گفت: بالاخره مديرعامل بانك ملي فرار كرده يا بعضي ها او را فراري داده اند؟!
گفتم: كدام بعضي ها؟!
گفت: مثلا، همان ها كه به فلان وزير نامه مي نوشتند و به او دستور مي دادند هواي فلان مفسد اقتصادي را داشته باشد!
گفتم: روابط عمومي بانك ملي اعلام كرده بود كه وي براي يك ماموريت به انگليس رفته و پنج شنبه برمي گردد و البته، هنوز برنگشته است.
گفت:
كسي كه به خاطر پرونده 3هزار ميليارد توماني چند بار احضار شده و مورد
بازپرسي قرار گرفته است، چگونه اجازه يافته كه به ماموريت خارج از كشور
برود؟!
گفتم: ولي هنوز اتهام وي ثابت نشده و معلوم نيست مقصر است يا
قاصر . شايد هم بازگشت وي به خاطر سركشي به خانواده اش كه ساكن كانادا
هستند به تاخير افتاده است.
گفت: اين كه عذر بدتر از گناه است! براساس كدام منطق به كسي كه خانواده اش ساكن خارج كشور است پست به اين مهمي مي دهند؟!
گفتم: اي عوام!! بعضي ها در كيش به «پانته آ فيوضي» كه خودش هم ساكن آمريكاست يك پروژه 450 ميليارد توماني داده بودند.
گفت: چه عرض كنم؟! يعني سرانجام اين پرونده به كجا مي رسد؟!
گفتم: يارو مي گفت؛ از قلبم پرسيدم فرق عشق و دوستي چيه؟! جواب داد؛ كار من رساندن خون به رگ هاست، از من سؤالات چرت و پرت نكن!