به گزارش پایگاه 598 به نقل از رصد، به بهانه شروع اجرای فاز دوم هدفمندی یارانه ها و با هدف بررسی الزامات و
پیامدهای آن در گفت و گوی با دکتر ابراهیم رزاقی به تحلیل و بررسی این فاز
از هدفمندی یارانه ها پرداخته ایم. وی مدرک دکتراى تخصصى توسعه اقتصادى
خود را از دانشگاه سوربن پاریس، اخذ کرده است و از سال ۵۶ عضو هیأت علمى
دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران است.
چرا یارانه می دهیم؟
دکتر
رزاقی با طرح یک سوال که «چرا باید یارانه پرداخت شود؟» صحبت خود را این
گونه آغاز می کند: اگر دوره ابتدایی نظام سرمایه داری را در نظر بگیریم این
طور که تاریخ نشان می دهد ۷۰ تا ۸۰ هزار نفر از روستاها رانده شده بودند.
ارباب ها زمین هایشان را غصب کرده بودند و به دلیل شرایط فوق العاده بحرانی
کار مانند خستگی، کمبود غذا و سختی کار، کارگرها بعد از ۷ سال می مردند.
این وضعیت آن ها بود.
از طرف دیگر و برای مثال، قبل از روی کارآمدن
رضاشاه، در زمانی که انگلیسی ها می خواستند مردم را از احمد شاه به دلیل
کنار نیامدن با انگلیسی ها متنفر کنند دست به اقداماتی زدند.
وی
توطئه انگلیسی ها را این طور تشریح می کند: آن زمان یکی دو سال خشکسالی و
کمبود تولید به وجود آمد و پولدارها شروع به خرید گندم و احتکار آن کردند.
دولت هم انبارهای گندمی داشت که آسیب دیده بود. قیمت ها بالا رفته بود و می
خواستند از بیرون گندم وارد کنند، اما دولت انگلیس که مسلط بر ایران بود،
مانع از واردات گندم شد.
در نتیجه بر اثر احتکار و … می گویند بین
۲۵ تا ۵۰ درصد ملت ایران از بین رفتند. این فضا را ببینید. چیزی در آن به
اسم یارانه و کمک نیست. چه در آن نظام سرمایه داری و چه در این حکومت ارباب
و رعیتی. در صورتی که می شد در مواجهه با خشکسالی تلفات را کاهش داد، اما
حاکمان به فکر مردم خود نبودند. این مثال ها یعنی اینکه قبلا حمایت از
محرومان وجود نداشت. غیر از جاهایی که مردم بر مبنای اخلاق دینی زندگی می
کردند. که هم در اروپا وجود داشته و هم در ایران.
ریشه های فقر در سرمایه داری بی اخلاق
این
استاد دانشگاه با طرح سوال دیگری درباره اینکه «چرا مردم فقیر می شوند؟»
ادامه می دهد: به طور مثال شرایط کار سخت، خشکسالی و یا سایر علل مثل فضای
دلالی و واسطه گری در محصولات کشاورزی و یا عدم افزایش حقوق کارمندان و
کارگران دولت متناسب با نرخ تورم؛ می توانند کارگر و کارمند را فقیر کنند.
عامل
دیگر، عدم هدایت نقدینگی به بخش تولید است. ثروتمندان، ثروتشان را صرف
خرید کالا می کنند و در این حالت طبقات فقیر نمی توانند زندگی خودشان را
اداره کنند. یا عواملی مثل احتکار و … .
وی ریشه این اتفاق را این
طور توضیح می دهد: عوامل مختلفی وجود دارد که در اقتصاد سرمایه داری اصل بر
حمایت از سرمایه داران است و برای اینکه سرمایه دار سود ببرد اقتصاد را
این گونه کنترل می کنند. نکته دیگر اینکه در ایران سرمایه داری تجاری حاکم
است. یک سرمایه داری بی اخلاق.
رزاقی تاکید می کند: واردات حرف آخر
را می زند و قیمت ها را واسطه ها تعیین می کنند. در نتیجه تعداد داوطلبان
کار افزایش می یابد ولی کار به میزان مورد نیاز نیست. چرا؟ سرمایه داران در
تولید سرمایه گذاری نمی کنند و دولت به کالاهای خارجی یارانه می دهد و آن
ها می آیند راحت کالاها را در داخل می فروشند و رقابت با آن ها برای
تولیدکننده داخلی صرفه ندارد. این بیکاری باعث به وجود آمدن فقر می شود و
مردم درمانده می شوند.
وی می افزاید: در کشورهای غربی به خصوص پس از
شکل گیری شوروی، برای اینکه مردم به سمت سوسیالیزم کشیده نشوند چیزی به
وجود آمد به نام اقتصاد رفاه. این یعنی شما را حمایت می کنیم که از مرگ
نجات پیدا کنید و یا شورش نکنید. لذا شروع به رواج انواع بیمه ها و یارانه
ها کردند.
هدف هدفمندی چیست؟
عضو هیات علمی
دانشگاه تهران با انتقاد از این رویکرد می گوید: این یارانه ها وقتی داده
می شوند یعنی جزئی از اقتصاد سرمایه داری پول پرست است و اگر داده نشود
مردم شورش می کنند ولی در جمهوری اسلامی ایران چه طور؟ در جمهوری اسلامی
ایران بر اساس اصل ۴۳ همه باید کار داشته باشند و با یک شغل باید تامین
مالی شوند. حالا ما به نحوی کشور را اداره کردیم که مردم مرتبا فقیر شدند.
وی
اضافه می کند: هر جامعه ای فقیر دارد و باید به نحوی به فقرا امکاناتی
داده شود. در جامعه ما کمیته امداد و بهزیستی به وجود آمدند. اوقاف به وجود
آمد که این ها ساختارهای بسیار مهمی در حوزه عدالت اجتماعی در اقتصاد
اسلامی هستند. یا حتی همین موسسات خیریه ای که به صورت خصوصی به وجود
آمدند.
رزاقی در پاسخ به این سوال که چرا این معضل به وجود آمده
است؟ اظهار می کند: چون اقتصاد کشور به غلط اداره می شود. تولید به جای
اینکه در داخل صورت بگیرد در خارج انجام می شود و سپس وارد می شود.
تولیدکنندگان هم نمی توانند در برابر واردات مقاومت کنند و ورشکست می شوند.
۳۰ درصد مواد غذایی ایران از خارج کشور می آید.
بسیاری از صنایع
ما، ماشین آلات و قطعاتش از خارج کشور تامین می شود. به جای اینکه اقتصاد
را طور دیگری اداره کنیم که مصرف و تولید داخلی باشد و اشتغال به وجود
بیاید وابسته به خارج و درآمد نفت هستیم.
وی ادامه می دهد: در این
۲۴ سال گذشته ما هزار میلیارد دلار واردات داشته ایم در صورتیکه باید ۱۰۰
میلیون شغل ایجاد می کردیم. ما فقط ۱۵ میلیون شغل ایجاد کردیم که ۶ یا ۷
میلیون آن واسطه ها هستند.
تفاوتی میان یارانه نان و بنزین نیست؟
این
استاد دانشگاه خاطر نشان می کند: وقتی تعداد فقرا زیاد شد کار از عهده
موسساتی مثل کمیته امداد و بهزیستی و … هم خارج می شود. پس باید اقتصاد
کشور اصلاح می شد. حالا این اتفاق نیفتاد و دولت می خواست کمک کند. ما باید
این سازمان های حمایتی نظیر کمیته امداد و … را می شناختیم و با شیوه کار
آن ها اطلاعات را از آن ها می گرفتیم و سپس تفکیک میان پولدار و بی پول را
انجام می دادیم.
بعد از این شناخت باید با گرفتن مالیات از پولدارها
نیازمندی های فقرا را تامین می کردیم. این تجربه باید از مرحله اول اخذ می
شد. نکته دوم این است که چه کسی گفته صندوق بین المللی پول درست می گوید
که باید همه یارانه ها حذف شوند؟ یارانه نان حذف شود، یارانه شیر حذف شود و
…
وی با انتقاد از نوع نگاه دولت به یارانه ها می گوید: آیا فرقی
بین یارانه بنزین و یارانه نان نیست؟ فرقی بین انرژی مورد استفاده کارخانه و
کسی که انرژی را برای سوخت ماشین مصرف می کند نیست؟ از نظر صندوق بین
المللی پول با سیاست های لیبرالی باید همه را به بازار داد.
الان
نتیجه چه شده است؟ یک موج تورمی شدید ایجاد شده که قیمت ها بالا رفته است.
آن طرف قضیه ما آمدیم ۵۰ تومان یارانه نقدی دادیم که الان ارزشش ۱۵ تومان
است. یعنی مردم فقیر شدند.
عضو هیات علمی دانشگاه تهران تصریح می
کند: بر اثر تورم مردم دو دسته شدند. یک عده که محتکر هستند. می خرند و می
فروشند. این ها نه تنها ضرر نمی کنند بلکه سود هم می کنند. یا آن هایی که
می توانند قیمت کالای خودشان را بالا ببرند مشکلی ندارند و استفاده می
برند. اما کاگران و کارمندان و … نمی توانند و فقیر می شوند. این یعنی
دوگانگی درآمدی و شکاف طبقاتی. حالا ما آمدیم به همه یارانه دادیم. آن قدر
حجم زیاد شد که دیگر به فقرا نمی رسد! این یعنی عدالت اجتماعی؟
تجربه سیاست های حمایتی در دوران دفاع مقدس
وی
یادآور می شود: یک تجربه در دوران دفاع مقدس داشتیم. در آن دوره توسط
وزارت بازرگانی کالاهای اساسی را وارد می کردیم که از طریق تعاونی ها تقسیم
شود. طبقات پولدار مایل نبودند کالا بگیرند و نمی خواستند. آن سبد تورم را
کاهش می داد ولی این شیوه که الان با دخالت بازار است افزایش دهنده قیمت
ها نیز می باشد.
در آن مدل، تعاونی ها دخیل بودند و در این شرایط
بازار. چرا شیوه های دیگر به جز پرداخت نقدی مورد استفاده واقع نشد؟ چرا ما
نباید پولدارها و فقرا را بشناسیم؟ متناسب با احتیاج به آن ها امکان دهیم.
پس این دولتی که خودش را مسئول می داند چه طور مسئولیت خودش را انجام می
دهد؟
درسی که از مرحله اول هدفمندی گرفته نشد
رزاقی
با اشاره مرحله جدید هدفمندی یارانه ها تاکید می کند: درحال حاضر دولت
جدید آمده با تحقیر های مکرر می خواهد مرحله دوم را اجرا کند بدون اینکه از
مرحله اول درس گرفته باشد. باید پولدار و بی پول را بشناسیم. مالیات
بگیریم و قیمت ها را اگر بالا می بریم مراقب افزایش قیمت کالاهای اساسی
باشیم و به نسبتی که مصرف افزایش می یابد قیمت ها تصاعدی بالا رود. مثل
همین قبض گاز که با افزایش مصرف قیمت بالا می رود.
این بهترین شکل
عدالت است. همچنین وقتی مصرفی تولیدی هست ما نباید قیمت را بالا ببریم.
الان یکی از مشکلات تولید کنندگان افزایش قیمت های مواد اولیه است. باوجود
ایرادات مرحله اول کمک به فقرا ارزشمند است ولی ما باید برای شناخت فقرا و
پولداران برنامه داشته باشیم.
وی می افزاید: اینکه گفته می
شود می خواهیم تورم را به ۲۵ درصد کاهش دهیم با این شیوه اجرا خیلی بعید به
نظر می رسد. من فکر می کنم این قضیه بیشتر تبلیغاتی است و چون می خواهند
حقوق و دستمزد را افزایش دهند با این شیوه می توانند حقوق را کمتر افزایش
دهند. همین الان در این دو سال گذشته حدود ۴۰ درصد مزد و حقوق کارگران و
کارمندان پایین آمده چون تورم ۴۰ درصد است و ۲۰ درصد حقوق ها را افزایش
داده اند.
این چه عدالت اقتصادی است؟ بعد پولدارها را
مالیات نمی گیرند. من فکر می کنم این دولت هم مانند دولت های قبلی اعتقادی
به سیاست های اقتصادی و اجتماعی مستقل ایرانی و درونی ندارد. سیاست های
بانک جهانی و صندوق بین المللی پول را از نظر اقتصادی و اجتماعی در ایران
پیاده می کند.