به گزارش پایگاه 598 به نقل از فارس، روز 20 فروردین سال 72 در منطقه عملیاتی فکه در خوزستان گروه روایت فتح یکی از بهترین نیروهایش را از دست داد، جای خالی مرتضی آوینی برای نیروهای ارزشی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران پس از انقلاب اسلامی پرکردنی نبود اما در کنار شهید آوینی و در کنار نام مرد بزرگی چون او، شهید دیگری نیز بود که رسانهها به وی شهید فراموش شده لقب دادهاند.
شهیدی که اگرچه تنها یک روز در کنار آوینی بود اما آشنایی گذشته با مرتضی آوینی از مجله سوره او را به همراهی گروه روایت فتح کشانید و موجب شد نامش اگرچه در ظاهر نه اما در باطن جاودانه شود.
شهید محمدسعید یزدانپرست را کمتر کسی میتواند در کنار نام شهید آوینی قرار دهد اما یکی حرف خوبی زد که گفت وقتی شهید آوینی خود به دنبال معرفی ایثارها و فداکاریهای بسیجیهای گمنام بود چرا نام این شهید در تاریخ 20 فروردین سال 72 نباید باشد.
شهید گمنامی از مازندران در کنار گروه روایت فتح و شهید آوینی بود اما نامش کمتر بر سر زبانها است، خانواده فرهنگی و هنردوست وی نیز هیچگاه به دنبال شهید نبودهاند و نیستند اما سفارش یک دوست و همرزم گویی که بار دیگر پس از سالهای نخست شهادت، یاد او را بر سر زبانها انداخت.
محمدسعید یزدانپرست لاریجانی از پدر و مادر آملی در تهران متولد میشود و دانشجوی فوقلیسانس معماری در دانشگاه علم و صنعت بود که پای روزگار او را به همراهی شهید آوینی میکشاند و همان سفر، همراهی با آوینی برای وی شهادت را رقم میزند و او را برای همیشه همراه شهید آوینی میکند.
فاطمه یزدانپرست لاریجانی خواهری که آن روز برادرش را بدرقه میکند تا به همراهی شهید آوینی برود، این خانواده هر سال 20 فروردین برای محمدسعید بزرگداشت میگیرند اما هیچگاه به جز سالهای نخست نام این دو شهید در کنار هم برده نشده است.
خواهر شهید یزدانپرست درباره برادر شهیدش میگوید: سعید 1900 روز از سالهای جنگ تحمیلی را در منطقه کردستان بود و اگرچه به دلیل حضور یک برادرم در جبهه پدر مخالف رفتنش بود اما او نیز به جمع رزمندهها پیوست.
وی میافزاید: سعید 18 فروردین به همراه سردار سعید قاسمی که از دوستانشان و همکلاسیهایشان بود به همراهی شهید آوینی به خوزستان میروند؛ البته ایشان پیش از این با مرتضی آوینی از طریق مجله سوره در ارتباط بودند و با گروه روایت فتح نیز آشنایی داشتند.
فاطمه پزدانپرست تصریح میکند: سعید از زمانی که از جبهه آمده بود با برنامههای فرهنگی از جمله این گروهها آشنایی داشتند و در این زمینه فعالیت میکردند.
وی میافزاید: سعید در کردستان با سردار سعید قاسمی آشنا شده بود اما آدم بسیار فروتن و سر به زیری بود، در تمام این روزها و سالهایی که در جبهه بود ما کمتر میفهمیدیم چه میکند، گاهی به شوخی که از او میپرسیدیم سعید بالاخره شما در جبهه چه کارهای؛ میگفت من برای رزمندهها کتاب میخوانم آنها خستهاند وقتی از خط بر میگردند من برایشان کتاب میخوانم؛ گاهی هم میگفت من رانندهام دروغ هم نمیگفت خودرویی از جبهه زیرپایش بود.
این خواهر شهید میگوید: باید خیلی اصرار میکردیم تا بدانیم که سعید حتی بعد از جنگ چه میکند اما همیشه با یک لبخند ساده از کنار حرفها و مسائل میگذشت تا اینکه پس از شهادتش فهمیدیم که سعید در جبهه فرمانده گردان بود.
فاطمه یزدانپرست لاریجانی تاکید میکند: شهید آوینی به خاطر اعتقاداتش یک چهره تاثیرگذار فرهنگی شدند که تنها به عنوان یک نویسنده و راوی مطرح نبودند، آنچه باعث شناخت و ماندگاری این شهید شد فعالیتش برای چهرههای گمنام جبهه بود، برای بسیجیهای گمنامی بود که سالها فعالیت کرده و برای کشور از جان مایه گذاشته بودند.
وی تصریح میکند: سعید 20 سال از شهید آوینی کوچکتر بود و حکم فرزندش را داشت اما شهدا متعلق به همه ایران هستند و بزرگداشت یک شهید بزرگداشت همه شهدا است.
امروز یک یاد از نام شهدا بزرگترین خدمتی است که میتوانیم به جامعه فرهنگی انجام دهیم.
امروز بزرگداشت و ارج نهادن به همه شهدا مصداق همان راهی است که آوینی رفته است.
شاید تلنگر یک مازندرانی برای عنوان کردن نام شهید یزدانپرست، همان کلامی است که با صدای شهید آوینی در روایت فتح شنیدیم و هنوز هم زیباترین کلام از آن شهیدی است که برای شهدا و رزمندگان گمنام فعالیت کرده است.
شهید آوینی میگوید: گمنامی برای شهرت پرستها دردآور است، وگرنه همه اجرها در گمنامی است.