اعضای اصلی شبکه نقاب در این باره میگوید:
«مدتها بود که از آنها –مسوولان سیاسی کودتا -
میپرسیدم در آن جلسه که شما میگویید آدم نمیمیرد، آدم بیرون نمیآید،
آدم کشته نمیشود، من از کجا بدانم کسی بیرون نمیآید؟ آمدیم ریختند و 10
هزار نفر شد. 20 هزار نفر شد، 30 هزار نفر شد. آنوقت کی؟ چهطوری؟ شما که
آدم ندارید جلو اینها را بگیرید! اگر از من هم بخواهید، به اینها تیراندازی
نخواهم کرد. این آقا به ما گفتند وقتی دیگر امام وجود نداشته باشد، کسی
جای امام مینشیند که از رادیو و تلویزیون صحبت خواهد کرد و فتوا میدهد
مطالبی که امام تا امروز گفته غلط است.»(8)
برای نزدیکی آیت الله شریعتمداری به بطن کودتا، در تهران منزلی برای او
خریداری میشود تا وی بلافاصله پس از تصرف رادیو و تلویزیون،ازآنجا مردم را
به آرامش دعوت و کودتا را تأیید کند. طبق اسناد لانه جاسوسی، آیت الله
شریعتمداری پیش از انقلاب با ساواک ارتباط داشته و در لیست حقوقبگیران
ساواک بوده. او مبالغ هنگفتی را نیز پیش از انقلاب برای اداره مرکز
«دارالتبلیغ اسلامی» که برای ایجاد نفوذ شاه در حوزه علمیه قم و انقلابیون تشکیل شده بود، دریافت کرده است.
او پس از درگذشت آیتالله محسن حکیم با ارسال پیام تسلیت از سوی محمدرضا
شاه خطاب به وی، بهعنوان مرجع تقلید مورد نظر حکومت مشخص شد.(9)آیت الله
شریعتمداری پس از انقلاب، حزب جمهوری اسلامی خلق مسلمان را مقابل حزب
جمهوری اسلامی تأسیس کرد و درغایله تبریز و تصرف صداوسیمای استان توسط
هواداران حزب از آنان حمایت کرد و با تأیید آن به نوعی مقابل امام (ره) و
نیروهای انقلاب قرار گرفت. در یکی از اسناد لانه جاسوسی سیا ازآیت الله شریعتمداری بهعنوان روحانی به اصطلاح میانهرو ، سازشپذیر و جایگزین مناسبی برای رهبری انقلاب ایران و منطقه یاد میشود.
پیرو این سیاست، سیا تحقیقاتی پیرامون آیت الله شریعتمداری، سوابق، روحیات
و نقطههای ضعف وی انجام میدهد.از آنجا که حضرت امام(ره) در اوایل سال
1358 در بستر بیماری بهسر میبردند، سیا گمان میکرد با درگذشت امام(ره)،
آیتالله شریعتمداری گزینه مناسبی برای رهبری انقلاب است؛ بنابراین سعی
میکند با وی ارتباط برقرار کند.آنگونه که اسناد نشان میدهد، سیا پس از
انقلاب برای ارتباط و در نهایت استفاده از آیت الله شریعتمداری از 4 کانال
ارتباطی استفاده میکند. نفر اول یک بازرگان آمریکایی به نام «باروز» است،
کانال دوم یک جاسوس ایرانی به نام «سرتیپ فرازیان» با نام رمز «اس
دیجانوس/13» است که از مقامات سابق ساواک بوده است. این فرد از طریق یک
سرمایهدار طرفدار آیت الله شریعتمداری به نام مرتضی موسوی، با شریعتمداری
در ارتباط بوده است. نفر سوم یک جاسوس ایرانی دیگر به نام «منوچهر
نیکپور» با اسم رمز «اس دی بیپ/1» است. این فرد یک سرمایهدار فراری است
که سیا قصد داشته از طریق او و یک تاجر دیگر به نام «علی اکبر شهلا » که
جلسات هفتگی با شریعتمداری داشته، با شریعتمداری ارتباط برقرار
کند.نفرچهارم که در حقیقت کانال اصلی ارتباط سیا با شریعتمداری بوده یک
تاجر تحصیلکرده ی آمریکایی به نام «اس دی ولید/1» بوده که احتمالاً ایرانی
بوده است. این جاسوس ابتدا در تاریخ 10 اردیبهشت 58 با شریعتمداری ملاقات
می کند وپس از استقبال غیر منتظره ی آیتالله شریعتمداری طی ملاقاتهای
بعدی پیام دوستی «دوستان آمریکایی» که آیت الله شریعتمداری به خوبی می
دانسته که «همان دولت آمریکاست» را برای وی می برد.(10)
در اسناد لانه جاسوسی آمده است که آیت الله شریعتمداری در ملاقاتی در
تاریخ 5 خرداد 1358 با «اس دی ولید/1» صریحاً از او برای اداره حزب خلق
مسلمان که به گفته او دو میلیون عضو دارد تقاضای کمک اطلاعاتی کرده و در
همین ارتباط پسرش حسن را به عنوان رابط خود با جاسوس سیا معرفی کرده است تا
از این پس وی با او مرتبط باشد. (11) آنچه مسلم است آیت الله شریعتمداری
پس از انقلاب و در یک فرایند چند ماهه در خدمت سیا قرار گرفته بوده است و
سیا او را کاملاً برای اجرای اهداف آینده خود از جمله کودتای احتمالی در
ایران آماده کرده بوده است و کودتاچیان نیز به واسطه ارتباط قبلی سیا با
شریعتمداری او را در جریان کودتای نوژه داده بودند.
هدف : جماران
در رابطه با چگونگی طرح عملیات کودتای نوژه مشخص نیست که آیا طرح عملیات
همان طرحی بوده که باید دو ماه پیش درصورت موفقیت عملیات پنجه عقاب انجام
می شده است؟ و یا طراحی عملیات مجددا صورت گرفته بوده است . اعترافات
رهبران کودتا حاکی از آن است که، از نظر آنان سقوط تهران بهعنوان مرکز سیاسی، نظامی و اقتصادی کشور مساوی با پیروزی کودتا در سراسر کشور تلقی میشده است. بنابراین تهران مرکز عملیات کودتا انتخاب شده بود. عملیات تاکتیکی کودتا در درجه اول بر این مساله تکیه داشت که قدرت رزمی سپاه پاسداران در تهران را نابود کند.
براساس اعترافهای عوامل کودتا، طرح کلی عملیات اینگونه بود که باید در
اولین اقدام، پایگاه سوم نیروی هوایی شهید نوژه به تصرف در میآمد.
بههمین دلیل قرار بود یک گروه 100 نفری از کلاهسبزهای تیپ نوهد و تیپ
هوابرد و 300 نفر از افراد ایل بختیاری به همراه افرادی از داخل پایگاه
شهید نوژه به فرماندهی سرگرد کوروش آذرتاش (فرمانده تیپ نوهد در پیش از
انقلاب) این پایگاه را تصرف کنند. این افراد باید تا یک ساعت پس از نیمه شب
19تیر 1359 در کنار یک کارگاه سیمانریزی در 8 کیلومتری پایگاه شهید نوژه
حاضر میشدند. همزمان یک اتوبوس حامل تعدادی از خلبانان زبده که قبلا جذب
شده بودند، باید ساعت 8 شب 18 تیر از پارک لاله محل تجمع بهسوی پایگاه
شهید نوژه در همدان حرکت میکرد تا پس از تصرف پایگاه، خلبانان،
هواپیماهای جنگی مسلح را بهسمت اهداف مورد نظر در تهران به پرواز
درآورند. مهمترین این اهداف، بیت امام در جماران بود که 3 فروند هواپیما بهوسیله 3تن از بهترین خلبانان شبکه کودتا، آن را بمباران میکرد.
در نظر آنها از بین رفتن امام به منزله سقوط انقلاب بود. به همین دلیل
هواپیمای اول با 4 بمب 750 پوندی (شعاع تخریبی از مرکز) به خلبانی سروان
نعمتی بهسمت هدف حمله میکرد و پس از آن هواپیمای دوم، با 2 موشک مادریک
از دقیقترین موشکها در زدن اهداف ثابت و متحرک، به بیت امام شلیک میکرد.
مأموریت هواپیمای سوم پرتاب 4 بمب ضد نفر خوشهای بود.فرودگاه مهرآباد،
دفتر نخستوزیری، ستاد مرکزی سپاه پاسداران، ستاد مرکزی کمیتههای انقلاب
در میدان بهارستان، پادگان امام حسین (ع)، پادگان ولیعصر(ع)، مجلس شورای
اسلامی، کاخ سعدآباد، پادگان لویزان ، کمیته مرکزی (روبهروی حسینه ارشاد)
که انبار مهمات بود و... از اهداف دیگری بود که باید بمباران میشدند.
انهدام مدرسه فیضیه در شهر قم نیز از اهداف مهم کودتاگران بود. ولی چون
این مدرسه در کنار حضرت معصومه(س) بود، در صورت آسیب به حرم، میتوانست خشم
و هیجان مردم را برانگیزد.رادیو و تلویزیون نیز در وهله اول باید توسط یک
گروه 150 نفره از افراد تیپ نوهد، لشکر یک به فرماندهی عباس دهقانی از
دوجناح (پارک ملت و درب ورودی) اشغال و در صورت عدم موفقیت، باید بمباران
میشد تا رسانه بهعنوان مهمترین ابزار از دست نیروهای انقلاب خارج شود. ستوان ناصر رکنی در این باره میگوید:
«قرار بود بلافاصله پس از اعلام کشته شدن امام و دردست
گرفته شدن رادیو و تلویزیون، عناصر لشکر 92 زرهی اهواز در خوزستان و لشکر
77 پیاده مشهد در خراسان وارد عمل شود. از سوی دیگر وجود نیروهای مسلح ارتش
و فراخوان مأموران امنیتی سابق، بازنشستهها، اخراجیها و همچنین تشتت و
نفاقی که در اثر فتواهای روحانیت سازشکار در بین مردم ایجاد میشد و تخریب
روحیه مردم وفادار به جمهوری اسلامی از طریق تبلیغات (اعلام کشته شدن
امام) و بمبباران هوایی و شکسته شدن دیوار صوتی همه دست به دست هم داده و
باعث پیروزی کودتا تا از نظر عملیات شود.»
کودتا در گام آخر
نخستین نقطه ی روشن کودتا، اطلاعاتی بود که یک خلبان نیروی هوایی، در اختیار آیت ا.. خامنه ای نماینده وقت امام در شورای عالی دفاع قرار گرفت. این خلبان که هیچگاه نامش فاش نشد از سوی شبکه کودتا ماموریت بمباران بیت امام(ره)را داشت. او
پس از اطلاع از ماموریت خود و با اطلاع از احتمال کشته شدن چند میلیون
نفر، از ماموریت خود پشیمان می شود و اطلاعات خود را در رابطه با شبکه
کودتا در اختیار مقام معظم رهبری قرار میدهد.ایشان نیز بلافاصله
محسن رضایی و احتمالاً محمد پیرو رضوی رئیس اداره رکن دوم ارتش را در جریان
میگذارد.(13)اما بعدها ری شهری رئیس وقت دادگاه انقلاب ارتش، در خاطرات
خود عنوان کرد همزمان با اطلاع مقام معظم رهبری ، سعید حجاریان نیز به طور
کاملاً اتفاقی! از طریق مخبر اطلاعات اداره رکن دوم ارتش از جریان این
کودتا با خبر شده بوده است.البته چند ماه پیش از
کودتای نوژه در کمیته مرکزی انقلاب و سپاه پاسداران هوشیاری هایی به دلیل
تحرکات برخی از عوامل شبکه کودتا صورت گرفته بود.به همین دلیل ستادی متشکل
از نیروهای سپاه، کمیته مرکزی اطلاعات دفتر نخست وزیری و اداره رکن دوم
ارتش تشکیل شده بود. این ستاد بعدها به طور رسمی با نام «ستاد ضد کودتا»
فعالیت خود را ادامه داد.احمدسعادت نماینده کمیته
مرکزی و محسن رضایی نماینده سپاه در این ستاد بودند. سعید حجاریان کاشی،
جواد قدیری، محمد پیرو رضوی، تقی محمدی از دانشجویان پیرو خط امام، بیژن
تاجیک و محمد عطریانفر نیز نمایندگان اداره رکن دوم ارتش در ستاد بودند.
مسعود کشمیری نیز از طرف خسرو تهرانی رئیس اطلاعات دفتر نخست وزیری وارد
این ستاد شده بود.(14)
ابوالقاسم خادم که 3 روز پس ازشکست عملیات پنجه عقاب توسط نیروهای سپاه
دستگیر شده بود، برای بازجویی به اداره رکن دوم ارتش به ریاست مهندس محمد
پیرو رضوی تحویل داده شده بود. براساس آنچه بعدها توسط اداره رکن دوم ارتش
اعلام شد ابوالقاسم خادم به دلیل نفوذ عوامل کودتا گران ! تا پیش از
افشای عملیات کودتای نوژه اعتراف نکرده بوده است(.(15
به هرحال پس از افشاءعملیات بلافاصله تیم های عملیاتی در عصر روزچهارشنبه
18/4/1359 برای خنثی سازی کودتای نوژه وارد عمل شدند و به سرعت پارک لاله
تهران (محل تجمع کودتاگران)، جاده های منتهی به همدان و پایگاه یکم شکاری
شهید نوژه را تحت کنترل خود درآوردند و عوامل کودتا را دستگیرکردند. اگرچه
حدود 300 نفر از اعضاء شبکه نقاب دستگیر شدند اما رؤسای سه شاخه به همراه
اکثر اعضای شاخه سیاسی و پشتیبانی شبکه کودتا موفق به فرار شدند. منوچهر
قربانی فر که در هنگام ورود به کشور نیز بازداشت شده بود، باز هم به
دلیل نامعلومی موفق به فرار شد!
بنی عامری رهبر اصلی شبکه نقاب نیز از طریق مرز سیستان و بلوچستان فراری
داده شد. مهندس قادسی رئیس شاخه سیاسی روز قبل از کودتا از شرکت هوایی
«سوئیس ایر» بلیط پرواز به پاریس و برگشت آنرا نیز در همان روز تهیه کرده
بود تا در صورت موفقیت کودتا بتواند همان روز به ایران بازگردد.(17)
اگرچه کودتای نوژه خنثی شد اما شبکه آن همجنان به حیات خود ادامه داد.
شبکه ی پیچیده ای که به طور سازمان یافته درعملیات کودتای نوزه و حمله
نظامی آمریکا به طبس شرکت کرد و در میان دانشجویان پیرو خط امام و حتی ستاد
ضد کودتا نیز نفوذ گسترده و فعال داشت و ترورهای ششم وهفتم تیر و قتل
رییس جمهور و نخست وزیر را در هشتم شهریور 1360 به انجام میرساند. ستاد ضد
کودتا که برای به اصطلاح خنثی سازی کودتا نوژه تشکیل شده بود پس از مدتی
منحل شد. جواد قدیری شوهرخواهر محمدعطریانفر و نماینده اداره رکن دوم ارتش
در ستاد، پس از سرقت بخشی از اسناد کودتا، مقام معظم رهبری را در
6تیر1360 ترور کرد. وی پس از مدتی اختفا در خانه عطریانفر،از کشور
گریخت.(18)
مسعود کشمیری از دیگر اعضای ستاد پس از فراری دادن منوچهر قربانیفر و پس
از ناکامی در بمب گذاری در بیت حضرت امام(ره)، در هشتم شهریور1360با بمب
گذاری در جلسه شورای امنیت ملی، رئیس جمهور و نخست وزیر را به شهادت رساند.
تقی محمدی از دانشجویان پیرو خط امام و از دوستان سعید حجاریان که به
همراه وی در اشغال لانه جاسوسی حضور فعالی داشت، به جرم هم دستی با مسعود
کشمیری در انفجار8شهریور، توسط شهیدلاجوردی دادستان وقت انقلاب بازداشت،
اما مدتی بعد در زندان به طرز مشکوکی حلق آویز شد.(19)
اگرچه تقی محمدی که حلقه واسط میان دانشجویان پیرو خط امام ، ستاد به
اصطلاح ضد کودتا و انفجار 8شهریور برای همیشه ساکت شد اما همچنان سئوالات
بی پاسخی باقی ماند که هیچگاه پاسخ داده نشد. اینکه چرا ستادی که برای به
اصطلاح خنثی سازی کودتا تشکیل شده بود، کمتر از یک سال بعد ترورهای سال 60را سازماندهی کرد؟
این افراد چگونه وبا معرفی چه کسانی وارد اداره رکن دوم ارتش ،اطلاعات
دفتر نخست وزیری و دیگر بخش های حساس نهادهای امنیتی و اطلاعاتی کشور
شدند؟ چه رابطه ای میان اشغال لانه جاسوسی ، پنجه عقاب و کودتای نوژه وجود
دارد؟ آیا اطلاع یافتن همزمان سعید حجاریان یک روز پیش از کودتا اتفاقی
بوده است؟