ترجمه مقاله ظریف به شرح زیر است :
سياست خارجی بخشی خطير در زندگی، رفتار و زمامداری تمام دولت-ملتها بشمار میرود. اما در سالهای اخير به موازات پيچيدهتر شدن روابط بين دولتها، اهميّت آن حتی بيشتر نیز شده است. افزايش اجتناب ناپذير در تعداد بازيگران بين المللی شامل سازمانهای چندجانبه، بازيگران غيردولتی و حتی اشخاص، سياستگزاری را پيچيدهتر ساخته است.در عين حال استمرار فرآيند جهانی شدن - هرگونه که تصور و تعريف شود و چه ستايش شود و چه تقبيح - تأثير گريز ناپذير خود بر سياست خارجی دولتها، اعم از بزرگ و کوچک، توسعه يافته و يا در حال توسعه، را بر جای نهاده است.
جمهوری اسلامی ايران از زمان تاسيس خود توسط يک انقلاب مردمی در سال 1979 با اين چالشها دست به گريبان بوده است. سياست خارجی ايران در دوره بعد از انقلاب بر شماری از آرمانها و اهداف محبوب مندرج در قانون اساسی کشور شامل حفظ استقلال ايران، تماميت ارضی، امنيت ملی و نيل به توسعه ملی پايدار بلند مدت مبتنی بوده است. فراسوی مرزهای خود،ايران خواهان تقويت جايگاه منطقهای و جهانی خود، پيشبرد آرمانهایشاز جمله دمکراسی اسلامی، بسط روابط دوجانبه و چند جانبه، به ويژه با همسايگان مسلمان و کشورهای غيرمتعهد،کاهش تنشها و مديريت کردن اختلافات با ديگر دولتها، پيشبرد صلح و امنيت در هر دو سطح منطقهای و بينالمللی از طريق کنشگری مثبت، و ترغيب و پيشبرد تفاهم بينالمللی از طريق گفتگو و تعامل فرهنگی میباشد.
ايران در جهان چند جانبه
از زمان پايان جنگ سرد و دنيای دو قطبی در اوايل دهه 1990، نظم جهانی دچار تغيير ساختاری عمده ای شده است. اما نظم جديد جا افتادهای نيز هنوز به منصه ظهور نپيوسته است. همچون ديگر دوران های انتقالی در گذشته، وضعيت گذرا، پيچيده و نامطمئن امور بين المللی در حال حاضر به شدت مخاطره آميز و چالشی است. پيچيدگی دورانهای انتقالی پيشين معمولاًناشی از رقابت های نظامی و حتی بروز جنگ علنی بين قدرتهای عمده زمان بود. رقابتهای کنونی نيز به طور مشابهی کاملاً شديدند، با اين حال به چندین دليل همچون تغيير شديد در فضای جهانی، تحول در ماهيت قدرت، و نيز تنوع و تکثر بازيگران دولتی و غيردولتی، رقابت اين روزها عمدتاً شکلی غيرنظامی بخود گرفته است.
مفهوم قدرت، که به طور سنتی با قدرت نظامی اندازه گيری ميشد، به ميزان قابل توجهی متحول شده است. اشکال جديدی از نفوذ -- اقتصادی، تکنولوژيک و فرهنگی -- به منصه ظهور رسيده اند. به طور همزمان، تحولات در سطح مفهومی،مؤلفه های فرهنگی، هنجاری و معنایی قدرت را به صحنه آورده اند که موجب دسترسی تعداد بيشتری از بازيگران به منابع قدرت شده است. به علاوه نضج تدريجی چند جانبهگرايي در دوره بعد از جنگ دوم جهانی، بر اهميت هنجارها و اجماع بينالمللی افزوده است.
عليرغم چنين تغييرات عمدهای در ساختار نظم جهانی، بازماندگان و بهرهمندان از نظم پيشين تلاش کردهاند تا ويرانه گذشته را هم چنان حفظ کنند. ظهور نظريههای آخرالزمانی در ايالات متحده در اواخر دهه 1980 و اوايل دهه 1990 ناظر به "پايان تاريخ" يا "برخورد تمدنها" واکنشی شتابزده به خلاء "بیدشمنی" ناشی از پايان جنگ سرد و برآمدن جايگاه مسلمانان در صحنه جهانی بود. از طريق رشتهای از تلاشهای اسلام هراسانه بعدی - که گاهی به مثابه سياست رسمی دولتی مطرح ميشد و به شیوه ها و اشکال مختلف به گونه ای سامان یافته تعقیب میشد – برخی در غرب کوشيدند تا جهان اسلام را به عنوان دشمن ايدئولوژيک جديد در سطح جهانی القا کنند.
امّا اکنون دنیا نه به سمت دوری و گریز، بلکه در مسير بهم پيوستگی متقابل حرکت ميکند. برخلاف وضعيت در گذشته، تعقيب سياست های يک جانبه توسط قدرتهای فائقه پيشين و يا قدرتهای جدید به وضعيت بنبست و فلج منجر شده است. امروزه،اکثر دولت-ملتها، فارغ از وسعت خاک، قدرت، نفوذ يا ديگر ويژگيها، به اين درک رسيدهاند که انزواگرايي، چه ارادی و داوطلبانه باشد و چه تحميلی، امتيازی محسوب نمی شود. عمل جمعی و همکاری مشخصههای برجسته اين دوران شده اند.
چندجانبه گرايي به معنای جستجوی جمعی برای يافتن راه حل های مشترک برای مشکلات مشترک، مطلوبيت و اثر بخشی عملی خود را در هر دو سطح منطقه ای و بين المللی به اثبات رسانده است. حتی قدرت های عمده جهانی نيز،هر چند با اکراه، فرا گرفته اند که آنها نیز ديگر نمیتوانند منافع خود را بطور یک جانبه تعقيب کنند، يا به اهداف خاص خود نايل شوند. روند تدريجی اما فزاينده ائتلاف سازی، در هر دو سطح منطقه ای و جهانی، چه برای مقاصد کوتاه مدت و یا تلاشهای ماندگارتر، شاهد گريز ناپذيری اقدام جمعی است. همکاری ارادی به عنوان الگوی کاری جديدی از تعامل بين دولتها به تدريج ظهور يافته است و جايگزين الگوی روياروئی، تسليم بی قيد و شرط و يارقابت دائم شده است، که زمانی در گذشته غالبیت داشت و اکنون بی اعتبار شده است.
انگاره تعقیب یا تحميل بازی با حاصل جمع صفر اکنون فروغ گذشته خود را از دست داده است، که اين را ميتوان نتيجه گريز ناپذير جهانی شدن و بر آمدن متعاقب اقدام جمعی و رويکردهای مبتنی بر همکاری دانست. با اين همه هنوز برخی از بازيگران به عادتهای گذشته خود چسبيده اند و منافع خود را بنا به عادت به زيان ديگران دنبال می کنند. اصرار برخی قدرتهای بزرگ به بازيهای با حاصل صفر و نتيجه برد يا باخت معمولا به حاصل باخت - باخت برای تمامی بازيگران ذيمدخل منجر شده است.
موضع شديداً چالش شده ايالات متحده در دنيای کنونی، برغم قدرت نظامی مسلط، نمونه بارز اين وضعيت است.وضعيت عملی در نقاط مختلف دنيا که ايالات متحده به طور مستقيم درگير است، بطور مشخص در خاورميانه بزرگ و در همسايگی بلافصل ايران، حکايت از چرخش آشکار اگر چه سست دلانه واشنگتن بسوی مسير ائتلاف سازی با ديگر قدرتهای جهانی و حتي بازيگران منطقه ای دارد. چين، هند و روسيه در تلاشی منسجم برای دستيابی به نقش جهانی عمده تر درگير رقابت شديد، اساساً با بلوک غرب، می باشند. با اينحال،اکنون قدرتهای بزرگ و قدرتهای در حال ظهور به گونهای مشابه تمايلی به استفاده از ابزار نظامی برای حل و فصل رقابتها، تفاوتها و يا حتی منازعاتشان ندارند.
اين امر موجب برآمدن تدريجی رويکردی تجديد نظرطلبانه به سياست خارجی شده
است.دولت – ملتها بدون توجه به موقعيت و يا قدرت کنونی شان، اکنون
میکوشند تا جايگاه خود را تقويت کرده و اهدافشان را از طريق ترکيبی به دقت
متوازن از همکاری و رقابت برآورند. رقابت های مرگبار گذشته که تابعی از
زور سخت و قدرت سخت بود، جای خود را به تدريج به اشکال فرهنگی، هنجاری و
معنایی دادهاند. بیاطمينانی ناشی از دوره کنونی انتقالی در هنجارها و
رفتار جهانی تبعات منفی نيز به همراه دارد. اگر دولتها در محاسبه قدرت خود و
يا در درک توانائی ها و نيات ديگران دچار اشتباه شوند، اين ميتواند برای
تمامی اطراف ذيمدخل بسيار گران تمام شود. مخاطره آميز بودن ذاتی وضعيت امور
در شرايط کنونی اقتضا می کند که حکومتها بر تحليل عینیتر اتکاء کنند و
ارزيابی های دقيقی از موقعيت و تواناييهای خود و نيز از نيات و رفتار
محتمل ديگران به عمل آورند.
تمام دولتها میتوانند از اين مرحله انتقالی برای پيشبرد مواضع خود
بهرهبرداری کنند و منافع خود را بيشتر کنند. حکومتها ميبايد محاسبات واقع
بينانهای در مورد مزايای نسبی و ضربهپذيری های خود به عمل آورند، و
مهمتر از آن، مجموعه ای روشن از اهداف و برنامه های خود تدوين کنند. در
خلال چند دهه گذشته، به ويژه از زمان پايان جنگ سرد، دولتهايي که سياست
خارجی حساب شده و دقیقی را دنبال کردهاند، از بيشترين توفيق در ارتقای
موقعيت منطقهای و جهانی خود بهره برده اند؛ آنهايي که فاقد درک از فضای
جهانی بوده و سياستهای مبتنی بر محاسبات و قضاوتهای نادرست را تعقيب
کردهاند،یا موقعيت پيشين خود را از دست دادهاند و يا به حاشيه رانده شده
اند.
تحقق ظرفيت بالقوه ايران
ايران، به مثابه يک قدرت استوار منطقه ای در اين دوره از انتقال پرتنش در سياست جهانی، از موقعيتی ویژه برخوردار است. با داشتن وسعت خاک و موقعيت منحصر به فرد جغرافيايي در مسير خط ترانزيت شرق - غرب، ايران از عهد قديم تاکنون همواره از موضعی مسلط در منطقه خود و ماوراء آن برخوردار بوده است. اگر چه تمدن و ميراث فرهنگی ايران برجا ماندهاند، اما بخت سياسی و اقتصادی آن از دوره ای به دوره ديگر در نوسان بوده است، که منجمله ناشی از وضعيت زمامداری در داخل و روابطش با دنيای خارج بوده است. پيروزی انقلاب مردمی، فراگير و ضد سلطنتی 1979 با ترکيبی از ويژگيهای جمهوريخواهانه و اسلامی به ايجاد يک نظم انقلابی جديد در کشور انجامید. آثار و نتايج آن بسيار شديد و عميق بود؛ انقلاب نه تنها در همسايگی بلافصل کشور، بلکه در سرتاسر خاورميانه بزرگ و در بقيه جهان، روابط خارجی کشور را عميقاً تحت تأثير قرار داد.
هرگونه تحليل عينی از ويژگيهای ممتاز ايران بر زمينه منطقه متلاطم اطراف آن، ظرفيت بالای کشور برای ايفای يک نقش برجسته منطقهای و جهانی را می نماياند. جمهوری اسلامی ميتواند فعالانه به ایجاد صلح، امنيت و ثبات منطقه ای کمک کند و نقش برجسته ای در مرحله انتقالی جاری در روابط بين المللی ايفا کند. در پرتو اهميت فزاينده عوامل هنجاری و معنایی در سياست جهانی،ميراث چند هزار ساله جامعه و فرهنگ ايرانی و ميراث قابل توجه انقلاب اسلامی، به ويژه الگوی زمامداری بومی و مشارکتی آن، جمهوری اسلامی را در موقعيت ممتازی قرار داده است. ايران میتواند از چنين نقاط قوتی برای کمک به تحقق آرزوهای عميق ملی مردم ايران، منجمله دستيابی به پیشرفت بلند مدّت و اقتدارمنطقهای متناسب با ظرفيتها و جايگاه ذاتی کشور بهرهبرداری کند.
ایران همچنین از شماری از خصوصیات تاریخی بهرهمند است که میتواند منابعی منحصر به فرد از فرصت قلمداد گردد، که بسیاری از آنها به طور مناسب یا کامل در گذشته مورد بهره برداری قرار نگرفته اند. به عنوان مثال، ایران مستقل از قدرتهای خارجی باقی مانده و عدم تعهد واقعی را در عمل رعایت کرده است، که آزادی عمل ویژهای در چارچوب نظم سیال جهانی موجود به کشور داده است. ایران همچنین می تواند از سنتهای سیاسی خود بهره بجوید. ایران یک الگوی زمامداری بومی دموکراتیک مبتنی بر پیشرفت و استقرار یک دموکراسی دینی نادر در دنیای مدرن را با موفقیّت تجربه کرده است. ایران واجد یک هویت فرهنگی بی نظیر است که برآمده از ترکیب پویای فرهنگ ایرانی و اسلامی آن است و می تواند از آن برای پیشبرد رسالت و پیام خود در سرتاسر دنیای اسلامی بهره برداری کند. ایران به مثابه جامعه ای دیرین با تنوعی از اقلیتهای قومی، مذهبی و زبانی، الگوئی از شمول و فراگیری سیاسی ارائه میکند. کشور ایران توانسته است در قلب یک منطقه حیاتی و ژئواستراتژیک که شاهد تاریخ طولانی رقابت های عمده، انواع و اقسام دخالتها و درگیریهای نظامی طولانی بوده است،به این توفیقات دست یابد. نهایتاً، ایران همچنین تواناییهای نیرومند معنایی و رساندن صدای خود به جهان را از طریق ابتکارهایی همچون «گفتگوی بین تمدن ها» ی رئیس جمهور محمد خاتمی و پیشنهاد اخیر رئیس جمهور حسن روحانی ناظر به «جهان علیه خشونت و افراطگرایی» که در ماه دسامبر سال گذشته به صورت قطعنامه ای توسط مجمع عمومی ملل متحد به تصویب رسید، را نشان داده است.
زمامداری در دنیای جدید برای همه دولتها، فارغ از وسعت خاک، جمعیت، شکل حکومت، موقعیّت جغرافیائی، سطح توسعه و یا روابط با دنیا، چالش آمیز است. ایران از عهد قدیم تاکنون و برغم برخی دوره های گسست دولتی سامان یافته بوده است. روابط گستردهای در طول تاریخ، در جنگ و در صلح، با همسایگان پرشمارش و دیگر قدرتهای منازع داشته است، و حافظه ی جمعی چند لایه و غنی و گنجینهای عمیق از تجربیات اندوخته است، ایران با هفت کشور مرز زمینی دارد و از طریق دریای خزر و خلیج فارس - که این دو پهنه آبی مورد توجه کشورهای ساحلی و گسترهای از قدرتهای خارجی هستند - به یازده کشور دسترسی دارد. بنابر این، از منظر امنیّت ملی و روابط خارجی، ایران بنا گزیر مسائل و موضوعات فراوانی پیش رو دارد. ایران در منطقهای که بطور بنیادی بحران خیز است قرار دارد. وضعیت اشغال فلسطین از چند دهه پیش تاکنون و درگیری جاری در آن آثار مخربی برای رفاه و توسعه کل خاورمیانه به همراه داشته است. آشوب مزمن، بی ثباتی و خشونت در این منطقه در سالهای اخیر به واسطة رشتهای از دخالت های نظامی طولانی خارجی، به طور مشخص در افغانستان و عراق، بدتر شده است. خیزشهای سیاسی در دنیای عرب از اوائل سال 2011 و وضعیتهای عموماً خونبار بعد از آن -- که در مراحل ابتدائی توسط برخی «بهار عربی» خوانده شد و دیگران آنرا «بیداری اسلامی» خواندهاند -- عنصر بی ثبات کننده دیگری را به منطقه افزوده است. چنین بنظر میرسد که این روند برای مدتی به طول خواهد انجامید، اگر چه مسیر فرآیند بغایت نامطمئن مینماید.
با عنایت به این تصویر کلی از منطقه و پویائی کنش و واکنش جاری بین بازیگران محلی و بیرونی – و به طور مشخص ایالات متحده – ایران اکنون میباید با شماری از چالش های عمده در روابط خارجی خود دست و پنجه نرم کند. بینیاز از توضیح است که سایة بلند تنش چند دههای و در حال استمرار بین ایران و ایالات متحده، که در نتیجه موضوع دشوار هسته ای وخیمتر شده است، وضعیت روابط بین ایران و شماری از همسایگانش را پیچیدهتر کرده است. به طور همزمان، فعالیتهای بازیگران غیرحکومتی افراطی و خشن در کشورهایی چون افغانستان، عراق، لبنان و سوریه، با وجهة مشخص آشکار و بارز ضد ایرانی و ضد شیعی، اخیراً شدیداً افزایش یافته است. یک جریان هماهنگ شده، اسلام هراسی، ایران هراسی و شیعه هراسی را براه انداخته و ایران را به مثابه تهدیدی علیه صلح و امنیّت منطقهای معرفی کرده، از ادعاهای ضد ایرانی در منطقه حمایت کرده، وجهه جهانی ایران را مخدوش و جایگاه منطقهای اش را تضعیت کرده، رقبای منطقهای ایران را تسلیح کرده، به طور فعاّل از نیروهای ضد ایرانی – شامل طالبان و دیگر گروههای افراطی – حمایت کرده، و به اختلاف نظر بین ایران و همسایگانش دامن زده است.
اعتدال و امید
بر زمینه چنین فضای بین المللی بود که روحانی در انتخابات شدیداً رقابتی ریاست جمهوری در ایران در خرداد 92 به پیروزی قاطعی دست یافت. او در دور اوّل 51 درصد کل آراء ریخته شده به صندوق را در مقابل پنج رقیب محافظه کار بدست آورد. پلاتفرم سیاسی او مبتنی بر اعتدال و امید نقطه عطف مهمی در سیاست در ایران به شمار می آمد. این واقعیت که 73 درصد از واجدین رأی در انتخابات شرکت کردند، بیانگر این است که مردم و جامعه سیاسی ایران،از اختلافات بازمانده از انتخابات 88 عبور کرده است.
مواضع عملگرایانه روحانی در مورد موضوعات خارجی و داخلی برای رأی دهندگان ایرانی اطمینان بخش بود. مبارزه انتخاباتی روحانی در چند زمینه کلیدی از پلاتفرم رقبایش متمایز بود: تحلیل روشن او از وضعیت جاری در ایران؛ تبیین روشن و بی ابهام او از چالش های عمده فراروی جامعه و حکومت؛ و رویکرد صادقانه و صریح او در قبال مشکلات و راه حلهای ممکن. بدین ترتیب روحانی توانست بخشهای سرخورده جمعیت کشور را در خلال روزهای پایانی مبارزات انتخاباتی در راستای علاقه جدّی به انتخابات و نهایتاً مشارکت در یک رأی گیری ملّی بسیج نماید.
پلاتفرم سیاست خارجی روحانی مبتنی بر نقدی اصولی، متین و خردمندانه از هدایت روابط خارجی در هشت سال پیش در دورة دولت قبلی بود. روحانی قول داد تا وضعیت غیرقابل قبول امور را از طریق اصلاح اساسی سیاست خارجی کشور درمان کند. تغییراتی که او مطرح کرد نمایانگر درک واقع بینانه از نظم بینالمللی معاصر و چالشهای بیرونی جاری در برابر جمهوری اسلامی بود، و نیز آنچه که لازم است تا روابط ایران با دنیای خارج را به وضعیت به هنجار برگرداند. روحانی همچنین خواستار گفتمان اعتدال شد. این رویکرد می خواهد تا ضمن عنایت به حفظ امنیّت ملّی، ارتقای جایگاه کشور و نیل به پیشرفت فراگیر بلندمدّت، ایران را از رویاروئی به سوی گفتگو، تعامل سازنده و تفاهم هدایت کند. اعتدال رویکردی مبتنی بر واقع گرایی، اعتماد به نفس، آرمانگرایی واقعبینانه و تعامل سازنده است. اقتضای واقعگرایی درک ماهیّت، ساختار، سازوکارها و پویایی قدرت در نظام بینالمللی و نیز ظرفیت بالقوه و محدودیتهای نهادهای آن است. اعتدال در نگاه روحانی ترکیب باور عمیق به آرمانهای محبوب انقلاب اسلامی با ارزیابی عینی از ظرفیتهای واقعی، تواناییها و نیز محدودیتهای ایران است. چنین نگاهی خواستار دوری عامدانه از اقدامات توهین آمیز، تحقیرکننده و یا خود بزرگ انگارانه است. این نگاه همچنین مشوّق اعتماد به نفس مبتنی بر درک منابع مادی و معنوی ایران منجمله خرد جمعی شهروندان آن است. این نگاه به پاسخگویی، شفافیت و صداقت در برخورد با مردم ارزش مینهد و متضمن آمادگی برای اصلاح و بهبود سیاستهای موجود است. رویکرد روحانی مستلزم تلاشی ظریف برای نیل به توازن است: بین نیازهای ملی، منطقهای و جهانی از یکسو و امکانات، ابزار و سیاستهای موجود از سوی دیگر؛ بین تداوم و انعطاف در سیاست خارجی؛ بین اهداف و امکانات؛ و بین اسباب و ابزار مختلف قدرت در جهانی دائماً در حال تغییر. نهایتاً، تعهد روحانی به تعامل سازنده مستلزم گفتگو و کنش و واکنش با دیگر کشورها براساس جایگاه برابر، احترام متقابل و در خدمت منافع مشترک است. این رویکرد مستلزم آن است که سایر کنشگران نیز تلاشهای جدّی به منظور کاهش تنش، ایجاد اعتماد و دستیابی به تنش زدایی به عمل آورند.
مسیر پیش رو
براساس چارچوب مفهومی فوق، سیاست خارجی جمهوری اسلامی در دولت کنونی معطوف نیل به تفاهم و اجماع در سطح ملی و تعامل سازنده و همکاری مؤثر با دنیای خارج خواهد بود. اصول عزّت، حکمت و مصلحت سیاست ایران را هدایت خواهند کرد. هدف این راهبرد کلی حفظ و تقویت امنیّت ملّی ایران، خنثی سازی یا حذف تهدیدات بیرونی، مبارزه با اسلام هراسی و ایران هراسی، ارتقای جایگاه کشور، و نیل به پیشرفت فراگیر خواهد بود.
بر زمینه این واقعیت که وزارت امور خارجه، از طریق همکاری نزدیک با دیگر نهادهای حکومتی، به عنوان نهاد مرکزی برنامه ریزی و اجرای سیاست خارجی عمل می کند، جمهوری اسلامی در حرکت رو به جلوی خود چند هدف کلیدی را تعقیب خواهد کرد. نخست، ایران روابط دوجانبه و چندجانبه خود را از طریق تعامل معنادار با گستره وسیعی از دولتها و سازمانها، منجمله نهادهای اقتصادی بین المللی، بسط داده و تعمیق خواهد کرد. چندجانبه گرایی نقشی محوری در روابط خارجی ایران ایفاء خواهد کرد، که این مستلزم کمک فعال به هنجارسازی جهانی و مشارکت اثباتی در ائتلاف دولتهای هم سو در جهت پیشبرد صلح و ثبات است. اولویت دوم دفاع از حقوق فردی و جمعی اتباع ایرانی -- در هر کجا که هستند -- و پیشبرد و تقویت فرهنگ ایرانی - اسلامی، زبان فارسی، ارزش های اسلامی و دموکراسی اسلامی به مثابه یک شیوه زمامداری خواهد بود. سوم، ایران به حمایت از مردم تحت ستم در سراسر جهان، به ویژه در فلسطین، و نیز به مخالفت اصولی خود با دست اندازی های صهیونیستها در دنیای اسلام ادامه خواهد داد.
در پرتو چالشهای فوری کنونی، ایران همچنین توجه خود را معطوف شماری از اهداف عاجل خود خواهد کرد. اولویت اوّل خنثی کردن و در نهایت شکست دادن جریان ضد ایرانی بین المللی است، که توسط اسرائیل و حامیان آمریکایی اش براه افتاده است؛ که هدف آنها "امنیتی کردن" ایران است، یعنی مشروعیت زدائی جمهوری اسلامی از طریق ترسیم وجهة ایران به مثابه تهدیدی علیه نظم جهانی. ابزار و وسیله اصلی برای این جریان،بحران بر سر برنامه هسته ای صلح آمیز ایران است؛ بحرانی که از نگاه ایران یکسره ساختگی و در نتیجه قابل برگشت است. درست به این دلیل است که روحانی برای شکستن بن بست و ورود در مذاکره با گروه 1+5 (چین، فرانسه، روسیه، بریتانیا، ایالات متحده و آلمان) برای یافتن زمینه مشترک و رسیدن به توافقی که عدم اشاعه را تضمین کند، دستآوردهای علمی ایران را حفظ کند، حقوق غیرقابل انفکاک ایران براساس معاهده عدم اشاعه هسته ای را محترم بشمارد و تحریم های ناعادلانه را که توسط قدرتهای خارجی تحمیل شده اند پایان دهد، بدون فوت وقت اقدام کرد.
ایران علاقه ای به سلاح های هسته ای ندارد و متقاعد است که چنین سلاح هائی موجب تقویت امنیّت اش نخواهد شد. ایران امکانات لازم فرضی برای ورود به بازدارندگی هسته ای علیه دشمنانش، چه مستقیم و چه بطور نیابتی، را در اختیار ندارد. به علاوه، حکومت ایران معتقد است که حتی این برداشت که ایران به دنبال سلاح های هسته ای است برای امنیّت کشور و نقش منطقه ائی اش مضر است، چرا که تلاش ایران برای دستیابی به برتری راهبردی در خلیج فارس بطور اجتناب ناپذیر موجب تحریک واکنشهایی خواهد شد که برتری نظامی متعارف ایران در این منطقه را کاهش خواهد داد.
بنابر این، مذاکرات جاری بر سر موضوع هسته ای با موانع غلبه ناپذیر روبرو نیست. الزامات لازم برای توفیق صرفاً منوط به اراده سیاسی و حسن نیت مذاکره کنندگان برای رسیدن به توافق و نیل به هدف تعیین شده در «طرح عمل مشترک» مصوب در ژنو در نوامبر سال گذشته است – که در آن آمده است: «هدف این مذاکرات رسیدن به یک راه حل جامع مورد توافق و بلند مدت است به نحوی که تضمین کند برنامه هسته ای ایران کاملاً صلح آمیز باقی خواهد ماند.» سرعت غیرمنتظره پیشرفت در روند مذاکرات مرحله اول،نشانه مثبتی برای حل و فصل سریع این بحران غیرضروری و گشودن افقهای دیپلماتیک جدید است.
ایران همچنین تلاش خواهد کرد تا تهدیدات خارجی را از طریق حل و فصل موضوعات معوقه با بقیه دنیا، به ویژه با همسایگان بلافصل اش، مرتفع سازد. اعتمادسازی و همکاری مبنای اصلی سیاست منطقه ای ایران را تشکیل خواهد داد. به همین دلیل، سال گذشته ایران ایجاد ترتیبات امنیت و همکاری در منطقه خلیج فارس را پیشنهاد کرد. ایران، به مثابه یک بازیگر منطقه ای مسئول، از طریق همکاری دو جانبه، منطقهای و چندجانبه باکشورهای منطقه و فراتر از آن در مبارزه علیه افراطیگری و خشونت و تحدید آن فعالانه مشارکت خواهد کرد.
مضافاً، ایران روابط خود با ایالات متحده را از طریق تحدید اختلاف نظرهای موجود و جلوگیری از بروز تنش بیشتر غیر ضروری را حکیمانه مدیریت خواهد کرد، و بدین ترتیب به تدریج از تنش ها خواهد کاست. ایران همچنین با کشورهای اروپائی و دیگر کشورهای غربی با هدف احیای روابط پیشین و گسترش بیشتر روابط وارد تعامل خواهد شد. این فرآیند عادی سازی میباید براصول احترام و منافع متقابل مبتنی باشد و می باید به موضوعات واجد علاقه مشروع طرفین بپردازد. ایران همچنین مناسبات دوستانه خود با دیگر قدرتهای عمده همچون چین، هند و روسیه را تحکیم بخشیده و گسترش خواهد داد. ایران که تا سال 2015 ریاست جنبش عدم تعهد را برعهده دارد دست خود را به سوی قدرتهای نوظهور در دنیای در حال توسعه دراز کرده و تلاش خواهد کرد تا به گونهای مسئولانه ظرفیت های بالقوهی عظیم آنها برای کمک به صلح و رفاه جهانی را بسیج کند.
مردم ایران از طریق حضور عظیم خود در انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته و رأی قاطع به تعامل سازنده، فرصتی استثنایی برای دولت جدید در ایران و برای دنیا فراهم کردهاند، تا مسیری متفاوت و بسیار امیدوارکننده تر در روابط دوجانبه و چندجانبه ما ترسیم کنند. جمهوری اسلامی ایران مصمم است تا با جدیّت به گزینه شهروندان خود احترام گذارد، که بی شک تأثیری بزرگ بر امور جهان خواهد داشت.
برای اینکه این تلاش ایران قرین موفقیّت شود، لازم است تا دیگر دولتها واقعیت نقش برجسته ایران در خاورمیانه و فراتر از آن را بپذیرند و حقوق ملّی، منافع و علایق امنیّتی مشروع ایران را به رسمیت شناخته و محترم شمارند. همچنین بسیار مهم است که دیگر دولتها حساسیتهای ملت ایران، به ویژه در ارتباط با عزّت ملی، استقلال و دستآوردهایش را با دقت و جدیت رعایت کنند. غربی ها، بویژه آمریکائیان، نیاز دارند تا فهم خود از ایران و خاورمیانه را اصلاح کنند و به درک بهتری از واقعیات منطقه دست یابند تا از اشتباهات تحلیلی و عملی گذشته اجتناب شود. ضروری است با مدیریت شجاعانه از این فرصت تاریخی – که ممکن است دوباره فراهم نشود –بهره برداری شود. این فرصت نباید از دست برود.