به گزارش پایگاه 598 به نقل از بصیرت، چرا تلویزیون در نظام اجتماعی امروزین اهمیت ویژهای دارد؟ جواب پیچیده نیست. به دلیل ساحت تصویرسازی که در اختیار دارد. انسان قرن بیست و بیست و یک برای زندگی آتی خود نیاز به تصویر دارد. به خودمان که رجوع کنیم به صحت این ادعا پی خواهیم برد. مای سنتی فرزند انقلاب اسلامی نیز به این نکته پی بردهایم که حتی برای مختار و مالک اشتر خود باید یک مابازای تصویری داشته باشیم. برای همین است که تصویر «فریبرز عربنیا» بازیگر نقش مختار در سریال مختارنامه به فاصله چند ماه پس از پخش دوبله شده آن از شبکه «آی فیلم» چهره ثابت مزار مختار ثقفی میشود! ما به تصویر نیاز داریم چون بازنماییهایی که از مفاهیم مختلف به دست میآوریم زندگی ما را تحت تأثیر قرار میدهد. ما پس از به دست آوردن تصویر، تراز خود را در مفهوم مورد نظر میسازیم. پس تصویرسازیها برای مفهومسازی و طراحی ترازهای مفهومی است. بدین معنا تصویرو تصویرسازی به نوعی هم خطری جدی برای انحراف انسان از ساحت انسانی اوست هم موقعیت مناسبی تقویت انسانیت. به عبارت دیگر در تصویرسازیهای با نیت مقدس نیز باید محتاط بود. داشتن نیتی دین، اخلاقی، انسانی برای ورود به عرصه تصویرسازی کافی نیست.
نیاز همواره پاشنه آشیل انسان بوده است. توجه کنید تصویرسازی که تلویزیون ما از زن معیار برای مخاطب به دست میدهد چه تصویری است؟ بدیهی است که مخاطب تلویزیون در کشور ما از یکدستی لازم برخوردار نیست. چرا که این مخاطب در حال مصرف پیامهای رسانهای مهاجم است. بر خلاف مخاطب خارج این مرزها که قاعدتاً به دلیل اینکه از پیامهای رسانه های جریان اصلی (Main stream) استفاده میکند طیف یکدستی دارد. تغییر زن معیار در آن کار پیچیدهای نیست. عروسک باربی چنین کارکردی داشت. سیستم غربی نیز این را نیز به درستی درک کرده به همین دلیل به محض اینکه در مییابد رسانههای رقیب که در اینجا فقط جمهوری اسلامی است در حال تغییر این تصویرهاست سریعاً شبکه جمهوری اسلامی را تعطیل میکند. حتی به قیمت خدشهدار شدن پز آزادی اطلاعاتش که اتفاقا یکی از تصویرهایی است که از همین رسانهها تراوش شده است.پس تلویزیون ما در تصویرسازی در شرایط مساوی با رقبای خارجی خود ندارد. اصولاً هیچ رسانه خارجی کاری به سختی رسانههای جمهوری اسلامی ندارد. خیلیها دوست ندارند چنین حقیقتی را درک کنند. چون این علی رغم اینکه نشان میدهد شرایط برای جمهوری اسلامی عادلانه و برابر نیست از طرفی نشان میدهد جمهوری اسلامی تافته جدا بافتهای است و این بخاطر ماهیت مفاهیمی است که در صدد بیان آن است.تا اینجا دریافتیم تصویرسازی مهم نیست بلکه حیاتی است و از تولید آن گریزی نیست! تا اینجا دریافتیم این تصویرسازی برای ما پیچیدهتر از غربیهاست! در چنین شرایطی بازنمایی ما از زن معیار حرکت بر لبه تیغ است!
دلیلم برای این ادعا این است که تلویزیون در حال بازنمایی زن برای طیفهای مختلف است. اجمالاً اگر مخاطب تلویزیون را در سه گروه مذهبی و خاکستری و غیرمذهبی دستهبندی کنیم که همان دستهبندی رایج و مشهور است به دستهبندی سهلانگارانه ای دست پیداکردهایم که معادلات را دستخوش تغییرات بسیار خواهد داد. از طرفی طیف مذهبی را در پیش رو داریم که ویژگیهای زن معیار او در مصداق اتم آن یعنی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها نقش بسته است. توجه کنید که در اینجا در مورد زن معیار سخن میگوییم نه تصویر زن معیار. در طرف دیگر مخاطب غیرمذهبی را داریم که زن معیار او توسط رسانههای مهاجم تصویر شده است. در میان این دو قشر خاکستری داریم که اگرچه غیرمذهبی نیست ولی در حال استفاده از برنامههای شبکههای مهاجم است. تصمیم جدی برای گرایش به هیچ کدام از طرفها ندارد اما استعداد شدیدی برای جذب شدن به رسانههای مهاجم دارد. در چنین شرایطی سوال جدی، حیاتی، حائز اهمیت و ....این است که تلویزیون ما باید کدام طیف را مخاطب هدف قرار دهد؟ اشتباه نکنید. پاسخ ساده نیست. اگر مقدمات گذشته را در پاسخ دادن لحاظ کنید به چالشهای جدی بر میخورید. منطقی نگاه کنیم سه پاسخ جدی در پیش داریم:
1- تلویزیون طیف مذهبی را مد نظر قرار دهد.
2- تلویزیون طیف غیرمذهبی را مدنظر قرار دهد.
3- تلویزیون طیف خاکستری را مد نظر قرار دهد.
گزاره موجود که در حال حاضر در محافل مختلف هنری در حال بهره برداری است این است که «طیف مذهبی و غیر مذهبی نیاز به برنامهسازی ندارند. چرا که طیف مذهبی با برنامه های ما ولو برنامه های غیردینی دچار تغییر موضع نمی شود و طیف غیرمذهبی نیز وضعیتی مشابه اما در نقطه مقابل را دارد. آنچه می ماند طیف خاکستری است که ما دارای تأثیرگذاری در آنها هستیم. نبود برنامه های ما برای این طیف یک خلاء جدیست و باعث خواهیم شد رسانه های رقیب به راحتی آماده برداشت از این دسته شوند». این گزاره نسبتاً طولانی که باعث تغییر معادلات به نفع طیف خاکستری است ظاهری قوی دارد. آنچه مهم است این است که به قیمت جذب طیف خاکستری که اتفاقاً بسیار کم هستند پایههای اصلی کشور یعنی متدینین را به مذبح بردهایم. یک اصل بدیهی را فراموش کردهایم که ما در حال برنامهسازی در تلویزیون ایران هستیم که به هیچ امکان مخاطبگزینی نداریم. یعنی در حالی که برنامهها برای طیف خاکستری ساخته میشود مخاطبان وسیعی از طیف متدینین و مذهبیها نیز وجود دارند. درست است که این گروه به دلیل اینکه منابع رسانهای قوی مثل منبرها، علماء و هیئات را دارند به همین راحتیها موضعشان تغییر نمیکند اما ما با همین استدلال در حال تغییر تصویر ذهنی آنان از مفاهیم اصلی و دینی به عنوان مثال زن معیار هستیم.
این تغییر برای دو گروه مهم در حال انجام است. اولین گروه نسلهای پیشین مذهبیها و متدینین هستند که به منابع اصلی دینی دسترسی داشتهاند و تغییرات مدرنیته بر دینداری را دیدهاند و به همین دلیل با روحیه انتقادی خود همواره در حال سنجش تصویرسازی های تلویزیون با باور داشتهای خود هستند. لازم است بدانید حتی این دسته نیز به مرور تحت تأثیر تصویرسازیهای تلویزیون قرار خواهند گرفت. عناوینی که ذیل مصلحتاندیشی میگنجند چنین کارکردی دارند. این طیف سنتی نسل گذشته با لحاظ مصلحتهای ساختگی و ناصحیح که یا به آنان تزریق میشود و یا خودساخته است از این تصویرسازیها تأثیر میپذیرند.نسل تازه متدینین و مذهبیون که تلویزیون را نماینده دین میدانند وضعیت اسفناکتری دارند. آنان هر تصویرسازی که تلویزیون انجام میدهد ولو برای مخاطب طیف خاکستری که اقتضائات خود را دارند این تصویر را تصویر منتخب خود قرار میدهد و دین را از دریچه همان تصویر میفهمد. در این صورت مثلا تصویر زن معیار را زنی چادری و با ظواهری مذهبی اما به شدت حاضر و فعال در عرصه اجتماع میداند که ویژگیهای زنی که امام خمینی(ره) به آن اشاره دارد در او نمیبیند. ما در حال تغییر تصویر متدینین به قیمت جذب طیف خاکستری هستیم.امام خمینی زن را به مثابه مادر میبیند: «دامن مادر بزرگترین مدرسهای است که بچه در آن تربیت میشود... این یک وظیفه انسانی است، یک وظیفه الهی است.» (صحیفه امام، ج9، ص293_ 294)
«... مردان بر ملتها حق دارند و زنها حق بیشتری دارند. زنها مردان شجاع را در دامن خود بزرگ میکنند. قرآن کریم انسانساز است و زنها نیز انسانساز...» (همان، ج6، ص300)«این مادر که بچه در دامن او بزرگ میشود، بزرگترین مسئولیت را دارد و شریفترین شغل را دارد، شغل بچه داری. شریفترین شغل در عالم، بزرگ کردن یک بچه است و تحویل دادن یک انسانی است به جامعه. این همان بود که خدای تبارک و تعالی در طول تاریخ برایش انبیاء را فرستاد.» (همان، ج7، ص464)«شما میتوانید بچههایی تربیت کنید که حفاظت از انبیا کنند، حفاظت از آمال انبیا کنند.» (صحیفه نور، ج 6، ص 282)«شغل مادری که مع الاسف، اجانب این شغل را پیش ما مبتذل کردند و مادرهای بچههای ما را از بچهها جدا کردند، نه همه، مقداری را، این شغل بزرگ را مبتذل کردند که از دامن این مادر، بچه، بچه صحیح بیرون نیاید.»(همان، ج 17، ص 135) این یک طرح بحث بود! در مورد تغییر تصاویر ذهنی نسل جدید متدینین و جوانان مذهبی از مفاهیم کلیدی ما. بدیهی است؛ دختر مذهبی امروز ما حضور در اجتماع را با تصویر جدیدی که براییش ساختهایم دریافت میکند. همینطوری مراوداتش را با نامحرم. اگر بخواهیم عمق فاجعه را دریابیم باید به چند دهه جلوتر نگاه کنیم. زمانیکه در خوشبینانهترین حالت فقط بخشی از این زنان به مادر بودن علاقه داشته باشند و اتفاقاً پرچمداری مادر چند دهه دیگر باشند. اولاً چه میزان به مادر بودن نگاهی دینی دارند و ثانیاً فرزندشان چه تصویری از مادر را به دست خواهد آورد؟این فقط یک طرح بحث بود! از سرنوشتی که خودمان در حال رقم زدن آن هستیم!
مغالطهای که صورت گرفته از مقدمات پیشین ما بهره زیاد برده است. همانطور که میدانیم طیف وسیعی از مخاطبان تلویزیون از متدینین و مردم مذهبی تشکیل شده است. اما در حال حاضر در حال ذبح متدینین به قیمت جذب قشر خاکستری هستیم.
ابراهیم میرعزیزی