کد خبر: ۲۱۴۳۷۰
زمان انتشار: ۱۳:۴۱     ۱۸ فروردين ۱۳۹۳
پرسپوليسي‌ها در يک قدمي صدر جدول با راه آهن در ليگ برتر مساوي کردند تا حالا نه تنها شانس قهرمان شدن‌شان به کمترين حد برسد بلکه احتمال گرفتن سهميه آسيايي هم براي اين تيم کم باشد.

 

پرسپوليس يک بار ديگر همانند سال گذشته در يک قدمي گرفتن جام قهرماني، تعارف همه مدعيان را پس زد تا در روزي که همه ليگ براي شاگردان علي دايي بازي کردند اين پرسپوليسي ها باشند که خيلي راحت خودشان را از رسيدن به رتبه اول ليگ محروم کنند تا مشخص شود داشتن بازيکن اسمي نمي تواند به تنهايي ضامن به موفقيت رسيدن باشد.

به گزارش فارس، در طرف ديگر تيمي بي ادعا با بازيکنان جوان حالا در صدر جدول قرار گرفته و يکي از شانس هاي اصلي قهرماني به شمار مي رود؛ نفت تهران حالا در ليگ برتر فوتبال کشورمان همان راهي را مي رود که اتلتيکو مادريد در لاليگاي اسپانيا مي رود و در حضور مدعياني مثل بارسلونا و رئال مادريد اين تيم خيز بلندي براي قهرماني برداشته است.

در اين ميان اما قصد پرداختن به پرسپوليسي را داريم که باز هم همان راه ناکامي که در چند سال گذشته پيموده است را مي رود بي آنکه بداند اين راه هيچ ثمري جز آه و حسرت دوباره هوادارانش را در پي ندارد. پرسپوليس روز گذشته در حالي که مي توانست به تنهايي به صدر جدول برسد تا در آستانه پايان ليگ مدعي اول قهرماني لقب بگيرد با تساوي‌اي که برايش از باخت دردآور تر بود حالا در رده چهارم جا خوش کرده و با اين شرايط حتي مشخص نيست که اين تيم بتواند سهميه آسيايي را بگيرد و احتمالا باز هم بايد شاهد حسرت پرسپوليسي‌ها از کوتاه ماندن دست شان از سهميه آسيايي باشيم.

اين پرسپوليس به کجا مي رود؟

35 چک برگشتي در دست بازيکنان پرسپوليس است؛ 35 چک! همين موضوع مي تواند به تنهايي يک تيم را زمين بزند. حالا چرا در اين ميان عزيزان ساکن در وزارت ورزش دست روي دست گذاشته اند و هيچ قدمي براي تيمي که خودشان متولي آن هستند بر نمي دارند از معماهايي است که شايد به اين زودي ها نتوانيم به پاسخش برسيم. چک هايي دست بازيکنان مانده که گفته مي شود از صادر کننده اش هم خبري نيست؛ نه که نباشد؛ هست اما آن چنان خبري نيست! حالا بازيکناني که خيلي ها از آن ها با لفظ ميلياردر ياد مي کنند دم از مشکلات مالي مي زنند که ظاهرا نزديک به يک ماه است که فشارش بيشتر از هميشه به اردوگاه سرخ وارد شده است. کار حتي به جايي رسيد که براي اولين بار بازيکنان پرسپوليس هم تهديد به اعتصاب کردند و هم اين کار را براي رسيدن به پول شان انجام دادند تا شوک بزرگي به پرسپوليسي ها وارد شود.

مدير چيست؟ مديرعامل کيست؟

اين جايگاه در حال حاضر براي پرسپوليسي ها خيلي معني ندارد. پرسپوليس در حال حاضر به سرپرستي علي پروين اداره مي شود که اي کاش اين اتفاق نمي افتاد چرا که يک بار ديگر پروين خودش را وارد معامله اي کرد که بي شک دو سر آن براي او باخت است و لاغير. او وارث مخروبه اي شده که هر روز بيشتر از قبل دچار ريزش مي شود. پروين مديرعامل (يا سرپرست) باشگاهي شده که حتي برايش حق امضا هم تعريف نشده و به همين دليل او تاکنون نتوانسته اسپانسري براي تيمش پيدا کند؛ آن هم در حالي که پروين در همه ادوار صحبت از اين مي کرد که تيم را به او بدهند تا او نه تنها خرج باشگاه را بدهد بلکه بدهي هاي قبلي را هم صاف کند اما فعلا که او در مخارج روزانه پرسپوليس هم مانده تا متوجه شود مديريت با هر شيوه اي کنار نمي آيد و براي نشستن بر چنين مسند لرزاني بايد علم مديريت دانست. هر چند که مشخص نيست موضع وزارت ورزش در قبال علي پروين چيست. اگر او را قبول دارند چرا برايش حق امضا قائل نشده اند و اگر هم او را نمي خواهند چرا باشگاه را فعلا به او سپرده اند. با اين شيوه آن هم در حالي که پرسپوليس در کورس قهرماني بود وزارت ورزش به دنبال چه چيزي بود؟! زمين زدن پرسپوليس؟ مگر نه اين که اين تيم براي وزارت ورزش است و سود وضرر آن به اين وزارت خانه بر مي گردد پس اين کارها براي چيست؟ اهالي ورزش اميدوار بودند که سازمان تربيت بدني به وزارت خانه تبديل شود تا نگاه و نظارت حرفه اي تري بر روي ورزش کشور انجام شود اما انگار بايد ياد ضرب المثلي قديمي افتاد که «مرحمت فرموده ما را مس کنيد!» مشخص نيست در اين ميان نمايندگان تهران در مجلس شوراي اسلامي هم چه مي کنند. وقتي که مي بينيم نماينده فلان شهر براي تيم باشگاهي استانش چه کارهايي که نمي کند به حال خودمان بايد غبطه بخوريم که چرا نمايندگان تهران به دنبال حقوق تيم هاي تهراني نيستند؟ مگر از بيت المال براي اين تيم ها هزينه نمي شود پس چرا کسي به دنبال احقاق حق از دست رفته آن ها نمي رود؟

مدير بحران! اين بحران ها چه مي گويند؟

علي دايي در نشست خبري بعد از بازي با راه آهن در لفافه انتقاداتي هم به مديران عامل قبلي داشت. او از وزارت ورزش گله کرد که چرا به حساب مالي مديران بعد از اتمام کارشان توجه نشد. او حتي گفت که مديري که با ورزش و فوتبال بيگانه بوده باعث شده تا رقم بازيکنان بالا برود و اين همه بدهي روي دست باشگاه بماند؛ بدهي‌اي در حدود بيش از 70 ميليارد تومان! حالا بايد فانوس به دست در شهر به دنبال مديراني گشت که با ادعاي رفع بحران به اين باشگاه آمدند و خود حالا عامل بحران زايي شده اند و شايد اگر بخواهيم با خودمان روراست باشيم و پرسپوليس را شرکتي ثبت شده بدانيم بايد همين امروز اعلام ورشکستگي اين باشگاه اعلام شود چون سود که ندارد هيچ فقط ضرر دارد و هر روز هم به تعداد طلبکاران اين باشگاه افزوده مي شود.

آقاي دايي! نقش شما در اين ميان چيست؟

پرتاب کلمات کليشه اي به سمت مخاطبان فوتبال اين روزها اپيده‌مي شده و کوچک و بزرگ نمي شناسد. يکي هميشه بازي را خوب مي داند و هميشه از نظر او حريف سرتر از تيم اوست تا اگر برنده شد بگويد تيم بزرگي را برده و اگر باخت بگويد به تيم بزرگي باخته و ديگري هم همواره فوتبال را دو نيمه مجزا مي داند که نيمه اول هميشه حريف سرتر از تيم او بوده و براي اينکه نشان دهد از نظر فني خيلي بالاست مي گويد تيم هاي او در نيمه دوم که نيمه مربيان است سوار بر بازي بوده! اين جملات تکراري را اگر مخاطب فوتبال هم در هر بازي نشنود مي تواند حدس بزند که مربي مورد علاقه اش بعد از بازي چه گفته اما حکايت علي دايي هم براي خود مورد جالبي است. شايد آخرين باري که دايي براي موضوعي عذرخواهي کرده تلويزيون ها سياه و سفيد بود! او ديروز هم باخت به راه آهن را (تساوي ديروز براي پرسپوليس باخت بود) هم به گردن تعويض ها و تفکرات غلطش نينداخت و توپ را به زمين وزارت ورزش شوت کرد تا فشارها به آن طرف غش کند! دايي نگفت که چرا محمد نوري را به نيمکت زنجير کرده بود آن هم در حالي که چه زماني که بازي گره خورده بود و چه زماني که شاگردانش جلو بودند حضور او مي توانست شادابي خوبي به خط هافبک بدهد. دايي مشخص نکرد چرا مهرداد کفشگري که نشان داده مرد روزهاي بزرگ نيست را در حساس ترين شرايط به بازي مي فرستد.دايي نگفت که چرا وقتي تيمش يک گل جلو بود در دقايق آخر بازيکني با خصوصيات دفاعي را به بازي نفرستاد تا بازي در حفظ کند. دايي اعلام نکرد که چرا کسي بر روي ضعف هاي تکراري نيلسون که معمولا در بازي هاي بزرگ وا مي دهد کار نکرد. غلامپور شايد به جز پرسيدن بر روي شانه هاي علي دايي وظايف ديگري هم داشته باشد!

خادم دو خم پرسپوليس را گرفته!

وقتي محمود گودرزي وزير ورزش و جوانان شد خيلي ها خوشحال شدند که فردي از خانواده ورزش مسئوليت وزارت خانه ورزش را در دست گرفت اما رويکرد او به فوتبال و به خصوص استقلال و پرسپوليس از همان ابتدا نشان داد نمي توان به او دل بست و بايد منتظر اتفاقات ديگري بود. وقتي از طرف وزير ورزش اميررضا خادم به عنوان يکي از معاونت هاي وزارت ورزش در بحث خصوصي سازي پرسپوليس معرفي شد خوشحالي جامعه ورزش به بالاترين حد رسيد که فردي تحصيلکرده و ورزشي که سمت هاي زيادي در ورزش داشته حالا مي تواند سکان طوفان زده پرسپوليس را به ساحل امن برساند اما انگار خادم هم قصد سرشاخ شدن با پرسپوليس را دارد و همانند دوران کشتي‌گيري اش حالا دو خم پرسپوليس را گرفته و فعلا اين باشگاه را خاک کرده است. شايد طي امروز و فردا فتيله پيچ شدن پرسپوليس را هم توسط خادم شاهد باشيم. خادمي که حالا دايي هم مقابلش ايستاده و او هم حالا يکي از مقصران ناکامي سرخپوشان پايتخت معرفي شده است.
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها