به گزارش پايگاه 598 به نقل از کیهان، وبسایت رادیو فردا در تحلیلی درباره اپوزیسیون جمهوری اسلامی نوشت:
وجه مشترک گروههای ملیگرای لیبرال و گروههای چپگرا در سالهای ۱۹۷۸-۷۹
(انقلاب)، برداشت کلیشهای از افکار متفکران اروپایی و تعمیم دادن آنها به
مورد خاص ایران بوده است. به عنوان مثال باور آسمانی به اینکه «دین در مصاف
مدرنیته رو به تحلیل است» جاذبه و انسجام این تفکرات و کپیبرداری
کلیشهای از این نظرات، این گروهها را عاجز از شناخت ماهیت جریانات
اجتماعی و تحولات سیاسیای که خود را بهتر از هر کسی هم برای رهبری آن
مناسب میدانستند نموده و از واقعیات اجتماعی سیاسی جامعه ایران دور کرده
است.
روزبه پارسی همکار موسسه مطالعات امنیتی اتحادیه اروپا در این
تحلیل میافزاید: پیش از انقلاب هم اینها بعد مذهبی جنبش را موضوعی فاقد
اهمیت سیاسی در فردای براندازی رژیم پیشین میپنداشتند. ولی در واقع
اسلامگرایان (که به نظر این رقیبان فقط یک پرانتز تاریخ بودند) با استفاده
از امکاناتی چون مساجد و تکایا و با زبانی مذهبی و عامهفهم توانستند اقشار
و طبقات حاشیهنشین و فقیر را با طنین شعائر دینی به سرعت سازماندهی کنند.
نویسنده
با تأکید بر اینکه اپوزیسیون جمهوری اسلامی از شکستهای خویش درس
نیاموختهاند، تأکید میکند: چپگراها و لیبرالها، انقلاب ۱۹۷۹ ایران را
باختند. آنها پس از آن شکست بیشتر از همیشه در کویر سردرگمیهای سیاسی رها
شدند. به عنوان مثال حزب توده طرفدار مسکو که خود یکی از احزاب بزرگ چپ
ایران در دوران شاه بود و به دست رژیم اسلامی کاملا قلع و قمع شد، هیچ درسی
نه از این و نه از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی نگرفته است سازمان مجاهدین
خلق ]منافقین[ نیز به طور وحشتناکی قلع و قمع شد و به عراق صدام حسین پناه
برد. این گروه هم از واقعیات ایران آنچنان بریده و در گرداب کیش شخصیت زوج
رجوی چنان فرو رفته که بیشتر به نمادی از سکتاریسم کهنه و بستهبندی شده
تبدیل شده است.
رادیو فردا با تأکید بر اینکه « اپوزیسیون دچار
صدمات روانی و فکری عمیق شده» به توهمات آنان اشاره میکند و مینویسد:
آنها همچنان امیدوارند که یک سال دیگر رژیم سقوط میکند، رویایی که البته
فقط با معجزه امکانپذیر بوده و چون روی نداده، بنابراین تاریخ هم ایست کرده
و تنها چیزی که اتفاق میافتد، بدبختی و فلاکت است.
ارگان سیا در
ادامه از «دون کیشوت بازی» محافل ضد انقلاب خبر داده و نوشت: منطق
اپوزیسیون همچنان یک بعدی و گروهگرا به زندگی خود ادامه میدهد. در این
رمانتیک و تفکر دونکیشوتی کار سیاسی به شعار سر دادن تقلیل داده میشود.
این رفتار بیانگر خودشیفتگی است و شاید حتی بیشتر از این. داستانسرایی از
یک ایران دموکراتیک و براندازی «رژیم» فقط پوششی برای پنهان کردن واقعیت
کارنامهای است که هیچ تاثیری بر روند سیاسی اجتماعی در ایران نداشته است.
در کشورهای محل اقامت هم حاصلش جز حاشیهنشینی و عدم کسب اعتبار سیاسی
نبوده است.
رادیو فردا آنگاه خطاب به اپوزیسیون مینویسد: اگر قرار
بر این باشد که کسانی بر اوضاع سیاسی جامعهای مانند ایران تاثیری بگذارند
حداقل این را باید بدانند که ابتدا باید ارتباطی با تهران برقرار شود و
گفتوگوهایی جدی که تمایل طرفین را به داد و ستدی در این زمینه بکشاند صورت
پذیرد تا اساسا خواستهای قابل طرح باشد.
ارگان سیا آنگاه خواستار
همکاری اپوزیسیون با اصلاحطلبان در داخل و خارج ایران شد و نوشت: واقعیت
این است که اصلاحات و تغییر در ایران فقط در گرو همکاری و گفتوگوی
سردمداران آن با سایر کشورهاست و نه ایزوله کردن و تشویقشان به ادامه
تکروی. اگر این واقعیت را بپذیریم و خواهان ادامه تغییرات سازندهای باشیم
یا بخواهیم از جریانهای اصلاحطلب پشتیبانی کنیم، باید نسبت به دشواریها و
پیچیدگیهای چنین راهی که چندان هم هموار نیست آگاهی نشان دهیم. کسانی که
همچنان به چیزی کمتر از براندازی نظام رضایت نمیدهند درسی از روند سیاسی
سی و چند ساله نگرفته و جا دارد عملکرد خود را بازنگری کنند تا شاید حداقل
اشتباهات توهمات خودشان را دریابند.
رادیو فردا معتقد است: این
فعالان اپوزیسیون پی در پی در برآمدهای تحولات اجتماعی ایران غافلگیر
میشوند و در همان سر درگمیها به تکرار همان شعارها و اشتباهاتی که بارها
مرتکب شدهاند ادامه میدهند. اما شاید دیگر هم نباید به این امامزادههای
بیمعجزه دخیل بست. امید را باید به کسانی که در دوران ایران و در
کشمکشهای سیاسی داخلی آبدیده شدهاند داشت. رابطه اینها با سیستم جمهوری
اسلامی چند وجهی و پیچیده است. در پی درگیریهای پس از انتخابات سال ۱۳۸۸
عدهای از اینها مجبور به ترک ایران شدهاند.