آقای عراقچی هم گفتهاند و هم میدانند و هم اینک مردم
میدانند که حق غنیسازی ایران در توافق ژنو بهرسمیت شناخته نشده است.
فایل صوتی منتشرشده از آقای عراقچی که ایشان در آن صراحتا گفتهاند آقای
رئیسجمهور در نامه به رهبر انقلاب درباره رسمیت یافتن حق غنیسازی در
توافق ژنو دچار اشتباه شده است، به گونهای است که نه قابل تحریف است و نه
قابل انکار! آقای عراقچی که ما ایشان را یک دیپلمات متعهد میدانیم اما
دیروز در اقدامی اشتباه اظهارات خودشان را تکذیب کرده و اتهاماتی را نیز
علیه منتقدان مطرح کردند.
آقای عراقچی 3 بهمن سال گذشته این اظهارات را در مدرسه معصومیه مطرح
کردند. فایل صوتی و تصویری صحبتهای آقای عراقچی وجود دارد. همان زمان در
محافل گوناگون این اعتراف آقای عراقچی مطرح شد. حتی در مناظرهها هم این
اعتراف آقای عراقچی مورد استناد منتقدان توافق ژنو قرار گرفت. البته
«وطنامروز» حداقل 2 جلسه دیگر را نیز میتواند برای آقای عراقچی آدرس بدهد
که ایشان چنین اظهارنظری داشتهاند اما اکنون که آقای عراقچی باب یک بحث
را باز کرده و درباره آن موضع گرفتهاند فضا برای طرح چند موضوع با ایشان
مساعد و مناسب است.
آقای عراقچی در تکذیبیه خود گفتهاند انتشار فایل اظهارات ایشان، بازی با
منافع ملی و در راستای اهداف بیگانگان و دشمنان نظام است و نباید منافع ملی
کشور و احقاق حقوق هستهای ملت بزرگ ایران را قربانی اهداف کوتاهمدت
سیاسی کرد.خب! ضمن حفظ احترام این دیپلمات متعهد باید درباره این مواضع ایشان چند نکته یادآوری شود.
1ـ جناب آقای عراقچی! مثل روز روشن است و خود شما هم میدانید که توافق
ژنو حفرههای خطرناکی دارد. ما معتقدیم این توافق ژنو است که منافع ملی را
به خطر انداخته است. ما بر این باوریم تیم مذاکرهکننده از فرصتی که نظام
برای مصالحه هستهای فراهم کرده بود نه تنها نتوانسته است استفاده لازم را
ببرد بلکه شرایط نگرانکنندهای را درباره حقوق هستهای ملت ایجاد کرده
است. ما رفتار دولت در موضوع مذاکرات را نادرست میدانیم. دولت نه تنها از
ظرفیت منتقدان برای میز مذاکرات استفاده نمیکند که شمشیر خود را برای
منتقدان کشیده است! توقیف میکند، به دادگاه میکشاند و القاب و اتهامات
سنگینی را در عالیترین سطح علیه منتقدان مطرح میکند. چرا نباید درباره
توافق ژنو پرسشگری کرد؟
2ـ جناب آقای عراقچی! رسانههای حامی توافق ژنو در توضیح روند مذاکرات و
مفاد توافق به مردم دروغ میگویند! چرا؟ چرا به مردم نمیگویند هنوز
نتوانستهاید حتی یک دلار از اموال آزادشده را به درون کشور بیاورید؟ چرا
به مردم نمیگویند پول در حسابهای سوییس است اما آمریکا اجازه نمیدهد به
ایران منتقل شود؟ کار به جایی رسیده مراجع تقلید نیز نسبت به خلافگویی
درباره بازگشت این اموال علنا تذکر میدهند. چرا نمیگویند تا الان نصف
ذخیره اورانیوم 20 درصد ایران از بین رفته ولی در ازای این ذخیره غیرقابل
ارزشگذاری، هنوز چیزی عاید کشور نشده است؟ لابد خلاف امنیت ملی است! چرا
نباید مردم مطلع شوند که خطر تغییر ماهیت رآکتور اراک مطرح است؟ اگر قرار
است کارکردهایی نظیر تحقیقات، تولید پلوتونیوم و تولید رادیودارو از رآکتور
اراک حذف شود، آیا نباید مردم باخبر شوند؟ مگر شما نگفته بودید «رآکتور
اراک خط قرمز است؟» چرا درباره تعهدات فراقانونی ایران که در توافق ژنو
آمده صحبتی نمیشود؟ چرا به مردم نمیگویند با توافق ژنو حقوق مصرح ایران
در NPT حداقل برای دو دهه از بین میرود؟
چرا گفته نمیشود اجرای رضایتبخش
قطعنامههای شورای امنیت پیششرط توافق جامع است؟ چرا حامیان مفاد توافق
ژنو نمیگویند گام میانی به قطعنامههای شورای امنیت علیه ایران اعتبار
میدهد؟ چرا این موضوع را برای مردم شفاف نمیکنید که بالاخره در مذاکرات
19 و 20 فروردین در وین درباره موشکهای بالستیک بحث شد یا خیر؟ وندی شرمن
تاکید کرده است نه تنها موشکهای بالستیک بلکه درباره همه نگرانیهای
آمریکا بحث شده است.آقای عراقچی! اگر بحث شده چرا نمیگویید و اگر بحثی نشده چرا تکذیب
نمیکنید؟! ما میدانیم واقعیت چیست اما میگوییم آمریکا دروغ میگوید.
3ـ آقای عراقچی! همراهی با دشمنان را باید آنجایی جست که نتانیاهو گفت:
«اگر جلوی برنامه هستهای ایران گرفته نشود جمهوری اسلامی به مرز جاودانگی
میرسد!» همراهی با دشمن را باید اینجا جست. برای فهم گزاره «همراهی با
دشمن» باید به تاثیر توافق ژنو بر آرایش سیاسی در کشور توجه کرد. اکنون
کاملا مشهود شده که مخالفان داخلی نظام به بهانه دفاع از توافق ژنو درحال
پیادهسازی برنامههای خود هستند.
آقای عراقچی خوب میدانند «بزککردن آمریکا» یعنی چه! به بهانه دفاع از
توافق ژنو هر روز در حال سفیدکردن اوباما هستند! آقای عراقچی تیتر «آمریکا
آرزوهای مردم ایران را محقق کرد» همراهی با دشمن است! به بهانه توافقنامه
ژنو دارند ادعاهای حقوق بشری غرب در دفاع از عوامل فتنه را چاق میکنند.
امروز دلسوزان نظام حقیقتا نگران شدهاند! امروز مخالفان جمهوری اسلامی به
عنوان حامی نظام و سینهچاکان نظام به عنوان ناقضان امنیت ملی القا و توقیف
و دادگاهی میشوند. این توافق ژنو بوده که توانسته اینطور معجزه کند! این
خلاف امنیت ملی است. جناب آقای عراقچی! جنابعالی که یک دیپلمات متعهد هستید
بهتر میدانید «سرخوردهکردن جوانان انقلابی» یعنی چه! اکنون همه میدانند
و میبینند که این تنها رسانههای حامی فتنه هستند که از توافق ژنو دفاع
میکنند. این موضوع برای شما قابل تامل نیست؟ در ژنو چه شده؟! چرا اصرار
دارید خود را در آنچه 3 آذر 1392 در ژنو اتفاق افتاد؛ شریک کنید در حالی که
ما میدانیم شما کارهای نبودهاید! و بالاخره اینکه متاسفانه اعتماد
عمومی نسبت به تیم مذاکرهکننده در حال مخدوش شدن است. روایتهای متناقض از
مذاکرات یکی از عوامل این خدشه است. باید اعتماد مردم را بهدست آورد.
البته نه با پرخاشگری نسبت به منتقدان و پرسشگران بلکه با صداقت، شفافسازی
و نشاندادن «غیرت خود نسبت به حقوق ملت».
مطلبی که آذر مهاجر در ستون زاویه دید روزنامه جام جم با عنوان«تبلیغ،مخاطب جذب میکند»به چاپ رساند به شرح زیر است:در یک فضای رقابتی، صرفا تولید محصول باکیفیت و عرضه در زمان مناسب برای
موفقیت کافی نیست بلکه به موازات این دو حتما و لزوما باید تبلیغات مورد
توجه قرار بگیرد. تحقیقاتی که درباره تاثیر تبلیغات صورت گرفته و حتی
افسانههایی که درباره تبلیغات وجود دارد، هر تردیدی درباره تبلیغ را
زیرسوال میبرد، اما تلویزیون ما تقریبا از تاثیر تبلیغات برای خودش بهره
چندانی نمیبرد و از فرصتها و امکاناتی که در اختیار دارد برای تبلیغ
محصولاتش کمترین استفاده را میکند.
البته
روزهای آخر سال گذشته شبکههای مختلف برنامههایی را که برای نوروز تدارک
دیده بودند با شور و هیجان تبلیغ میکردند، اما این مساله به روزهای آخر هر
سال خلاصه میشود و کمتر در طول سال ادامه مییابد.در این
که تلویزیون در ایام نوروز دستش از همیشه پرتر است و برنامههای زیادی دارد
و میتواند آنها را تبلیغ کند، شکی نیست، اما در ایام دیگر سال هم
تلویزیون آنقدر برنامههای دیدنی دارد که بخواهد با شور و هیجان آنها را
به مردم معرفی کند؛ برنامههایی که گاه در سکوت خبری پخش میشوند و گاه بعد
از چند قسمت یا در زمان بازپخش، به مدد تبلیغات شفاهی و میدانی این شانس
را پیدامیکنند که از سوی تعداد بیشتری از مخاطبان دیده شوند. مستندهای
تلویزیونی، برنامههای ترکیبی و برنامههای چالشی در حوزه مسائل اجتماعی و
اقتصادی از این دست برنامههای تلویزیونی هستند که همیشه مورد کملطفی
تبلیغاتی قرار میگیرند.
ضمن
اینکه تبلیغ کردن، چندان به حجم و کیفیت تولید منوط نیست و یک فعالیت
مستقل محسوب میشود که در موازات تولید و عرضه انجام گیرد و نقش مکمل را
دارد. با این همه میدانیم که هر برنامهای در تلویزیون دست کم چند بخش
دیدنی و تاثیرگذار دارد، کافی است همین نماها در قالب یک گرافیک خلاقانه،
با حضور یک مجری خوب یا با صدای یک گوینده خوشذوق به مخاطبان ارائه شود و
در این ارائه، نقش تاثیرگذار موسیقی و کلمات مهیج هم مدنظر قرار بگیرد تا
تاثیر سادهترین و ابتداییترین شیوه تبلیغات را شاهد باشیم.
با توجه
به نکات مطرح شده، لازم است بخشی از بودجه هر شبکه، توان و اندیشه
برنامهسازان در خدمت تبلیغات قرار بگیرد و ساخت آنونسهای تبلیغاتی با
جدیت بیشتری دنبال شود. شاید در آغاز لازم باشد برنامهسازان تلویزیون از
مشاوره متخصصان حوزه بازاریابی و تبلیغات بهره بگیرند و با تعدادی از
متخصصان این حوزه در شبکههای مختلف، برنامهسازان را برای تولید
برنامههای تبلیغاتی، میان برنامه و آنونسهای معرفی برنامه یاری دهند تا
فعالیت شبکههای تلویزیونی تکمیل شود.به هر طریق ایجاد یک بخش تبلیغاتی در هر شبکهای در کنار گروههای تولید برنامه ضروری به نظر میرسد.
روزنامه جمهوری اسلامی در ستون سرمقاله این هفته خود با عنوان«تحلیل سیاسی هفته»مطلبی زیر را به چاپ رساند:روزهاي
پاياني فروردين همه ساله يادآور رشادتهاي غيورمردان ارتش جمهوري اسلامي
ايران و روز حماسهآفرينيهاي آنان است. اين روز، يادآورنده فرمان تاريخي
امام خميني(ره) در تقويت ارتش و پيوند آن با ملت و انقلاب ميباشد و شايد
هيچكس به اندازه معمار بزرگ انقلاب اسلامي، ارتش را در مسير تحول و خدمت به
دين و ملت هدايت نكرد و اهميت و منزلت آنرا نشناخت. ايشان درست در همان
روزهاي پيروزي انقلاب كه جو سنگيني از سوي برخي گروهكهاي ضدانقلاب و افراد
كوتهبين و سادهانديش درباره ارتش ايجاد شده و شعار "انحلال ارتش" بر سر
زبانها افتاده بود، در پيامي خطاب به ملت ايران، روز 29 فروردين را "روز
ارتش" اعلام كردند تا به اين شعار انحرافي پايان داده و اعلام نمايند ارتش،
جزيي جدانشدني از اين كشور و ملت است.
از اين رو ديديم كه ارتش در
طول اين سالها و در كوره داغ جنگ تحميلي آبديدهتر شد و به نيرويي تبديل
گرديد كه به رشادت و كمال و توانايي دست يافته و مانع از هرگونه تجاوز
احتمالي دشمن به اين مرز و بوم است.امروز ارتش جمهوري اسلامي ايران در مسير
خدمت خالصانه به ملت و صيانت از استقلال و تماميت ارضي ايران تبديل به
قدرتي بزرگ در ميان ارتشهاي منطقه شده و با روحيه خودباوري، خودكفايي و
اعتماد به نفس، هراس در دل دشمنان انقلاب انداخته است.امروز ارتش جمهوري
اسلامي ايران بخوبي ميداند كه بايد با افزايش قدرت بازدارندگي خود به حصن
حصين انقلاب تبديل شود و به پشتوانه حماسههاي ديروز، قدرتمندي امروز را
بيافريند، به گونهاي كه دشمنان انقلاب هرگز به فكر تعدي و تجاوز به ميهن
اسلامي نيفتند.
در اين روزها علاوه بر بوي بهار، عطر ميلاد خجسته
بانوي بزرگ عالم خلقت و هديه آسماني خداوند سبحان به بشريت، دردانه نبوت،
كوثر ولايت و مايه فخر كائنات، حضرت صديقه طاهره فاطمه زهرا عليهاالسلام به
مشام ميرسد. به يمن ولادت چنين بانوي مجللهاي كه روز بيستم
جماديالثاني، روز مادر و روز بزرگداشت زن نامگذاري شده است تا سيره و
فضائل ايشان سرمشق زندگي مسلمانان باشد و هويت از دست رفته زنان در اين عصر
غفلت زده به آنان بازگردد و كرامت لگدكوب شده آنان احيا شود.در هفته جاري
كار ثبت نام از متقاضيان دريافت مرحله دوم هدفمندي يارانهها ادامه يافت و
كمكم مردم و دولت خود را براي اجراي يك جراحي بزرگ ديگر اقتصادي آماده
ميكنند.
قطعا اگر دولت گذشته در اجراي مرحله اول هدفمندي يارانهها
درست عمل ميكرد و به جاي توزيع پول ميان همه مردم اقدام به بازسازي
زيرساختهاي اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي ميكرد و يارانهها را در مسير
توليد، آباداني، ايجاد اشتغال و رفع معضلات اساسي جامعه هزينه ميكرد و از
همه مهمتر، از شعار پراكني و عوامفريبي فاصله ميگرفت، امروز اجراي مرحله
دوم اين زايمان بزرگ اقتصادي با مشكل همراه نبود. ولي به هر حال آنچه بايد
صورت بپذيرد، رها شدن دولت از فشار پرداخت يارانههاي بيهدف و هدفمند كردن
آنها در مسير رفاه عمومي جامعه است كه وفاق دولت و ملت را ميطلبد.
سفر
رئيسجمهور به استان سيستان و بلوچستان از رويدادهاي هفته جاري بود. اين
استان پهناور و مرزي به لحاظ موقعيت مهم و منحصر به فرد و با بيش از 1100
كيلومتر مرز مشترك با كشورهاي پاكستان و افغانستان از اهميت ويژهاي براي
كشور برخوردار است ضمن اينكه استاني غني با ظرفيتهاي فراوان براي پيشرفت،
با مشكلات اقتصادي، اجتماعي، بهداشت و فرهنگي روبروست كه چشمانداز رشد و
توسعه آنرا با مشكلاتي مواجه كرده است. از اين رو به لحاظ ويژگي اين استان،
رئيسجمهور منتخب در نخستين سفر سال و به منظور ايجاد فضاي مناسب جهت برون
رفتن از شرايط كنوني و تغيير و تحول در آن به استان سيستان و بلوچستان سفر
كرد تا با اجراي برنامههاي پيشبيني شده دولت و كوشش مضاعف مسئولان و با
روحيه صبور و كوشاي مردم، فصلي نو در جهت شكوفايي استان رقم زده شود.
اين
هفته، در مسائل خارجي، سوريه و اوكراين، به عنوان دو موضوع حساس و مهم، در
مركز توجه رسانههاي خبري بودند. در سوريه، پيشرويهاي پي در پي و مستمر
ارتش در قلع و قمع گروههاي تكفيري و شورشيان مسلح در حالي ادامه يافت كه
حكومت سوريه، گردنه بحران را پشت سر گذاشته و به پيروزي نهايي نزديك
ميشود. اين نكتهاي است كه هم دوستان و هم دشمنان حكومت سوريه به آن تاكيد
دارند.سيد حسن نصرالله، دبيركل حزبالله لبنان در اين باره گفت كه حكومت
سوريه از خطر سقوط عبور كرده و بشار اسد، رئيسجمهور اين كشور ابتكار عمل
را در دست دارد. منابع غربي و محافل وابسته به مجموعه ضدسوري نيز به غلبه
دمشق بر بحران سه و نيم ساله اذعان كرده و اعتراف نمودهاند بشار اسد از
اقبال عمومي در ميان مردم سوريه برخوردار است و در صورت برگزاري انتخابات و
شركت اسد در آن، پيروزي وي قطعي است.
در مقابل، جبهه مخالف و
حاميان خارجي آنها به شدت در وضعيت وخيمي قرار دارند و روز به روز
درماندهتر ميشوند. شورشيان داخلي اكنون روحيه خود را از دست دادهاند و
اين مسئله را ميتوان از عقبنشينيهاي پي در پي و سريع آنها از مواضعشان
پي برد. حاميان خارجي اين شورشيان نيز به شدت دچار ياس و آشفتگي
شدهاند.آمريكا كه به نيابت از رژيم صهيونيستي ميكوشيد به هر طريق ممكن
زمينه سقوط حكومت سوريه را فراهم سازد و حتي بحث حمله نظامي را دنبال
ميكرد اكنون سخني براي گفتن ندارد و براي دور ماندن از تبعات شكست سعي
ميكند به مسئله سوريه كمتر بپردازد اما ساير شركاي آمريكا در جبهه ضدسوري،
شرايطشان بدتر از اين است. شكست و ناكامي در سوريه نه تنها روابط ميان
كشورهاي عرب ضدسوريه را به شدت به بحران كشانده، در داخل اين كشورها نيز
اوضاع را به هم ريخته است كه نمونه بارز آن، شكست و از ميدان خارج شدن بندر
بن سلطان، رئيس سازمان اطلاعات عربستان ميباشد كه از وي به عنوان
كارگردان اصلي تلاشهاي ضد حكومت سوريه در طول سه و نيم سال گذشته نامبرده
ميشد. قطعاً پيروزي كامل ارتش سوريه در جنگ عليه شورشيان، ابعاد جديد از
رسوايي را براي جبهه ضدسوري رقم خواهد زد.
اين هفته بحران در
اوكراين با افزايش تحركات جداييطلبانه در شرق اوج گرفت و نگراني دولتهاي
غربي را دوچندان كرد.اوايل هفته اعلام شد چند شهر ديگر در شرق اوكراين،
شاهد تظاهرات گروههاي طرفدار روسيه بود كه در برخي از اين مناطق،
تظاهركنندگان مراكز پليس و ساختمان دولتي را اشغال كردند كه اين وضعيت در
برخي مناطق همچنان ادامه دارد.در اين ميان، غرب كه به نظر ميرسد كار زيادي
از دستش ساخته نيست تنها به تكرار تهديدهاي خود عليه روسيه ادامه ميدهد.
در حالي كه روسيه، تحريمهاي غرب را احمقانه خوانده و اعلام كرده است تحت
تاثير اين تهديدها قرار نخواهد گرفت.در هفته جاري اعلام شد هواپيماهاي روسي
بر فراز ناوشكن آمريكايي مستقر در درياي سياه به پرواز در آمده و به
هشدارهاي فرماندهان اين ناو نيز اهميتي ندادهاند. آمريكا اين حركت را
تحريكآميز خوانده است. واقعيت اين است كه روسيه تحولات اخير اوكراين و
سقوط دولت قبلي را توطئه غرب ميداند و رفتار مسكو در يك ماه گذشته نشان
ميدهد كه روسها مصمم هستند به هر قيمتي از دستيابي غرب به اهداف
توسعهطلبانهاش در پشت مرزهاي روسيه جلوگيري كنند. روسها با سياستي كه در
اوكراين به خصوص در منطقه "كريمه" در پيش گرفتهاند ميخواهند اين پيام را
به غرب برسانند كه در دفاع از آنچه منافع سنتي روسيه ميدانند از هيچ
اقدامي فروگذار نيستند. با توجه به اين مسائل، چشمانداز آينده اوكراين
متلاطم و تيره به نظر ميرسد و بايد انتظار افزايش بحران در اين كشور را
داشت.
«موجهای مکزیکی در قیمتها»عنوان مطلبی است که روزنامه دنیای اقتصاد در ستون سرمقاله خود به قلم علی فرحبخش به چاپ رساند:انتظارات اگرچه خود نقش اصلی را در تعیین روندهای قیمتی در بازار
داراییهای مالی و فیزیکی ایفا میکنند، اما خود نیز به شدت از روندهای
قیمتی متاثر میشود. این رابطه علت و معلولی که هم به انتظارات برای ایجاد
روندهای قیمتی منجر میشود و هم روندهای قیمتی میتوانند انتظارات جدیدی را
شکل دهند، سیستمی را خلق میکند که با تشکیل یک حلقه معیوب میتواند گاه
به انفجار و گاه به سقوط یکباره قیمتها منجر شود. حرکت قیمتها در چنین مکانیسمی در رفتارشناسی بازارها به رفتار گلهای
موسوم است؛ رفتاری که از یکسو با افزایش قیمتها، سرمایهگذاران به یکباره
برای خرید هجوم میآورند و قیمتها را به طرز ناباورانهای افزایش میدهند
و گاه یکباره با رفتار هجومی برای فروش به سقوط ناگهانی بازارها دامن
میزنند. رفتار هیجانی سرمایهگذاران گاه به ایجاد موجهای مکزیکی در حرکت
قیمتها منجر میشود که قیمتها بهطور سریالی پس از کاهش در یک بازار،
افزایش در بازار دیگری را به همراه میآورند. صفهای خرید و فروش که در
بورس تهران گاه از آن به عنوان امواج عشق و نفرت یاد میشود، به همین بروز
رفتارهای هیجانی دلالت دارند.
اهمیت موضوع آنچنان است که علاوهبر اقتصاددانان و تحلیلگران مالی
پای روانشناسان هم بهعنوان یک موضوع میانرشتهای به این بحث کشیده شده
است. تحقیقات اقتصاددانان نشان میدهد که در محیطهای خاصی زمینه بروز و
ظهور موجهای مکزیکی در قیمتها یا رفتارهای گلهای سرمایهگذاران به شدت
فراهم است. وجود اطلاعات نامتقارن یا تخصیص رانت اطلاعاتی به برخی
بازیگران، یکی از مهمترین عوامل نشست و برخاست مستمر قیمتها است. آن گروه
از بازیگران بازار که تصور میکنند از اطلاعات لازم برای تحلیل بازار
بیبهره یا کمبهرهاند، تلاش میکنند با الگو قرار دادن فرد، گروه یا
بنگاه خاصی بهعنوان مرجع در جهت امواج آب حرکت کنند؛ امواجی که میتواند
در اندک زمانی به معکوس خود مبدل شود و گاه ایجادکنندگان آن را نیز به ورطه
نابودی بکشاند.
تفوق ریسکهای سیاسی و اقتصادی بر بازار نیز از جمله عوامل موجد
رفتارهای هیجانی است. نوسانات متعدد در بازار و عدم امکان پیشبینی رفتار
نهادهای مقرراتگذار در بازار، سرمایهگذاران را به مارگزیدهای تبدیل
میکند که گاه با اندک کاهشی، عنان از کف بیرون میدهند و با انتقال
هیجانات خود به بازار، رفتار هیجانی سایر بازیگران را نیز هموار میکنند.
روند کاهشی شاخص سهام بورس تهران از ابتدای سال و حرکت نقدینگی به سمت
بازار ارز در روزهای اخیر حکایت از همین رفتارهای هیجانی دارد که هم متاثر
از عدم شفافیت در فضای اطلاعاتی و هم نشات گرفته از سایه سنگین ریسکهای
سیاسی و اقتصادی بر بازار است. درخصوص نحوه مواجهه دولت با تلاطمهای موجود
در بازار دو رویکرد اصلی قابل تمایز است: رویکرد اول بر مداخله مستقیم
دولت در مکانیسم قیمتها اصرار دارد. این رویکرد که بارها زمینه ظهور و
بروز یافته است، سابقه تاریخی شکست خوردهای را در بازارهای ارز و سهام یدک
میکشد. برخورد با فعالان بازار ارز به بهانه عوامل افزایش قیمتها و
ایجاد محدودیتهای جدید برای معاملات بورس تهران از جمله مهمترین
سیاستهایی است که نه فقط نتوانسته موجهای قیمتی را محدود کند، بلکه گاه
به موجهای با دامنه بزرگتری تبدیل شده که پس از مداخلات دولت به وقوع
پیوسته است.
رویکرد دوم اساسا معتقد است که باید نوسانات بازار را به دست نامرئی
آدام اسمیت واگذار کرد که با کاهش یا افزایش تقاضا به واسطه افزایش یا کاهش
قیمتها میتوان بازار را به شرایط تعادلی رهنمون ساخت. اگرچه چنین
رویکردی کاملا درست و منطبق بر مبانی تئوریک است، ولی به تنهایی برای حصول
به تعادل کافی نیست. شرط کافی برای حصول چنین تعادلی اعمال ثبات در
سیاستها، باور پیشبینیپذیری بازار از سوی بازیگران و اجرای عدالت
اطلاعاتی برای کلیه بازیگرانی است که تلاش دارند از حرکت قیمتها منتفع
شوند.
سیاستگذاری کوتاهمدت و غیرمترقبه سیاستگذاران مهمترین عامل
رفتارهای کوتاهمدت و غیرمترقبه بازیگران است که خود به نوسانات پردامنه و
مستمر در بازارهای مختلف منجر میشود و برای حل این معضل راهی جز تحدید
مولفههای ریسک و اطمینان به سیاستهای پایدار در آینده متصور نیست.
علی تتماج مطلبی را با عنوان«ریاض به دنبال چیست؟»در ستون یادداشت روز،روزنامه حمایت به چاپ رساند که اینجا میخوانید:
در حالی که افکار عمومی معطوف به تحولاتی همچون سوریه و لبنان است، انتشار
خبری از عربستان مبنی بر تغییرات در ساختار اطلاعاتی و امنیتی این کشور
محافل رسانهای و سیاسی را به خود مشغول داشت. منابع عربستانی عنوان کردند
ملک عبدالله بن عبدالعزیز، پادشاه عربستان با درخواست شاهزاده بندر بن
سلطان برای کنارهگیری از ریاست دستگاه اطلاعاتی عربستان موافقت کرد و
سپهبد «یوسف الادریسی» را به عنوان جانشین وی برگزید. هر چند که محافل رسانهای و سیاسی عربستان تلاش کردهاند تا تغییرات مذکور
را به درخواست بندر سلطان آن هم به دلیل مشکلات جسمی و بیماری عنوان
کنند،معرفی شخصی بینام و نشان که چندان فعالیتی در عرصههای مهم عربستان
نداشته و نیز اوضاع جاری در منطقه نکاتی دیگر را در ذهن ایجاد میکند.
بعدی از تحولات داخلی عربستان معطوف به تغییرات در ساختار قدرت در این
کشور است. گزارشها از اوضاع نامطلوب پادشاه و تشدید جنگ قدرت در میان
شاهزادگان حکایت دارد. برکناری بندر سلطان و تقویت موقعیت افرادی که نزدیکی
بیشتری با پادشاه دارند میتواند یکی از دلایل تغییرات اخیر از جمله
برکناری بندر سلطان باشد. گزارشها از تلاش پادشاه عربستان برای به قدرت
رسیدن شاهزاده مقرن به عنوان نزدیکترین فرد به وی حکایت دارند. برکناری
بندر را میتوان یکی دیگر از نشانههای شدت گرفتن جنگ قدرت در عربستان و
گاهی طرح آمریکا و عربستان برای دگرگونی آرام در این کشور دانست.
نکته دیگر، نقش بندر سلطان در ناکامیهای منطقهای عربستان است. سلطان در
سه سال اخیر محور تحرکات عربستان در منطقه بوده است که اساس آن را نیز
حمایت از گروههای تروریستی و بحرانسازی در منطقه و در نهایت همراهی با
صهیونیستها تشکیل میداد. به رغم میلیاردها دلار هزینه سرانجام سلطان نه
تنها نتوانست قدرت عربستان را تقویت کند بلکه رسواییهای مکرر برای این
کشور در منطقه و جهان به همراه داشت. عربستانیها در ماههای اخیر طرحهایی
را برای کمرنگ نشان دادن نقش خود در بحرانهای منطقه و ترمیم چهره خود
آغاز کردهاند که تصویب قانون مبارزه با تروریسم از آن جمله است. برکناری
بندر سلطان به عنوان مسئول تروریسم عربستانی در منطقه را میتوان گامی دیگر
برای پنهانسازی نقش بحرانساز عربستان در منطقه دانست هر چند که ریاض به
بهانههای دیگر همچنان به سیاستهای گذشته در منطقه ادامه میدهد.
نکته دیگر تأثیر خواستههای آمریکا در برکناری سلطان است. گزارشها نشان
میدهند که شکستهای عربستان در تأمین منافع آمریکا در منطقه از جمله در
سوریه نارضایتی از ریاض را به همراه داشته که در نتیجه آن واشنگتن
زاویههایی با مطالبات عربستان پیدا کرده است. اکنون این سناریو مطرح است
که عربستان با برکناری سلطان به دنبال جلب رضایت آمریکاست که از اهداف آن
نیز پیشگیری از رویکرد غرب به ایران و نیز عقبنشینی نکردن غرب از جنگ
سوریه است.به هر تقدیر آنچه مسلم است آن است که برکناری سلطان برگرفته از چالشهای
گسترده درونی و بیرونی عربستان است که با کنار گذاشتن سلطان به دنبال
پنهانسازی آنها هستند تا شاید بتوانند از فروپاشی درونی و انزوای منطقهای
خود جلوگیری کنند.