اما نقطه تأسفبرانگیز زنجیرهایها زمانی رخ داد که چند روز قبل
حاتمیکیا در برنامه «راز» به صراحت به انتقاد از کسانی پرداخت که قصد
دارند با فحش دادن به دهنمکی خود را روشنفکر جا بزنند. او صراحتاً از این
گفت که دهنمکی در مسیر پیشرفت قرار گرفته و شهرستانها هم از فیلمهای او
استقبال میکنند. همین دفاع تمام عیار از دهنمکی عاملی شد برای اینکه
زنجیرهایها در یک تغییر موضع آشکار در برابر حاتمیکیا قرار گیرند و
حاتمیکیایی که دیروز اظهارنظرش عاملی بود برای بیرون آوردن آنها از رخوت،
امروز شده است کارگردانی که در همه این سالها از بیتالمال خورده و برده
است! در این بین جالبتوجه آدمهایی هستند مثل علیرضا داوودنژاد که خود هر
چه دارند از جمهوری اسلامی و سینمای گلخانهای دهه شصت است که
فیلمفارسیسازانی چون او را زیر پر و بال گرفت اما حالا با فراموش کردن
گذشته خود میکوشند پیاده نظامی باشند از بازی سیاسی رسانههای زنجیرهای.
چندی بعد از صحبتهای حاتمیکیا در «راز» داوودنژاد در گفتوگو با یکی از
سایتهای تازه متولد شده زنجیرهای که نامش هم گرتهبرداری آشکاری است از
نشریهای توقیفی، با انتقاد از حاتمیکیا، او را فیلمسازی دانسته که از
ابتدا در آغوش حمایتها زندگی و کار کرده و حرف زدنهای امروزش نشان میدهد
که با واقعیات بیگانه است.
مرده باد مخالف من
بله! تا دیروز که حاتمیکیا از سبز بودن فرزندانش در جریان تبلیغات
انتخاباتی 88 سخن گفت نه داوودنژاد و نه هیچ کس دیگر از اینکه او در آغوش
حمایتها بزرگ شده چیزی نمیگفت! چرا؟ چون حرف دیروز او در راستای منافع
سیاسی دوستان بود اما حالا که او به نفع دهنمکی حرف زده کوبیدنش مجاز است!
چرا؟ چون دهنمکی از آنها نیست! این است فلسفه رسانههایی که همهشان را
کنار هم بگذاری حتی به اندازه یک بولتن داخلی ثبت احوال، مطلب مستقل
نمیبینی!
او چمران را زنده کرد اما شما چه کردید؟
در این میان کسی نیست به داوودنژاد بگوید برادرجان! حاتمیکیا هر چه بود،
آن قدر دل و جرئت داشت که در کوران جنگ هشت ساله دوربینش را جز برای
واقعهنگاری دفاع مقدس روشن نکند! او هر چه بود بعد از مدتها یک درام
زندگینامهای درجه یک را وارد آرشیو سینمای ما کرد و کاری کرد که از داشتن
چریکی به نام مصطفی چمران که جز با قدرت کلام، یک تجزیه طلب به نام «عنایت»
را آچمز نمیکند به خود ببالیم. او هر چه بود و هست حتی وقتی که «دعوت» را
میساخت نیز از استانداردهای سینمای انسانی خود کوتاه نیامد. تو چه کردی
برادر! در همه دورهها بلندگو به دست گرفتی و سعی کردی فریادزنان از حق
نداشتهات که دیگران خورد و بردهاند، سخن بگویی. کارنامه فیلمسازیات هم
که هزار ماشاءالله «هوو» و «تیغ زن» کم ندارد. کم که میآوری میگویی «هوو»
ساختم چون ارشاد به من پول نمیداد و به دیگران میداد اما وقتی جمال
شورجه به واسطه 200 میلیونی که برای «کلاس هنرپیشگی» از فارابی گرفتهای
تذکر میدهد، فریادت به آسمان میرسد. چرا شما هنوز وامهایی که از فارابی
گرفتهاید را ندادهاید. آیا کمک چند میلیونی فارابی را برای درمان پسرتان
فراموش کردهاید؟
هم ژست مستقل میگیرید و هم وامهای «قرض الپس نده» دریافت میکنید!
برادر عزیز! حاتمیکیا اگر در سایه حمایتها بوده نوش جانش! چرا از
حمایتهایی که در همه این سالها از شما و خانوادهتان شد، چیزی نمیگویید؟
شما از سال 1370 که «نیاز» را ساختید و به واسطه آن تا انتهای خط، تحسین
شدید تا همین سال قبل که آخرین فیلمتان را تولید کردید به اندازه خودتان
از حمایتهای مدیران سینمایی ما برخوردار بودهاید که اگر اینگونه نبود با
کدام سرمایه میتوانستید فیلمی کاملاً شخصی به نام «کلاس هنرپیشگی» را
بسازید که خودتان بهتر از من میدانید فروش سراسریاش به اندازه یک سوم
هزینه تولیدش هم نبوده است؟ بله! این حقیقتی است که در سینمای دولتی ما
همواره آدمهایی مثل شما وجود داشتهاند که از یک سو ژست مستقل به خود
گرفته و از آن سو به اندازه کافی مشمول حمایتها بودهاند.
از بیضایی هم سوء استفاده میکنید و ککتان نمیگزد
فرق شما با امثال حاتمیکیا هم در همین است. او اگر هم مشمول حمایتها
بوده سعی ندارد بگوید من با بقیه فرق دارم و به بقیه میدهند و به من، نه!
او اگر هم از کسی مثل دهنمکی نام میآورد به واسطه جنبه حمایتی یک پیشکسوت
از فیلمسازی نسبتاً تازهکار است! اما شما چه؟ شما هر چه میگویید فقط و
فقط برای صلاح خودتان است! حتی وقتی فیلمی مثل «مرهم» را برای بیضایی نمایش
میدهید، نقطهنظر او را با فونت درشت روی پوسترهای فیلمتان میآوردی که
به واسطه نام بیضایی هم که شده فیلمتان بفروشد اما در همه این سه سالی که
آن بنده خدا آن سوی آبها در حال حقالتدریس است، یک بار در بلندگوهایی که
به دستتان دادند، نام امثال او را نیاوردید! چرا؟ چون جیب خودم مهمتر از
جیب دیگران است!
راستی یک سؤال! حاتمیکیا در آغوش حمایتها بوده و البته همیشه هم از
جمهوری اسلامی دفاع کرده! امثال شما در آغوش که هستید که هم حمایت شامل
حالتان میشود و هم هر مدیری که سر کار میآید جز نقطه ضعف، چیزی از او
نمیبینید؟ مگر میشود که آدمی آن قدر قدرت داشته باشد که هم نقد کند و هم
حمایت شاملش شود؟!